اجازه پدر يا جدّ پدري در ازدواج دختر

اجازه پدر یا جدّ پدری در ازدواج دختر

محمد الهویی نظری

ازدواج و انتخاب همسر مهمترین رویداد زندگی هر انسانی است. به همین لحاظ معمولاً در این امر همه افراد خانواده به طور جدی نظر می دهند. در بعضی خانواده ها، نظرات با زبانی زیبا و خوشایند و در جوّی دوستانه بیان می گردد. در بیشتر اوقات نقاط ضعف و قوت مورد بررسی قرار گرفته و نهایتا نتیجه صحیحی حاصل می شود. اما خانواده هایی هستند که متأسفانه مطالب را به طرزی ناخوشایند و در جوّی متشنج ابراز می دارند که گاه موجب ایجاد عکس العمل و تصمیم گیریهای نادرست می شود.

جوانی که در آستانه ازدواج و انتخاب همسر است شدیدا احتیاج به مشورت و همراهی والدین دارد و آنها را مأمنی برای بیان احساسات و عقایدش می داند، اما در این داستان متأسفانه ملاحظه می شود که پدر خانواده با توجه به اخلاق و روشی که در محیط کارش داشته مستبدانه دستور می دهد؛ و بین ارتش زمان طاغوت و خانواده فرقی نمی گذارد. شاید جمله معروف «ارتش چرا ندارد» هنوز از خاطره ها محو نشده باشد؛ در آن زمان سعی بر این بود یک ارتشی را طوری تربیت کنند که به زیر دست فرمانهای مستبدانه بی چون و چرا صادر نماید ولو بی منطق و ظالمانه باشد؛ و از سوی دیگر نیز به همین گونه تابع مافوق خود باشد. متأسفانه تحت این تعالیم، برخی ارتشیان چنین خصوصیتی پیدا می کردند به طوری که این خصوصیات در تمام شؤون زندگی به صورت یک رفتار پایدار سایه افکنده و بدین گونه احساس تشخّص می نمودند. و حال همین احساس موجب شده که وی در هنگام تنبیه بچه ها، به وسیله پوشیدن چکمه و اونیفورم نظامی، قدرت خود را بنمایاند، و خود را هنوز همان ارتشی جوان و قدرتمند بیابد.

اما از سوی دیگر لازم است در باره نحوه برخورد وی با این ازدواج به خانم «س» یادآور شویم که با تمام این اوصاف، ایشان نباید فقط حرکات نسنجیده و برخوردهای نامعقول پدر را مد نظر قرار دهد.

در ورای چهره خشن و لحن مستبدانه و صدای خشک چکمه ها و فریادهای خشونت آمیز پدر، پیام دیگری می تواند نهفته باشد. پیامی مالامال از عاطفه و دلسوزی و عشق به فرزند. او به مانند هر پدری هرگز نمی خواهد نظاره گر بدبختی فرزندش باشد. قلبش برای دخترش می تپد. فریاد او فغانی است از سالها رنج و تلاش و زحمت که با یک دنیا امید و آرزو کودکش را می پروریده و به روزهای دانشگاه و ازدواج و دیگر موفقیتهای وی فکر می کرده. و اینک آینده دخترش را در میان دو فرهنگ متفاوت، مبهم می بیند. دو فرهنگ و احیانا دو تربیت متفاوت.

به عقیده ما نظریات پدر را در مورد این ازدواج به طور قاطع نمی توان رد کرد. البته نه از دیدگاه مستکبرانه و معیارهای دنیوی مثل ثروت، شهری بودن و اصل و نسبهای کاذب و غیره. در خصوصیات والای این خواستگار جای تردید و انکار وجود ندارد و مشخص است که وی جوانی است مردمی، فداکار و دارای محسنات دیگر که هر یک در جای خود قابل تحسین می باشد. اما برای ازدواج، امر دیگری نیز لازم است و آن متناسب بودن زوجین با یکدیگر است. تناسب خانواده ها، محیط پرورشی و تربیتی، نزدیکی آداب و رسوم و فرهنگها، نوع زندگی و دیدگاههایشان همه و همه در جای خود با اهمیت و تعیین کننده می باشد. بارها شاهد اختلافات و بعضا جدایی زوجهایی بوده ایم که هر دو از صفات حسنه برخوردار بوده اند اما به علت اینکه از نظر ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر تناسبی نداشته اند و به عبارتی «کفو» یکدیگر نبوده اند، نتوانسته اند همدیگر را درک کنند. البته مواردی نیز دیده می شده است که با چنین شرایطی زوجین در کنار یکدیگر به زندگی سعادتمندانه ای رسیده ولی باید توجه داشت که ازدواج، تنها برقراری ارتباط میان دو نفر نیست بلکه از این طریق دو خانواده و دو فامیل با یکدیگر مرتبط می شوند که عدم تفاهم یا سوء معاشرت اینها با یکدیگر می تواند در جای خود روی زندگی مشترک این زن و شوهر مؤثر باشد. لذا این مطلب نیز باید تا حد امکان مد نظر قرار بگیرد.

به هر حال از مجموعه این سرگذشت و مسائلی که خانم «س» مطرح کرده است به نظر می رسد که این موضوع از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است و باید در باره زوایای مختلف آن بدون غلبه احساسات به تفکر و تأمل پرداخت. لذا پیشنهاد می شود که ایشان واقعیتها را بیشتر بنگرد و نیز در مورد روحیات خود بیشتر تأمل کند و با در نظر گرفتن جمیع جهات تصمیم گیری نماید.


(1) نظر
برچسب ها :
X