تعداد بازدید : 5867
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 0
گلی گم کرده ام می جویم او رامیان دشت کربلا زینب پریشان به جستجوی پیکر شاه شهیدانبه روی خاک کربلا گمگشته دارد خون دل از دو دیدگان هر دم بباردگرید و بگوید همسفر با وفا من کجا جویمت میان این کشته هادل من خون شده ز ماجرایت حسین شعله برجان زند سوز عزایت حسینشهید بی سرم حسین ز پا فتادم به جان مادرت بیا برس به دادمگلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او راگل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشتهمیشه یار زینب بگو کجایی صبر وقرار زینب بگو کجاییابی عبدالله حسین حسین یابن الزهرا حسین حسین ز حنجر بریده اش آمد این ندا خواهر غمدیده من این سویم بیابه سر زنان و سینه زن آمد کنارش صحنه جانگداز او برده قرارشماند حیران بگفت که تو حسین منی ؟ پاره پاره بدن تو نور عین منی؟تن تو بر زمین بگو که چون شد سرت؟ بربوده عدو پیرهن از پیکرتجدائیت حسین نبوده باور من غم فراق تو همیشه یاور من ماتم عظمای تو بر دل زینب نشست داغ فراقت حسین قامت زینب شکستچه بر دل زینب کبری رسید چو پاره پاره پیکرت را بدیدابی عبدالله حسین حسین یابن الزهرا حسین حسین بسته شود محمل من مظلوم مادر چگونه من سفر کنم بی تو برادرنه محرمی نه آشنا در این بیایان به خاک و خون فتاده اند خیل عزیزانیکسو فتاده جسم علی اکبر از کینه کشتند ساقی و میر لشکرمی شود راس تو چراغ راهم حسین خیز و بنگر که بی پشت و پناهم حسینتو مانده ای و می روم از این بیابان چگونه سرکنم حسین با غم هجران ماتم عظمای تو بر دل زینب نشست داغ فراقت حسین قامت زینب شکستچه بر دل زینب کبری رسید چو پاره پاره پیکرت را بدیدابی عبدالله حسین حسین یابن الزهرا حسین حسین