48- اندرزى عجيب

48- اندرزى عجیب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مخلص در ولایت اهل بیت: جناب آقامیرزا ابوالقاسم عطار تهرانى - سلمه اللّه - نقل نمود از عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالنبى نورى که از جمله تلامیذ حکیم الهى مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى بوده است در سال آخر عمر مرحوم حاجى، روزى شخصى در مجلس درس ایشان آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصى پیدا شده و نصف بدنش در قبر است و نصف دیگر بیرون و دائما نظرش به آسمان است و هرچه بچه ها مزاحمش مىشوند به آنها اعتنایى نمى کند.

مرحوم حاجى گفتند خودم باید او را ملاقات کنم، چون مرحوم حاجى او را دید بسیار تعجب کرد نزدیکش رفت دید به ایشان هم اعتنایى نمى کند.

مرحوم حاجى گفتند تو کیستى و چکاره اى من تو را دیوانه نمى بینم از آن طرف رفتارت هم عاقلانه نیست. در جواب ایشان گفت من شخص نادان بى خبرى هستم، تنها دو چیز را یقین کرده و باور دارم:

یکى آنکه: دانسته ام که مرا و این عالم را خالقى است عظیم الشاءن که باید در شناختن و بندگى او کوتاهى نکنم.

دوم آنکه: دانسته ام در این عالم نمى مانم و به عالم دیگر خواهم رفت و نمى دانم وضع من در آن عالم چگونه خواهد بود. جناب حاجى! من از این دو علم بیچاره و پریشانحال شده ام به طورى که مردم مرا دیوانه مىپندارند شما که خود را عالم مسلمانان مىدانید و این همه علم دارید چرا ذره اى درد ندارید و بى باکید و در فکر نیستید؟!

این اندرز مانند تیرى بود که بر دل مرحوم حاجى نشست، برگشت در حالى که دگرگون شده بود و کمى از عمرش که مانده بود دائما در فکر سفر آخرت و تحصیل توشه این راه پرخطر بود تا از دنیا رفت.

هرکس در هر مقامى که باشد محتاج شنیدن موعظه و نصیحت است ؛ زیرا اگر نسبت به آنچه مىشنود دانا باشد، آن موعظه برایش تذکر یعنى یادآورى است چون انسان فراموشکار است و همیشه محتاج به یادآوریست و اگر جاهل باشد اندرز برایش دانش و کسب معرفت است.

از اینجاست که در قرآن مجید وظیفه هر مسلمانى را خیرخواهى و اندرز به دیگران قرار داده و فرموده: (وَتَوا صَوْا بِالْحَقِّ وَتَوا صَوْا بِالصْبرِ) (21)چنانچه اندرز به دیگرى لازم و مورد امر خداوند است، استماع اندرز و پذیرفتن آن هم لازم است ؛ زیرا امر به موعظه کردن براى شنیدن و پذیرفتن و بدان عمل کردن است و لذا مکرر در قرآن مجید مىفرماید: «فَهَلْ مِنْ مَدَّکِر؛ آیا کسى هست اندرزهاى الهى را بشنود و بپذیرد».

ضمنا باید دانست که موعظه بى اثر نخواهد بود و در شنونده اثرى مىگذارد هرچند اثر آنى و جزئى باشد و باید از حضور در مجالس وعظ و استماع موعظه از هرکس که باشد مضایقه نکرد.

از مسلمه منقولست که گفت بامدادى به خانه عمر بن عبدالعزیز رفتم در اندرونى که پس از نماز صبح آنجا تنها بود کنیزکى آمد و قدرى خرما آورد پس قدرى از آن برداشت و گفت اى مسلمه! اگر مردى این را بخورد وآبى بر سر آن بیاشامد او را بس باشد؟ گفتم نمى دانم. پس پاره بیشترى از آن برداشت و گفت این چه گفتم بلى این کافى است و کمتر از این نیز چنانچه اگر این را بخورد تا شب باکى ندارد که هیچ طعام دیگر نچشد. گفت پس براى چه آدمى به دوزخ رود یعنى انسانى که کفى خرما و آبى او را در روز کافى است براى چه در طلب مال دنیا حرص زند و از محرمات الهى پرهیز نکند تا به جهنم برود.

مسلمه گوید: هیچ وعظى در من چنین کارگر نشد.

غرض آنکه آدمى نمى داند که کدام سخن در او خواهد گرفت، مسلمه بسیار موعظه شنیده بود اما هیچیک در او چنان نگرفته بود که این.

و نیز مشهور است و در بعض تفاسیر هم نوشته شده که «فضیل عیاض» مدتى از عمرش در طغیان و عصیان بود تا شبى به قصد دستبرد به قافله حرکت مىکرده و قافله را تعقیب مىنموده، ناگاه صداى خواننده قرآن به گوشش مىخورد که این آیه را مىخواند: (اَلَمْ یَاءْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِاللَّهِ)

(22) یعنى: «آیا نرسیده وقت آنکه کسانى که ایمان آورده اند دلشان براى یاد خدا خاشع شود».

فورا آیه شریفه دلش را بیدار کرد و گفت بلى وقتش رسیده از همان راه برگشت و توبه کامله نمود و اداى حقوق کرد و هرکس بر او حقى داشت او را از خود راضى ساخت و بالاخره از خوبان روزگار شد.

و نیز منقول است که شخصى از ثروتمندان بر واعظى گذشت که مىگفت: «عجبت من ضعیف یعصى قویا؛ یعنى در شگفتم از بنده ناتوانى که مخالفت مىکند امر خداى توانا را».

این سخن در او اثر کرد و تمام گناهان را ترک نمود و رو به خیر آورد تا یکى از خوبان روزگار شد. شاید او بسیار کلمات موعظه و حکمت شنیده بود اما نجات کلى و بیدارى او را خداوند در این کلمه قرار داده بود.

به عبداللّه بن مبارک گفتند تا کى تو در طلب حدیث و علم هستى گفت نمى دانم، شاید آن سخن که رستگارى من در آن است هنوز نشنیده باشم.

و لذا عالم ربانى مرحوم شیخ جعفر شوشترى در منبر دعا مىکرد و عرض مىنمود پروردگارا! مجلس ما را مجلس موعظه قرار ده. و مىفرموده هنگامى مجلس موعظه است که شنونده اگر اهل معصیت است پشیمان شود و گناه را ترک کند و اگر اهل طاعت است، شوقش در زیادتى طاعت و سعى او در اخلاص بیشتر شود.

و بالجمله عالم و غیر عالم همه باید در مجلس وعظ به قصد اندرز گرفتن و متنبه شدن و عمل به آن حاضر شوند، نادان براى دانستن و دانا براى یادآورى. و اخبار وارده در فضیلت مجلس موعظه بسیار است و براى شناختن اهمیت آن کافى است دانسته شود موعظه غذاى روح و حیاتبخش دل است چنانچه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش مجتبى علیه السلام مىفرماید: «اَحْىِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ» و رسوا کننده نفس و شیطان و نجات دهنده از شرّ آنهاست و موجب برطرف شدن وساوس و اضطرابات و پیدایش امنیت و آرامش خاطر است: (اَلا بِذِکْرِاللَّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبُ)(23)

چه اشخاصى که بواسطه فشار وساوس و خیالات شیطانى آماده انتحار (خودکشى) شدند و به وسیله برخورد بموعظه آرامش خاطرى نصیبشان شده و قرار گرفتند.

ناگفته نماند کسیکه بمجلس موعظه و برخورد بکسى که او را موعظه کند دسترسى نداشته باشد باید از مراجعه بمواعظ مدونه بهره مند شود که در راءس آنها قرآن مجید است با دقت و تدبر در تفسیر آیات آن و بعد ترجمه و شرح نهج البلاغه و خطبه هاى بلیغه حضرت امیرالمؤمنین که شرح دهنده و بیان کننده آیات قرآن مجید است و بعد ترجمه جلد 17 بحارالانوار که مواعظ رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم و ائمه هدى: را جمع نموده و بعد کتب اخلاقى مانند معراج السعاده نراقى و عین الحیواة مجلسى و سایر کتابهائیکه در آنها مواعظ بزرگان دین نقل شده است.


(0) نظر
برچسب ها :
X