رفتارسنجی دشمن، از راه برآورد «احتمالات» صورت می گیرد. آنچه که «احتمالاً» از سوی دشمن سر می زند، بر دو پایه پیش بینی می گردد: ابتدا «امکانات» و سپس «نیت» او.
اگر دشمن «امکان» اقدام داشت، «احتمال» اقدام از سوی او متصور خواهد بود. همچنین اگر دشمن «نیت» اقدام داشته باشد، باید ارزیابی نمود که آیا، «امکان» انجام «نیت» خود را دارد یا خیر. در صورت مثبت بودن ارزیابی، «نیت» امکان پذیر «نیمی» از اصل اقدام است.
فتارسنجی آمریکا، در دوران ۵۰ ماهه پس از مطرح نمودن محور شرارت از سوی جورج بوش پسر، حاکی از آن است که این کشور، «نیت» مواجهه رودررو، اشغال کشور، تغییر حکومت، تجزیه کشور و ... را دارد، اما از حیث «امکان» مواجهه، در سال های اخیر همواره تردید داشته است؛ تردید نسبت به «عواقب» مواجهه.
در یک ارزیابی اجمالی، «روند بدون جهش» احتمالات در رفتارسنجی آمریکا و متحدان غربی اش برای محروم سازی ایران از حق بهره مندی از انرژی صلح زای هسته ای، مبتنی بر «نیت» و «امکانات» آن کشور، در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی، در ۲۶ گام به ترتیب زیر برآورد می شود:
گام ۱- پس از چند سال فشار آژانس انرژی هسته ای و بازرسی های گسترده از فعالیت های هسته ای ایران و اعتمادسازی های فراقانونی، در نهایت با «پرونده سازی» غیرقانونی و نامشروع، موضوع به شورای امنیت گزارش گردید.
گام ۲- پس از بررسی ها، گفت وگوها و رایزنی ها در شورای امنیت، یحتمل موضوع فعالیت های هسته ای ایران در آژانس انرژی هسته ای، با روال طبیعی دنبال شود. اگر این احتمال محقق نشود، آژانس انرژی هسته ای، اعتبار فنی و حقوقی خود را از دست خواهد داد.
گام ۳- پس از بررسی ها، گفت وگوها و رایزنی ها، نظر به اصرار ایران برای «غنی سازی» ، این اقدام در خاک روسیه و با مشارکت این کشور صورت گیرد. با توجه به تجربه ناموفق همکاری و سرمایه گذاری مشترک ایران و فرانسه در طول دهه های گذشته در حوزه غنی سازی، تحقق این احتمال بسیار ضعیف است، مگر این که ایران متقابلاً امتیازاتی چون «تعهد اعضای دائم شورای امنیت در خصوص منع اقدام نظامی علیه ایران» ، «رفع کلیه تحریم های اقتصادی علیه ایران از سوی همه قدرت ها» و ... را دریافت نماید.
گام ۴- احتمال «تعلیق دائم فعالیت هسته ای ایران . با توجه به تاکید مسئولین ایرانی مبنی بر «بدون بازگشت بودن راه توسعه تکنولوژیک هسته ای ایران» ، این احتمال، منتفی به نظر می رسد.
گام ۵- احتمال «ارجاع پرونده به شورای امنیت» و «خلع ید» آژانس انرژی هسته ای از مسأله فعالیت های هسته ای ایران. این احتمال که از یک سو، به عنوان اهرم فشار بر ایران برای پذیرش تعلیق دائم و از سوی دیگر زمینه ساز «به تصمیم رساندن» قدرت های جهانی از سوی آمریکا، برای مواجهه با ایران است، اکنون در دستور کار این کشور و متحدانش قرار دارد، هرچند افق آن چندان شفاف و روشن نیست.
گام ۶- احتمال اکتفای شورای امنیت به «صدور بیانیه علیه ایران» . این مرحله، حداقل خواسته آمریکا و متحدان غربی هسته ای اوست.
گام ۷- احتمال «صدور قطعنامه» علیه ایران در شورای امنیت. صدور قطعنامه، مبتنی بر اراده های موجود از سوی دشمن، در سه حوزه نفتی، تجاری و نظامی- یا وجه مشترکی میان این سه حوزه - متصور است.
گام ۸- اراده اول، اراده برای «اقدام به تحریم نفتی» ایران. «نیت» این اراده از سوی آمریکا وجود دارد، به ویژه این که آمریکا نگران ابتکار ایران در تحقق بورس نفتی در جزیره کیش، برای جایگزینی «یورو» به جای «دلار» در معاملات است. ایران نباید لحظه ای تردید و درنگ نسبت به تحقق بورس جزیره کیش داشته باشد.
گام ۹- با توجه به مشکلات عدیده ای که در حوزه انرژی های فسیلی و بازار آن وجود دارد و با در نظر داشتن تبعات تحریم نفتی ایران برای کشورهای مختلف و مشکلات جایگزینی و ... از یک سو و مبهم بودن واکنش های ایران از سوی دیگر، گام نهم، احتمال «وتوی قطعنامه تحریم نفتی ایران» را در بر می گیرد.
گام ۱۰- احتمال «صدور قطعنامه برای تحریم نفتی ایران» .
گام ۱۱- قطعنامه تحریم نفتی ایران با جهت گیری «تحریم خرید نفت و گاز» ایران، تصویب شود. این احتمال «ضعیف» ارزیابی می شود، زیرا «وابستگی» به نفت و گاز ایران روزافزون است. در زمستان ۱۳۸۴ و پس از اقدام دولت روسیه در کنترل و کاهش روند صدور گاز به اروپا با توجه به قیمت های قبلی، برخی از کشورهای اروپایی رویکرد به خط لوله گاز ایران به اروپا را برای سال های آینده پی گیری نمودند. همچنین خط لوله گاز ایران، پاکستان و هند نیز، جهت گیری «شرقی» آینده این وابستگی را می رساند. هرچند، برخی، رقابت ایران و روسیه در صدور گاز به اروپا را موجب دلسردی روسیه از همراهی با ایران در مجامع جهانی می دانند. ایران همچنین می تواند به معامله با روس ها در این خصوص بیندیشد.
گام ۱۲- قطعنامه تحریم نفتی ایران. این قطعنامه، جهت گیری «تحریم فروش فرآورده های نفت و گاز» به ایران را دنبال می نماید.
این احتمال نیز «ضعیف» و کم اثر ارزیابی می شود. برای نمونه، مصرف بنزین
در ایران بسیار بالاتر از حد طبیعی است: پهناوری کشور- کمبود سیستم حمل و
نقل ریلی بین شهری- کمبود سیستم حمل و نقل عمومی درون شهری- فرسودگی
روزافزون خودروها- و ... دلایل و زمینه های مصرف «بیش از حد» بنزین است.
تدارک «کارت هوشمند سوخت» ، همراه با «الزام دولت» به قطع وابستگی از وارد
نمودن بنزین طی سال های آینده از سوی مجلس شورای اسلامی و ... تدابیری است
که حکایت از توجه مسئولان به این معضل دارد. تجربه تنگنای تحریم در بخش
های مختلف، همواره بیانگر شکوفایی استعدادها در آن حوزه ها شده است. لذا
این احتمال، در صورت وقوع، کم اثر و برای مقاصد دشمن، فاقد ارزش استراتژیک
است.
گام ۱۳- اراده دوم، احتمال اراده برای «اقدام به تحریم اقتصادی - تجاری» ایران. نه تنها نیت این اراده از سوی آمریکا وجود دارد، بلکه در ۲۵ سال گذشته، خود با تحریم گسترده و همه جانبه در این خصوص پیش قدم بوده است. علی رغم این که هرسال تحریم های مزبور از سوی رئیس جمهور آمریکا «تمدید» می شود و در چارچوب قوانینی چون «هلمز برتون» و «داماتو» مراودات تجاری ایران با سایر کشورها را «تحدید» می کنند، اما این تحریم ها به «فلج سیستمی اقتصادی» ایران نیانجامیده است، لذا این اراده «کم اثر» ارزیابی می شود.
گام ۱۵- احتمال «صدور قطعنامه برای اقدام و تحریم اقتصادی» علیه ایران. چنین قطعنامه ای می تواند چهار وجه کلی داشته باشد که هریک جداگانه در گام های بعدی فهرست می شوند.
گام ۱۶- احتمال «بلوکه دارایی های ایران در خارج از کشور» . موضوع بلوکه دارایی های ایران در ماه های اخیر بارها از سوی «دشمن» مطرح شده است. طبیعی است که بایستی جابه جایی دارایی های ایران به درون کشور شتاب روزافزونی بگیرد، هرچند بلوکه دارایی های ایران در خارج از کشور، آمریکا را به نتایج اصلی که در نظر دارد، نمی رساند.
گام ۱۷- احتمال «بلوکه دارایی های ایرانیان ساکن خارج از کشور» به بهانه «جنگ با تروریسم» . این بهانه از آن رو برای آمریکا اهمیت دارد که معتقد است «نیروی های مقاومت» بایستی منابع مالی داشته باشند و وقتی کشوری مورد هجوم واقع می شود، شهروندان آن کشور، دارایی های خود را صرف مقابله با دشمن می کنند. استراتژیست ها و مقامات آمریکایی، بارها بر مصادره و بلوکه دارایی های شهروندان کشورهای هدف در خاک آمریکا و اروپا تاکید کرده اند. نگرانی آمریکا از اقلیت ثروتمند ایرانی ساکن آمریکا و کانادا موجب طرح این مسأله شده است.
گام ۱۸- احتمال «تحریم فروش کالا به ایران، در محاصره تجاری- اقتصادی» . این تحریم به مدت ربع قرن از سوی آمریکا علیه ایران اعمال شده است و فاقد اثر چشمگیری بوده است. از سوی دیگر، بازار ۶۸ میلیون نفری ایران، تنها بازار جهان است که اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن، چین، کره و ... در آن با آمریکا رقابت نمی کنند: آمریکا در بازار ایران غایب است. لذا چشم پوشی این کشورها، از بیش از ۴۰ میلیارد دلار مراوده تجاری مستقیم با ایران باورپذیر نیست. تنها ۵۰۰۰ شرکت آلمانی از این قطع مراده، زیانی معادل ۳ میلیارد دلار را بر پیکر اقتصاد مریض آلمان تحمیل می کنند. ژاپن، کره جنوبی، چین، ایتالیا، فرانسه، انگلیس و ... نیز در این خصوص وضعیتی مشابه آلمان دارند.
گام ۱۹- احتمال «تحریم خرید کالای ایرانی» در متن تحریم صادرات ایران. منطق این تحریم های چهارگانه، ضعیف است.
اگر ایران نفت و گاز، و کالا صادر نکند، امکان واردات کالا و... آن تضعیف
می شود. اقتصاد جهانی، تحمل تبعات همزمان عدم صادرات نفت و گاز و کالای
ایرانی و عدم وارادت فرآورده های نفتی و کالا به ایران را ندارد. صرفنظر
از مبهم بودن تبعات اقتصادی، سایر پیامدهای زیست محیطی، بهداشتی، اجتماعی،
امنیتی و ... آن نیز شفاف نیست. از سوی دیگر، تجربه نافرجام ده سال تحریم
تجاری و نفتی عراق، که نتیجه دلخواه غرب را عاید نساخت، نیز مبین کم اثر
بودن حوزه تهدید تحریم اقتصادی است.
گام ۲۰- اراده سوم، احتمال اراده برای «اقدام نظامی» علیه جمهوری اسلامی ایران. نیت این اراده نیز در کاخ سفید وجود دارد، اما آنچه آمریکا را نگران می کند «تبعات، پس از اقدام نظامی» است.
عراق، ویتنام ثانی؛ یک تجربه
روزهای اواسط فروردین ،۱۳۸۵ مقارن با ۱۱۱۱ روز از اشغال عراق توسط آمریکا، انگلیس و استرالیا است. بیش از سه سال گذشت: نه از آزادی خبری هست، نه از حقوق بشر و نه از دموکراسی. زلمای خلیل زاد به عنوان سفیر آمریکا، یک سفارتخانه ۵۰۰۰ نفری را در بغداد اداره می کند، که در واقع «دولت در تاریکی» است که صحنه گردان اصلی عراق اشغالی است. تفاوت دولت خلیل زاد در عراق، با دولت ژنرال مک آرتور در ژاپن پس از اشغال در جنگ جهانی دوم، در همین «واقع شدن در تاریکی» است.
تروریسم نیز با اشغال عراق کاهش نیافت، بلکه عراق کانون
تروریسم و ملتهب ترین نقطه جهان گردید. غرب در عراق شکست خورده است، شرایط
در ۱۱۱۱ روز اشغال عراق، شباهت عجیبی به ۱۱۱۱ روز ابتدای اشغال ویتنام از
سوی غربی ها دارد.
با گذشت بیش از سه سال از اشغال عراق، زمان برای ارزیابی این اقدام نظامی تمام عیار، کاملاً مناسب است:
یک جنگ تمام عیار نظامی، دو دسته هدف عمده دارد:
۱- اهداف پیشینی:
اساسی ترین هدف پیشینی در یک جنگ تمام عیار «نابودی دشمن» است. برای این
منظور، بایستی کشور هدف را اشغال نظامی نمود، حکومت آن را سرنگون ساخت و
به تعقیب اهداف بعدی پرداخت.
۲- اهداف پسینی:
اهداف پسینی آمریکا و انگلیس و اسراییل در جنگ تمام عیار علیه عراق ۵ بخش
دارد: تحقق لیبرالیسم، تحقق دموکراسی، تحقق مفاد اعلامیه غربی حقوق بشر و
تکوین جامعه مدنی در عراق و تجزیه این کشور به ۳ تا ۶ کشور کوچک قابل
کنترل (مانند کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس).
اهداف پسینی آمریکا که زیبا می نمایند، امکان تحقق نخواهند یافت، زیرا اهداف پیشینی هنوز محقق نشده اند.
بررسی فنی اهداف پیشینی، در واقع بررسی علمی روند جنگ تمام عیار است. با
بررسی فهرست وار روند جنگ تمام عیار، خود به خود دلایل عدم موفقیت آمریکا
و انگلیس روشن می شود.
یک جنگ تمام عیار، برای تحقق اهداف پسینی خود، ابتدا بایستی در حوزه اهداف پیشینی خود ۵ گام را محقق نماید:
الف- تعرض: تعرض و حمله گسترده و سراسری، که با «سرپل» گیری زمینی (مرزی)، دریایی و هوایی انجام می گیرد.
آمریکا از زمین، دریا و هوا، ۱۱ سرپل عملیاتی در عراق گرفت و از طریق آن
سرپل ها، «جبهه» را علیه این کشور گشود و با حداقل مقاومت، وارد عراق شد.
ب- اشغال: از طریق سرپل های گشوده شده همچون لکه جوهر، نیروها به یکدیگر رسیده و «الحاق» می نمایند. تکمیل زنجیره الحاق در جبهه های مختلف، «اشغال» را محقق می سازد. اشغال کامل عراق، با گذشت مدت زیادی، پس از سقوط صدام صورت گرفت.
پ- تصرف: در ادامه اشغال، روند «پاکسازی عرضی» یا عمومی آغاز می شود. دولت صدام، قبل از تصرف کامل - و تنها با اشغال نسبی عراق - سقوط کرد. هرچند این تنها موفقیت آمریکا در جنگ محسوب می شد - و همین نکته جهانیان ناآگاه به قواعد نظامی را شگفت زده کرد و ساده انگارانه اینگونه ارزیابی شد که سقوط دولت یک کشور، به معنی خاتمه جنگ است - اما شیرینی این سقوط زود هنگام، همچون شیرینی آدامس های بادکنکی، کم دوام بود. پاکسازی عرضی در عراق از سوی آمریکایی ها همچنان ادامه دارد: در روزهای آخر اسفند ۱۳۸۴ و اوایل فروردین ،۱۳۸۵ نیروهای لشکر ۸۲ هوابرد و لشکر ۱۰۱ سوار- هوایی آمریکا، تهاجم گسترده ای را برای «پاکسازی عمومی» منطقه سامرا آغاز کردند. این بدان معناست که هنوز «تصرف» عراق کامل نشده است و جنگ تمام عیار آمریکا در عراق، تنها ۲ گام را محقق نموده است.
ت- تعاقب: تعاقب نیروهای مخالف و معارض «جدید» که مخالف اشغال محسوب می شوند، به منظور «تأمین» کشور اشغال شده. اگر پاکسازی های عرضی - و عمقی - کوتاه مدت و میان مدت خوب انجام شود، مرحله تأمین آغاز می گردد. در مرحله تأمین، «امنیت» ایجاد و حاکم می شود. آمریکا و انگلیس به همراه نیروهای ۳۰ کشور اشغالگر دیگر، هنوز این مرحله را آغاز نکرده اند.
ث- تثبیت: همانگونه که هر «اشغال» نمودنی، «تصرف» کردن نیست، هر «تصرفی» نیز نه تنها معنای «تثبیت» نمی دهد، که ممکن است هیچگاه به مرحله تثبیت نرسد. کشورهای ژاپن، سپس فرانسه و در نهایت آمریکا، طی ۲۵ سال جنگ در ویتنام، نتوانستند مرحله «تثبیت» را محقق کنند. آمریکا در سایگون- پایتخت ویتنام- دولت «نگوین دین دیم» ، را سر کار آورد؛ اما سفیر آن کشور از بام سفارت آمریکا با هلی کوپتر از ویتنام گریخت.
مرحله تثبیت، در روند جنگ تمام عیار، مرحله تحقق «ثبات» است. با ایجاد ثبات، جنگ، تمام شده ارزیابی می شود. آمریکا و انگلیس برای تثبیت در عراق، بایستی تثبیت سیاسی، تثبیت اقتصادی، تثبیت روانی (احساس ثبات و آرامش در مردم عراق و همسایگان این کشور)، ثبات نظامی (ممانعت از پیدایش جنگ چریکی و جنگ داخلی _ تنش های قومی - مذهبی، جدایی طلبی و ...)، و ... را محقق سازند.
مرحله تثبیت در عراق دور از ذهن است: آمریکا غیر از ویتنام، فلسطین را پیش رو دارد. فلسطین ۶۰ سال قبل اشغال شده است، اما هنوز «تصرف» و «تثبیت» نشده است، حتی اگر اسراییل در شهر «تل حبیب» دولت «تل آویو» را ایجاد کرده باشد.
با گذشت ۱۱۱۱ روز از جنگ تمام عیار برای اشغال عراق ۶۶۶۶ عملیات چریکی - به طور متوسط هر روز ۶ عملیات چریکی - در خاک عراق در برابر چشمان قوی ترین و پیچیده ترین ارتش های مدرن از ۳۰ کشور مانند آمریکا، انگلیس، استرالیا، ژاپن، کره جنوبی، اوکراین، ایتالیا، اسپانیا و ... صورت گرفته است.
ارزش این حجم از عملیات چریکی در عراق با مدت و میزان
مشابه در ویتنام به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، زیرا ویتنام کشوری جنگلی
است و چریک که محتاج دو اصل تاکتیکی «استتار» و «اختفا» است، به سادگی در
جنگل مخفی و استتار شده و کمین می زند و می گریزد. اما در عراق که بیابانی
و کویری است، مسأله استتار و اختفا بسیار دشوار است. در چنین شرایطی، که
زمین از نظر تاکتیکی مناسب نیست و دشمن را نیز مجموعه ای از قوی ترین ارتش
های جهان تشکیل می دهند، بیش از ۶۰۰۰ عملیات چریکی طرح ریزی و اجرا می شود
- که تنها ۶۰۰ مورد آن انهدام خطوط نفتی بوده است - بیانگر آسیب پذیری
گسترده غربی های اشغالگر است. کشور آمریکا خود اذعان نموده است که تا کنون
۲۵۰۰ نفر نیروی نظامی این کشور در عراق کشته و بیش از ده برابر - یعنی
۲۵۰۰۰ نفر- مجروح و معلول شده اند.
رقم کشته های آمریکا در عراق(یک بیستم) کشته های این کشور در ویتنام است.
آمریکا تا روزی که از ویتنام گریخت، بیش از ۵۰۰۰۰ نفر از سربازانش در آن
کشور کشته شده بودند.
لذا، گشودن جبهه ای دیگر، یا شعله ور ساختن منطقه جنوب غرب آسیا، با درس
هایی که از عراق، فلسطین و لبنان گرفته شده است، چیزی جز «حماقت
استراتژیک» نیست. البته این از یکی از امامان معصوم (ع) روایت شده است که:
خدا دشمنان ما را از «احمق» ها آفریده است.
گام ۲۱- احتمال «وتوی قطعنامه اقدام نظامی» علیه ایران.
گام ۲۲- احتمال «صدور قطعنامه برای اقدام نظامی» علیه ایران. چنین قطعنامه ای نیز می تواند واجد چهار وجه کلی باشد، که به تفکیک در گام های بعدی بیان می شود.
گام ۲۳- احتمال «بمباران نقطه ای DGZ ها برای تخریب تاسیسات هسته ای ایران» Designated Ground Zero . در حوزه امکان سنجی، میان صدور مجوز از سوی شورای امنیت برای بمباران نقطه ای تاسیسات هسته ای ایران، با اقدام یک جانبه آمریکا در این زمینه، تفاوت در اقدام و متقابلاً تفاوت در واکنش ایران زیاد است. تجربه تاریخ معاصر آمریکا ثابت کرده است که اگر واشنگتن بداند در انجام عملی، موفق است، خود را وابسته و محدود به نظر شورای امنیت و همچنین تلقی های افکار عمومی نمی کند. در این میان آنچه برای غرب در هاله ای از ابهام است، چگونگی، حجم و شدت واکنش ایران به چنین تعرضی است.
گام ۲۴- احتمال وقوع «جنگ سایبرنتیک» Cybernetic War برای فلج سیستمی ایران. این احتمال ضعیف ارزیابی می شود، زیرا سیستم ها در ایران یکپارچه نیستند. اساساً ایران فاقد سوپر سیستم منسجم سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی است؛ و در نتیجه شاید رزم Combat سایبرنتیک موضوعیت داشته باشد، اما جنگ سایبرنتیک هرگز. با رزم سایبرنتیک نیز نمی توان کشوری چون ایران را فلج نمود. با وجود ساختار جزیره ای سیستم های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و دفاعی در ایران، امکان فلج سیستمی متصور نیست.
برای اشغال ایران» از سوی آمریکا. هر چند که آمریکا «نیت» این اقدام را در سر دارد، اما «امکان» آن برای دشمن فراهم نیست.
گام ۲۶- احتمال وقوع «جنگ تمام عیار Total War داخلی- خارجی برای تجزیه
ایران» از سوی آمریکا. آرزوی آمریکا و انگلیس در حوزه بالکانیزاسیون
ایران، در این بند نهفته است، اما «امکان» آن برای آنان مهیا نیست.
توجه به این نکته ضروری است که گام های بر شمرده شده احتمالات، بدون
احتساب «جهش» احتمالی دشمن است. چه اینکه با در نظر داشتن جهش در
احتمالات، حریف در جهش خود از هر «گام» که آغاز کند، ویژگی ها، امتیازات و
همچنین مشکلات گام های قبلی را نیز دارا خواهد بود. نکته دیگر اینکه غرب
«امکاناتی» دارد که «احتمالات» علیه ایران، مبتنی بر آن «امکانات» است.
«احتمالات» علیه ایران، با «امکانات» ایران خنثی می شود: مردم و مسئولان
جمهوری اسلامی می توانند این نکته را مورد توجه قرار دهند که «امکانات
نامتقارن» هستند که «احتمالات نامتقارن، مبتنی بر امکانات نامتقارن دشمن»
را خنثی می کنند.
مدیریت بحران
روند مدیریت بحران - برابر جدول شماره (۳) - در سه فاز سیاسی، اقتصادی و نظامی، در چهار گام عادی، تنش، تشنج و بحران ارزیابی می شود.
الف- روند وخامت تهدید سیاسی آمریکا:
۱- مرحله عادی سیاسی، در گام های ۰ و ۱ و ۲ احتمالات.
۲- مرحله تنش سیاسی، در گام های ۳ و ۴ احتمالات.
۳-مرحله ی تشنج سیاسی، در گام های ۵ و ۶ احتمالات.
۴- مرحله بحران سیاسی، در گام ۷ احتمالات.
ب- روند وخامت تهدید اقتصادی، در حوزه تحریم نفتی:
۵- مرحله عادی نفتی، در گام های ۸ و ۹ احتمالات.
۶- مرحله تنش نفتی، در گام ۱۰ احتمالات.
۷- مرحله تشنج نفتی، در گام ۱۱ احتمالات.
۸- مرحله بحران نفتی، در گام ۱۲ احتمالات.
ج- روند وخامت تهدید اقتصادی، در حوزه تحریم تجاری:
۹- مرحله عادی تجاری، در گام های ۱۳ و ۱۴ احتمالات.
۱۰- مرحله تنش تجاری، در گام ۱۵ احتمالات.
۱۱- مرحله تشنج تجاری، در گام های ۱۶ و ۱۷ احتمالات.
۱۲- مرحله بحران تجاری، در گام ۱۸ و ۱۹ احتمالات.
د- روند وخامت تهدید نظامی:
۱۳- مرحله عادی نظامی، در گام های ۲۰ و ۲۱ احتمالات.
۱۴- مرحله تنش نظامی، در گام ۲۲ احتمالات.
۱۵- مرحله تشنج نظامی، در گام ۲۳ احتمالات.
۱۶- مرحله بحران نظامی، در گام های ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ احتمالات.
تشدید وضعیت
هر کشمکش میان دو یا چند طرف درگیر، به طور اجتناب ناپذیر، با نوسان بین
«تشدید» و «تخفیف» وضعیت روبروست. همچنین یک کشمکش می تواند، از وضعیت
«آنی» تا وضعیت «فرسایشی» در نوسان باشد: تشدید آنی و تخفیف آنی - تشدید
فرسایشی و تخفیف فرسایشی. روند تشدید، با تبیین و تنظیم «آستانه تحمل» هر
یک از طرفین سنجیده می شود.
تشدید و تخفیف هر یک خود به دو بخش افقی و عمودی تفکیک می شوند.
تشدید افقی
روند تشدید افقی، در تنظیم ظرفیت و تحمل افقی، در دامنه یابی و گسترش
کشمکش به منابع پنج گانه قدرت - فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی،
از قدرت نرم به قدرت سخت است.
در کشمکش میان ایران و آمریکا بر سر دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای، تشدید افقی، سه مرحله دارد (بدون احتساب تشدید جهشی):
۱- تشدید حقوقی، سیاسی - (داخلی و خارجی).
۲- تشدید اقتصادی - (نفتی و تجاری).
۳- تشدید نظامی - متعارف و غیر متعارف ( شیمیایی، میکربی و هسته ای).
تشدید عمودی
روند تشدید عمودی، در تنظیم ظرفیت و تحمل عمودی، در ارتقاء از منازعه نرم
به سخت، و در سخت از متعارف به نامتعارف است. این کشمکش می تواند در سه
حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی، به صورت عمودی تشدید شود. تشدید عمودی این
کشمکش، در چهار سطح و وضعیت امکان پذیر است: در وضعیت عادی - وضعیت تنش-
وضعیت تشنج- و وضعیت بحران. نردبان تشدید عمودی بر وضعیت های چهار گانه
مزبور است.
تشدید یا تخفیف کشمکش به شرایط و وضعیت صحنه بستگی دارد و اختیار و تصمیم
گیری در مورد آن به ابتکار عمل مدیر استراتژیک صحنه بر می گردد. لذا نمی
توان حکم پیشینی برای صحنه صادر کرد، مانند اینکه «اصل بر کنترل تشدید و
در نتیجه، تخفیف کشمکش است. یک مدیر استراتژیک بحران، همان اندازه که به
تخفیف کشمکش اهتمام می ورزد، باید شجاعت اندیشیدن به تشدید آن را نیز
داشته باشد؛ چه اینکه تشدید و تخفیف دو روی یک سکه اند: سکه منافع کشور و
سکه بقاء.نکته اساسی در تنظیم آستانه تحمل این است که بایستی خطوط قرمز
تشدید افقی و همچنین تشدید عمودی را معین و بر سر آن، در میان مجموعه های
حکومت و مردم اجماع حاصل کرد