معرفی وبلاگ
در زمانی که تازه سیستم وبلاگ تبیان راه اندازی شده ، چند نفر از رفقای عزیز به این بخش اومده و ایجاد وبلاگ کردند.بنده نیز به جهت اینکه از قافله عقب نمانم به تاسیس "شیرین الحکایات" مبادرت ورزیدم:d حال چرا شیرین الحکایات؟ دنیای پیرامون ما از قدیم به جدید و از جدید به قدیم پر است از اتفاقات جور واحور و پر از پندها و اندرزها ، چنانچه امیرمومنان علی _ع_ فرمود : به خدا قسم به هر آنچه مینگرید عبرتی در آن نهفته است ؛ فلذا شیرین الحکایات بیان گر چنین راه و روشی خواهد بود . انشاالله.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 19672
تعداد نوشته ها : 9
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
محمد محمدي

بسم رب المهدی

یکی از شیرین ترین حکایتهای زندگی ما و البته خانواده صغیرا رو میخوام بیان کنم! 

توی این ساعات و توی این روزها بوده که پدر خوبم بزرگترین ناراحتی زندگیش را تحمل میکرده. 
یعنی 9 روز در غم بیماری پدر می سوخته و ....
تا اینکه در حالیکه سر پدر را در زانو داشته و ذکر علی(ع) بر زبانشان جاری ، با پدر خویش وداع میکند !


 40 سال پیش در چنین فردایی و دو روز مانده به شهادت بی بی فاطمه زهرا(س)، مردی از تبار اصفهان و از محبین اهل بیت عصمت (علیهم السلام) عروج روحانی میکند و آن شخص کسی نیست جز محمد حسین صغیراصفهانی.

شاید چند روز پیش بوده که خواب فاطمه زهرا (س) رو میبینه .
دختر پیامبر به صغیر اصفهانی میفرمایند: شعری که اخیرا در مدح ما سروده ای را بخوان !
مرحوم صغیر عرض میکند:کدام یک را بخوانم ؟
حضرت شروع میکنند ابیات اول آن شعر را خواندن :

امروز عالمی ز تجلی منور است               میلاد با سعادت زهرای اطهر است 
نوری کزآن حدیقه جنت منوراست             نور جمال زهره زهرای اطهراست


مرحوم صغیر سوال میکند : بی بی جان، در مورد شهادت شما دو روایت ذکر شده . یکی 75 روز پس از رحلت پیامبر و دیگری 95 روز . کدام صحیح است ؟
حضرت میفرمایند : شهادت من با وفات تو توام خواهد بود !!!


و این چنین است که دو روز مانده به روایت 95 روز پس از رحلت نبی اسلام ، این شاعر عزیز در سن 78 سالگی دار فانی را وداع میگوید و ...... خوشا به سعادتش

اما همکنون در خانه و منزل ما چهل سال است ماتم پدر بزرگی گرفته میشود که هنوز شناخته نشده است! هنوز پدر عزیزم از فراق پدرش اشک میریزد و مراسم سالگرد این عزیز از دست رفته را به همراه عزاداری حضرت فاطمه زهرا(س)،احیا میکند .

هیچ گاه تا کنون ندیده ام که فرزندی به سن و سال پدر من برسد اما هنوز غم و ناراحتیش از فراق پدر وجود داشته باشد به طوری که گاه و بیگاه با شنیدن اشعار پدر توانایی خودداری از ریزش اشکهایش را ندارد!

خداوندا ! عجیب مخلوقاتی داری که تنها خودشان میدانند کجا چه خبر بوده است !؟

 

پدرم؛
صمیمانه به شما تسلیت میگویم گرچه تاکنون چندین بار گفته ام اما باز لازم میدانم غم فراق پدرت را تسلیت گفته و ....
از خداوند میخواهم تا لایق درک حضور با معنویتت در خانه باشم و
انشاالله روزی نباشم که ببینم پدر عزیزم ...
(خدایا تو را به جان عزیزانی که دوست داری )

الهی آمین 

 


دسته ها :
X