نفوذهاى اجتماع

نفوذهاى اجتماع

و جـه امـتـیاز هر فردى را باید در منش و شخصیت او و به عبارت دیگر, در واکنشهایى که در برابر پدیده هاى مختلف از خود نشان مى دهد, جستجوکرد. در روان شـنـاسـى , شـعـبه اى به وجود آمده است که به نام کاراکترلوژى 86 یا خصلت شناسى خوانده مى شود. این علم در عین این که ناقدان سرسختى دارد, طرفداران پرو پا قرصى نیز دارد. بدیهى است که این علم ,سعى مى کند که افراد را آن چنان که هستند, بشناسد و اسرار درونى آنها را کشف کند. یقینا شناسایى دقیق افراد و حتى خویشتن ,فواید ارزنده اى را در بر دارد. شـخصى که خود را بشناسد خیلى بهتر و سریع تر از افرادى که خود رانشناخته اند, مى تواند در راه ترقى و تکامل , گام بردارد و نیازمندى هاى خودرامرتفع سازد. جـمله تاریخى خود را بشناس ! در تعلیمات سقراط حکیم , همچنان باقى مانده است و از نظر آیین مقدس اسلام خودشناسى مقدمه خداشناسى وخداشناسى وسیله یک زندگى آرام و خوش و دور از نگرانى و اضطراب است . کاراکترلوژى در آموزش و پرورش , راهنماى خوبى است . متصدیان آموزش و پرورش مى توانند در پرتو این علم در راه ایجاد دگرگونى مطلوب در افرادى کـه تـحت تربیت هستند گام هاى موثرى بردارند وآنها را به شاهراه سعادت هدایت نمایند, زیرا تا خـصـوصـیـات جـسـمـى و روانـى افـراد شـنـاخـتـه نـشـود و واکنش هاى مختلفى که در برابر پـدیـده هـاى مختلف , از خود نشان مى دهند کشف نشود, آموزش و پرورش آنها به نحو مطلوب و مترقى , امکان پذیر نخواهدبود. عـیـب عـمده کار کسانى که وظیفه خطیر آموزش و پرورش را به عهده گرفته اند, این است که مـانند یک فرمانده مستبد همواره با جمله بکن و نکن !قدرت خود را به رخ افرادى که تحت تربیت آنـهـا هـستند مى کشند و بدون این که به شخصیت و خصایل ذاتى و اکتسابى آنها احترام کنند, از آنهامى خواهند که دستورها و تکالیف را بدون چون وچرا انجام دهند, به همین جهت مى بینیم که هـمواره شکافى عمیق میان این دو طبقه ـکه باید بیش از همه طبقات به یکدیگر نزدیک بوده و با یکدیگر تفاهم داشته باشند ـوجود دارد و نتیجه مطلوب نیز کمتر گرفته مى شود. براى رفع این عیب بزرگ است که کاراکترلوژى در خدمت آموزش و پرورش درآمده است : محیط خانه یا محیط خصایل ارثى , محیط مدرسه یامحیط اکتسابات , محیط اجتماع یا محیط به کار بستن اکـتـسـابـات سـه عـامـل مـهـم تشکیل شخصیت و منش افراد هستند و بر روى خصلت انسانى تاثیربه سزایى مى گذارند. بـه کار بستن اکتسابات , در عین حال جنبه آموزندگى دارد, یعنى در این حالت , اکتسابات انسان در نـهاد آدمى رسوخ مى کند و افقهاى تازه اى به روى انسان گشوده مى شود و انسان از خویشتن , مى آموزد. از نـظـر آمـوزش و پرورش , توصیه مى شود که انسان همواره تعادل میان اکتسابات و به کار بستن آنها را حفظ کند, یعنى هم دنبال دانش هاى نو برود وهم آنچه را یاد گرفته است , به کار ببندد. اگـر صرفا به کار ببندد و اکتساب و آموزش در کار نباشد, تعادل از دست مى رود و ارزش مطالب آموختنى گذشته نیز کم مى شود. پـیـامـبر اسلام , سفارش مى کند که از گهواره تا گور دانش بجویید و کرارا در کلمات پیشوایان اسلام آمده است که علم بدون عمل , ارزشى ندارد. خلاصه , عوامل مذکور در حقیقت , سرنوشت انسان را تعیین و مسیر زندگى او را رسم مى کنند و بـراى شـناسایى منش و شخصیت افراد و آموزش وپرورش صحیح آنان , ناگزیریم این عوامل را به طور کامل , مورد توجه و دقت قرار دهیم . عوامل دیگر. مـطـلـبى که ما را نسبت به نوآموزان , نگران مى کند این است که , آنها گاهى رو به فساد و تباهى مى روند و دستخوش انحراف مى گردند, بااین که مدرسه و محیط تشکل خصایل ارثى یعنى خانه , چنین اقتضایى را ندارند.


(0) نظر
برچسب ها :
X