69-آنچه صلاح است بايد خواست

69-آنچه صلاح است باید خواست

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مرحوم آقاى سید عبداللّه بلادى، ساکن بوشهر فرمود وقتى یکى از علماى اصفهان با جمعى به قصد تشرف به مکه معظمه و حج خانه خدا از اصفهان حرکت کردند و به بوشهر وارد شدند تا از طریق دریا مشرف شوند پس از ورود آنها ازطرف سفارت انگلیس سخت جلوگیرى کردند و گذرنامه ها را ویزا نکردند و اجازه سوار شدن به کشتى به آنها ندادند و آنچه من و دیگران سعى کردیم فایده نبخشید.

آن شیخ اصفهانى و رفقایش سخت پریشان شدند و مىگفتند مدتها زحمت کشیدیم وتدارک سفر مکه دیدیم و قریب یک ماه در راه صدمه ها دیدیم (چون در آن زمان قافله از اصفهان تا شیراز هفده روز و از شیراز تا بوشهر ده روز در راه بود) و ما نمى توانیم مراجعت کنیم.

آقاى بلادى مرحوم فرمود چون شدت اضطراب شیخ را دیدم برایش رقت نمودم و براى اینکه مشغول و ماءنوس شود مسجد خود را در اختیارش گزارده خواهش کردم در آنجا نماز جماعت بخواند و به منبر رود، قبول کرد و شبها بعد از نماز، منبر مىرفت، پس خودش روى منبر و رفقایش در مجلس با دل سوخته خدا را مىخواندند و ختم: «اَمَّنْ یُجیبُ» و توسل به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به طورى که صداى ضجّه و ناله ایشان هر شنونده اى را منقلب مىساخت.

پس از چند شب که با این حالت پریشانى خدا را مىخواندند و مىگفتند ما نمى توانیم برگردیم و باید ما را به مقصد برسانى ناگاه روزى ابتدائا از طرف قونسولگرى انگلیس دنبال آنها آمدند و گفتند بیایید تا به شما اجازه خروج داده شود. همه با خوشحالى رفتند و اجازه گرفتند و حرکت کردند.

پس از چند ماه روزى در کنار دریا مىگذشتم یک نفر ژولیده و بدحال را دیدم. به نظرم آشنا آمد از او پرسیدم تو اصفهانى نیستى که چندى قبل همراه فلان اینجا آمدید و به مکه رفتید؟ گفت بلى، حال شیخ و همراهانش را پرسیدم، گریه زیادى کرد و گفت: اولاً در راه دچار دزدان شدیم وتمام اموال ما را بردند و بعد گرفتار مرض شده همه تلف شدند و تنها من از آنها باقیمانده و برگشتم با این حالى که مىبینى.

آقاى بلادى فرمود دانستم سر اینکه حاجت آنها برآورده نمى شد چه بود و چون اصرار را از حد گذرانیدند به آنهاداده شد ولى به ضررشان تمام گردید.

خداوند متعال در قرآن مجید مىفرماید: «شاید شما چیزى را دوست داشته باشید و حال آنکه آن چیز براى شما بد باشد و شاید چیزى را بد داشته باشید در حالى که آن چیز براى شما خیر باشد و خداوند (مصلحت شما را) مىداند و شما نمى دانید»(36).

و نیز مىفرماید: «اگر خدا تعجیل کند براى مردمان آنچه را که شر است همچنانکه مردم شتاب در خیر مىکنند هرآینه حکم کرده شود اجلشان (یعنى هلاک مىشوند)(37) و مراد این است که بعضى طلب شرّ مىکنند و تصور مىکنند که طلب خیر کرده اند و چون مصلحت در آن نیست خداوند اجابت نمى فرماید (مانند کسانى که در حال غضب مرگ خود یا اولاد یا بستگان خود را از خداوند طلب مىکنند و غالبا بعدا پشیمان شده و شکر خداى را مىکنند که دعایشان مستجاب نشده است) و چه امورى که انسان به آن حریص است و گمان مىکند خیر و سعادت و خوشى او در آن است و سعى مىکند تا به آن مىرسد و چون رسید پشیمان شده و آرزو مىکند اى کاش به آن نرسیده بود.

بنابراین، باید شخص هنگام طلبیدن حاجت برآورده شدن آن را موقوف بر صلاحدید پروردگارش قرار دهد و بگوید: «وَلا حاجَةَ مِنْ حَوائِج الدُّنْیا وَاْلاخِرةِ لکَ فیها رِضىً وَلِىَ فیها صَلاحٌ اِلاّ قَضَیْتَها لى یا رَبَّ العالَمینَ» و اگر به زبان نگوید این معنا در خاطرش باشد وگرنه اگرحالش چنین نباشد و حاجتش را در هر حال بخواهد هرچند خداوند صلاح او را نداند پس این دعا نیست بلکه به دستور دادن به خداوند نزدیکتر است.

بالجمله شخص دعا کننده باید خود را به عجز و جهل و ضعف بشناسد و خداى را قادر و عالم بداند هرگاه حاجتش روا نشد نباید بد دل شده و به خداى خود بدبین گردد و او را به خلف وعده متهم سازد بلکه باید احتمال دهد شاید صلاح نبوده یا هنوز وقت آن نرسیده یا اینکه دعایش فاقد سایر شرایط اجابت دعا بوده است.


(0) نظر
برچسب ها :
X