اصل سوم: تفاوتهاى طبيعى, واقعيتى حكيمانه

اصل سوم: تفاوتهاى طبیعى, واقعیتى حکیمانه

((لله ملک السموات و الارض یخلق ما یشإ, یهب لمن یشإ اناثا و یهب لمن یشإ الذکور, إو یزوجهم ذکرانا و اناثا و یجعل من یشإ عقیما انه علیم قدیر))(10)

((از آن خداوند است ملک آسمانها و زمین, هر چه بخواهد مىآفریند, به هر کس بخواهد فرزندان دختر مى دهد و به هر کس بخواهد فرزندان پسر مى دهد, یا پسران و دختران را با هم مى دهد, و هر کس را بخواهد نازا قرار مى دهد, که او داناى تواناست.))

در نخستین اصل به تفصیل بر این حقیقت تإکید شد که حقیقت هستى زن و مرد عبارت از ((نوع انسانى)) آنهاست و از این نظر یکسانند و تصور تفاوت, امرى موهوم است. اما بیرون از این حقیقت, و در فضاى عوارض وجودى آنان, روشن است که تفاوت زیادى وجود دارد. تفاوتهایى که ((جنس زن)) و ((جنس مرد)) را قوام مى بخشد. زن را ((زن)) قرار مى دهد و مرد را ((مرد)). تفاوتهاى جنسیتى, واقعیتهایى حکیمانه اند که دست تدبیر الهى, آنها را به عنوان بخشى از ((نظام إحسن)) وجود قرار داده است: ((خلق السماوات و الارض بالحق و صورکم فإحسن صورکم و الیه المصیر)).(11)

همین تفاوتهاست که منشإ کمال و موجب احساس نیاز متقابل و زمینه بقإ حیات انسانى و اجتماعى و تحکیم پیوندها مى شود. نادیده انگاشتن این تفاوتها که چیزى جز رحمت و حکمت الهى نیست, به معناى مبارزه با واقعیاتى است که بود و نبود آنها به خواست و نوع داورى این و آن بستگى ندارد. در تنظیم روابط و مناسبات اجتماعى و تقسیم مسوولیتهاى فردى و جمعى, و در معرفى سیماى اجتماعى هر یک از زن و مرد, چه در حوزه مسوولیتها و مسائل خانوادگى, و چه در زمینه هاى اجتماعى, طبیعى و منطقى است که تفاوتهاى یادشده به عنوان واقعیاتى غیر قابل انکار پذیرفته و لحاظ شود و منشإ موقعیتها و مسوولیتهایى خاص, در هر یک از دو جنس زن و مرد باشد, حقوق و امتیازاتى را بطلبد و حقوق و امتیازاتى را متقابلا براى دیگرى قائل شود. به عنوان مثال, مرد را در موقعیت مسوولیت سنگین تإمین هزینه زندگى خود و خانواده قرار دهد و زن را بر خوان زندگى بنشاند, و در مقابل, زن را در موقعیت عهده دارى فرزند قرار دهد و این بار گران را بر دوش او نهد. چنان که قرآن کریم به دنبال تإکید بر نیکى به پدر و مادر, تنها از بار گران و دشوار ((فرزنددارى)) که اختصاصا توسط مادر انجام مى شود یاد مى کند:

((و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا)) و به انسان سفارش احسان و نیکى به پدر و مادرش نمودیم. مادرش او را به دشوارى باردارى کرد و به دشوارى او را وضع نمود, و باردارى و شیرخوارى او سى ماه است.(12)

نزدیک به همین مفاد را در آیه اى دیگر نیز یادآور شده است:

((و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهنا على وهن و فصاله فى عامین إن اشکر لى و لوالدیک الى المصیر)).(13)

کما اینکه وقتى حکم سرپرستى و قیمومت مردان (شوهرها) بر زنان را صادر مى کند, در اشاره به خاستگاه این حکم, همین تفاوت طبیعى میان زن و مرد را نیز یادآور مى شود:

((الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم)).(14)

بنابراین کاملا منطقى است که برخى تفاوتهاى حکیمانه ((تکوینى)), منشإ برخى اختلافات حقوقى و مسوولیتهاى فردى و اجتماعى و احکام ((تشریعى)) باشد و موقعیتهاى متفاوتى ایجاد کند و تعدد نقشها را موجب شود.


(0) نظر
برچسب ها :
X