عالمان بزرگ و پیشتازان دانش الهى همواره بر قلّه فضایل و مکارم اخلاقى همچون گوهر شبچراغ درخشیده اند و در عرصه هاى مختلف اخلاقى سرآمد روزگار بوده اند. تاریخ و سرگذشت زندگى آن بزرگواران گواه این مدعاست آنان همواره. خود را (طلبه اى کوچک) و خدمتگزار مردم مى شمردند. خود به بازار مى رفتند و مایحتاج خویش را تهیه مى کردند. به سخن کوچکترین شاگردان فروتنانه گوش فرا مى دادند. با شجاعت و صراحت به گاه مباحثه و محاجّه سخن حق را مى پذیرفتند و اعتراف به اشتباه خویش مى کردند. از گفتن کلمه (نمى دانم) عار نداشتند. هرگز خود را بالاتر و برتر از دیگران نمى دانستند. به زیردستان و شاگردان خویش سلام مى کردند. در پائین مجلس و بر روى نمد و گلیم مى نشستند. در محضر مقلدان و مریدان به رسم ادب دوزانو مى نشستند. هرگز کلمه (من) بر زبان نمى آوردند و در عوض جمله (لاادرى) بسیار مى گفتند. هیچ گاه اندوخته هاى فراوان علمى و فقهى ما به غرورشان نمى گشت. با ملایمت و متانت با دیگران سخن مى گفتند.
یادآورى گوشه هایى از زندگانى آن بزرگواران و رفتار فروتنانه آنان با مردم مى تواند سرمشقى خوب و آموزنده براى طالبان علم و حوزویان باشد. لذا چند مورد از فروتنى عالمان و فقیهان والا مقام را در این جا ذکر مى کنیم: