معاني و مفاهيم قوام

معانی و مفاهیم قوام

قوام از صیغه مبالغه بوده و ریشه آن «قیام» است. زبان عربی قیام را به معنای ایستادن (ضد نشستن) آورده است و متذکر می شود که مشتقات قیام در معانی مختلفی به کار رفته است؛ مانند: وقوف و ثبات، ادامه دادن مانند (آیه شریفه یقیمون الصلاه)تعدیل و تساوی در امور، رعایت عدالت مانند (و کان بین ذلک قواما) خوش رفتاری، نظام و شالوده چیزی (قوام الامور) و در آیه «الرجال قوامون علی النسإ» آن را به معنی محافظت و اصلاح می داند.3

در بعضی کتب تفسیری این واژه را صیغه مبالغه از قیام گرفته اند؛ یعنی شخص با دقت و مراقبت بسیار از شیء مورد نظر خود محافظت کند.

در مفاهیم مندرج در «قوامیت»، آرای مختلفی به چشم می خورد.4 در این جا به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

ـــ در این که واژه «قوامیت» که در ابتدای آیه آمده، نظر به مردان جامعه به گونه ای فراگیر دارد یا فقط شوهران را در چارچوب خانواده شامل می شود، اختلاف نظر جدی میان مفسران وجود دارد. از متاخران، علامه طباطبایی فراگیری آن را باور دارد و انفاق و دیگر احکام مطرح شده در آیه را از احکام فرعی و جزیی برگرفته از آن حکم کلی می داند، ولی بیشتر مفسران قوامیت مردان را خاص محدوده خانواده می دانند.

به نظر می رسد، به قرینه انفاق ـــ که فقط برای خانواده مطرح است ـــ و قنوت صالحات و نشوز و راه حل های آن که به دنبال قوامیت ذکر شده و بر آن متفرع شده، دیدگاه دوم را باید پذیرفت. بعضی نیز گفته اند فقط حالت زن و شوهری است که در آن مرد به عنوان مرد، بر زن به عنوان زن انفاق می کند و نیز تناسب جمله اول آیه با جمله های بعدی چنان ایجاب می کند که اصل و فرع در گستره و تنگنا برابر باشند. همچنین ظاهر آیه حکایت دارد که انفاق و تفضیل، با هم به قوامیت مرد مشروعیت می بخشند، حال آن که در بیرون خانواده انفاق مطرح نیست؛ بنابراین استناد به این که هر چند انفاق در سطح جامعه مطرح نیست، اما برتری مرد بر زن عام است ، پذیرفتنی نیست.

ــ « قو ام»، صیغه مبالغه قائم است که از قام یقوم گرفته شده و قام بدون حرف جر و نیز همراه به حروف ب، ل، فی، عن، الی، و علی به کار می رود.5 در صورتی که قو ام و قام با علی به کار رود به معنای مراقبت و دوام و ثبات بر کاری یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی است. در این آیه معنای نخست اراده شده است؛ یعنی بسیار قیام کننده بر امور و کارها و نیازهای زنان. از این رو معانی اداره، سرپرستی، کفالت، تعهد، پاسداری، حفاظت، نگاهداری و نگاهبانی، مراعات، حمایت، پایداری، پای ورزی، ایستادگی، گماشتگی، کارگزاری، مراقبت و مواظبت را در توضیح آن آورده اند، چنان که کم و بیش تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی و تکیه گاه بودن در بعضی نوشته ها به حوزه معنایی آن راه یافته است. شاید دلیل چنین برداشت هایی تعبیر «فضل الله» باشد که در ادامه آمده است، ولی چنان که خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در معنای آن پذیرفته نیست؛ چنان که فضل نیز بر برتری و ارزش بیشتر دلالت ندارد.

ـــ در کنار قو ام، واژه های قائم، قیوم، قیم، قیام نیز در لغت آمده اند که بعضی با قوام یکسان هستند. چنان که قیموم نیز هر چند در لغت نیامده، ولی در بعضی آثار و ادعیه دیده می شود. در این میان قیام و قیوم نام خداوند به شمار می آیند، ولی قیم و قو ام به یک معنی هستند؛ بنابراین آن چه بعضی گفته اند که قو ام غیر از قیم است، در نتیجه مرد هم قیم بر زن نیست، ناشی از آگاهی اندک از لغت است، در لغت نیز گفته شده، ـــ قیم المراه: زوج ها، کانها یقوم بامرها و ما یحتاج الیه. جز آن که قیم در اصطلاح متاخر فقهی نوعی از سرپرستی است که در جهت رعایت حال ناتوانان، خردسالان و محجوران از تصرف در اموال ، اعمال می شود و یا مواظبت و نظارتی که بر موقوفات می شود، اما قیم بودن مرد بر زن از این گونه نیست، چنان که قیم بودن شوهر مرتبه‎ای را برای او نمی رساند و فرودستی زن را دلالت ندارد؛ بلکه می توان گفت که قیم در اصطلاح فقهی نیز به طور لزوم به معنای فرودستی طرف مقابل قیم نیست و درباره اطفال، غایبان، قاصران و محجوران نیز نمی توان برتری ارزشی قیم را برایشان ادعا کرد. بنابراین قیم بودن فقط به معنای قیام به انجام وظایف سرپرستی است، اما برتری داشتن یا نداشتن از نشانه های بیرونی باید به دست آید.

ـــ چنان که گذشت قو ام از فعل قام گرفته شده که مصدر آن قوم، قیام، قومه و قامه است؛6 بنابراین مصدرهایی از قبیل: قیومیت، یا قوامت ـــ به رغم آن که بسیار به کار می روند ـــ ریشه و مستندی در منابع اصلی لغت ندارند. نتیجه این که برای معنای قیام کردن به امور، باید از یکی از چهار مصدر بالا بهره گرفت، اما اگر از کلمات وصفی قیام و قیم و قیوم و قوام، مصدر صناعی بسازیم، باید از کلمات قیامیت، قیمیت، قیومیت و قوامیت بهره جوییم، جز آن که قیومیت و قیامیت ویژه خداوند خواهد بود و درباره مرد به کار نمی رود.

ـــ بعضی گفته اند: «قوام، بیشتر از قیم و قیام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیت است، بنابراین سیطره و احاطه توام با قدرت دارد؛ گویی حیات زن، قائم و نیازمند به وجود مرد است.»7 مستند هیچ یک از گزاره های این سخن را نیافته ایم به ویژه آن که قیام را در لغت، صفت و نام خاص خداوند دانسته اند؛ پس می توان گفت سیطره شوهر بر همسر از سیطره ی خداوند بر آفریده ها بیشتر است!

ـــ چنان که گذشت قوامیت به معنای مراقبت، پایداری و ایستادگی بر امور، کارها و نیازهای زن است؛ اما برتری این کارها در لغت نیامده، چنان که محدوده دقیقی برای قوامیت نیز ترسیم نشده است. در تعبیرات مفسران مواردی مانند آموختن، پرورش دادن، تادیب، تدبیر، نظارت بر رفت و آمد، مواظبت در خانه، منع از بیرون رفتن از خانه و... آمده که به نظر می رسد همگی برداشت های مفسران باشد. شاید بتوان گفت آن چه در حفظ تعادل شخصیت زن و تامین نیازهای روحی و جسمی او و در نتیجه قوام، سازمان و سامان خانواده دخالت دارد، در محدوده قوامیت می گنجد.

ـــ قوامیت به معنایی که گذشت، وظیفه و مسوولیت است و هرگز برتری، فضیلت، شرافت و امتیاز یا سلطنت مرد بر زن را نمی رساند، بلکه ملاک های برتری امور دیگری است. در «اقرب الموارد» مولف به صراحت می گوید:

«رعایت و کفالت است و نه ولایت و سلطنت»8

برتری نه از قوامیت استفاده می شود و نه از «علی» و نه از فضل، چنان که در نکته های چهاردهم و پانزدهم خواهد آمد ـــ زیرا قام همراه با علی بیشتر درباره امور و وظایف به کار می رود که در آن جا علو و نسبت سنجی بین کسی که قائم بر امر است و آن چیزی که او بدان قیام دارد، معنی ندارد. چنان که به احتمال زیاد «قوامون علی النسأ» با حذف مضاف باشد؛ یعنی «قوامون علی شوون النسأ و حاجاتهن»

ـــ گفته اند حکمت در تشریع قوامیت مرد، آن است که هیچ گروهی ـــ حتی دو نفره ـــ برنامه ها و سیر حرکت شان سامان نخواهد یافت، مگر آن که یکی مسوول باشد ـــ چنان که در روایتی نیز آمده ـــ بنابراین در خانواده نیز که مهم ترین بنیادهای جمعی است باید چنین باشد. «علامه جعفری» در این زمینه می نویسد: اداره خانواده به یکی از چهار شکل ذیل تصور می شود:

1. اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم مسوول باشند، تصادم، تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.

2. زن به تنهایی مسوول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و ختلالات روبه رو خواهد شد.

3. پدرسالاری سلطه گرانه و خودخواهانه که در بعضی جوامع دیده می شود، ولی چنین حالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمت ها و ارزش های زن را سرکوب می کند و طعم خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ می کند.

4. نظام شورایی با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد که همراه با اعتدال است و معنای قوام نیز همین است. اشکال بعضی از غربیان بر اسلام مبنی بر این که اسلام، مرد را امیر و زن را اسیر کرده، به دلیل رفتار بیرونی بعضی از جوامع اسلامی و برداشت های نادرست از آیه (الرجال قوامون علی النسإ) است.

ایشان تاکید دارد که قوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بر اساس علت طبیعی است نه قراردادی و تحکمی.9

ـــ بنابر آن چه گذشت قوامیت مرد، نوعی مسوولیت در جهت اداره بنیاد خانواده است و الزامات و تکالیفی حقوقی و اخلاقی در پی آن بر عهده مرد خواهد بود. از جمله لزوم انفاق و رفتار بر اساس قسط و چه بسا بتوان گفت آیه ی شریفه، (کونو قوامین بالقسط) آیه مورد بحث را تبیین و تفسیر یا تکمیل می کند، چنان که اگر در چارچوب انواع ولایت ها بگنجد آن چه وظیفه والیان به طور عموم است در این جا نیز مطرح می باشد.


(0) نظر
برچسب ها :
X