بنده را سزد که شاکر باشد و خداى را سزد که مشکور گردد; زیرا بنده منعَم است و خدایش مُنعِم. هر نعمتى را شکرى است و هر شکرى خود نعمتى دیگر است. پس در هر نعمتى دو شکر نهفته است.
چون نعمت هاى الهى بى پایان است، بنابراین، شکر این نعمت ها نیز بى پایان تر از خودشان است. از این رو هیچ کس را قدرت به جا آوردن شکر نعمت هاى الهى نبوده و نخواهد بود و جناب سعدى چه نیکو گفته است که:
بنده همان به که ز تقصیر خویش ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جاى آورد(2)
عذر به درگاه خداى آورد کس نتواند که به جاى آورد(2) کس نتواند که به جاى آورد(2)
یکى از علل ناتوانى و عجز انسان از شکر نعمت ها، این است که خودِ وى محصول و معلول نعمت الهى است; زیرا هستى انسان در اثر نعمت خداوندِ صاحب منّت است. چنین نیست که انسان باشد، سپس به نعمتى برسد و بخواهد شکر آن را به جا آورد. بلکه بودنش نعمتى است و توسط نعمت الهى از عدم به عرصه وجود آمده است. بدین جهت امام حسین(علیه السلام) عرضه مى دارد:
«مرا به واسطه نعمت به وجود آوردى، قبل از آن که وجود داشته باشم.» بنابراین، نعمت ابتدایى، همان ابتداى خلقت آدمى است. نعمت هاى بعدى بعد از هستى یافتن انسان، هر لحظه به او روى آور مى شوند. هر یک از لوازم زندگى نعمتى است در حق انسان زنده و به تعداد هر کدام شکرى لازم است و به تعداد هر شکرى که توفیق انجامش را یافت نیز شکرى دیگر واجب است. بدین جهت همه انسان ها عاجزند از این که شاکرى کامل براى خداوند سبحان باشند.
از این روى، امام حسین(علیه السلام) عرضه مى دارند:
«خدایا! کدام یک از نعمت هاى تو را بشمارم و شکر کدام یک از عطایاى تو را به جا آورم؟! در حالى که خارج از شمارش شمارشگران و علم حساب رسان است.» نه تنها نعمت هاى الهى غیر قابل شمارش بوده و در نتیجه غیر قابل شکرگزارى است، بلکه از نظر امام حسین(علیه السلام) اگر آدمى طى اعصار متمادى، همه لحظات عمرش را به شکرگزارى سپرى کند نمى تواند حتى شکر یک نعمت از نِعَم بى نهایت الهى را به جاى آورد، مگر به لطف الهى که خود این لطف لازمه اش شکرى دیگر است.
بنابراین، همه از اداى شکر عاجزند، لیکن اعتراف به این عجز خود شکرى عظیم است.
شکر نعمت چون کنى، چون شکر تو عجز تو از شکر شکر آمد تمام فهم کن دریاب قد تمّ الکلام(1)
نعمت تازه بود ز احسان او فهم کن دریاب قد تمّ الکلام(1) فهم کن دریاب قد تمّ الکلام(1)
امام صادق(علیه السلام) گفت: خداوند به موسى(علیه السلام) فرمود: اى موسى مرا آن چنانکه سزاوار من است شکرگزار. موسى عرض کرد: پرودگارا! چگونه تو را چنانکه سزاوار است شکر گزارم، در صورتى که هر شکر من نعمتى است که تو به من عطا فرموده اى. خطاب آمد: اى موسى اکنون که دانستى که شکرگزاریت از من است، مرا شکر کردى.(2)