فرشاد منظوفی نیا پس از اجرای حدود ده نمایش در حوزه های موضوعی مشابه هنوز نتوانسته به سبک و شیوه خاصی برای نمایش های خودش دست پیدا کند. اگر چه رنگ و بوی کارهای ایرانی و موضوعات مذهبی، دینی، اجتماعی و معنوی را می توان در آثار مختلف این کارگردان مورد جستجو قرار داد اما واقعیت این است که مجموعه این آثار نمی توانند برداشتی واحد را درباره سبک و شیوه مورد علاقه کارگردان برای تحلیل آثار او بدست دهند. "پشت کلانتری...." تازه ترین نمایشی است که او در حال حاضر آن را در تالار قشقایی تئاتر شهر در حال اجرا دارد.
در حال حاضر در حوزه هنری و تالار قشقایی تئاتر شهر به روی صحنه رفته و ما از میان این دو اجرا ، نمایش منظوفی نیا را به واسطه سوابق کارگردان و اجرای آن در تئاتر شهر برای بررسی و تحلیل انتخاب کرده ایم.
"پشت کلانتری...." یک کمدی با ظاهر اجتماعی است که قصد دارد با لحنی سرگرم کننده و به خنده واداشتن مخاطب موضوعات اجتماعی اش را به اجرا بگذارد. در واقع این دو رویکرد مهمترین ویژگی هایی هستند که نمایش به آنها روی می آورد. اول آنکه قصد دارد مخاطب اش را سرگرم کند و به خنده وادارد و بعد از آن در مرحله دوم مسائل و موضوعات اجتماعی اش را در گستره روایت های چندگانه ارائه دهد.
همین دو ویژگی هم در گستره پرداخت نمایشنامه و تولید نمایش توسط اصغری و منظوفی نیا به او نقطه ضعف بزرگ تبدیل می شوند. گرایش به کمدی و آن هم تاکیدبر ساده ترین و دم دستی ترین ابزارهای خلق کمدی بخشی از این ضعف ها را به دنبال می آورد. از ظاهر نمایشنامه و نمایش چنین بر می آید که نویسنده و کارگردان از میان همه زیرمجموعه های کمدی طنز و انتقاد در ظاهر شوخی و خنده را برای کار انتخاب کرده اند. اما این طنازی در نمایش اولاً: موضوعاتی واضح و روشن و تکراری را دستمایه کار قرار داده و بنابراین از قدرت تاثیرگذاری کاسته است و از دیگر سو در حوزه پرداخت کمیک خیلی از اوقات به سطح می آید و دچار پردازشی ساده انگارانه و نازل می شود.
جنس کمدی در "کلانتری...." به شدت وابسته به گفتار کمیک و تا حد بسیار کمی تحت تاثیر موقعیت های کمدی است. بنابراین منظوفی نیا نیز در زمینه پرداخت و اجرای نمایش بیش از حد مطلوب به این کمدی گفتار تکیه کرده و تازه آن را بیشتر در جهت سرگرم سازی و به خنده واداشتن مخاطب به کار گرفته تا اهداف دیگر نمایش! سوء استفاده از لهجه شخصیت، شوخی های کلامی که گهگاه به ورطه ابتذال هم کشیده می شوند و مسخره گی ها و ریشخندهای کوچه بازاری از جمله انواع گفتار هستند که کمدی اجتماعی منظوفی نیا را به سطح می آورند و در حد یک شوخی نمایشی نزول می بخشند.
از سوی دیگر نمایش در پی ارائه یک ساختار منسجم دراماتیک نیست و تنها می خواهد تجربه ای از روایت های اجتماعی آدمهای یک محله را با محوریت حضور سربازی متعلق به این محله نیست مطرح کند.
به همین خاطر ساختار نمایشنامه به گونه ای مشهود داستان گریز است و به طرح و پرداخت موقعیت های روایت گونه از زندگی گذشته و حال شخصیت هایش گرایش دارد.
در این محدوده هر یک از شخصیت ها به ترتیب وارد صحنه می شوند و پس از مواجه شدن با یک شخصیت جدید در محله شان شروع به درد ودل و روایت گذشته و امروز زندگی شان می کنند. عمده این روایت های شخصی هم به بدبختی های شخصیت ها و مشکلات زندگی آنها اختصاص دارد.
تقی گاوکش که از یک پهلوان تبدیل به معتاد خیابانگردی شده؛ ناصر سنجه و خواهرش که پدر و مادرشان را در جنگ از دست داده اند، معصومه که قربانی یک ازدواج ناموفق است؛ حاجی فیروز که امروز دیگر هنرش خریداری ندارد؛ سعید که یک دانشجوی اخراجی است و بالاخره فاطمه که لحظه سال نو را کنار مزار پدر شهیدش تحویل می کند.
همه این شخصیت ها تنها روایتی تکراری و نخ نما از زندگی شان در یکی از محله های پایین شهر را به نوبت تعریف می کنند و بدتر از نحوه روایت زندگی آنها در فصل های غیر تئاتری نمایش آنکه بخش بیشتر زندگی آنها در گذشته تعریف می شود.
کوچه شهید امید انتظاری در نمایش منظومی نیا بهانه ای می شود تا آدمها فرصت پیدا کنند و درد دل هایشان را در فواصلی طولانی برای مخاطبان نمایش (و سرباز تازه وارد) تعریف کنند. قصه حضور سرباز و عشق او به جیران هم بهانه دیگری است که این مقاطع و فواصل را پس از اندکی فاصله و استراحت به یکدیگر وصل می کند و ارتباط می دهد.
واقعیت این است که مخاطب نه با روایت های نخ نما و تکراری داستان زندگی اشخاص، بلکه تنها با شوخی ها و اشتباهات و مواجهه خنده دار سرباز و شخصیت ها ارتباط برقرار می کند.
حاصل این ارتباط سرگرم کننده هم بعید است که در راستای نگاه جامعه شناسانه کارگردان در رابطه با شخصیت متعدد محله رویدادگاه قرار بگیرد.
ضمن اینکه باید اعتراف کرد که نمایش هیچگاه نمی تواند به یک نگاه خاص جامعه شناختی برسد. و این دیدگاه ناقص و شکل نگرفته در رابطه با جامعه هیچگاه نمی تواند تحلیلی را به دنبال داشته باشد. تنها چیزی که نمایش از طرح روایت های چندگانه درباره زندگی آدمها به آن دست پیدا می کند، معرفی چند زندگی سخت و پر اشکال درباره شخصیت هایش است و در پایان نتیجه شاعرانه و شعاری که قرار است بلوغ تجربیات سرباز جوان را روایتگر باشد؛ هر یک از شخصیت سینی از سفره هفت سین رابه سرباز هدیه می کنند و مجموعه شش سین تجربیات سرباز با حضور خود او (سرباز) تبدیل به سفره هفت سین امسال او می شود که در برگیرنده شناختی تازه از شش زندگی متفاوت و زندگی و نقش خود اوست.
دکور نمایش هم در راستای همین ساده پردازی محله ای جنوب شهری را با معماری واقع گرایانه آن به نمایش می گذارد و به جز آنکه مشخصات رویدادگاه را نشانمان می دهد استفاده و کاربرد دیگری ندارد.
بازی بازیگران نمایش نیز در راستای کمدی واقعیت نمای اجرا ارائه می شود و اگر چه نکته قابل توجهی درباره سبک بازی نمایش وجود ندارد اما بازیگران تا اندازه ای در خلق نقش های شبه واقعی شان موفق هستند.
نمایش فرشاد منظوفی نیا البته در محدود زمانی یک ساعت و چند دقیقه ای تماشاگرش را سرگرم می کند و به خنده وا می دارد، اما چیز دیگری به او نمی دهد و تنها در حد یک اجرای شلخته خنده دار باقی می ماند. برگرفته از سایت تئاتر مقاومت