((لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر, و لکن العاقل من یعرف خیر الشرین))(26)امیرالمومنین(ع)
((خردمند آن نیست که فقط خوبى را از بدى باز مى شناسد, و لکن خردمند کسى است که از میان دو بدى, بهترش را مى شناسد.))
در نگرش مجموعى به مسایل زنان, توجه به ((تزاحم مصالح)) به عنوان یک واقعیت فراگیر و لزوم انتخاب ((إصلح)) و در نتیجه, از دست دادن بسیارى مصالح و منافعى که امکان استیفاى همزمان آنها وجود ندارد, یک اصل به شمار مى رود. و پر واضح است این امر اختصاص به مسایل زنان ندارد اما شامل این دست مسایل نیز مى شود. حیات انسانى و زندگى او بگونه اى است که مصالح و منافع هر یک از افراد با منافع و مصالح دیگران گره مى خورد. طبیعى است که آدمى به خاطر محدودیتهاى بسیارى که دارد, به حجم گسترده اى از خواستهاى خویش دسترسى نخواهد داشت و همواره انسان در تزاحم منافع و مصالح خویش در حال گزینش بهترینهاست. از این رو است که بسیارى محدودیتها و فقدانها را بر خود مى خرد به خاطر مصالح مهمترى که خود برگزیده است. بسیارى از التزامهاست که انسان به اراده حکیمانه خویش مى پذیرد تا منافع بیشترى را به چنگ آورد و زندگى اجتماعى بدون این امکان ندارد. به عنوان مثال وقتى آدمى به انگیزه دستیابى به منافع بیشتر و مصالح مهمتر, آزادى فردى خود را در چارچوب روابط خانوادگى محدود مى کند و خود را در موقعیت ((پدرى)) یا ((مادرى)) قرار مى دهد طبیعى است که دیگر, مصالح او با مصالح فرزندان گره مى خورد و نمى تواند فقط به آنچه که مربوط به شخص خودش است بیاندیشد. و یا وقتى در موقعیت ((همسرى)) قرار مى گیرد طبیعتا به تعهداتى که این مناسبت و موقعیت به وجود مىآورد باید پایبند باشد. در تزاحم مصالح همواره مهم فداى اهم مى شود. در تنظیم پیوندها و مناسبات اجتماعى و تحلیل و ارزیابى نوع روابط و جایگاههاى اجتماعى و خانوادگى هر یک از زن و مرد, و در تعارض میان مصالح فردى و جمعى, لزوم اولویت گذارى و مقدم داشتن مصالح مهمتر را نمى توان نادیده گرفت. در شناخت صحیح مسایل زنان و پى بردن به اولویتى که هر یک از موقعیتها و نقشهاى زنان و مردان دارد باید به این واقعیت توجه کرد که فقط مصلحت شخص یا حتى خانواده نیست که تعیین کننده است بلکه مصالح جامعه نیز باید لحاظ شود. حضور اجتماعى زنان, اشتغال, تربیت فرزند, مدیریت خانواده, شوهردارى, تحصیل, ایفاى نقش در موقعیتهاى مختلف سیاسى, اقتصادى و فرهنگى, و مسایلى از این دست, هر یک منافع و مصالحى دارند; مهم شناخت صحیح, اولویت بندى و گزینش درست مى باشد. به عنوان مثال, در تعارض میان تحصیل یا اشتغال, با ((فرزنددارى)) کدام یک اولویت دارد؟ هم از نقطه نظر بازشناسى مسایل زنان در متون دینى و هم در سیاستگذاریهاى اجتماعى. روشن است اولویت بندى و گزینش بدون داشتن ملاک, امرى مشکل یا ناممکن است. این است که بازشناسى ملاکهاى اولویت بندى و انتخاب نیز باید مشخص باشد.
بهرحال زن یا مرد همواره در برابر موقعیتها و نقشهایى که قرار مى گیرد و انتخابهایى که صورت مى دهد, مهم این است که مقایسه کند چه منافعى را از دست مى دهد و کدام مصالح را به دست مىآورد. شناخت و ارزیابى و ارزشگذارى مسوولیتها, نقشها, موقعیتها و جایگاه عملى که براى زنان پیشنهاد یا توصیه مى شود, باید با سنجش همه دستاوردها و نیز محرومیتهاى آن باشد. قرار گرفتن در موقعیت ((همسرى)) در برابر منافع و دستاوردهاى بسیارى که براى شخص به ارمغان مىآورد, قهرا برخى محدودیتها و مسوولیتها را نیز به دنبال دارد و شخص از دستیابى به برخى خواستها و موقعیتهاى مطلوب باز مى ماند اما این عقل حسابگر او مى باشد که چنین معامله سودمندى را پیش پاى او مى گذارد. موقعیتهایى را از دست مى دهد و موقعیتهاى پیش بینى شده بهترى را به چنگ مىآورد. موقعیتهایى که برخى به صورت غریزى و فطرى بدان سو فرا خوانده مى شود, و برخى نیز با ارشاد و توصیه عقل حسابگر او و در جهت پاسخگویى به مناسبات صحیح اجتماعى و نیازهاى معمول زندگى مى باشد.
این تنها نگرش جامع به همه مصالح و دستاوردها از یک سو, محرومیتها و محدودیتها و مسوولیتها از سوى دیگر و گزینش موقعیت شایسته تر است که مى تواند بهره زنان و مردان در استفاده بهینه از فرصتها, امکانات و تواناییهاى خویش را کامل کند و این خود اصلى درخور توجه در شناخت مسایل زنان و ترسیم چهره انسانى, اجتماعى زن مسلمان است.