سیر تحولات به وجود آمده در سالیان اخیر به گونهای است که از هم اکنون پیش بینی وقوع کانونهای بحران در آینده را ممکن میسازد. هرگونه سهل انگاری و نادیده گرفتن این بحرانها معضلاتی خطیر را بر جامعه تحمیل خواهد نمود.
حضور گسترده دختران در رشتههای دانشگاهی با وجود آنکه نشان از افزایش سطح علمی دختران دارد از زاویهای دیگر نگرانی هایی را برانگیخته است. در سالیان آینده انبوه دختران فارغالتحصیل به بازار کار روانه میشوند و کارفرمایانیکه به جذب نیروهای ارزانتر و انعطاف پذیرتر راغباند، آنان را در اولویت جذب قرار میدهند. با توجه به بحران شدید بیکاری که در حال و آینده دامنگیر جامعه ماست، ورود دختران به بازار کار به معنای بالا رفتن میزان بیکاری مردان است. به بیان دیگر نظام فرهنگی و قانونی موجود، مرد را موظف به سرپرستی خانواده و تأمین اقتصاد آن میداند در حالی که زمینههای لازم برای تحقق آن را در اختیار او نگذاشته است. نتیجه آنکه تمایل پسران به ازدواج بیش از گذشته کاهش مییابد و دختران شاغل نیز کمتر حاضر به ازدواج با همسران بیکار خواهند بود.
از نگاهی دیگر حضور دختران در رشتههای مختلف دانشگاهی اگر مقدمه جذب آنان به بازار کار نباشد بسیاری از آنان را با بحران روحی مواجه میسازد. همه این مسائل معادلهای پیچیده را رقم زده است که حل آن جز با اصلاح نظام آموزشی و نظام اشتغال میسور نیست.
با توجه به این نکته مهم که بسیاری از زنان سرپرست خانواده برای گذران زندگی خود و فرزندان نیازمند جذب به بازار کار هستند، اولویت واگذاری فرصتهای شغلی به سرپرست خانواده، چه مرد و چه زن، از ضرورتهای حال و آینده جامعه ماست.