گروه چهارم:

گروه چهارم:

«وَ مَن یَتِّق اللّهَ یُکفِّر عَنهُ سَیّئاتِهِ و یُعظِم لَهُ أَجرا = و هرکه پرهیزکار باشد ]خداوند [گناهانش را مى پوشاند و پاداشش را بزرگ مى گرداند.» (طلاق/ 5) «لِیُکفِّرَ اللّهُ عَنهُم أَسوَأ الَّذى عَمِلوا و یَجزِیَهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ الَّذى کانوا یَعمَلون = تا آن که خداوند بدترین عملى را که انجام داده اند ]در سایه تقوا[ بپوشاند و آن ها را به بهترین کارى که انجام مى دادند، پاداش دهد.» (زمر/ 35)

2. نماز، زکات، ایمان به پیامبران و یارى آن ها و قرض: این احتمال وجود دارد که امور پیشین به صورت مجموع، عاملى براى تکفیر سیّئات باشند; زیرا قرآن وعده خداوند به بنى اسرائیل را این گونه مطرح مى کند: «... لَئن أقَمتُمُ الصّلـوةَ و ءاتیتُمُ الزَّکـوةَ و ءامَنتُم بِرسُلى و عَزَّرتُموهُم و أَقرَضتُمُ اللّهَ قَرضًا حَسنًا لاَُکَفِّرنَّ عَنکُم سَیّئاتِکُم و لأُدخِلَنَّکُم جَنّـت تَجرِى مِن تَحتِها الأَنهـرُ». (مائده/12) جمله شرطیه و جزاى مترتب بر آن، ظهور دراین دارد که بر مجموعه این عوامل، جزا که تکفیر سیّئات است، مترتب خواهد بود.

3. هجرت، جهاد، شهادت: «فَالَّذینَ هاجَروا و أُخرِجوا مِن دیـرهِم و أُوذوا فِى سَبیلِى و قـتَلوا و قُتِلوا لاَُکفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم و لاَُدخِلنّهُم جَنّـت تَجرِى مِن تَحتِهَا الأَنهـرُ ثَوابًا مِن عِندِاللّهِ واللّهُ عِندَهُ حُسنُ الثَّواب». (آل عمران/195) آن چه که در آیه ذکر شده، هجرت، تبعید، تحمّل شداید و مصایب، جهاد و شهادت در راه خداست. گویا هر یک از این موارد، عامل مستقلى براى تکفیر باشند.

4. توبه: خداوند در آیه 8 تحریم به مؤمنان دستور توبه نصوح (صادقانه) مى دهد; به امید آن که گناهانشان محو شود و در بهشت هایى که نهرها در میانشان جارى است، وارد شوند: «یَـأیّهَا الَّذینَ ءَامَنوا تُوبوا إِلَى اللّهِ تَوبَةً نَّصوحًا عسى رَبُّکُم أَن یُکفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم و یُدخِلَکُم جنّـت تَجرى مِن تَحتِهَا الأَنهـر ...». فیض کاشانى مى نویسد: خداوند تکفیر را در این آیه، در بوته اجمال و ابهام گذاشته و آن را به صورت قطعى بیان نکرده است تا اوّلا بنده بین خوف و رجاء باشد; ثانیاً آشکار شود که تکفیر از ناحیه او تفضّل است، نه آن که ملزم به تکفیر باشد. در تفسیر منسوب به امام عسکرى(ع) وارد شده: هرگاه خداوند بنده اى را به فضلش امیدوار سازد، هیچ گاه او را ناامید نمى کند. در آیه 70 فرقان سخن از تبدیل سیّئات به میان آمده و گنه کاران به این وسیله به توبه تشویق شده اند: «... إلاّ مَن تابَ و ءَامَنَ و عَمِلَ عملا صـلِحًا فَأولـلـِکَ یُبدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِم حَسنـت».

5. پرهیز از گناهان بزرگ: قرآن، ترک گناهان کبیره را موجب تکفیر گناهان صغیره مى داند: «إِن تَجتَنِبوا کَبائِرَ مَا تُنهوَنَ عَنهُ نُکفِّر عَنکُم سَیِّئاتِکُم ... .» (نساء/31) علامه طباطبایى مى نویسد: این آیه در مقام امتنان بر امّت، ترک قسمتى از گناهان (کبایر) را موجب تکفیر برخى دیگر از گناهان (صغایر) قرار مى دهد و در آن، هیچ گونه تشویقى به ارتکاب گناهان صغیره نشده است; زیرا از طرفى به ترک کبایر دعوت مى کند و از سوى دیگر، اگر گناه صغیره با اصرار بر آن یا کوچک شمردن و سهل انگارى درباره آن همراه باشد، خود نوعى کبیره به شمار مى رود; بنابراین، آیه دلالت مى کند که خداوند، گناهان صغیره را که معمولا انسان به سبب جهل، ضعف و هواى نفس، از آن خالى نیست، در سایه ترک گناهان کبیره محو مى کند.

6. حسنات: آیه 114 هود پس از ترغیب به نماز در اوّل و آخر روز و هنگام شب مى فرماید: حسنات، زشتى ها و بدکارى ها را محو مى کند: «و أَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ و زُلَفًا مِن الَّیلِ إنَّ الحَسنتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ ذ لک ذِکرى لِلذ کِرین». نقل شده است که سلمان فارسى با مردى به نام ابوعثمان زیر درختى نشسته بودند. سلمان شاخه خشکى را که برگ ها بر آن خشکیده بود در دست گرفت و دستى بر آن کشید تا تمام برگ هاى آن فرو ریخت; آن گاه گفت: اگر کسى نمازهاى پنج گانه شبانه روزش را بخواند، خطاهایش فرو مى ریزد; همان گونه که برگ ها از این شاخه فرو ریخت; سپس این آیه را بر آن مرد خواند. روایاتى را نیز طبرسى آورده که در آن ها نماز کفاره گناهان قرار داده شده و به این آیه استدلال گردیده است. از این مطلب که سیّئه بر مطلق گناهان; اگرچه کبیره باشد، اطلاق شده است، چنان که خداوند متعال در آیه 21 جاثیه در مورد مشرکان یا سران شرک تعبیر ارتکاب سیئات را به کار برده است: «أَم حَسِبَ الَّذینَ اجتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَن نَجعَلَهُم کَالّذینَ ءَامَنوا و عَمِلُوا الصّـلِحـتِ سَواءٌ مَحیاهُم و مَماتُهُم...»، نمى توان استفاده کرد که هر حسنه اى (نماز یا غیر آن) تمام گناهان حتى آن چه از قبیل حق النّاس است و از گناهان کبیره به شمار مى رود را تکفیر مى کند; زیرا این مطلب را ادلّه دیگر رد مى کنند; بنابراین باید آیه را بر تکفیر گناهانى خاص حمل کرد. برخى دیگر معتقدند که این آیه، ربطى به تکفیر ندارد; زیرا معناى آن این است که کارهاى نیک وقتى به صورت مستمر انجام شوند، در انسان حالتى به وجود مى آید که از ارتکاب گناهان باز داشته مى شود. برخى نیز آیه را شامل هر دو معنا (تکفیر و جلوگیرى از وقوع مجدد) دانسته اند. در آیه 22 رعد قرآن از اهل نجات و سعادت در آخرت سخن مى گوید و یکى از ویژگى هاى آن ها را چنین بیان مى دارد: «... و یَدرَءونَ بِالحَسنةِ السَّیِّئة ...= ]کسانى که[ بدى را با نیکى دفع مى کنند». این جمله، دو گونه معنا شده است: یکى این که بدى را با نیکى پاسخ مى دهند که بنابراین معنا ربطى به بحث ما نخواهد داشت. دیگر این که: در پى سیّئه، حسنه اى انجام مى دهند تا آن را محو کند و این معنا با تکفیر مناسبت دارد.

7. صدقه پنهانى: خداوند در آیه 271 بقره انفاق پنهانى را موجب پوشاندن برخى از گناهان دانسته است: «إِن تُبدُوا الصَّدقتِ فَنِعِمّا هِىَ و إِن تُخفوها و تُؤتُوهَا الفُقراءَ فَهوَ خَیرٌ لَکُم و یُکفِّر عَنکُم مِن سَیِّئاتِکُم».

8. کفارات: در مواردى براى برخى از گناهان، کفاره تعیین شده که باعث تکفیر آن ها مى شود; مانند عفو از حق قصاص که کفاره گناهان ولىِّ مقتول است: «و کَتَبنا عَلیهِم فیِها أَنَّ النَّفسَ بِالنّفسِ... فَمَن تَصدَّقَ بِه فَهوَ کَفّارةٌ لَه... .» (مائده/45) و نیز کفاره شکستن قسم که عبارت از اطعام یا پوشاندن ده نفر مسکین یا آزاد کردن یک نفر برده است و اگر بر هیچ کدام توانایى ندارد، سه روز روزه گرفتن: «لا یُؤاخِذُکمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فى أَیمنِکُم و لکن یُؤاخِذُکُم بِما عَقّدتُمُ الأَیمنَ فَکفّرَتُهُ إِطعامُ عَشَرةِ مَسکیِنَ مِن أَوسطِ ما تُطعمونَ أَهلیکُم أَو کِسوتُهُم أَو تَحریرُ رَقَبة فَمن لَم یَجِد فَصِیامُ ثَلثةِ أَیّام ذلکَ کَفّرةُ أَیمنِکُم إذا خَلَفتُم...» (مائده/89)

دنیا و آخرت، صحنه حبط اعمال: در آیات پیشین که درباره ارتداد، کفر و نفاق بود، دنیا و آخرت هر دو عرصه حبط عمل قرار داده شده اند. تعبیر «حَبِطَت أَعملهُم فِى الدُّنیا و الأخِرة» در آیه 217 بقره که به ارتداد مربوط است و در آیه 22 آل عمران که درباره کفر است و در آیه 69 توبه که با منافقان ارتباط دارد، تکرار شده; البته آیه 32 محمد از حبط عمل در آینده خبر داده است: «سَیُحبِطُ أَعملَهُم»; ولى آیات دیگر حبط را به دنیا و آخرت نسبت نداده اند و از فعل ماضى که بر گذشته دلالت مى کند، استفاده کرده اند. طبرسى حبط عمل کافر در دنیا را موجب عدم احترام جان و مال کافر مى داند. برخى، موارد دیگرى را نیز از اثرات حبط عمل در دنیا قرار داده اند; مثل استحقاق نداشتن یارى و دوستى از ناحیه مسلمانان، روا بودن جنگ با او، جدایى همسر از وى و عدم استحقاق ارث در صورت ارتداد; امّا حبط عمل در آخرت، بطلان ثواب و استحقاق پاداش است.


(2) نظر
برچسب ها :
X