این داستان مانند پاره داستانهاى دیگر که نقل شد، گواه صدقى است بر بقاى ارواح در عالم برزخ و اطلاعشان برگزارشات این عالم.
و از این داستان به خوبى دانسته مىشود که ارواح به محل دفن بدن و قبر خود علاقه مندند. توضیح مطلب آنکه: روح سالها با بدن بوده و به وسیله آن کارها انجام داده، معرفتها و دانشها کسب کرده، بندگیها نموده و کارهاى نیک کرده است و در برابر، خدمتها به آن بدن نموده و در تربیت و تدبیر آن رنجها برده است. از اینجاست که محققین گفته اند علاقه نفس با بدن علاقه عاشق و معشوق است.
بنابراین، پس از مرگ که ازبدن فاصله مىگیرد از آن قطع علاقه کلى نخواهد کرد و هرجا بدن باشد به آن محل بخصوص نظر دارد پس اگر ببیند آن محل زباله دانى یا محل گناه وکثافت کارى شده سخت رنجیده مىشود و مباشرین این زشتکارى را نفرین مىنماید و شکى نیست که نفرین ارواح مؤثر است، چنانچه در این داستان گفته شد آنهایى که در آن خانه ساکن مىشدند چه نکبتهایى به آنها مىرسید و به خیال فاسد خود مىگفتند خانه بدقدم است.
ولى اگر کسى قبر را نظیف کند و نزد آن اعمال شایسته از قبیل تلاوت قرآن انجام دهد شاد مىشوند و برایش دعا مىکنند چنانچه در باره سید مزبور گفته شد که به برکت زیارت و قرائت قرآن نزد آن قبر، چه گشایشها که برایش شد.