5 ـ رابطه توكّل و استغناى بنده به خدا

5 ـ رابطه توکّل و استغناى بنده به خدا

یکى از نشانه هاى صداقتِ عابد با معبود و عاشق با معشوق این است که عابد اختیار خود را به دست معبود دهد و زمام امورش را تسلیم معشوق نماید.

 

  • من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

  • همچون زمام اشتر بر دست ساربانان همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

اینان راضى به قضاى الهى بوده و پروردگار عالم را صاحب اختیار خود مى دانند و از اختیار خود مى کاهند و تنها به بارگاه معبود مى نالند و همه چیز را از او مى خواهند و به بندگى و بى اختیارى خویش مى بالند.

بدین جهت حضرت امام حسین(علیه السلام) از خدا مى خواهد که او را از تدبیر خود غنى سازد و جز به تدبیر خداوندى نپردازد. این غنا و بى نیازى محصول فقر بندگى است; فقرى که موجب فخر انسان است.

«إِلَهِیأَغْنِنِیبِتَدْبِیرِکَ لِیعَنْ تَدْبِیرِیوَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی».

«خدایا! مرا با تکیه بر تدبیرت از تدبیر خودم بى نیاز گردان و به اختیارت از اختیارم غنى کن.»

  • افکن این تدبیر خود را پیش دوست کار آن دارد که حق افراشته است هرچه کارى از براى او بکار چون اسیر دوستى اى دوستدار(1)

  • گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست آخر آن روید که اوّل کاشته است چون اسیر دوستى اى دوستدار(1) چون اسیر دوستى اى دوستدار(1)

این اعتقاد نظرى نتیجه اش در میدان توحید عملى چنین آشکار مى شود که روز عاشورا عزیزترین کسان خود را در راه خدا قربانى کرده و خون مبارکش را با دستانش به آسمان مى پاشد و مى گوید:

«اِلهیرِضىً بِرِضاکَ مُطیعاً لاَِمْرِ قَضاکَ لا مَعْبُودَ سِوَاکَ» «خداوندا! راضى به رضاى تو و مطیع قضاى تو هستم. جز تو معبودى را نمى شناسم.» اینگونه توکّل و تسلیم، به انسان استغنا مى دهد; استغنایى که آدمى را از غیر خدا بى نیاز کرده و به قول اقبال لاهورى; رنگ حق پوشیدن و رنگ غیر حق از لباس خود شوییدن است.

البته این مقام به راحتى رام کسى نمى شود، تا انسان راضى به قضاى حق و مرضىّ او نشود به استغنا نمى رسد; زیرا:

 

  • بى نیازى نازها دارد بسى بى نیازى رنگ حق پوشیدن است رنگ غیر از پیرهن شوییدن است(2)

  • ناز او اندازها دارد بسى رنگ غیر از پیرهن شوییدن است(2) رنگ غیر از پیرهن شوییدن است(2)


(0) نظر
برچسب ها :
X