کارآفرینی چیست؟

بخش پنجم: کارآفرینی در  دانشگاه های کشور (طرح کاراد)

کارآفرینی و دانشگاه ها

در بخش نخست به بررسی مفهوم کارآفرینی و سیر تاریخی ان پرداختیم. در بخش دوم و بخش سوم مطالبی را در مورد ویژگیهای یک کارآفرینی و نیز ارتباط کارآفرینی با اقتصاد و جامعه ارائه کردیم. و در بخش چهارم آموزش کارآفرینی و اهمیت آن را بررسی کردیم. در بخش پایانی به بررسی وضعیت کارآفرینی در دانشگاه های کشور و معرفی طرح کاراد خواهیم پرداخت.

 

کارآفرینی در دانشگاههای کشور

 

در سه دهه آخر قرن بیستم , تحقیقات در زمینه کارآفرینی و مقولات مرتبط با آن از رشد شایان توجهی برخوردار بوده و آموزشهای کارآفرینی به صورت آموزشهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه,گسترش بسیاری یافته است.به دلیل نقش ویژه کارآفرینان در توسعه اقتصادی, سیاستهای راهبردی بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به ترویج کارآفرینی معطوف شده است.

 

 

سابقه کارآفرینی در دانشگاههای کشور

در کشور ما در چند ساله اخیر به موضوع کارآفرینی توجه شده و قبل از آن , به جز چند مورد خاص, تقریباً سابقه ای در زمینه فعالیت در خصوص آن وجود نداشته است.متاسفانه عده زیادی از مسوولان,مردم و حتی تحصیلکرده ها و اساتید دانشگاهی برداشت و تلقی غلط از کارآفرینی دارند, زیرا این واژه که ترجمه اغواکننده ای از کلمه Entrepreneurship است, معنی ایجاد کار یا اشتغال زایی را به ذهن متبادر می سازد.در حالی که کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتراز برداشت فوق از این کلمه است. این برداشت ناصحیح از کارآفرینی و همچنین کثرت نیروی انسانی بیکار در جامعه (بخصوص در بین دانش آموختگان دانشگاهی ), موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعه آن اتخاذ شده و نیز برنامه های تدوین شده , بخشنامه ها و سخنرانی های مسوولان در این خصوص , صرفاً جنبه اشتغال آفرینی برای آن در نظر گرفته شود. حتی در دانشگاههای کشورنیز که باید در زمینه توسعه کارآفرینی به مفهوم واقعی آن و جهت دهی مناسب دیدگاهها و برداشتها از این موضوع پیشتاز باشند،بعضا این بی دقتی وجود دارد.

شرایط اقتصادی,اجتماعی ,سیاسی و فرهنگی کشور در سالهای اخیر موجب گردیده که در برنامه سوم توسعه , به کارآفرینی ,خصوصاً در ابعاد پژوهشی و آموزش و پرورش کارآفرینان توجه شود و اعتباراتی نیز در این راستا پیش بینی گرددعلاوه بر آن منابع اعتباری برای پژوهش, اشاعه فرهنگ کارآفرینی و نیز برنامه ریزی و حمایت از کارآفرینان توسط دستگاههای اجرایی مختلف(ستادی , صنعتی ,کشاورزی و...) در نظر گرفته شده است.

براساس برنامه سوم توسعه,طرحی تحت عنوان «طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور» که به اختصار « کاراد» نام گرفته است.تدوین و اجرای آن با نظر سازمان مدیریت و برنامه ریزی و وزارت علوم,تحقیقات و فناوری در 12 دانشگاه کشور شروع و مسوولیت پیگیری , اجرا و امور ستادی آن از سوی وزارت علوم در اواخر سال 1379 به سازمان سنجش آموزش کشور واگذار گردید.

 

دلایل مطرح شدن طرح کاراد

مطالعه و بررسی در زمینه اقدامات به عمل آمده در رابطه با موضوع کارآفرینی در کشورهای مختلف بیانگر این است که دانشگاهها در زمینه های آموزشی و پژوهشی پیشقدم بوده اند.لذا در ایران نیز چنین رسالتی برای دانشگاهها متصور است. علاوه بر این سیستم نظام آموزشی کشور ما, بویژه در بخش آموزش عالی با هدف تربیت نیروی انسانی متخصص برای بخش دولتی شکل گرفته است. این مساله موجب گردیده که فارغ التحصیلان بدون توجه و قصد بکارگیری آموخته ها و نیز قوه خلاقیت و ابتکار خود در راستای شروع کاری نو و ارایه محصول و یا خدمتی جدید, صرفاً به دنبال یافتن موقعیت های شغلی وارد بازار کار نیروی انسانی شوند. این در حالی است که در شرایط فعلی کشور ما جذب نیروی انسانی آماده به کار تقریباً متوقف شده است و بخش خصوصی نیز توان جذب فارغ التحصیلان آماده به کار را ندارد.

با توجه به اینکه یکی از پیامدهای مثبت پدیده کارآفرینی اشتغال مولد می باشد, طرح کاراد با هدف رفع معضل فعلی کشور در زمینه بیکاری و نیز بهره مند شدن از سایر پیامدهای کارآفرینی همانند بروز خلاقیتها, تولید ثروت , ایجاد و به کارگیری فن آوری,رشد اعتماد به نفس در بین دانشگاهیان و فارغ التحصیلان و جلوگیری از مهاجرت نخبگان ارایه شده است.

به طور خلاصه اهداف طرح کاراد به شرح ذیل می باشد:

 

- ترویج روحیه و فرهنگ کارآفرینی و ارتقاء شناخت جامعه دانشگاهی نسبت به کارآفرینی, کارآفرینان و نقش آنان در رونق اقتصادی , ایجاد اشتغال و رفاه.

- ترغیب و جذب جامعه دانشگاهی به دوره های آموزش کارآفرینی .

- گسترش تحقیقات تفصیلی در خصوص کارآفرینان , پروژه های کارآفرینی , محیط و فضای کارآفرینان و سایر زمینه های مرتبط با توجه به شرایط و مقتضیات ایران.

سیاستهای اجرایی طرح کاراد

چنانکه ذکر شد در زمینه کار آفرینی و مسایل مربوط به آن تا قبل از سال 79 و واگذاری , پیگیری و اجرای طرح کاراد به سازمان سنجش آموزش کشور , تجربه قابل استفاده ای در کشور وجود نداشت.لذا در ابتدای کار کمیته اولیه ای با حضور مسوولان و کارشناسان سازمان و چند نفر از اساتید و صاحبنظران آشنا به موضوع تشکیل و راهکارهای مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. مهمترین تصمیمی که کمیته مذکور گرفت , اقدام به سازماندهی اجرای طرح در سطح وزارت علوم, سازمان و دانشگاهها بود.در این راستا آیین نامه ای تدوین و پس از بررسی های لازم و اعمال نظر اساتید, دانشگاهها و صاحبنظران و تصویب وزیر علوم تحقیقات و فناوری , در خرداد ماه سال 81 به کلیه دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ابلاغ شد.

 

در آیین نامه مورد نظر ,ضمن ارائه تعاریف , اهداف و برنامه های طرح,اجرای آن در زمینه های ترویجی , پژوهشی و آموزشی پیش بینی و ساختار آن به شرح ذیل تعیین شد:

 

الف) شورای مرکزی کارآفرینی که وظیفه سیاستگذاری و برنامه ریزی مرکزی را به عهده دارد و به ریاست وزیر علوم تشکیل می گردد.

ب) دبیرخانه طرح کاراد که هماهنگی و پیگیری کلیه امور ترویجی , آموزشی, پژوهشی و نیز پیگیری مصوبات شورای مرکزی را به عهده دارد.

ج) کمیته کار آفرینی هر دانشگاه که سیاست ها، برنامه ها و طرحهای دانشگاه را در راستای اهداف طرح کاراد

تعیین می نماید.

د) مرکزکارآفرینی هر دانشگاه که واحد اجرایی طرح کاراد در دانشگاه است و تحت نظر رییس دانشگاه فعالیت می کند.

از ابتدای سال 1385 دبیرخانه طرح کاراد از سازمان سنجش به سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران منتقل و در این سازمان مستقر گردید.

فعالیتهای طرح کاراد هم اکنون در44 دانشگاه کشور در حال اجرا بوده و با توجه به پیگیری ها و اقدامات به عمل آمده به زودی به سایر دانشگاههای کشور نیز گسترش می یابد. دانشگاههای مجری طرح کاراد نسبت به تشکیل کمیته و مرکز کارآفرینی اقدام نموده و برخی از آنها فعالیتهای نسبتاً خوبی به منظور اجرای طرح انجام داده اند.در آخرین گزارش منتشره از سوی دبیرخانه طرح کاراد شرح اقدامات دانشگاهها درج شده است.

 

منبع: دبیرخانه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه ها (کاراد)

دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387

کارآفرینی چیست؟

بخش سوم : کارآفرینی و اقتصاد

در بخش نخست به بررسی کلی مفهوم کارآفرینی و سیر تاریخی آن پرداختیم و در بخش دوم به ویژگی های یک کارآفرین اشاره کردیم. در این بخش به بررسی ارتباط کارآفرینی با اقتصاد و تاثیرات آن بر جامعه خواهیم پرداخت.

کارآفرینی و اقتصاد

دامنه تاثیرات کارآفرینی بر جامعه بسیار وسیع است. از تغییر در ارزشهای اجتماعی تا رشد شتابان اقتصادی, محققین تغییرات مختلفی را که رواج فرهنگ کارآفرینی در یک جامعه ایجاد می کند بررسی کرده و آثار آن را از دیدگاههای متفاوت مورد بحث قرار داده اند , برخی از تاثیرات ذکر شده عبارتند از:

• ایجاد ثروت

• اشتغال زایی

• ایجاد و توسعه فن آوری

• ترغیب و تشویق سرمایه گذاری

• شناخت,ایجاد و گسترش بازارهای جدید

• افزایش رفاه

• ساماندهی و استفاده اثربخش از منابع

پیامدهای مثبت توسعه کارآفرینی در اقتصاد کشور بیش از سایر اثرات آن مورد توجه قرار گرفته است. به باور محققین, کارآفرینان از رسیدن نظام اقتصادی به تعادل ایستا جلوگیری می کنند و بواسطه رفتارهای فرصت جویانه خود, اقدام به فرصت سازی برای کلیت نظام اقتصادی می نمایند. تاثیرات دیگری نظیر ایجاد اشتغال و رشداقتصادی نیز مدنظر پژوهشگران بوده است.

کارآفرینی,پایه های شکل گیری اقتصاد نوین

اقتصاد در ابتدای هزاره سوم میلادی شاهد دگرگونی های شگرفی بوده است.انقلاب فن آوری اطلاعات و تغییر ترکیب نیروی کار به نفع نیروهای دانش- محور از زمره این تغییرات است.

شاید مهمترین روندی که در اقتصاد دیده می شود حرکت به سوی نظام اقتصادی با ماهیت شبکه ای است.درچنین اقتصادی کنترل و تخصیص منابع به صورت توزیع شده صورت می گیرد و نقش شبکه های اجتماعی در رشد و توسعه اقتصادی به مراتب بیش از نظام متمرکز برنامه ریزی دولتی خواهد بود.نقش کارآفرینان در رویکرد شبکه مدار به مراتب پررنگ تر از رویکرد اقتصاد کلاسیک است. در اقتصاد نوین , کارآفرینان در شبکه های اجتماعی نقش عناصر فعالی را ایفا می کنند و موجب ارتقای بازده سرمایه های مادی و انسانی می شوند.

کارآفرینی و رشد اقتصادی

ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است.درچنین اقتصادی کشورهایی می توانند موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است به واسطه طبیعت کارآفرینی در تطبیق با تغییرات , قادرند تا در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند.

تحقیقات انجام شده نشان داده است که رشد اقتصادی با سطح فعالیتهای کارآفرینانه همبستگی مثبت دارد. به عنوان مثال در تحقیق(GEM General Entrepreneurship Monitor )،که به صورت سالیانه فعالیتهای کارآفرینی و تاثیرات آن را در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار می دهد و در حال حاضر در بیش از 20 کشور جهان صورت می گیرد, این نتیجه به دست آمده است که نرخ رشد اقتصادی یک کشور رابطه معنی دار یا سطح فعالیتیهای کارآفرینانه آن کشور دارد.

کارآفرینی و اشتغال

کار آفرینان در ایجاد اشتغال نیز نقش مهمی ایفا می نمایند.درحدود نیمی از کارکنان کشورهای توسعه یافته در کسب و کارهای کوچک مشغول فعالیت هستند. بیشتر مشاغل جدید را کسب و کارهای کوچک ایجاد می کنند و سهم این کسب و کارها در بازار کار در حال افزایش است. از سال 1980 تاکنون کسب و کارهای کوچک در اقتصاد آمریکا بیش از 34 میلیون شغل ایجاد کرده اند.حال آنکه از تعداد کارکنان شرکتهای بزرگ در این کشورها کاسته شده است.

کارآفرینی و رشد فن آوری

بیش از 67 درصد از نوآوریها در زمینه فن آوری و حدود 95 درصد از نوآوریهای منجر به تحولات بنیادی در عرصه صنعت را کسب و کارهای کارآفرینانه پدید آورده اند.کارآفرینان از طریق ایجاد فن آوری, محصولات و خدمات جدید, قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزایش داده و با افزایش بهره وری کار, سرگرمیهای نو, بهبود بهداشت و سلامتی, تسهیل ارتباطات و ... موجب افزایش کیفیت زندگی نوع بشر می شوند.در واقع بیشترین بخش نسل جدید صنایع را کارآفرینان ایجاد کرده اند که می توان از رایانه های شخصی , تلفنهای همراه,خرید از طریق اینترنت و صنعت نرم افزار به عنوان نمونه هایی از آن یاد نمود.

ادامه دارد...

منبع: دبیرخانه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه ها (کاراد)

دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387

 بر" ناخود آگاه" حک کنید

دلنوشته

چرا نوشتن اهداف اینقدر اهمیت دارد؟

نوشتن آرزوها و اهداف اولین قدم مهم به سمت دست پیدا کردن به آنهاست. اول به این دلیل که نوشتن آنها محبورتان می کند اهدافتان را تصویرسازی (تجسم) کنید. و دوم به این دلیل که عمل نوشتن آنها، تعهدی نسبت به آنها در شما ایجاد می کند.

فقط 5% از جمعیت جهان واقعاً برای نوشتن اهداف و آرزوهایشان وقت می گذارند شاید به همین خاطر است که افراد کمی هستند که واقعاً در زندگیشان موفق باشند و همان زندگی را داشته باشد، که آرزوی داشتنش را دارند.

نوشتن اهداف، خط سیر شما را به سمت موفقیت ایجاد می کند. با اینکه فقط عمل نوشتن اهداف می تواند پروسه را به حرکت بیندازد، اما این هم اهمیت دارد که هر از گاهی اهدافتان را مرور کنید. یادتان باشد، هرچه تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید، احتمال بیشتری هست که به آنها دست پیدا کنید.

نوشتن اهداف محبورتان می کند اهدافتان را تصویرسازی (تجسم) کنید و تعهدی نسبت به آنها در شما ایجاد می کند.

در زیر به چهار قانون نوشتن اهداف اشاره می کنیم:

1. نوشتن اهداف به شکل مثبت: برای آنچه که می خواهید کار کنید نه آنچه که می خواهید از آن بگذرید. بخشی از علت اینکه چرا اهدافمان را می نویسیم این است که دستورالعمل هایی برای ذهن ناخودآگاهمان تنظیم کنیم. ذهن ناخودآگاه شما ابزاری بسیار کارآمد است، نمی تواند خوب را از بد تشخیص دهد و قضاوت هم نمی کند. تنها عملکرد آن انجام دستورالعمل هایش است. هرچه دستورالعمل های شما مثبت تر باشد، نتیجه مثبت تری هم به دست می آورید.

همچنین مثبت فکر کردن در زندگی روزمره به شما در رشدتان بعنوان یک انسان کمک می کند. پس آنرا فقط محدود به تعیین هدف نکنید.

2. نوشتن اهداف با جزئیات کامل: به جای اینکه فقط بنویسید، "خانه نو"، بنویسید "یک خانه 300 متری با چهار اتاق خواب، 3 حمام دستشویی، و چشم انداز کوهستان روی یک زمین 1000 متری". یکبار دیگر داریم به ذهن ناخودآگاهمان یک دسته دستورالعمل دقیق و جزء به جزء می دهیم تا روی آن کار کند. هرچه اطلاعات بیشتری در اختیار آن بگذارید، آخر کار نتیجه واضح تری به دست می آورید. هرچه نتیجه تان دقیقتر باشد، ذهن ناخودآگاهتان کارآمدتر خواهد شد.

آیا می توانید چشمانتان را ببندید و خانه ای را که در بالا اشاره کردیم تجسم کنید؟ دورتادور خانه قدم بزنید. در آستانه در اتاق اصلی بایستید و مهی که روی کوه ها را گرفته تماشا کنید. به باغچه پر از گوجه فرنگی، لوبیا سبز و خیار نگاه کنید. می توانید ببینید؟ پس ذهن ناخودآگاهتان هم می تواند.

تنها عملکرد ناخودآگاه انجام دستورالعمل هایش است. هرچه دستورالعمل های شما مثبت تر باشد، نتیجه مثبت تری هم به دست می آورید.

3. نوشتن اهداف به زمان حال: اهدافتان را به زمان حال بنویسید. این کار باعث می شود ذهن ناخودآگاهتان مسیری با کمترین مقاومت را انتخاب کند. اگر بنویسید "در آینده لاغر خواهم شد" ذهن ناخودآگاه با این تصور که این کار مربوط به آینده است وارد عمل نمی شود. پس اهدافتان را به زمان حال و اول شخص بنویسید، انگار که واقعیت دارند.

4. بازنویسی اهداف: وقتی کلمات نوشته شوند و بعد دوباره نویسی شوند، حداکثر تاثیر را خواهند داشت. پس به یکبار نوشتن راضی نشوید. اهدافتان را یادداشت کنید و بعد دوباره آنها را به زبانی دیگر بازنویسی کنید، صفات انگیزه دهنده به آن اضافه کنید و مختصر و مفیدشان کنید. یک هفته بعد شاید نیاز باشد که باز اصلاحشان کنید. همینطور به این اصلاح کردن ها ادامه دهید. نوشتن اهداف اولین قدم برای واقعی تر جلوه دادن آنهاست. بعضی وقت ها وقتی چیزی را به صورت نوشته داشته باشید، اهمیت بیشتری پیدا می کند. همچنین برنامه ریزی برای آنها نیز ساده تر می شود .

منبع: مردمان

دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387

کارآفرینی چیست؟

بخش نخست: کارآفرینی و سیر تاریخی آن

مفهوم کارآفرینی:

کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکه توسعه اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی , تولید ثروت , توسعه تکنولوژی و اشتغال مولد است.درحالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفاً با اشتغال زایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش می رویم .

در اواخر دهه 70 در بسیاری از کشورهای پیشرفته به علت تغییر در ارزشها و گرایشهای جامعه و البته تغییرات جمعیت شناختی , موجی از کسب و کارهای کوچک و افراد خود اشتغال به وجود آمد. به علت تاثیرات عمیق این پدیده مطالعات زیادی از چهار دیدگاه اقتصاد , مدیریت , جامعه شناسی و روان شناسی انجام شده است . باوجود قدمت بررسی کارآفرینی و تلاش محققین فراوان , مانند سایر مفاهیم علوم انسانی ارائه تعریفی قطعی و مشخص برای آن , کاری دشوار و حتی غیرممکن است. توجه به سیر تکاملی این مفهوم , خود شامل نکات جالبی است.در سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی ,عوامل زیادی مانند ریسک پذیری, نوآوری و ... به این مفهوم اضافه شده است.

در بخش حاضر, برای درک بهتر کارآفرینی, سیر تاریخی تعریف کارآفرینی و تغییر نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار می گیرد.

سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی

ریشه واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre , اصطلاحاً به معنای واسطه یا دلال, مشتق شده است . این واژه در طول زمان همراه باتحول شیوه های تولید و ارزش های اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است . از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعه نظریه کارآفرینی حرکت کرده است, مروری داریم به پنج دوره دگرگونی, در مفهوم کارآفرینی .

دوره اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژه های بزرگ»

اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه می شود. این دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاکین و حکومتهای فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه های بزرگ رابر عهده می گیرد و البته در این راه مخاطره ای را نمی پذیرد, زیرا عموماً منابع توسط حکومت محلی تامین می شود و او صرفاً مدیریت میکند. نمونه بارز کارآفرین در این دوره معماران مسوول ساخت کلیسا, قلعه ها و تاسیسات نظامی هستند.

دوره دوم: قرن 17 میلادی «مخاطره پذیری»

در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع, کارآفرینی را اینگونه تعریف می کند: ً کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص می خرد, روی آن فرایندی انجام می دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می فروشد, از این رو مخاطره پذیر است.ً کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان, صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می گردید.


دوره سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم « تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد»

در این دوره ابتدا کارآفرین از تامین کننده سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که ً مخاطره ً می کند باکسی که سرمایه را تامین می کند, متفاوت است.

ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایه گذار فن آوری های جدید شناخته می شود, ولی او سرمایه مورد نیاز فعالیت های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران خصوصی تامین می کرد. همچنین دراین دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می شود.کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می کند با شخصی که سود حاصل از توانمندی های مدیریتی را دریافت می کند, تفاوت دارد.


دوره چهارم: دهه های میانی بیستم میلادی «نوآوری»

مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می شود. از تعاریف برآمده از این دوره می توان موارد زیر را نام برد .

کارآفرین فردی نوآور و توسعه دهنده فن آوری های به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع می کنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی درمحصولات موجود می دهند.(ویکلن, 1979).

مفهوم نوآوری می تواند شامل همه چیز, از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد.اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.


دوره پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»

در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این ساز و کار, توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت, ولی در این دوره توجه جامعه شناسان و روانشناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگی های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است.

از تعاریف شناخته شده تر این دوره می توان به مورد زیر اشاره کرد:

کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است, این کار توسط کسی انجام می شود که مخاطره از دست دادن زمان یا فرصت های شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می پذیرد (رابرت رونستات, 1983).

امروزه واژه کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر می سازد:

نوآوری
مخاطره پذیری
ایجادیاتجدید ساختار یک واحد اقتصادی, اجتماعی
رضایت شخصی و استقلال طلبی
کارآفرین ایده ای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی می کند. در فضای کسب و کار, فرصت, فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد.آگاهی از محیط, بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در، یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری مید هد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری می نویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت, مسائل حقوقی و قانونی شرکت, تامین سرمایه راه اندازی و رشد, سازماندهی و مدیریت کسب و کار را بررسی می نماید.

در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارت ها و توانایی های مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامه ای تدوین شده ارائه دهد.همانطور که صدا باید دلنشین باشد,طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.

دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد:رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری.در رویکرد شخصیتی,تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگیهای فردی اوست.در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راه اندازی یک کسب و کار است.البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است.

درانتها, شاید بهترین تعریفی که می توان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهره گیری از فرصت ها,باتلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسک های مالی, روانی و اجتماعی که باانگیزه کسب سود مالی,توفیق طلبی ,رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد(هیسریچ,1985).


انواع کارآفرینی
علاوه بر کارآفرینی فردی,در دهه های اخیر دو واژه کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمده اند.علت رواج این مفاهیم, هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است.

پینگات,کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف می کند: ً کارآفرین درون سازمانی, رویاپردازی است که مسوولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان برعهده می گیرد". او ادامه می دهد ً کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد اما همیشه فردی است که می داند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.ً

کارآفرینی شرکتی شامل فعالیت های رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید, محصول و فرآیندهای جدید و توسعه بازار صورت می گیرد. تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام می برند: تجدید راهبرد(نوسازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان), نوآوری(ارائه چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیت های کارآفرینانه شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر می شوند). تمایل به اینگونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا,عدم اعتماد به شیوه های سنتی کسب و کار, حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل,رقابت بین المللی و نیازبه افزایش بهره وری، افزایش یافته است. در شرکت های جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.

ادامه دارد...

منبع : دبیرخانه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه ها (کاراد)

 

دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387

کارآفرینی چیست؟

بخش دوم : کارآفرینی و کارآفرین

در بخش نخست به بررسی مفهوم کارآفرینی و سیر تاریخی آن پرداختیم در این بخش به ارائه مفهوم کارآفرین خواهیم پرداخت.

کارآفرین کیست؟
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانه های مختلف تکرار می شود و هرکس به سلیقه خود از این واژه جدید برای اشاره به مدیران, افراد موفق ,سرمایه داران,سرمایه گذاران,صادرکنندگان,دلال ها و تاجران استفاده می کند. هرچند هرکدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچکدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند.

به راستی کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگیهای متمایزی از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد دارند؟

نگاهی به مسیر حرکت فعالیت های کارآفرینان, مبدا و منشا حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه می نماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است.

چه چیز باعث می شود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا می تواند باشد, اولین چیزی است که جمود کارآفرین را درهم می شکند.یعنی کارآفرین آرزومند است.

آنچه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین می کند از درون او برمی خیزد.عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام, چیزی نیست که مولود شرایط, محیط یا اطرافیان باشد.یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد.

او برای اینکه بتواند درست آن چه را که می اندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد.یعنی کارآفرین نیاز به استقلال دارد.

ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیین شده و قالب های رایج را درهم می شکند و با وجودی که همان چیزی را می بیند که دیگران می بینند, اما چیزی را می اندیشد که دیگران نمی اندیشند.یعنی کارآفرین خلاق است.

وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل می شود, نوآوری صورت می گیرد.نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته,کسی که اولین بار راهی را می پیماید,اولین کسی است که می تواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد.یعنی کارآفرین خطرپذیر است.او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند,به فکر و تلاش خود تکیه می زند,به مشکلات حمله می کند و پیش می رود.یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیه ای تهاجمی دارد.

لحظه تصمیم آغاز, تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه می شود.ابهام یک پایان نامعلوم, بر هر قدم این راه سایه می اندازد.یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد.

به استقبال فردا رفتن, آخر ماجرا نیست . کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل می اندازد, باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش راهم داشته باشد.یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد, کارآیی خود را حفظ می کند.

باید گفت تعریف مجموعه ای از صفاتی که کارآفرین ایده آل را به تصویربکشد,امکان پذیر نیست و از طرفی هرکارآفرینی تمام ویژگیهای بدست آمده در تحقیقات کارآفرینی را ندارد.برخی دیگر از ویژگیهایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگیهای کارآفرین بر شمرده اند عبارتند از:

• آینده نگر بودن و داشتن چشم انداز: چشم انداز برای شخص کارآفرین کاملاً شفاف و خالی از هرگونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران می باشد. داشتن چنین چشم اندازی به کارآفرین کمک می کند تاحرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد.علاوه بر این، چشم انداز قابل انتقال , دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او می نماید.

• مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگیهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد می کند.کارآفرینان مصمم از ایده های جدید و فرصت ها و پیشنهادهای شغلی دیگر چشم پوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیده اند پایبند می مانند.این قطعیت کارآفرین را طی فرایند راه اندازی از هرگونه شک و تردید و دودلی مصون نگاه می دارد تا حدی که مخالفت نزدیکان و آشنایان نیز نمی تواند در اراده آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی دیگران نیز تحت تاثیر این قطعیت برطرف می شود.

• تمرکز: برای اینکه کارآفرین از انجام موفقیت آمیز تمام طرح و برنامه ها و جزئیات کار مطمئن باشد, لازم است که همانند یک فوتبالیست خوب که لحظه ای چشم از توپ برنمی دارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشم انداز, همه انرژی, وقت و سایر منابع را حول این هدف مصروف نماید.

• انگیزش: نیاز خودشکوفایی یکی از مهمترین انگیزه های کارآفرینان در محقق کردن چشم انداز خود است.نتیجه این نیاز قوی این است که در مسیر حرکت به سوی هدف,هرچیز دیگری در اولویت پایین تری قرار می گیرد.در روابط شخصی, علایق خارج از این چشم انداز و یا پروژه های باسود مالی زیاد, همه از مواردی هستند که در مقایسه با هدف, اولویت پایین تری خواهند داشت.البته سود مالی بندرت انگیزه کارآفرینان قرار می گیرد چرا که پول به تنهایی نمی تواند انگیزه انجام تمام زحماتی باشد که در شروع یک فعالیت کار آفرینانه لازم است, هرچند که معیار خوبی برای اندازه گیری موفقیت فعالیت کارآفرینان است.

• وقف و از خودگذشتگی : کارآفرینان همه زندگی خود را وقف کار نموده اند. بسیار سخت کوش هستند و پشتکار آنان مثال زدنی است در حقیقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت می برند.داشتن چشم انداز روشن و ترکیب آن با خوش بینی و ریسک پذیری کارآفرینان, سخت کوشی و تعلق خاطر به کار را در آنان پدید

ادامه دارد...

منبع : دبیرخانه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاه ها (کاراد)

 

دسته ها :
پنج شنبه نهم 8 1387

یادداشت برداری در کلاس
چکیده: یادداشت برداری یکی از مهمترین مهارتهای یادگیری است که به شما در فهم مطالب بسیار کمک می‌‌کند. اگر جزوه ای دقیق و منظم داشته باشید می‌‌توانید آن را سالیان سال نگه داشته و در مراحل مختلف تحصیل از مطالب آن بهره ببرید. با دنبال کردن مراحل زیر و تمرین آنها، می‌‌توانید این مهارت را در خود پرورش دهید.

به نکات زیر توجه کنید:
1- هنگام شروع کلاس برای یادداشت برداری آماده باشید. وسایل خود را پیش از شروع کلاس آماده کنید.
2- عوامل مزاحم را از خود دور کنید. صحبت کردن، خوردن، خندیدن و مسائلی از این قبیل یادداشت برداری شما را دچار اشکال می‌‌کنند.
3- بطور فعالانه در بحث و موضوع درس شرکت کنید. سؤال کنید. پاسخ دهید و اشکالات خود را بپرسید.
4- به صحبت های معلم با دقت گوش کنید. به مطالبی که معلم بر روی آنها تأکید می‌‌کند، دقت کنید. به دنبال عباراتی نظیر این باشید: "نکته مهم این است که ..."، " بطور خلاصه می‌‌توان گفت که... ". مطالبی را که معلم بر روی تخته می‌‌نویسد، یادداشت کنید.
5- نکات مهم درس را تشخیص دهید. مطمئن شوید که نکات مهم را به درستی تشخیص داده و یادداشت کرده اید.

توجه داشته باشید که اگر معلم مطلبی را چند بار تکرار می‌‌کند، احتمالا آن مطلب بسیار مهم است.

یادداشت برداری آگاهانه و منظم
1- لازم نیست تمام کلمات معلم را بنویسید.
2- فقط نکات مهم و مطالب اصلی را یادداشت کنید.
3- از کلمات کلیدی استفاده کنید و حروف اختصار بکار ببرید تا سرعت نوشتن شما بیشتر شود.
4- مطالب را بطور واضح بنویسید تا در مرور آنها به اشکال برنخورید.
5- هنگامی که معلم مطالب مهمی را توضیح می‌‌دهد، ابتدا به دقت گوش کنید و سپس آن مطلب را بطور خلاصه بنویسید.
6- جزوه شما باید خلاصه ای از یک درس باشد، به این صورت که:

الف- موضوع اصلی را بالای صفحه بنویسید.
ب- نکات مهم مربوط به آن موضوع را شماره گذاری کرده و به ترتیب بنویسید.
ج- در زیر هر مطلب، جزئیات مربوط به آن را بنویسید و با حروف الفبا نشانه گذاری کنید.

بعد از کلاس
1- بلافاصله بعد از کلاس یادداشت های خود را مرور کنید، در این هنگام ذهن شما آمادگی بیشتری برای این کار دارد.
2- نکات مهم را مشخص کرده و نکات غیرضروری را حذف کنید.
3- زیر نکات و مطالب مهم خط بکشید.
4- اگر مطلبی به نظرتان می‌‌رسد، به آنها اضافه کنید.
5- جزوه‌ها را دسته بندی و تنظیم کنید.
با مرور و تنظیم جزوه ها، ده دقیقه بعد از کلاس، در وقت خود صرفه جویی کنید. توجه داشته باشید که هرچه دیرتر این کار را انجام دهید، تنظیم و تشخیص مطالب مهم برای شما سخت تر می‌‌شود و زمان بیشتری می‌‌گیرد.

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387

چگونه مانند آلبرت اینشتین فکر کنیم؟
فاطمه مصلح زاده
این روز‌ها که جرات دیوانگی کم است...

دو قرن تمام ، والا حضرت آیزاک نیوتن پادشاه بی رقیب و قدرت مند فیزیک بود. نظام نیوتنی حرف آخر را در مسائل بنیادی علم و تصویر نهایی جهان می‌زد.
به یک باره دلاوری دیوانه، بر پادشاه شورید . شوالیه آلبرت اینشتین با نظریه ی نسبیت اش پادشاه را از تخت سلطنت به زیر کشید.
این دیوانگی لازمه ی چرخش در تاریخ علم و نحوه ی تفکر انسان هاست. برای پیش برد علمِ نوین، ناگزیریم اندیشه های دیوانه کننده ای مطرح کنیم که از دیدگاه های سنتی کاملا گسسته باشند. اندیشه هایی معماگونه.
فقط یک نابغه می‌تواند جرات چنین دیوانگی ای را به دل راه دهد. انباشت ارقام و اطلاعات در مغز، دلیل بر نبوغ نیست. نابغه با دیوانگی اش، در شناخت پیشین دخالت می‌کند. و آلبرت اینشتین چنین دیوانه ای بود- یا به عبارتی دیگر چنین نابغه ای- . قبل از او گذر از مفاهیم نیوتنی به تصویری جدید از جهان هیچ گاه این چنین قاطع و معما گونه نبوده است. این گذار در واقع نه فقط تعمیم و تکمیل کاری بود که نیوتن شروع کرده بود، بلکه انقلابی نیز در علم به راه انداخت.
نظریه ای که باعث چنین گذاری شد، بر اساس معیارهای معینی ساخته شده است. اینشتین در یادداشت هاش از دو معیار در انتخاب و ارزیابی نظریه های علمی سخن می‌گوید، یکی تایید بیرونی است: انطباق نظریه و تناقض نداشتن آن با واقعیت های تجربی. البته این انتظاری بدیهی است اما برآوردن آن مسئله ی ظریفی است. چرا که گاه می‌توان فرض هایی اضافی را به شکل مصنوعی وارد کرد و نظریه را با تجربه منطبق ساخت- در واقع نظریه را قبولاند- . معیار دوم کمال درونی یا طبیعی بودن نظریه است. نظریه نباید از بین نظریات هم ارز خودش به شکل دل خواه انتخاب شود. نظریه ای بیش ترین کمال درونی را دارد که کم تر بر فرض های دل بخواهی مبتنی باشد. چنین نظریه ای برای تبیین ساختار جهان و ساختن تصویری از آن بر مبنای قوانین یک نواخت و جهان شمول مناسب تر است.
البته اینشتین معتقد است این حرف‌ها چندان دقیق نیستند و شاید هیچ گاه هم نتوان دقیق ترشان کرد. اما وقتی دانشمندان در باره ی کمال درونی یا تایید بیرونی یک نظریه سخن می‌گویند، گویی توافقی ضمنی بین شان وجود دارد.
اینشتین با آن قوه ی تشخیص چشم گیری که در مورد هم آهنگی یا به گفته ی خودش موسیقی مندیِ تفکرِ علمی داشت، به تاثیر زیبایی شناختی نظریه - که آن را خاصیتی وابسته به کمال درونی می‌دانست - اهمیت زیادی می‌داد. پوانکاره نیز از مفهوم ظرافت ریاضی سخن می‌گوید و آن را این طور تعریف می‌کند: « هرچه قضیه های بیش تری بتوان از کم ترین فرض‌ها استخراج کرد، ظرافتِ ساخته ی ریاضی بیش تر است. » اما نگاه این دو نفر به ارزش ظرافت و موسیقی مندیِ نظریه متفاوت است. به نظر پوانکاره ظرافت در اصل، معنایی ندارد و معیاری برای انتخاب یک نظریه نیست. ظرافت یک نظریه ثابت نمی کند که آن نظریه نگاه عمیق تری دارد. اما اینشتین می‌گوید ظرافت شاخصی از معتبر بودن نظریه و قطعیت عینی آن است.
اینشتین چنان به این اصل عقیده داشت که وقتی آزمایش‌ها نظریه ی نسبیت را تایید کردند چندان هیجان زده نشد. او اصلا نگران نتیجه ی کار نبود. به نظرش نسبیت آن قدر طبیعی و موسیقی مند بود که امکان نداشت اشتباه باشد.
جهان مجموعه ی واحدی از اشیا است و به همین دلیلِ ساده است که وقتی نظریه ای از کم ترین فرض‌ها نشآت بگیرد به واقعیت نزدیک تر می‌شود. نظریه وقتی فقط مبتنی بر چند اصل موضوعه ی مستقل باشد به وحدت واقعی جهان نزدیک تر می‌شود و به بهترین شیوه ی ممکن آن را باز می‌تاباند.
این وحدت، در همگن بودن فضا و زمان، در انتقال از نقطه ای به نقطه ی دیگر در فضا و از لحظه ای به لحظه ی دیگر در زمان ،‌دیده می‌شود. همین ناوردایی قوانین فیزیک است که به علت مستقل بودن از جابه جایی های جزئی و موقت ، نقطه ی شروع حرکت در راه دست یابی به نظریه ی نسبیت می‌شود. اینشتین با هدف رسیدن به بیش ترین کمال درونی در نظریه اش، سعی کرد رابطه هایی در بیان قوانین فیزیک پیدا کند که در جابه جایی های موقت و جزئی هم وردا بمانند. به بیانی عام ، طبق اصل نسبیت، قانون های طبیعت مستقل از حرکت انتقالی دست گاه های مرجع هستند.

آغاز دیوانگی
اصل بنیادی نظریه نسبیت اینشتین این است: « سرعت نور در تمام دست گاه های مرجعی که نسبت به هم حرکت بی شتاب دارند، یک سان است.»‌
کجای این اصل دیوانه کننده است؟ این جا: ‌دو شناگر از عرشه ی یک کشتی، درآب شیرجه می‌زنند. هردوشان سرعت یک سانی دارند . هرکدام به طرف یک انتهای کشتی شنا می‌کنند. بدیهی است شناگری که در خلاف جهت حرکت کشتی شنا می‌کند، زودتر از دیگری به انتهای کشتی می‌رسد. ولی طبق اصل جدید، شناگران هر دو با هم به دو انتهای کشتی می‌رسند. یعنی تندی آن‌ها نسبت به کشتی یک سان خواهد بود. نور این طور رفتار می‌کند. یعنی نسبت به جسم های مختلف که نسبت به هم حرکت می‌کنند ، سرعت واحدی دارد. حتی امروز هم بعد از صد سال به دشواری می‌توان تصور کرد که چیزی نسبت به دستگاه های متحرک نسبت به هم، سرعت واحد داشته باشد.
اما هر بیانی، هر قدر دیوانه وار به نظر برسد، حتما نباید باعث شگفتی و حیرت شود. در فرض هایی که اساس نظریه ی نسبیت را تشکیل می‌دهند، هیچ چیز دل بخواهی وجود ندارد. بر عکس، این فرض‌ها بر پایه ی استوار تجربی مبتنی اند. در واقع این خودِ حرکت است که با احساس های بدیهی ما در مشاهده ی رفتار جسم های فیزیکی تناقض دارد. دیوانه ی دوست داشتنی ِ ما این احساسِ بدیهی بودن را دور می‌ریزد.
در تصویر کلاسیک جهان، تمامی جسم‌ها در حرکت نسبی اند. مفهوم اتر پرکننده ی فضا، رخنه ای در چارچوب تصویر کلاسیک اولیه از جهان بود. نظریه ی نسبیت این چارچوب را مرمت کرد اما این مرمت به بهای نفی قانون بدیهی جمع سرعت‌ها بود.
اینشتین در نامه ای به موریس سولووینه ـ یکی از دوستان صمیمی اش - در این باره چنین می‌نویسد: « بر خلاف این حقیقت معلوم بر اندیشمندان باستان که حرکت را فقط به طور نسبی می‌توان ادراک کرد، فیزیک، خود را بر مفهوم حرکت مطلق استوار ساخت. در مبحث نور فرض می‌شد که نوعی حرکت متفاوت با حرکت های دیگر، یعنی حرکت در اتر درخشان وجود دارد که حرکت تمام جسم‌ها را می‌توان به آن ارجاع داد. بدین ترتیب اتر درخشان مفهوم سکون مطلق بود. اگر واقعا اتر درخشان ساکنی وجود می‌داشت که کل فضا را پر کند، می‌شد حرکت را به آن ارجاع داد و برای حرکت معنای مطلق قائل شد. این مفهوم می‌توانست شالوده ی مکانیک باشد اما وقتی تمام تلاش‌ها برای تشخیص چنین حرکت ارجحی در اتر درخشان فرضی ناکام ماند، می‌بایست در مسئله تجدید نظر کرد. این کار به طور نظام یافته در نظریه نسبیت انجام گرفت. نظریه ی نسبیت فرض را بر وجود نداشتن حالت های ارجح حرکت در طبیعت می‌گذارد و استنتاج های چنین فرضی را تحلیل می‌کند. »
در واقع اینشتین قدم به قدم تصویر جدیدی از جهان بر پا کرد. کار او اساسا کار خلاقانه ای بود. جنبه ی نفی آمیز مسئله، یعنی تخریب تصویر قدیم، فقط این بود که اینشتین نشان داد تصویر قدیم در مقایسه با تصویر جدید، تقریب نادقیق تری به واقعیت فیزیکی داشته است. رابطه ی سلسله مراتبی نسبیت و مکانیک نیوتنی، این امکان را فراهم می‌کند که مکانیک نیوتنی را توضیح دهیم. به چه علت در سرعت های معمول مشاهده ی ما با مکانیک نیوتنی در تضاد قرار نمی گیرد؟ به همین ترتیب هر آزمایشی که اعتبار مکانیک نیوتنی را تایید کند، در عین حال تایید مکانیک اینشتین نیز هست.

نتایج دیوانگی
وقتی آزمایش مایکلسون اصل وجود اتر جهانی را به خطر انداخت، لورنتس برای توضیح این نتیجه، فرضیه ای ساخت: تمام جسم های متحرک نسبت به اتر، در جهت حرکت منقبض می‌شوند. او فرض کرد که همه ی اجسام از بارهای الکتریکی اولیه ای تشکیل شده اندو حرکت نسبت به اتر، نیروهایی پدید می‌آورد که بارها را در جهت حرکت جمع می‌کنند. فرضیه ی انقباض بی آن که تاثیری بر مبانی مکانیک کلاسیک بگذارد نتیجه های آزمایش مایکلسون را توضیح می‌داد. اما با معیارهای اینشتین برای یک نظریه ی علمی جور در نمی آمد. با حقیقت های قابل مشاهده انطباق می‌یافت ولی طبیعی نبود. یعنی از کمال درونی برخوردار نبود. همین بزرگ ترین نقطه ضعف آن بود: مختص به خود بود و برای آثار قابل مشاهده ای که مویدش باشند، مبنایی نداشت.
تفاوت مهم کار لورنتس با اینشتین در این بود که نظریه ی نسبیت بر خلاف انقباض لورنتس یک استنتاج پدیده شناختی نبود. فرمول های لورنتس حاوی چیزی مثل یک نظریه ی فیزیکی نبودند که بتواند راه را برای ارائه ی تصویری نوین از جهان باز کند.
وقتی حقیقت جدید و بسیار معما گونه ای، یعنی ثبات سرعت نور در تداخل سنج مایکلسون، نوعی توضیح را ایجاب کرد، لورنتس اندیشه ای مطرح کرد که ضمن سازگاری با حقیقت های جدید و نیز حقیقت های معلومِ قدیم، به طور طبیعی و مستقیما از آن‌ها مشتق نشده بود. توضیح اینشتین از حقیقت جدید و معما گونه، بر بازنگری تصویر کلی جهان و تفسیری کاملا نو از زمان و مکان، و به طور خلاصه بر تفسیری عمیق تر، عام تر و مشخص تر از کلیت حقیقت های معلوم مبتنی بود. نظریه نسبیت انقباض لورنتس را از اساسی ترین و عام ترین مفهوم های علم و از تحلیل دقیق تر و صریح تر مفهوم های زمان و فضا استنتاج می‌کند. خود لورنتس در این باره می‌گوید: « دست آورد اینشتین این است که نخستین کسی است که اصل نسبیت را به مثابه یک قانون جهان شمول دقیق و صحیح فرمول بندی کرد.»
اندیشه ی اساسی اینشتین در واقع ضرورت تصدیق تجربی ساخته های منطقی است. هیچ مفهومی نمی تواند در سازگاری پیش از تجربی با واقعیت باشد بلکه باید به استنتاج هایی بینجامد که بتوان آن‌ها را با تجربه تصدیق کرد. حرکت مطلق را نمی توان این گونه تایید کرد. استنتاج های نظریه نسبیت از فرض های هوشمندانه ناشی نمی شوند بلکه به طور طبیعی از اصول عام پیروی می‌کنند.
اینشتین می‌نویسد هر مفهوم فقط به دلیل ارتباط روشن و آشکار خود با پدیده‌ها و نتیجتا با واقعیت فیزیکی، حقِ وجود دارد. در نظریه ی نسبیت مفهوم هایی چون هم زمانی مطلق، سرعت مطلق، شتاب مطلق، و جز آن نفی شده اند، ‌چرا که هیچ ارتباط آشکاری با تجربه ندارند... لازم بود که هر مفهوم فیزیکی را طوری تعریف کرد که بتوان تصمیم اصولی گرفت که آیا با واقعیت سازگاراست یا نه. »
می توان گفت که بلوغ ذهنی بسیاری از کودکان و نوجوانان از جهتی تکرار تکامل تفکر انسان به طور کلی است: تفکرات عام درباره ی واقعیت فیزیکی با علایق پخته تر و مشخص تر دنبال می‌شوند. اینشتین این احساس نخستین نگاه به جهان را بدون این اعتقاد بالغانه تجربه کرد که گویا مسئله های اساسی جهان همگی حل شده اند. این احساس با کسب شناخت عمیق تر یا رشد علایق جدید خاموش نشد. اینشتین در مسئله های حرکت غور کرد و به اندیشه ای رسید که به کودکی بشر تعلق داشت: اندیشه ی باستانی نسبیت!

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387

مطالعه به سبکی دیگر!
اغلب دانش آموزان، دانشجویان و علاقه مندان آموزشی از مربیان و استادان خود بارها پرسش می‌‌کنند که چگونه مطالعه کنیم تا مطالب را بهتر در ذهن سازماندهی کنیم؟ صبح زود مطالعه کنیم یا شب هنگام؟ با صدای بلند مطالعه کنیم یا به آهستگی مطالب را مرور کنیم؟ پیشکسوتان فرهنگی نیز با توجه به تجربیات و روش های علمی شیوه هایی را توصیه می‌‌کنند.
مطلب زیر از کتاب زمینه روانشناسی "هیلگارد" تهیه شده که می‌‌تواند پاسخگوی برخی از پرسش های مربوط به شیوه های مطالعاتی باشد. با هم این مطلب را مرور می‌‌کنیم:
اساس امر مطالعه و خواندن بدون فراموشی، یادگیری و حافظه است. در این جا با تکنیک " PQRST" ( که مخفف آن در زبان لاتین، " Preview " مرور اجمالی، " Question " سوال، " Read " خواندن، "Self-recitation" تلقین و تکرار " Test" آزمون است) آشنا می‌‌شوید.

مرحله P (مرور اجمالی):
در اولین گام مطالعه، مروری اجمالی بر کل مطالب مورد مطالعه کنید تا از موضوعهای اصلی آن تصوری پیدا کنید. این کار را می‌‌توان با خواندن رئوس مطالب و سپس گفتارهای اصلی و تصاویر و عکس های آن انجام داد.
مهمترین جنبه مرحله مرور اجمالی این است که می‌‌توان خلاصه مطالب را در پایان هر فصل به دقت خواند و در مورد هر یک از نکاتی که در این خلاصه آمده است تامل کرد. خواه ناخواه به ذهنتان خطور می‌‌کند که باید پس از خواندن مطالب جواب را پیدا کرده باشید و دستاورد این مرحله، به دست آوردن دید کلی نسبت به عناوین فصل‌ها و نحوه سازماندهی آنهاست.

مرحله Q (پرسش کردن):
عناوین اصلی مطالب را به یک یا چند پرسش تبدیل کنید؛ پرسش هایی که با خواندن آن گفتارها، به پاسخ آنها دست می‌‌یابید. باید از خود بپرسید: " مطالب عمده ای که مولف می‌‌خواهد در این گفتار بیان کند، چیست؟ "

مرحله R (خواندن):
در این مرحله، گفتار مورد نظر را با دقت به معنای آن بخوانید و بکوشید جواب پرسش هایی را که در مرحله Q مطرح کرده بودید بیابید، لذا باید در مورد آنچه که در دست مطالعه دارید تامل کنید و آن را به مطالب دیگری که می‌‌دانید ارتباط دهید. پس می‌‌توان واژه‌ها یا عبارات کلیدی را در متن علامت زد. اصولا می‌‌بایست 10 الی 15 درصد متن را علامت زد زیرا در این مرحله، هدف این است که واژه‌ها یا مطالب اصلی متن مشخص شود تا بعد بتوانید آنها را مرور کنید. تا وقتی تمام گفتار و مطالب کلیدی آن را نخوانده اید یادداشت برندارید این کار کمک می‌‌کند اهمیت نسبی هر نکته را دریابید.

مرحله S (تلقین و تکرار):
پس از به پایان رساندن مطالعه مطالب بکوشید تا نکات عمده آن را به یاد آورید و اطلاعاتی را که در آن مطرح شده است از حفظ بیان کنید، درس پس دادن به خود، روش بسیار موثری برای تثبیت مطالب در حافظه است. مطالب را به زبان خودتان بیان کنید و اطلاعات مطرح شده را از حفظ بگویید. در نبود افراد بهتر است با صدای بلند این کار را انجام دهید اما اگر افراد دیگری هم حضور دارند می‌‌توانید این کار را در ذهنتان انجام دهید. مطلب را با متن مقابله کنید تا مطمئن شوید که آنها را درست و کامل به یاد آورده اید. با تکرار یا از برکردن مطالب، متوجه می‌‌شوید که چه چیزهایی را به خاطر نسپرده اید. این کار به شما کمک می‌‌کند تا اطلاعات را در ذهن خود سازماندهی کنید. پس از آنکه گفتار اولی به پایان رسید می‌‌توانید به گفتار بعدی بپردازید و باز هم مراحل S.R.Q را در مورد آن به کار بندید. همین روش را تا پایان گفتارهای یک فصل اعمال کنید.

مرحله T (آزمون):
پس از پایان مطالعه یک فصل، باید از خودتان امتحان بگیرید و کل مطالب فصل را مرور کنید. بنابراین یادداشت های خود را دوره کنید و ببینید که آیا نکات اصلی را به یاد می‌‌آورید یا نه؟ بکوشید تا دریابید که مطالب مختلف فصلها چه ارتباطی با هم دارند؟ در مرحله T ، ممکن است برای یافتن مطالب و نکات کلیدی به کل فصل مراجعه کنید و در این مرحله باید خلاصه فصل‌ها را بخوانید، همچنین به هر مدخلی جزئیات بیشتری بیفزائید. مرحله T را نباید به شب امتحان موکول کرد، بهترین زمان برای اولین مرور هر فصل، بلافاصله پس از خواندن آن است.
پژوهشهای انجام شده نشان می‌‌دهد که روش (PQRST) بسیار مفید بوده است، به گونه ای که بر روخوانی ساده مطالب فصل، از ابتدا تا انتها ارجحیت دارد، مرحله تلقین و تکرار در این روش بسیار مهم است. به جای چند بار خواندن مطالب بخش عمده زمان مطالعه را برای حفظ کردن فعالانه مطالب صرف کنید.
بر اساس پژوهشهای انجام شده، خواندن دقیق خلاصه مطالب هر فصل، پیش از خواندن آن، بهره وری مطالعه را بسیار بیشتر می‌‌کند. خواندن خلاصه هر فصل سبب می‌‌شود که کل مطالب آن در ذهن سازماندهی شود. حتی اگر نخواهید از تمام مراحل روش (PQRST) پیروی کنید خوب است به اهمیت تلقین و تکرار و خواندن خلاصه مطلب فصل برای ورود به مطلب توجه خاصی مبذول کنید.

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387

مطالعه مفید چگونه حاصل می‌‌شود؟
چکیده: مقدمات و شرایط اولیه لازم برای آغاز مطالعه چیست؟ چگونه می‌‌توان پرورش مناسبی برای آغاز مطالعه یافت؟ برای مطالعه بهتر لازم است پاسخ مناسبی برای این پرسش‌ها بیابید. مقدمات و شرایط اولیه لازم برای آغاز مطالعه چیست؟ آیا تا کنون دقت کرده اید که هر جلسه مطالعه شما چگونه شروع می‌‌شود؟

برای آنکه بتوانید بهتر مطالعه کنید، به نکات زیر توجه نمائید:
1- مکان مطالعه: دانش آموزان در خصوص مکان مطالعه عادتهای متفاوتی دارند. مطالعه در منزل، پارک و کتابخانه عمومی از رایج ترین مکانهای مطالعه محسوب می‌‌شوند. آنچه در این باره باید بدانید این است که محیط و مکان مطالعه علاوه بر داشتن شرایطی چون سکوت و آرامش، باید تا حد امکان ثابت و بدون تنوع باشد.


اگر می‌‌خواهید واقعا با تمرکز مطالعه کنید، باید سعی کنید که خود را به محیط یکنواخت و ثابت عادت بدهید.

بنابراین فضاهای عمومی مانند پارک برای یک مطالعه جدی، مکان مناسبی محسوب نمی شوند. تغییرات مکرر در دکور اتاق و یا مکان نیز - چون مخل تمرکز است - توصیه نمی گردد.

2- هدفمندی مطالعه: هدف مندی در مطالعه یعنی داشتن یک ذهنیت روشن و شفاف درباره اهداف، برنامه‌ها و پیش بینی های لازم. این موضوع را از زوایای مختلف می‌‌توان مورد بحث قرار داد. یک بعد مهم آن به نیات، ایده آل‌ها و انگیزه های شما بر می‌‌گردد. بعد دیگر آن به آرامش ذهنی و نظم رفتاری شما مربوط است. مسئله دیگر این است که چقدر مهارتها و ظرافتهای لازم را در برنامه ریزی و به خصوص پیش بینی تغییرات به خرج دهید. یعنی اگر به دلیلی برنامه شما بهم بخورد چگونه مدیریت زمان می‌‌کنید.

3- آغاز هوشیارانه: هوشیاری یعنی داشتن یک آگاهی ارادی و به عبارت بهتر یعنی بیداری آگاهانه. بسیاری از ما به هنگام مطالعه بیداریم، ولی از هوشیاری لازم برخوردار نیستیم. برای داشتن هوشیاری لازم، وضو بگیرید، نیت کنید، برای یکی دو دقیقه چشمان خود را ببندید و افکارتان را بر روی کاری که می‌‌خواهید انجام دهید متمرکز کنید، مثل اینکه من در این لحظه با آمادگی کامل می‌‌خواهم مطالعه ام را شروع کنم. تمرین خودآگاهی و تقویت هوشیاری، کیفیت آغاز و ادامه را افزایش خواهد داد.

4- تفاوت های فردی: بر خلاف گفته‌ها و تبلیغات بعضی از مراکز، هیچ قانون کلی برای تعیین مقدار زمان لازم مطالعه وجود ندارد. چون افراد مختلف توان و حوصله و هوش متفاوت دارند. بنابراین مهم تر از آنکه ساعات مطالعه خود را افزایش دهیم، این است که از مطالعه مان - هر قدر هم اندک باشد - بهترین و بیشترین استفاده را ببریم. پس به جای مقایسه مقدار ساعات خود با دیگران، از زمانهای مطالعه خود به طور مطلوب استفاده کنید.

5 - برنامه ای برای افزایش ساعات: اگر می‌‌خواهید که ساعات مطالعه خود را افزایش دهید، دقت کنید که نباید عجله کرد. چون هر رفتار در طول زمان به وجود می‌‌آید، تغییر رفتار نیز نیاز به زمان دارد. عجله و دستپاچگی در افزایش زمانهای مطالعه به نتیجه ای غیر از آشفتگی و اضطراب نخواهد انجامید.

6- تعیین خط پایه: مبنای افزایش ساعات مطالعه، ارزیابی وضع فعلی و تعیین خط پایه است. این کار بسیار آسان است و می‌‌تواند توسط خودتان یا یکی از اطرافیان انجام گیرد. برای یک هفته یا ده روز نموداری رسم کنید که محور عمودی آن نشان دهنده دقایق و ساعات و بردار افقی آن نشان دهنده روزها باشد. در پایان روز آخر میانگین ساعات را محاسبه کنید. حال بر اساس توانایی های فردی خود و با یک روند منطقی در ماه اول 60 تا 90 دقیقه و در ماههای بعد به همین ترتیب ساعات بیشتری را به برنامه خود اضافه نمایید.

 

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387

مدیریت زمان
چکیده:
یکی از اصول مهم مدیریت زمان اصل 20 - 80 است، یعنی از %20 زمان برای انجام %80 کارهایت استفاده کن. موفقیت در مدیریت صحیح زمان وابسته به تشخیص کارهای مهم است. در این مقاله قصد داریم تا تعدادی از راهکارهای مدیریت زمان را به شما معرفی کنیم.

از نظر مدیریت زمان کارها به چند دسته تقسیم می‌‌شوند:
1- کارهای مهم و فوری: این کارها خود به خود انجام می‌‌گیرد.

2- کارهای مهم و غیر فوری: این دسته کارهایی هستند که افراد موفق و ناموفق را از هم جدا می‌‌کنند و معمولا افراد ناموفق آن را به تعویق می‌‌اندازند.

3- کارهای فوری و غیر مهم: این کارها در جهت اهداف انسان نیستند اما انجام می‌‌شود.

4- کارهای کم اهمیت و غیر ضروری: بعضی افراد به خاطر ناتوانی در انجام کارهای مهم و فوری ( گاهی برای تفنن و گاهی برای فرار از تمرکز حواس ) خود را به این کارها سرگرم                   

موفقیت در مدیریت صحیح زمان وابسته به انتخاب بین کارهای مهم و غیر مهم است، پس برای موفقیت تحصیلی:

1- از کارهای غیر مهم صرف نظر کنید.

2- کارها را اولویت بندی کنید.

3- راهزنان وقت را بشناسید.

4- راههای ایجاد وقت را یاد بگیرید.

راهزنان وقت:
1- صحبتهای کم اهمیت

2- میهمانان ناخوانده

3- مطالعه مطالب کم اهمیت و غیرضروری

4- روشهای غیر صحیح و عادات نادرست مطالعه

5- تلفنهای مزاحم و غیر ضروری

6- نداشتن انضباط کاری

7- سستی و بی ارادگی در تصمیم گیری

8- دوباره کاری

9- ناتوانی " نه " گفتن به خواسته های نابجا

10 - نداشتن تمرکز حواس

11- عادت امروز و فردا کردن

12- ترس از شکست

راههای ایجاد وقت:
1- زنده کردن وقت مرده ( مثل زمانهایی که در انتظار هستیم، زمانی که در اتوبوس می‌‌گذرد و ... )

2- انجام کارها به طور همزمان

3- تنظیم کردن وقت خواب

4- کنترل بیشتر روی وقت تفریح

5- نه گفتن به درخواست های غیر مهم

6- عقب انداختن کارهای غیر مهم

منبع:
کتاب مدیریت زمان، آقای عبدالحمید سروش (ناشر مولف)

 

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387
آموزش هوش
در گذشته چنین تصور می‌‌شد که هوش یک توانایی ارثی غیر قابل تغییر است و به همین دلیل آموزش در آن تأثیری نخواهد داشت. این اندیشه حاصل نظریه هایی بود که هوش را تغییر ناپذیر می‌‌دانستند. نظریه های تازه تر که هوش را یک رشته فرآیند ذهنی می‌‌دانند بر تغییر ناپذیری آن اصرار چندانی نمی ورزند و لذا از لحاظ پرورشی نظریه های امیدوار کننده تری هستند .

گیج و برلاینر 1992- (Gage & Borliner) در این باره می‌‌گویند:

" ما می‌‌توانیم به برنامه های آموزش حل مسأله ای که رفتار هوشمندانه را افزایش می‌‌دهند بیندیشیم. ما می‌‌توانیم به برنامه هایی بیندیشیم که به دانش آموزان کمک می‌‌کنند تا زمان یادگیری، استراتژی های یادگیری یا توالی مطالب یادگیری خود نظارت کنند. می‌‌توانیم درباره مهارت های رمزگردانی یا مهارت های مقایسه کردن دانش آموزان کار کنیم - اگر فکر می‌‌کنیم مشکل آنان به این قسمت مربوط می‌‌شود - با آگاهی کامل از مفاهیم مربوط به هوش در نظریه های خبرپردازی جاری، می‌‌توانیم درک کنیم که پائین بودن سطح توانایی های کلی ذهنی یک شرایط عمومی فرد نیست بلکه یک الگوی رفتاری قابل اصلاح است."

اسلاوین (1991) در کتاب "روان شناسی پرورشی" خود یکی از روش های معروف آموزش توانایی های هوشی را با نام غنی سازی موثر* معرفی کرده است. این روش به وسیله ریون فیورستاین (Reuven Feurestein) ابداع شده است. در این برنامه آموزشی دانش آموزان یک رشته تکلیف کتبی یا اصطلاحاً مداد و کاغذی را نظیر آنچه در شکل دیده می‌‌شود انجام می‌‌دهند. هدف این تمرین‌ها ایجاد مهارت های ذهنی از قبیل طبقه بندی، مقایسه ، جهت یابی فضایی و توالی عددی است.

برنامه آموزشی غنی سازی موثر در هفته سه تا چهار ساعت و برای حداقل دو سال متوالی به اجرا در می‌‌آید. این برنامه معمولاً برای دانش آموزان ضعیف و یا دارای ناتوانی های یادگیری مورد استفاده قرار می‌‌گیرد. اسلاوین به پژوهش هایی اشاره می‌‌کند که نشان داده اند روش غنی سازی موثر، اگر به طور کامل به اجرا در آید در افزایش عملکرد دانش آموزان در آزمون های استعداد و هوش تاثیر مثبت خواهد داشت. حتی بعضی مطالعات نشان داده اند که تاثیر این روش در بالا بردن نمرات آزمون استعداد تا دو سال پس از پایان یافتن برنامه آموزشی، دوام داشته است.

در مقابل برخی از صاحب نظران ( از جمله استرنبرگ و بهانا، 1986) گفته اند که روش غنی سازی موثر صرفا به دانش آموزان یاد می‌‌دهد که چگونه به آزمون های هوش جواب دهند. آنان به عنوان دلیلی بر این ادعای خود گفته اند، بسیاری از تمرین های این روش آموزشی ( مانند آنچه در شکل آمده ) شبیه به سؤالات آزمون های هوش هستند. اسلاوین در نتیجه گیری از بحث خود پیرامون آموزش مهارت های اندیشیدن گفته است: " تا زمانی که برنامه های مهارت های اندیشیدن نشان نداده اند که علاوه بر افزایش عملکرد یادگیرندگان در آزمون های هوش، می‌‌توانند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را نیز افزایش دهند، استفاده از آنها در مدارس محدود خواهد بود".

 

هر چند که هنوز درباره چگونگی تغییر پذیری هوش، اختلاف نظر فراوان وجود دارد و گر چه تا کنون روش های نظام دار آموزشی متنوعی برای آموزش هوش و استعداد تدوین نشده ، اما شواهد تجربی و نظریه های تربیتی فراوانی موجود که نشان می‌‌دهد غنی سازی محیط رشد و تربیت افراد به ویژه در سال های اولیه زندگی در پرورش استعدادهای ذهنی موثرند. معلمان با سرلوحه قرار دادن این اصل می‌‌توانند به رشد استعدادهای دانش آموزان کمک کنند.
آموزش هوش(روشهای معروف)

مثالی از روش غنی سازی موثر (فیورستاین و جنسن 1980، به نقل اسلاوین، 1991)

 

راهنمایی: به اشکال سمت راست نگاه کنید. برای هر یک از شکل های سمت چپ در سمت راست شکلی وجود دارد که آن را کامل می‌‌کند. دانش آموز باید برای هر یک از اشکال سمت راست مکمل آن را در سمت چپ پیدا کند تا شکل بالای صفحه ساخته شود.

دسته ها :
چهارشنبه هشتم 8 1387
X