بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
جناب حاجى على اکبر سرورى تهرانى گفت خاله علویه اى دارم که عابده و برکتى براى فامیل ماست و در شداید به او پناهنده مىشویم و از دعاى او گرفتاریهایمان برطرف مىشود.
وقتى آن مخدره به درد دل مبتلا مىگردد و به چند دکتر و بیمارستان مراجعه مىکند فایده نمى کند، مجلس زنانه توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها فراهم مىکند و اهل مجلس را هم طعام مىدهد.
همان شب در خواب حضرت صدیقه سلام الله علیها را مىبیند که به خانه اش تشریف آورده اند به حضرتش عرضه مىدارد کلبه ما محقر است و اینکه روز گذشته از شما دعوت نکردم چون قابل نبودم. فرمود ما خود آمدیم و حاضر بودیم والحال مىخواهیم درد و دوایت را نشان دهیم، پس کف دست مبارک را محاذى صورتش مىگیرند و مىفرمایند به کف دستم نگاه کن، پس تمام اندرون خود را در آن کف مبارک مىبیند از آن جمله رحم خود را مىبیند که چرک زیادى در آن است فرمود درد تو از رحم است وبه فلان دکتر مراجعه کن خوب مىشوى.
فردا به همان دکترى که فرموده بود مراجعه مىکند و دردش را مىگوید و به فاصله کمى درد برطرف مىگردد.
ضمنا باید متوجه بود که ممکن بود بدون مراجعه به دکتر و استعمال دارو همان لحظه او را شفا بخشد، لکن چون خداوند به حکمت بالغه اش براى هر دردى دوایى خلق فرموده که باید خاصیتى که خداوند در آن دوا قرار داده ظاهر شود، پس باید مریض هنگام ضرورت از مراجعه به طبیب و استعمال دوا خوددارى نکند و بداند که شفا از خدا است لکن به وسیله طبیب و دوا مگر در بعض مواردى که مصلحت الهى اقتضا کند.
بالجمله شاید در مورد علویه مذکور چنین مصلحتى نبوده ولذا او را به سنت جارى الهى که رجوع به طبیب و دواست حواله فرمودند.
حضرت صادق علیه السلام مىفرماید: «پیغمبرى از پیغمبران گذشته مریض شد، پس گفت دوا استعمال نمى کنم تا خدایى که مرا مریض کرد، شفایم دهد، پس خداوند به او وحى فرمود تو را شفا نمى دهم تا دوا استعمال نکنى ؛ زیرا شفا از من است (هرچند به وسیله دوا باشد».(26)