تعداد بازدید : 19203
تعداد نوشته ها : 5
تعداد نظرات : 2
- سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
- سرها در گریبان است
- کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
- نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
- که ره تاریک و لغزان است
- وگر دست محبت سوی کسی یازی
- به اکراه آورد دست از بغل بیرون
- که سرما سخت سوزان است
- نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
- چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
- نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
- ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
- مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
- هوا بس ناجوانمردانه سرد است … ای
- دمت گرم و سرت خوش باد
- سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
- منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
- منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
- منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
- نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
- بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
- حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
- تگرگی نیست ، مرگی نیست
- صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
- من امشب آمدستم وام بگزارم
- حسابت را کنار جام بگذارم
- چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
- فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
- حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
- و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
- به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
- حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
- سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
- هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
- نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
- درختان اسکلتهای بلور آجین
- زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
- غبار آلوده مهر و ماه
- زمستان است
دسته ها :
شنبه بیست و یکم 10 1387