این على پس از تجربه اى سخت اما موفق، حاصل دست آوردهایش را با کمال اخلاص و دلسوزانه به جوان هدیه مى کند: پسرکم تو را از حال دنیا و زوال دنیا و تحولات دنیا و نیز از آخرت و آنچه براى اهلش آماده کرده اند، آگاه کردم و براى هر کدام مثال ها آوردم تا تو عبرت بگیرى و چونانکه باید، ره بپویى - و اکنون مثالى دیگر - آنانکه دنیا را آزموده اند، در یافته اند که حال مردان حق این است که دنیا را خانه اى سخت و غیرقابل تحمل یافته اند که به امید آرامش و راحت، عزم خانه ى آسایش آخرت کرده اند(37) .
تشبیه و مثال امام بسیار عجیب است.
امام حال دنیا و آخرت و مسافران این مسیر را چنین بیان مى کند: حال مردمى که در این دنیا هستند، حال افرادى است که در خانه اى بدون قوت و غذا و در سرزمینى بى آب و علف زندگى مى کنند اما همه ى دلخوشیشان این است که پس از این سختى ها به خانه اى امن و آرام و به سرزمینى آباد و حاصل خیز خواهند رسید، سرزمینى که جز آسایش در آن نیست، سرزمینى که آرامش کامل در آن، انتظارشان را مى کشد.
چون چنین مى اندیشند و دنیا را اینگونه مى بینند و آخرت را آنگونه مى شناسند، پس سختى راه را تحمل مى کنند و جدایى دوستان را مى پذیرند، خشونت سفر و نامناسب بودن پذیرایى و... همه را خوشایند مى دارند(38)
چرا که مى دانند به کجا مى روند، چرا که آگاهانه قدم در راه گذارده اند، چرا که با حال خود و زندگى پیرامونشان به خوبى آشنا هستند و انتهاى مسیر را نیز به کمال مى شناسند.
راه سخت است، باشد! پایان راه شادى آفرین است.
سفر خشن است، باشد! پایان سفر حیات بخش است.
دوستان همراه ما، ما را ترک مى کنند، جلو یا عقب مى افتند، چه اشکالى دارد! در نهایت مسیر و در هنگام خوشى یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
باید فقط به رفتن اندیشید و به رسیدن، دل خوش کرد.
جاى ما آنجاست.