علاقه و اظهار محبت امام خميني به كودكان

علاقه و اظهار محبت امام خمینی به کودکان

امام خمینی که الگوی مجسم اسلام در قرن معاصر بودند، در تمامی امور زندگی همانند جد بزرگوارش پیامبر گرامی اسلام(ص) عمل می‏کردند، ایشان به لحاظ سلامت روانی دارای سلامت روان بوده و شخصیتی رشد یافته بودند و به دلیل همین سلامت روحی و روانی به کودکان علاقه‏مند بوده و به آنان عشق می‏ورزیدند.

در باره علاقه‏مندی امام به کودکان، خانم زهرا اشراقی نقل می‏کند: گاهی من دخترم فاطمه را به منزل ایشان نمی‏بردم. یک روز وارد خانه امام که شدم، دیدم دارند توی حیاط قدم می‏زنند. تا سلام کردم، گفتند:

یک روز وارد خانه امام که شدم دیدم دارند توی حیاط قدم می‏زنند.

تا سلام کردم، گفتند:

«بچه‏ات کو؟» گفتم:

«نیاورده‏ام. اذیت می‏کند.» به حدی ایشان ناراحت شدند که گفتند: اگر این دفعه بدون فاطمه می‏خواهی بیایی خودت هم نباید بیایی.

«بچه‏ات کو؟» گفتم: «نیاورده‏ام. اذیت می‏کند.» به حدی ایشان ناراحت شدند که گفتند: اگر این دفعه بدون فاطمه می‏خواهی بیایی، خودت هم نباید بیایی.

این نکته نشانگر روح ظریف امام است. از ایشان می‏پرسیدم: آقا! شما چرا اینقدر بچه‏ها را دوست دارید؟ چون بچه‏های ما هستند دوستشان دارید؟ می‏گفتند: نه، من حسینیه که می‏روم، اگر بچه باشد، حواسم دنبال او می‏رود. این قدر من دوست دارم بچه‏ها را! بعضی وقتها که صحبت می‏کنم، می‏بینم که بچه‏ای گریه می‏کند یا دست تکان می‏دهد و اشاره به من می‏کند، حواسم پیش او می‏رود.10 عیسی جعفری نیز از علاقه و محبت امام به کودکان چنین می‏گوید:

آقا خیلی مهربان بودند. یک روز با علی به باغی رفتیم. یکی از محافظان، دختری داشت، علی به زور گفت:

باید او را ببریمش پهلوی امام. سپس او را برد پیش امام. وقت ناهار بود. امام به علی گفت:

دوستت را بنشان، می‏خواهیم ناهار بخوریم.

او هم بچه را نشاند تا ناهار بخورد. ما دو سه دفعه رفتیم که بچه را بیاوریم که مزاحم امام نباشد، ایشان گفتند نه، بگذارید ناهارش را بخورد.

بعد که ناهارش را خورد، رفتیم و بچه را آوردیم. امام پانصد تومان هم به بچه هدیه داده بودند. این قدر با بچه‏ها الفت داشتند و مهربان بودند، تنها با علی این طور نبودند، بلکه همه بچه‏ها را دوست داشتند.11 یکی از برادران فیلمبردار در جماران می‏گوید: وقتی امام از بیمارستان قلب به منزلشان آمدند، برای فیلمبرداری به اتاقشان رفتم. آن روز پسر کوچکم همراهم آمده بود. قبلاً به او گفته بودم که توی اتاق باید ساکت باشی و شلوغ نکنی. من مشغول فیلمبرداری شدم و پسرم هم مشغول بازی شد. دیدم خیلی سر و صدا راه انداخته. او را صدا زدم و با عصبانیت گفتم: «مگر قرار نبود سر و صدا نکنی؟ مگر نمی‏دانی امام مریض هستند؟» امام که حرفهای مرا شنیدند، به آرامی به من گفتند: «به بچه کاری نداشته باش، بچه‏ها آرامش قلب من هستند ...» از طرف امام شرمنده شدم. دیدم امام چه علاقه‏ای به بچه‏ها دارند و نمی‏توانند ناراحتی بچه‏ها را ببینند.12 دکتر فریده مصطفوی در باره علاقه‏مندی امام خمینی چنین نقل می‏کنند:

امام بچه‏های خردسال را خیلی دوست می‏داشتند. آن قدر به بچه‏های کوچک علاقه‏مند بودند که می‏گفتند:

«در نجف از حرم که برمی‏گشتم، بچه‏ها را با وجود اینکه کثیف بودند، خیلی دوست می‏داشتم. بچه‏ها تا جلوی منزل دنبال آقا می‏آمدند.»13


(0) نظر
برچسب ها :
X