امام حسین و امام سجاد(علیهما السلام)
قادر فاضلى
آنچه در این شماره مى آید، بررسى ـ رابطه انسان و خدا ـ در دعاهاى عرفه امام حسین و امام زین العابدین(علیهما السلام) است.
از آنجا که پرداختن کامل و همه جانبه به این موضوع، موجب بسط مقال و منافى با ضیق مجال است، لذا تنها به بررسى چند موضوع اکتفا گردید که علاوه بر رعایت اختصار، مناسب با موضوع کلّى ما; یعنى «عرفان عرفه» نیز مى باشد.
در شماره هاى پیشین، موضوعات «شناخت خدا» و «تجلى در عرفه» تقریر شد و اکنون مسأله «رابطه انسان و خدا در دعاى عرفه» تقدیم خوانندگان عزیز مى گردد. امید است خداوند منان همه دوستانش را در عرفان ناب اسلامى که دعاهاى عرفه، دو چشمه از چشمه سارهاى زلال آن است بهره مند گرداند. به خصوص در این ایام، که مصادف با ماه ذى حجّه و ماه عرفه و عرفان و عروج ارواح به ملکوت و نزول ملکوت و روح به زمین است.
امام حسین(علیه السلام) عرضه مى دارد:
أَنْتَ الَّذِیمَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِیرَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِیوَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَعْطَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَغْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَقْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیآوَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیکَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیهَدَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیعَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذِیسَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذِیغَفَرْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَقَلْتَ، أَنْتَ الَّذِیمَکَّنْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَعْزَزْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَعَنْتَ، أَنْتَ الَّذِیعَضَدْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَیَّدْتَ، أَنْتَ الَّذِینَصَرْتَ، أَنْتَ الَّذِیشَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیعَافَیْتَ، أَنْتَ الَّذِیأَکْرَمْتَ، تَبَارَکْتَ وَتَعَالَیْتَ.
فَلَکَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَکَ الشُّکْرُ وَاصِباً أَبَداً، ثُمَّ أَنَا یَا إِلَهِیالْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِیفَاغْفِرْهَا لِی.
أَنَا الَّذِیأَسَأْتُ، أَنَا الَّذِیأَخْطَأْتُ، أَنَا الَّذِی...
«تو آن خدایى که منّت نهادى و نعمت دادى و احسان کردى; خدایى که جمال نمودى و برترى دادى و کامل ساختى و روزى رساندى و توفیق عطا کردى. تویى که بخشیدى و بى نیاز کردى و هدایت نمودى. تو آن خدایى که عیوب ما را پوشاندى و از گناهانمان در گذشتى. به همه ما امکان دادى و کمک کردى و یارى نمودى و شفا بخشیدى. برکت و علوّ در تو و از توست. پس حمد و سپاس همیشه مخصوص توست.
منم آن که خطا کردم و نادانى نمودم و غافل شدم و اشتباه کردم. منم آن که سهو کردم و راه خلاف پیمودم و پیمان شکستم.
من آنم که تو امر کردى و من عصیان. تو نهى کردى و من پرهیز نکردم. پاک پروردگارا! جز تو خدایى نیست و من از ظالمانم. بارالها! جز تو خدایى نیست و من از بخشش طلبانم.
پاک خدایا! جز تو خدایى نیست و من از خائفین هستم. تنها تو خداى پاک منى و من ازامیدواران هستم. پاک خدایى که جز تو خدایى نیست ومن از سائلین هستم.
این ستایش من است که تقدیم داشتم و خلوص من به وحدانیت تو که یادآور شدم و گواهى من به نعمت هاى تو که شمارش کردم، با این که اذعان دارم که نتوانستم نعمت هاى غیرقابل شمارش تو را بشمارم.
بارالها! تو نزدیک ترین خوانده شده و سریع ترین اجابت کننده هستى. گرامى ترین بخشنده و وسعت بخش ترین بخشاینده و شنواترین شنونده. اى که در دنیا و آخرت رحمان و رحیمى. همانندى ندارى تا از او سؤال شود و غیر از تو کسى نیست تا به او امید بسته شود.
خدایا! من در عین بى نیازى نیازمندم، چگونه در نیازمندى ام بى نیاز باشم؟!
الهى! من در داناییم، نادان هستم، پس چگونه در عین جهالتم نادان نباشم؟!
اى خدا! همانا گوناگونى وجوه تدبیرات تو و سرعت فرا رسیدن قَدَر تو، بندگان عارفت را مانع شد که به یک عطاى تو قانع و یک بلاى تو مأیوس شوند.
بارالها! از من جز آنچه که سزاوار ملامت است بر نیاید و از تو جز آنچه سزاوار کرمت است بر نتابد.
خداوندا! مرا به حقایق اهل قرب متحقّق فرما و به سلک اهل جذب متسلّک نما.
پروردگارا! مرا به تدبیر خودت از تدبیرم و به اختیارت از اختیارم بى نیاز گردان و از افتادن در ورطه اضطرار بازم دار.
خداوندا! مرا از ذلّت نفس خویش خارج ساز و از پلیدى شرک پاکم گردان. قبل از آن که مرگم فرا رسد، از تو یارى مى طلبم، پس یارى ام کن. بر تو توکّل دارم، پس تنهایم مگذار. از تو سؤال مى کنم، پس ناامیدم مگردان و تنها به فضل تو راغب هستم، پس محرومم منما و بر در تو مى ایستم، پس طردم مکن.
بارالها! رضاى تو منزّه از آن است که معلول علتى از خودت باشد تا چه رسد به این که معلول علّتى از من باشد.
خدایا! ذات تو آنچنان بى نیاز است که حتى سودى از خودت به ذاتت نمى رسد تا چه رسد به این که نیازى به من داشته باشد و سودى از من به تو برسد.» امام سجاد(علیه السلام) نیز عرض مى کند:
اَللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُکَ الَّذِیأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ قَبْلَ خَلْقِکَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِکَ إِیَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیْتَهُ لِدِینِکَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّکَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِکَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِیحِزْبِکَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالاةِ أَوْلِیَائِکَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِکَ. ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ یَأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ یَنْزَجِرْ، وَ نَهَیْتَهُ عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَخَالَفَ أَمْرَکَ إِلَى نَهْیِکَ، لا مُعَانَدَةً لَکَ، وَ لا اسْتِکْبَاراً عَلَیْکَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَیَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَیْهِ عَارِفاً بِوَعِیدِکَ، رَاجِیاً لِعَفْوِکَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِکَ، وَ کَانَ أَحَقَّ عِبَادِکَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَیْهِ أَلاَّ یَفْعَلَ. وَ هَا أَنَا ذَا بَیْنَ یَدَیْکَ صَاغِراً ذَلِیلا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِیم مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِیل مِنَ الْخَطَایَا اجْتَرَمْتُهُ...
«من آن بنده اى هستم که پیش آفریننشش به او نعمت دادى و بعد از آفریدنش نیز بر نعمتت افزودى و او را به دین خود هدایت نمودى و به حق خویش آگاه ساختى و به ریسمان خود، از افتادن در چاه گمراهى بازش داشتى و در حزب خود داخلش کردى وبه دوستى دوستانت ودشمنى دشمنانت مفتخرش فرمودى.
آنگاه به او امر کردى و اطاعت نکرد و نهى فرمودى و پرهیز ننمود. از این که به امرت روى نیاورد و از نهیت روى نگرداند، از روى دشمنى با تو و استکبار بر تو نبود بلکه هواى نفس او را به این سو کشید و دشمن تو و دشمن او نیز به کمک هواى نفس او شتافته و موجب اقدام وى بر گناه شده است. در حالى که به وعده و وعید تو آگاه بود و به عفو تو امیدوار و به بخششت ایمان داشت. البته حق این بود که چنین کسى سزاوارترین کسان براى پیروى از تو باشد و با این همه نعمت ومنّت که در حق وى روا داشتى نباید راه خلاف مى پیماید.
اکنون اى خدا! من آنم که در مقابل تو حقیرانه و ذلیلانه و خاضعانه و خاشعانه و خائفانه ایستاده ام و به گناهان بزرگى که انجام داده ام و خطاهاى سنگین و جرم هاى بزرگم اعتراف مى کنم.
و از درهایى که خودت امر فرمودى به سوى تو آمدم و به وسیله تقرّب به چیزى به تو تقرب جسته ام که جز از این راه کسى نمى تواند به تو نزدیک شود.
و از تو سؤال کردم، سؤال کردن انسانى حقیر و ذلیل وفقیر و خائف مستجیر که به همراه ترس و تضرّع و تعوّذ و تلوّذ است. نه از روى گردن فرازى و تکبرى که مختص گردنکشان است و نه از جایگاه والامقامان که مختص بعضى از اطاعت کنندگان است که از امیدشان به شفاعت شفاعت کنندگان حاصل شده است.
و من بعد از کمترین کمتران و خوارترین خواران و مانند یک ذره بى مقدار بلکه کمتر از آن هستم.
منم آن گناهکار اعتراف کننده و خطاکار لغزنده.
منم آن که در حق خودش جنایت کرده است.
منم آن کم حیا و گرفتار رنج هاى فراوان.
پاک از پلیدى گناه را بر من هدیه فرما و آلایش خطاها را از من دور نما و مرا بر نیّت صالح و و سخن مورد رضایت خود و عمل نیک یارى کن و مرا متکى به حرکت و حرف خود منما; به طورى که از حرکت و حرف تو باز مانم و یادت را از یادم مبر و رغبت مرا به خودت بالاتر از رغبت همه راغبین فرما، که من تسلیم تو بوده، مى دانم که حجت تو بر همگان تمام است و تو به برترى بخشش سزاوارترى و به احسان عادتمندترى. تو اهل تقوى و مغفرتى و تنها تو به عفو سزاوارتر از انتقامى.
آنچه در این فرازها از دو امام هُمام نقل شد. اوصاف و احوالاتى است که میان خدا و بنده اش جارى است. در این عبارات، خداوند به صفاتى یاد مى شود که مخصوص خداوندى او است. همچنین بنده خدا به صفات و حالاتى یاد مى شود که لازمه انسانیت و مخلوقیّت اوست.
خداوند صاحب منّت و نعمت و هدایت و مکنت و نصرت و شفقت است. پیش از خلقت، نعمت را در حق مخلوقش تمام مى کند و بعد از خلقت نیز راه را از چاه نشان داده و چراغ هدایت را پیش روى او روشن مى کند. بیش از استحقاق مى دهد و کمتر از استعداد مى خواهد.
پیش از استحقاق بخشیده عطا دیده از ما جمله کفران و خطا
دیده از ما جمله کفران و خطا دیده از ما جمله کفران و خطا
امام(علیه السلام) در دعاى عرفه تابلویى از خداوند ترسیم کرده و صفات خداوندى را در آن نوشته است. و در برابر آن، تابلویى از انسان رسم نموده و صفات و احوال وى را نیز در آن آورده است که این دو تابلو اسماً و رسماً و ظاهراً و باطناً مقابل هم هستند; براى مثال، به چند نمونه از آن هادر ذیل اشاره مى کنیم و صفات معبود و عابد را مقابل هم مى نویسیم