همان طورى که گذشت , فلاح هدف تزکیه است . در قرآن , امور متعددى به عنوان اسباب فلاح , مطرح شده اند, مانند: ایمان , اقامه نماز, انفاق در راه خدا, یقین به آخرت , ثقل موازین , پیروى نورقرآن , جهاد به جان و مال , اجابت دعوت خدا و رسول , زکـات , اراده وجـه اللّه , خـوددارى از بخل , توبه , عمل صالح , صبر و مصابره و مرابطه , ترک اعمال پلید, ذکر خدا, عبادت , فعل خیر وب 26 . جـاى سـوال است که آیا همه امور فوق در عرض تزکیه و همگى در مفهوم وسیع آن جمعند یا این که اینها اسباب تزکیه و تزکیه سبب فلاح است .
در صورت اول , تزکیه مفهوم جامعى است که همه آن امور را در بر دارد و خود, مقدمه فلاح است , یـعـنـى هر یک از امور فوق , سهمى در تزکیه دارند و خود عاملى از عوامل فلاحند, حال آن که در صورت دوم , رابطه آنها با تزکیه و فلاح , رابطه طولى است , یعنى هر کدام از آنها عاملى ازعوامل و سببى از اسباب تزکیه اند و تزکیه خود سبب مستقل و بسیط براى فلاح است . به نظر مى رسد که معناى دوم , به صواب نزدیک تر باشد و علت این که در آیات مربوط ـ که بیش از بـیـست مورد است 27 ـ به عنوان سبب بلاواسطه فلاح ذکر شده اند, این است که اگر اسباب تـزکـیـه فـراهـم شـود, فلاح هم حاصل مى شود و حذف سبب واسطه در صورت معلوم بودن آن , ضررى ندارد.