دسته
اشعار آیینی من
حرفهای خودمانی یک طلبه
گروه یاس
تسنیم
خاک های نرم کوشک
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2066
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
آنان که دل از ما ببریدند رفتند
وقت سحر از خواب پریدند رفتند
بر روی کمر به رنگ سرخ سینه
یک فاطمه با عشق نوشتند رفتند

*******

آنروز دلم هوای رفتن را کرد.
امروز دلم با نپریدن تا کرد
آنروز دلم مهدی زهرا می خواست
دل بود که مهدی همه امضا می کرد
******

.من رفتم تا بسوی معراج شهید
سرمست شدم زبوی معراج شهید
ای کاش تمام زندگی ام این بود
ساکن بشوم به کوی معراج شهید
********

.آنجا دلم از غصه تماشایی داشت
آنجا همه ی دلم تمنایی داشت

کاین مضطر جامانده ی آشفته، کنون
ای کاش میان شهدا جایی داشت
*********

آن روز برای اولین باری بود
که پای دلم بسوی آنجا می رفت
من بودم و یک ضریح گل های شهید
تنها همه ی دلم به دریا می رفت
*********


دسته ها : ادبیات
شنبه جهاردهم 10 1387
X