شکر یا زبانى است یا غیر زبانى. شکر زبانى همان سپاسگزارى به زبان است;
مانند گفتن جمله: «شکراً لِلّه»، شکر غیرزبانى گاه به اعضا و جوارح است و گاهى به قلب.
شکر به قلب; یعنى توجه قلبى به نعمت هاى الهى و تشکر قلبى از صاحب این همه نعمت. فهم این که هر شکرى را شکرى واجب است، کار قلب است. همچنین ادراک عجز از انجام سپاس هاى لایق خداوندى نیز عمل قلبى است.
شکر به اعضا و جوارح، عبارت است از به کارگیرى هر یک از این اعضا در راهى که خداوند سبحان معین فرموده است. شکر دست، دستگیرى از دیگران است. شکر ثروت انفاق در راه خیر است.
وجوب شکر یک امر عقلانى و خردمندانه است. آن که نعمتى ببیند به حکم عقل باید شکر آن را به جاى آورد
شکر مُنعم واجب آمد در خرد هین کرم بینید و این خود کس کند سر ببخشد شکر خواهد سجده اى شکر نعمت، نعمتت افزون کند صد هزاران گل ز خارى سرزند(1)
ور نه بگشاید درِ خشم ابد کز چنین نعمت به شکرى بس کند یا ببخشد شکر خواهد قعده اى... صد هزاران گل ز خارى سرزند(1) صد هزاران گل ز خارى سرزند(1)
همچنین در انواع شکر گفته اند:
شکر عوام بر طعام و لباس بود و شکر خواص بر آنچه بر دل ایشان درآید از معانى.(2)