شرط اول این است که تلاش و جستجوى تو در مسیر فهمیدن و فرا گرفتن باشد.
از عمق جان بخواهى که بفهمى و یادبگیرى، واقعاً در جستجوى حقیقت و حق باشى، نه اینکه در شبهه فرو روى و به دشمنى چنگ زنى....
گویا على این جملات را ویژه ى جوانان امروز فرموده باشد.
امروز همه مى گویند: جوان، جستجوگر است.
همه تأکید مى کنند: جوان، خود باید بیاندیشد، خود باید بیابد، خود باید باور داشته باشد و... اما آنچه به نام جستجوگرى و جویایى حقیقت عرضه مى شود، بیش از آنکه در مسیر فهمیدن و دانستن باشد، چسبیدن به دشمنى ها و فرورفتن در شبهه هاست.
پرسش براى پرسش، جستجو براى جستجو، و نه پرسش براى پاسخ و جستجو براى یافتن و فهمیدن! اگر جوان شک کند، بسیار خوب است اما شکى که مقدمه ى یقین باشد.
اگر شک کرد و در شک خود باقى ماند و در آن گرفتار شد، آیا باز هم خوب است یا این شک، جهالت است و ضلالت؟! باید ببینیم که سئوال و پرسشى را که مطرح مى کنیم در مسیر فهمیدن و دانستن است، جستجویى که مى کنیم در مقام حق جویى و دستیابى به حقیقت است یا صرفاً سئوال مى کنیم تا شبهه اى را بگسترانیم، خودِ سئوال را در ذهن ها راسخ نماییم و دشمنى ها را افزایش دهیم؟! امروز جو سیاسى کشور و کشمکش هاى شاخه هاى مختلف سیاسى، همه ى مسایل را تحت الشعاع خود قرار داده و حبّ و بغض هاى گروهى - آنچه امام على آن را به چنگ زدن در دشمنى ها تعبیر مى کند - بر همه چیز سایه افکنده است.
جوان گاه گرفتار این دشمنى هاى ناخواسته شده، و پیش از آنکه در پى یافتن حق باشد و در خود مطلب شنیده شده، بیاندیشد، به این مى نگرد که گوینده اش کیست؟ اگر کسى بود که دوست مى انگاشت، بدون فکر آن را مى پذیرد و اگر گوینده را دشمن بینگارد، بدون تأمل آن را رد مى کند.
در ذهن جوان ما چنین نشسته است که ذات پرسشگرى ارزش است، ذات سئوال کردن لازم است و ذات نپذیرفتن، قابل ستایش... هر چند هدف از این سئوال، فهمیدن و هدف پرسشگر، رسیدن به حق نباشد.
به همین دلیل است که ما امروز با گسترش شبهات مواجهیم.
بسیارى از کسانى که مى پرسند نمى خواهند بدانند.
مى پرسند تا شبهه ى خود را گسترده تر کنند.
سئوال مى کنند تا سئوال را در ذهن جامعه بنشانند.
از این روى اگر در مسیر جواب قرار بگیرند، به آن گوش نمى دهند و به تکرار سئوالشان مى پردازند.
و به تعبیر قرآن گویا درگوششان پرده اى است یا انگشت در گوششان فرو برده اند.
متأسفانه این فضا که اکنون بر ما حاکم شده، فضایى است که در سده هاى گذشته در غرب پیدا شده و امروز به ما رسیده است.
در این فضا، انکار همه ى معیارها و پرسش از تمامى ارزش ها خود، ارزش محسوب شده و معیار و عیار تفکر و اندیشه به شمار مى رود، امام این روحیه را نهى مى کند و شرط اول جستجوگرى را فهمیدن و دانستن، معرفى مى نماید: اگر جستجو مى کنى، سئوال مى کنى، اعتراض مى کنى و... همه براى فهمیدن باشد، همه براى یافتن باشد، نه گرفتار شدن در شبهه و خود سئوال، براى یادگرفتن باشد، براى دانستن باشد و نه براى دوستى ها و دشمنى هاى بى اساس.