اصل هشتم: عدل, اصلى فراگير در هستى و شريعت

اصل هشتم: عدل, اصلى فراگیر در هستى و شریعت

((ان الله یإمر بالعدل و الاحسان و ایتإ ذى القربى و ینهى عن الفحشإ و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون))(27)

((خداوند به عدل و احسان و دادن مال به خویشاوند فرمان مى دهد, و از زشتى و منکر و تجاوز باز مى دارد; شما را پند مى دهد که شاید به خود آیید.))

((العدل اساس به قوام العالم)).(28)امیرالمومنین على(ع)

((عدالت پایه اى است که ایستایى و قوام عالم بدان بستگى دارد.))

اسلام ناب که چیزى جز همان تشیع راستین و بى پیرایه, نیست هم در بعد اعتقادى و هم در احکام و روابط اجتماعى و رهبرى و مدیریت جامعه, با ویژگى اصل عدل, تاریخ فکرى اجتماعى خویش را از اسلام اموى و آنچه اینک به نام اسلام آمریکایى مى خوانیم جدا مى سازد. عدالت به عنوان یک اصل, هم در نظام تشریع و هم در دستگاه و نظام شریعت جارى است. آنجا که مى فرماید: ((والسمإ رفعها و وضع المیزان))(29) ناظر به جهان تکوین است, و آنجا که سخن از انزال کتاب و میزان به همراه پیامبران(ع) مى گوید نگاه به نظام تشریع و روابط اجتماعى انسانها دارد: ((و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)).(30)

فرهنگ شیعه از نقطه نظر کلامى, دیدگاهى کاملا روشن را در باره عدل و ظلم و عقلانیت حسن و قبح این دو دارد, و این خود وجه تمایز عمده اى در مباحث کلامى, اجتماعى و تاریخى براى شیعه به شمار مى رود, و با وجودى که در این فرهنگ به شدت با جریان انحرافى قیاس و رإى برخورد شده ولى به راحتى میان اینها که چیزى جز عمل به ظن و خیالبافى نیست, و میان حجیت عقل به عنوان یکى از ادله شرعى در احکام, تفکیک صورت گرفته است. نه همانند اصحاب قیاس, مرتکب اتهام اصول و کلیات احکام اسلامى به نقص و بى کفایتى شد و درب خیالات و ظنون را به روى خود گشود و نه چون اهل حدیث, باب حجیت عقل را به روى خویش بست. و بدین گونه بود که به گفته شهید, آیت الله مطهرى ((اصل عدل)) و اصل تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامرى, و بالطبع اصل حسن و قبح عقلى و اصل حجیت عقل, به عنوان زیربناى فقه اسلامى شیعى معتبر شناخته شد. و بالاخره اصل ((عدل)) جاى خویش را در فقه اسلامى بازیافت.(31)

همان گونه که شهید مطهرى(قده) نوشته است ((اصل عدالت از مقیاسهاى اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق مى شود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات, نه این است که آنچه دین گفته عدل است, بلکه آنچه عدل است دین مى گوید. این معنى مقیاس بودن عدالت است براى دین.))(32)

اینک جاى پرداختن تفصیلى به مسإله ((عدالت)) به عنوان یک مقیاس در فقه و در تنظیم روابط و مناسبات اجتماعى نیست اما با مراجعه به متون دینى و رهنمودهاى قرآن کریم و اولیإ دین(ع) مى توان به اهمیتى که اصل عدل به عنوان جانمایه احکام و حقوق و مسوولیتهاى فردى, خانوادگى و اجتماعى, پى برد. عدالت به عنوان یک قانون عام و اصل حاکم, چارچوبى قطعى براى همه احکام و قوانینى است که روابط و مناسبات اجتماعى را شکل مى دهد. در سخن امیرالمومنین(ع) مى خوانیم که ((حیات احکام به عدالت است)): ((بالعدل حیاه الاحکام)).(33) حاکمیت روابط ظالمانه در جامعه و ارائه چهره اى از نظام اجتماعى غیر عادلانه حتى در قالب برداشتهاى دینى, چیزى جز نظام جاهلیت نیست; نظامى که به گفته امام(ع) پیامبر اکرم(ص) آن را در هم فرو ریخت و با ظهور دولت قائم آل محمد(عج) نیز از میان خواهد رفت. محمد بن مسلم از امام باقر(ع) پرسید: سیره رسول خدا(ص) چگونه بود؟ حضرت(ع) اشاره به ساختار و نظام عادلانه اى مى کند که پیامبر(ص) در مقابل ساختار جاهلى جامعه ارائه کرد و حضرت حجت(ع) نیز در هنگام ظهور این روابط غیرعادلانه را به هم مى زند و روابطى عادلانه جایگزین مى نماید:

((سإلت إباجعفر(ع): و ما کانت سیره رسول الله(ص)؟ قال: إبطل ما کان فى الجاهلیه و استقبل الناس بالعدل و کذلک القائم(ع) اذا قام یبطل ما فى الهدنه مما کان فى ایدى الناس, و یستقبل بهم العدل.))(34)

در شناخت مسایل زنان و تنظیم روابط عادلانه میان زن و مرد, در بهره ورى از موقعیتها, نقشها و امکانات مادى و معنوى جامعه و بویژه در تنظیم روابط خانوادگى اصل عدل, یک مقیاس فراگیر و اساسى است. آنچه قرآن کریم در خصوص لزوم رعایت عدالت میان همسران به عنوان یک شرط, مورد تإکید قرار داده است یک نمونه است. قرار گرفتن در موقعیت چند همسرى مشروط به روابط عادلانه شده است: ((و ان خفتم إلا تعدلوا فواحده)).(35) هر چند به قرینه آیه دیگر تفسیرى خاص از این عدالت شده است که در فقه آمده است. آیه دیگر این است: ((و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النسإ و لو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه)).(36)


(0) نظر
برچسب ها :
X