امروزه برنامهها و طرحهای حمایتی از زنان و تحلیلهای ارایه شده بر مبانی شفاف دینی استوار نیست و گونهای از التقاط را تداعی میکند. ضعف پژوهشهای بنیادین و عدم تبیین دیدگاهها و آموزههای دینی در حوزه زن و خانواده که مسؤولیّت آن از یک سو متوجه حوزههای علوم دینی و از سوی دیگر متوجه دستگاه برنامهریزی کشور است، سبب شده است که کارشناسان فن نگاه خود را به کانونهایی دیگر که برنامههای روشن و طرحهای مشخصی دارند، معطوف سازند. شیفتگی در برابر فرهنگ جهان غرب نیز در رویکرد به مفاهیم بنیادین این فرهنگ در تنظیم برنامههای اجتماعی بی تأثیر نیست. نتیجه آنکه شاخصههای توسعه غربی با مفهوم رایج آن ملاک ارزیابی رشد یا انحطاط جامعه زنان ما قرار گرفته و در نتیجه ما را در برنامهریزیهای کلان به مسیرهایی خواهد برد که سعادت جامعه را در پینخواهد داشت.