مقدمه دوم: نگرش مجموعى, اصلى راهبردى

مقدمه دوم: نگرش مجموعى, اصلى راهبردى

دین مجموعه اى منسجم و دستگاهى هماهنگ است که همراه با تإثیرى که از انسان, جامعه و جهان دارد پاسخگوى نیازهاى بشر است; نیازهاى همه جانبه و فراگیر. دین با همه اجزإ و ابعاد خود, در سه حوزه عقاید, احکام و اخلاق, مجموعه و سازمانى را پدید مىآورد که تحلیل و ارزیابى هر یک از اجزإ آن نمى تواند بدون لحاظ سایر اجزإ و نگرش به کل مجموعه باشد. تفکیک میان عناصر و پاره هاى مجموعه, و نگرش مستقل به هر یک از آنها, و آنگاه تحلیل و ارزیابى آن, و سپس سنجیدن آن با آنچه دیگران در مقابله با دین و شریعت مى گویند, امرى کاملا غیر اصولى و غیر منطقى است.

این ضرورت, ویژه بررسى و ارزیابى اجزإ و عناصر مجموعه دین نیست; در هر دستگاهى نگرش جزئى و ارزیابى مستقل اجزإ آن, چنین است که نمى تواند شناخت و ارزیابى درستى از آن مجموعه و حتى از همان بخش مورد نظر, به دست دهد. این مهم نه فقط در مرحله شناخت و ارزیابى بلکه در مقام ((پذیرش)) و ((عمل)) نیز جارى است. این است که در رهنمودهاى دینى, پدیده ((ایمان)) به بعض, و ((کفر)) به بعض, مردود شمرده شده است. از جمله در این فراز از آیه شریفه که پس از شرح حال دسته اى مردم که بخشى از وظایف و مسوولیتهاى خویش را نادیده مى گیرند, آنان را نکوهش مى کند که ((إفتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزإ من یفعل ذلک منکم الا خزى فى الحیاه الدنیا و یوم القیامه یردون الى إشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون)), آیا به بخشى از کتاب ایمان آورده و بخشى دیگر را کفر مى ورزید؟! هر کس از شما چنین کند, در زندگى دنیا جزائى جز خوارى نخواهد داشت و روز قیامت نیز اینان به شدیدترین عذاب گرفتار مى شوند و خداوند از آنچه مى کنید غافل نیست.(1)

اسلام, رهبرى و هدایت بشر به سوى سعادت ابدى, همراه با زندگى برتر در این دنیا را, با تإکید بر پیاده شدن همه اجزاى خویش مى داند. بنابراین براى شناخت صحیح, تفسیر و تحلیل درست, و ارزیابى منصفانه و علمى نسبت به هر یک از بخشها و اجزإ مجموعه گسترده دین, باید ((یکجانگرى)) و نگرش مجموعى را به عنوان یک اصل راهبردى مورد توجه قرار داد. این مهم علاوه بر مجموعه دین و تفسیر آن از انسان و جهان, در مرحله حقوق و احکام, و به تعبیرى, در ((شریعت)), که به کلیه روابط و مناسبات فردى و اجتماعى انسان شکل مى بخشد, توجه بیشترى را مى طلبد. بسیارى از اشکالات و پرسشهایى که از جانب برخى محافل و اشخاص روانه برخى چارچوبها و احکام و مقررات دینى مى گردد و گاه در شکل و شمایلى علمى نیز منعکس مى شود, و بسیارى از مقایسه هایى که میان احکام و ضوابط شرعى با آنچه رهاورد مکاتب و اندیشه هاى بشرى و دستاورد مجالس و محافل کنونى است, صورت مى گیرد, افزون بر عدم درک و نبود شناخت صحیح, معلول نادیده گرفتن این مهم, و گرفتار آمدن به آفت جزئى نگرى مى باشد که نتیجه اى جز دستیابى به تحلیلها و ارزیابیهاى یکسویه, جزئى و مقطعى نخواهد داشت.

به عنوان مثال, ما نمى توانیم برداشت و ارزیابى درستى از قوانین جزائى اسلام داشته باشیم بىآنکه جایگاه و کلیه مناسبات موجود این بخش از قوانین و احکام را با بقیه بخشها در نظر بگیریم. چنان که در خود این بخش از مجموعه نیز, باید به پیوندهاى موجود میان اجزإ و تک تک مواد و مقررات آن, توجه نمود. و این خود امرى کاملا دشوار, و براى بسیارى از افراد, ناممکن است, چرا که فهم همه اجزإ دین, و جایگاه و مناسباتى که هر یک از اجزإ آن دارند, و تإثیر و تإثر متقابل, و نسبت سنجى آن با انسان و کلیه روابط و مناسبات اجتماعى و فردى او, امرى آسان و قابل دستیابى نیست, و اگر اضافه کنیم پیوندى که احکام و شریعت و اساسا دین با ((جان)) آدمى و ((جهان)) طبیعت, و ((عالم)) آخرت دارد اذعان خواهیم کرد که کارى بس دشوار بلکه ناممکن است. و این است که ((فلسفه جویى)) در پذیرش و باور داشتن ((شریعت)) را, امرى ناصواب مى شماریم و ((قیاس)) را بیرون از موازین شرع و بنیانگذار آن را چنان که در متون دینى آمده است, ((شیطان)) مى دانیم.(2) چنان که سنگ بناى بسیارى از تفسیرها و توجیه هاى به ظاهر علمى را سست و غیر قابل اعتماد تلقى مى کنیم. و پرواضح است این به معناى عدم امکان فهم خاستگاه شریعت و دستاوردهاى آن, و بازداشتن از تلاش براى فهم آن نیست بلکه به انگیزه کاستن از سطح توقع در شناخت و ارزیابى کامل مجموعه دین و اجزإ شریعت است. به انگیزه جلوگیرى از ((خرده نگرى))هایى است که در باره احکام جزائى, حقوقى و شرعى, از جانب برخى افراد صورت مى گیرد که دچار فقر فهم صحیح دین و شریعت و ادبیات فقه و چارچوبهاى آنند و بدون برخوردارى از شناخت و نگرش کلان نسبت به مجموعه دین و شریعت به داورى در باره احکام و مسائل دینى مى پردازند.

مثال دیگر را از میان مجموعه احکام و حقوقى که مناسبات فردى و اجتماعى ((زن)) را از نقطه نظر دینى شکل مى بخشد, بازگو مى کنیم. در ارزیابى حقوق اجتماعى زنان, تحلیلى که از میزان ارث برى یا دیه زن در مقایسه با مرد صورت مى گیرد, اگر بدون لحاظ مجموعه حقوق و احکامى که روابط اجتماعى و رفتارهاى فردى و خانوادگى زن و مرد را مشخص مى کند و نیز بدون در نظر گرفتن جایگاه و مسوولیتهاى فردى و اجتماعى هر کدام از آنان انجام پذیرد, و اگر بدون سنجش آن با مجموعه شریعت و نظام جامع دینى و تفسیرى که از انسان و جهان دارد انجام پذیرد, بى شک نباید آن را تحلیلى درست و ارزیابى منصفانه و عالمانه اى قلمداد کرد. این سنجشى نیست که بر اساس آن بتوان بر حکمى خرده گرفت و یا حتى به تعریف و تمجید آن نشست.

این است که در نگاه ما پرهیز از جزئى نگرى, و برخوردارى از دید ((کلان)), یک اصل فراگیر و یک ملاک حتمى و اجتناب ناپذیر در ((ادبیات)) فهم دین و شریعت به شمار مى رود و تنها از این نقطه است که دستیابى به خاستگاه و فلسفه حقوق و احکام را, هر چند بسیار دشوار اما ممکن مى دانیم و از همین روى است که همواره باید همزمان با فراخوانى جامعه به تلاش براى فهم صحیح دین و شریعت و ارزشهاى نهفته در احکام, بر ضرورت ((تعبد)) به شریعت, و ((تسلیم)) در برابر ((دین)) نیز تإکید شود تا وجهه همت محققان و پژوهشگران, تنها فهم صحیح و جامع دین و شریعت باشد و از گرفتار آمدن به چاه ((تإویلات)) و سرگردان شدن در وادى ((توجیهات)) پرهیز شود. تعبدى که ریشه در باورهایى به روشنایى روز دارد و تسلیمى که چیزى جز پیوستن به حقیقت مطلق و رها شدن از ((تسویلات نفس)) و صحنه سازیهاى ((وهم)) نیست.


(0) نظر
برچسب ها :
X