دست تو
چه قدر تاخیر دارد
وقتی که چای گرم می شود
و تو
چای سرد را تعارف می کنی
دو سه ماه دیگر این اطلسی
که تو کاشته ای
گل می دهد
من به ساعت نگاه می کنم
تو می میری
شمع روشن را به اتاق آوردند
اطلسی گل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
در باد ایستاده است
گل اطلسی بر سینه تو بود
وقتی تو را
برای دفن می بردند
هنگام که تو مرده بودی
آدم به گل خفته بود
هنگام که تو مرده بودی
یاران به عشق و عطر
مانده بودند
همه ی ما را دعوت کردند
تا در آن ژس یادگاری باشیم
ژاس سراغ تو را گرفت
من بودم
تو نبودی
تو مرده بودی
ژاس از همه ی ما بدون تو
ژس یادگاری گرفت
ژس را چاپ کردند
آوردند
در همه ی ژس فقط یک شاخه اطلسی
و دو دست
از جوانی تو
در شهرستان
دیده می شد
ما همه در ژس سیاه بودیم