تاریخ جهان اسلام و عقاید و افکاری که در بستر آن ظهور و بروز کرده، اقیانوسی متلاطم و بیکران و عرصهای بسیار گسترده است . حرکت در امواج متلاطم و بعضاً ظلمانی این اقیانوس، نیازمند وسیلهای مطمئن و راهنمایی، دریادیده است. در غیر این صورت، در شب تاریک دریا و امواج سهمگین آن، نمیتوان راهی به ساحل نجات یافت .
عقاید، اخبار و احادیثی که در بستر این فرهنگ نیازمند بررسی و نقد هستند، کم نیستند. فقهای اسلام از عصر غیبت تاکنون سعی بر حراست اخبار و احادیث از نفوذ خطاها، تحریفها و انحرافات داشتهاند. اگر زحمات آن بزرگواران نبود، سرنوشت اسلام و تشیع دستخوش مخاطرات عظیم فکری میگشت و راه کشف حقیقت بر همگان مسدود میشد .
از جمله داستانهایی که تحت تاثیر حوادث زمان خود شکل گرفته و پس از مقداری تحریف، تطبیقی بیجا در مورد آن صورت گرفته، و در برخی مجامع روایی شیعه نفوذ کرده است، داستانی به نام «جزیرهی خضراء» است. از آن جا که در دو دههی گذشته با قلم فرسایی برخی افراد بیاطلاع از تاریخ، این داستان منتشر شده و به علاوه، در تکلفی ناشیانه، آن را بر "مثلث برمودا" تطبیق کردهاند، لازم شد در اطراف این واقعه، کنکاش بیشتری صورت گیرد تا اذهان ارادتمندان به حضرت ولی عصر (عج) از این گونه خطاها پیراسته شود. (1)
مرحوم علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار، ج 52، ص 159 مینویسند:
رسالهای یافتم مشهور به داستان جزیرهی خضراء ... و چون آن را در کتابهای روایی ندیدم، عین آن را در فصل جداگانهای آوردم .
یابندهی آن متن میگوید: در آن متن چنین آمده است:
من (فضل بن یحیی کوفی) در سال 699 ه.ق در کربلا از دو نفر، داستانی شنیدم . آنها داستان را، از زین الدین علی بن فاضل مازندرانی، نقل میکردند. داستان مربوط به جزیره خضرا در دریای سفید بود. مشتاق شدم داستان را از خود علی بن فاضل بشنوم. به همین دلیل به حلّه رفتم و در خانه سید فخرالدین، با علی بن فاضل ملاقات کردم و اصل داستان را جویا شدم .
او داستان را در حضور عدهای از دانشمندان حلّه و نواحی آن چنین بازگو کرد: سالها در دمشق نزد شیخ عبدالرحیم حنفی و شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی تحصیل میکردم . روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عدهای از شاگردان با او همراه شدیم . به قاهره رسیدیم . استاد مدتی در الازهر به تدریس پرداخت، تا اینکه نامهای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد میداد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم .
به اولین قریه اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن قریه سپرد و خود به سفر ادامه داد .
سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم میزدم که کاروانی از طرف کوههای ساحل دریای غربی وارد شدند و با خود پشم و روغن و کالاهای دیگر داشتند. پرسیدم: از کجا میآیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها میآیند که نزدیک جزایر رافضیان است .
هنگامی که نام رافضیان را شنیدم، مشتاق زیارت آنان شدم. تا محل آنان، 25 روز راه بود که دو روز بی آب و آبادی و بقیه راه آباد بود، حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیرهای رسیدم با دیوارهای بلند و برجهای مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها مانند شیعیان بود .
آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تامین میشود؟ گفتند: از جزیره خضراء در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (عج) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا میآورند.
منتظر شدم تا کاروان کشتیها از جزیره خضراء رسید. فرمانده آن، پیرمردی بود که مرا میشناخت و اسم من و پدرم را نیز میدانست . او مرا با خود به جزیره خضراء برد.
شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن جزیرهی خضراء . این آبهای سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق میگردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعهها و برجهای زیاد و هفت حصار بود. خانههای آن از سنگ مرمر روشن بود ... .
در مسجد جزیره با سید شمس الدین محمد که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه میخواندند (واجب میدانستند) از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولی من نایب خاص او هستم. به او گفتم: امام را دیدهای؟ گفت: نه، ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدّم، او را دیده است .
سید مرا به اطراف برد. در آنجا کوهی مرتفع بود که قبهای در آن وجود داشت و دو خادم در آنجا بودند . سید گفت: من هر صبح جمعه آنجا میروم و امام زمان را زیارت میکنم و در آنجا ورقهای مییابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است .
من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه از من پذیرایی کردند ... در مورد دیدن امام زمان (عج) از آنان پرسیدم، گفتند: غیر ممکن است .
درباره سید شمس الدین از شیخ محمد (که با او به خضراء آمدم) پرسیدم. گفت: او از فرزندان فرزندان امام است و بین او و امام، پنج واسطه است .
با سید شمس الدین، گفت و گوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم. از او درباره ارتباط آیات و این که برخی آیات، با قبل بی ارتباط هستند، پرسیدم . پاسخ داد: ... مسلمانان پس از رسول خدا و به دستور خلفا، قرآن را جمعآوری کردند. از همین رو، آیاتی که در مذمت خلفا بود، از آن ساقط کردند. از همین جهت، آیات را نامربوط میبینی، ولی قرآن علی علیه السلام که نزد صاحب الامر(عج) است، از هر نقصی مبراست و همه چیز در آن آمده است .
در جمعه دومی که در آن جا بودم، پس از نماز، سر و صدای بسیار زیادی از بیرون مسجد شنیده شد . پرسیدم: این صداها چیست؟ سید پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هر دو جمعه میانی ماه، سوار میشوند و منتظر فرج هستند. پس از این که آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: آیا آنان را شمارش کردی؟ گفتم: نه. گفت: آنان سیصد نفرند و سیزده نفر باقی ماندهاند.
از سید پرسیدم: علمای ما احادیثی نقل میکنند که هر کس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ میگوید. حال چگونه است که برخی از شما، او را میبینید؟
سید گفت: درست میگویی، ولی این حدیث مربوط به زمانی است که دشمنان آن حضرت و فرعونهای بنی العباس فراوان بودند، اما اکنون که این چنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است .
سید شمس الدین ادعا کرد که: تو نیز امام زمان(عج) را دو مرتبه دیدهای، ولی نشناختهای. هم چنین گفت که آن حضرت، خمس را بر شیعیان خود مباح کرده است و آن حضرت هر سال حج میگزارد و پدرانش را در مدینه، عراق و طوس زیارت میکند .
این خلاصهای از داستان بود. البته کسانی که خواهان اطلاع دقیقتری هستند، میتوانند داستان را در بحارالانوار یا منابع دیگر مطالعه کنند .
از مهمترین موضوعات در بررسی سند یک خبر، منابعی است که آن خبر را ذکر کردهاند. بدیهی است هر قدر، منابع یک خبر به عصر صدور و حدوث آن نزدیکتر باشد، آن خبر اعتبار بیشتری خواهد داشت . در مورد داستان جزیره خضراء چنان که در اصل داستان آمده، راوی خبر آن را در سال 699 ه.ق از علی بن فاضل در شهر حله شنیده است .
در آن زمان، «حلّه» شهری آباد بین بغداد و کوفه بوده و چون کوفه و نجف در آن زمان، مرکز حوزه علمی شیعه بوده، طبیعتاً خبرها، به ویژه خبرهای مهمی که به مسایل عقیدتی و کلامی و فقهی شیعه مربوط میشده است، با اهمیت تلقی میشده و در آثار و نوشتههای آنان منعکس میگشته است . ولی علیرغم اشتمال این داستان بر مطالب مهم و مطرح شدن آن در سامرا و حلّه و طبیعتاً نجف، در هیچ یک از آثار مکتوب آن زمان (یعنی از سال 699 تا 1019 ه.ق) که به دست ما رسیده است، این خبر انعکاس نیافته است .
اشتهار این داستان از آغاز هزاره دوم به ویژه در زمان علامه مجلسی(ره) و ذکر آن در کتاب بحارالانوار است. قبل از علامه، قاضی نور الله شوشتری (م 1019) این حکایت را در کتاب مجالس المؤمنین آورده است. البته قاضی نورالله در مجالس المؤمنین ادعا کرده که شهید ثانی در برخی از امالی خود، این داستان را ذکر کرده است، ولی ایشان هیچ مدرکی در این باره به دست نمیدهد. این که علاوه بر علامه مجلسی همه آثار شهید را در اختیار داشته است. (2) در عین حال، در آغاز نقل داستان جزیره خضراء میگوید: «این داستان را در کتابهای معتبر ندیدم.» بدیهی است اگر علامه مجلسی این خبر را در کتب شهید دیده بود، آن را در بخش نوادر کتاب ذکر نمیکرد و به جای انتساب آن به شخص مجهول، آن را به شهید مستند میکرد .
علما و فقهای اسلام در پذیرش یک کتاب یا نوشته و انتساب آن به نویسنده، صرفاً به ادعاها توجه نمیکنند، بلکه وقتی یک کتاب را از نظر انتساب به نویسنده زمانی معتبر میدانند که آن کتاب از طریق سلسله اجازات برای آنان نقل شده باشد. از همین رو، شاگردان یک مؤلف یا راوی با اجازه از شیخ و استاد خود، مطالب را نقل کرده و آنان نیز این اجازهها را به طبقه بعد از خود منتقل میکردند.
در زمانهای گذشته و قبل از عصر رواج چاپ، آن چه موجب اعتماد به نسخههای مکتوب خطی میشد، اجازهای بود که مؤلف با واسطه یا بدون آن، به افراد شناخته شده میداد. برای نمونه، مرحوم مجلسی در مجلدات آخر کتاب بحارالانوار به ذکر اجازههای خود برای نقل از کتابها میپردازد و بدین ترتیب، نقل خود از کتابهای آنان را مستند میسازد .
ولی نوشته جزیره خضراء اولا؛ هیچ ارتباط مستندی با نویسندهی آن ندارد. و هیچ مدرکی که صحت انتساب نوشته را به علی طیبی نشان دهد، وجود ندارد. ثانیا؛ یابنده نسخه و (کسی که میگوید من جزوه را به خط فضل بن علی طیبی کوفی یافتم و آن را استنساخ کردم)، معلوم نیست چه کسی است تا بتوان نسبت به وثاقت یا عدم وثاقت او ابراز نظر کرد. ثالثا؛ یابنده مجهول نوشته فضل بن علی طیبی، معلوم نیست از کجا تشخیص داده است که نوشته مزبور خط فضل بن علی است. ناچار باید گفت: چون در خود نوشته، توسط نویسنده به این مطلب اقرار شده است، یابنده، نسخه آن را به همان اسم نسبت داده است. ولی باید توجه داشت چنین انتسابهایی، ارزش علمی ندارد و چنان که قبلا نیز گفته شد، نوشتهای را میتوان مستند قرار داد و بدان استدلال کرد که دارای سلسله سند موثق به نویسنده کتاب باشد، وگرنه هر کس نوشتهای مینوشت (چنان که برخی نوشتند و وارد اخبار کردند) و آن را به شخص مورد وثوقی نسبت میداد، مثلا میگفت این نوشتهی زرارة بن اعین یا محمد بن ابی عمیر و ... میباشد .
نام چند نفر در آغاز داستان آمده است که به جز یک نفر که همان فضل بن علی باشد، هیچ کدام شناخته شده نیستند و به گفتههای آنان نمیتوان استناد کرد .
علی بن فاضل که شاهد اصلی ماجرا و مدعی رفتن به جزیره خضرا و ... است، جز به همین خبر شناخته شده نیست و رجالیون هیچ ذکری از او به میان نیاوردهاند، با آن که شخصیتهایی چون علامه حلّی و ابن داود (صاحب کتاب رجال ابن داود که تالیف کتابش در سال 707 ه.ق به پایان رسیده است) که معاصر و یا نزدیک به زمان نقل داستان بودهاند، هیچ نامی از علی بن فاضل به میان نیاوردهاند، حال آن که خبر جنجالی او که علاوه بر جنبههای حساس کلامی، دارای ابعاد فقهی نیز هست، طبیعتاً میبایستی انعکاس گستردهای در محافل علمی و دینی آن زمان داشته باشد .
خلاصه سخن این که، این خبر از نظر سند نه تنها ضعیف است، بلکه باید گفت فاقد استناد است و به جز اشتهار در کتب متاخرین به ویژه پس از علامه مجلسی هیچ مستند دیگری ندارد. بدیهی است که چنین نقلهایی موجب ارزش و اعتبار خبر نمیشود .
مجدالدین فضل بن یحیی بن علی بن المظفر بن الطیبی به واسطه اجازه صاحب کشف الغمة (عیسی بن ابی الفتح اربلی) از رجال موثق شمرده میشود،(3) ولی نکته مهم در این مقام، آن است که از کجا معلوم است فضل بن یحیی که در داستان جزیره خضراء به او منسوب است، همان فضل بن یحیی بن المظفر باشد؟ علاوه بر این که، راوی کتاب (کسی که کتاب را برای ما نقل کرده) نیز شخصی مجهول و ناشناخته است. هم چنین شخصی که فضل بن یحیی از او نقل میکنند (علی بن فاضل) نیز ناشناخته است .
3- در متن داستان آمده است:
هذا هو البحر الابیض و تلک الجزیرة الخضراء و هذا الماء مستدیر حولها مثل السور من ای الجهات اتیته و جدته و بحکمة الله ان مراکب اعدائنا اذا دخلته غرقت ... .
ولی علی بن فاضل به هنگام گزارش از جزیره، آن را دارای هفت حصار میداند و از برجهای محکم دفاعی آن یاد میکند. حال اگر این جزیره به وسیله آبهای سفید و نیروی غیبی، محافظت میشده، به حصارهای محکم چه نیازی داشته است؟
این مطلب وقتی بیشتر اهمیت پیدا میکند که توجه داشته باشیم سید شمس الدین و چندین نسل از اجداد او در آن سرزمین زندگی میکردهاند؟!!
4- در ضمن داستان، به نقل از خادمان قبه مینویسد: «رؤیت امام غیر ممکن است»، ولی در گفت وگوی با سید شمس الدین، او سخن دیگری بر زبان میراند و میگوید: «ای برادرم! هر مؤمن با اخلاصی میتواند امام را ببیند، ولی او را نمیشناسد.» حال چگونه بین غیر ممکن بودن رؤیت و دیدن مشروط میتوان جمع کرد؟
5- در یکی از روزهای جمعه، وقتی علی بن فاضل، سر و صدای زیادی از بیرون مسجد میشنود و علت را از سید شمس الدین جویا میگردد، وی اظهار میدارد که سیصد نفر از فرماندهان، منتظر ظهور حضرت هستند و منتظر 13 نفر دیگرند .
بر این اساس، بایستی این سیصد نفر که از خواص حضرت هستند، نیز دارای عمرهای طولانی باشند و تا اکنون نیز در قید حیات بوده و پس از حال نیز به زندگی ادامه دهند، تا زمان ظهور فرا رسد .
آیا ما بر چنین سخن گزافی، دلیلی داریم؟ دلایل تنها در مورد امام زمان و برخی دیگر از انبیای الهی است، ولی در مورد سیصد نفر که آنان نیز چنین عمرهایی داشته باشند، دلیلی در دست نداریم .
6- به مقتضای این خبر، خمس بر شیعیان حضرت، حلال است و ادای آن واجب نیست. این مطلب، خلاف نظر فقهای اسلام از آغاز غیبت تاکنون است که ادای خمس را واجب ذکر کردهاند.
7- علی بن فاضل از سید شمس الدین میپرسد: آیا تو امام علیه السلام را دیدهای؟ گفت: نه، ولی پدرم به من گفت که سخن امام را شنیده، ولی شخص او را ندیده و جدم سخنانش را شنیده و شخص او را دیده است. ولی سید شمس الدین در جای دیگر همین داستان میگوید:
«هر مؤمن با اخلاصی میتواند امام را ببیند، ولی او را نشناسد. گفتم: من از جمله مخلصان هستم، ولی او را ندیدهام: گفت: دو بار او را دیدهای؛ یک بار در راه سامرا و یک بار در سفر مصر ... .
حال سؤال این است: چگونه کسی که ادعای نیابت خاص دارد و از ملاقاتهای امام علیه السلام مطلع است، خود، آن حضرت را ندیده است و اظهار میدارد که پدرش، سخن آن حضرت را شنیده است؟
در جای دیگر داستان، ادعا میکند که او (امام زمان عج) پدرانش را در مدینه، عراق و طوس، زیارت میکند و به سرزمین ما برمیگردد .
معنای این سخن آن است که سید شمس الدین از سفرهای امام زمان و ورود و خروج آن حضرت نیز مطلع بوده و آن حضرت خود در جزیره خضراء ساکن است. حال چگونه است کسی که چنین اطلاعات دقیقی از امام علیه السلام دارد، آن حضرت را ندیده است .
پینوشتها:
1. نگارنده: در اوایل دهه 1360 ه.ق در جزوهای که جهت پاسخ به سؤالات در برخی مراکز علمی تهیه شده بود، به نقد داستان پرداختم. در سالهای بعد، نویسندگان متعددی بحمدالله دست به قلم برده و حقایق را آشکار کردند. ر . ک: جزیره خضراء در ترازوی نقد، علامه جعفر مرتضی عاملی/ جزیره خضراء تحریفی در تاریخ شیعه، غلامرضا نظری. از آن جا که دیدگاه نگارنده در بررسی این موضوعات قدری با نظر نویسندگان این کتابها متفاوت بود، پرداختن دوباره به این موضوع را مناسب دانستم .
2. بحارالانوار، ج 1، ص 10 .
3. کشف الغمة، ج 1، ص 445 .
4. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.» حجر، 9 .
5. بحارالانوار، ج 52، ص 170 .
در قسمت نخست، روایت جزیره خضراء، از نظر سند و اشکالاتی که بر آن وارد بود مطرح گردید. و نیز داستان از نظر متن و محتوا مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت، داستان یاد شده از نظر تاریخی و موقعیت جغرافیایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا حقایق بیشتری درباره آن داستان بر همگان آشکار گردد.
نقل کننده این داستان، مدعی است که در این سال، خبر را از شخصی شنیده و سپس برای اطمینان، به نزد «علی بن فاضل» رفته تا خود بدون واسطه، خبر را از او بشنود.
فرض میکنیم که واقعاً، این ملاقات انجام شده باشد و «فضل بن علی»، «علی بن فاضل» را ملاقات کرده باشد. بر این اساس، باید سفر «علی بن فاضل» به اندلس، در حدود دهههای پایانی قرن ششم ه. ق صورت پذیرفته باشد چرا که واقعه مذکور در زمان تحصیل «علی بن فاضل» بوده و علی القاعده با گذشت سالهایی، این واقعه را برای دیگران نقل کرده است.
ویژگیهای تاریخی قرن ششم ه. ق
دهههای پایانی این قرن، دوران زوال و ضعف خلافت عباسی است. حکومت سلجوقی که در ظاهر، زیر فرمان خلافت عباسی بود، عملا همه شئون آن را اداره میکرد، در نتیجه خلافت عباسی رو به ضعف و فروپاشی نهاد.
دولت عظیم سلجوقی، به دولتهای متعدد و درگیر با هم تقسیم شد. این وضعیت، از سویی زمینه عرض اندام بیشتر خلفای عباسی را فراهم ساخت تا به فکر احیای اقتدار گذشته خویش باشند - که البته میسر نشد - و از سوی دیگر صلیبیان را تحریک کرد تا بر بلاد اسلامی هجوم برند و طایفه مغول را نیز بر آن داشت تا به سرزمینهای اسلامی تجاوز کنند. (1)
حکومت مقتدر فاطمی (که در مصر و شمال آفریقا و سرزمینهای مجاور آن حاکمیت داشت) نیز در نیمه قرن ششم، آخرین روزهای حیات خود را میگذراند و چهاردهمین خلیفه فاطمی (عاضد) در 567 ه .ق، پس از آن که صلاح الدین ایوبی مصر را در اختیار گرفت، درگذشت و خلافت فاطمی به آخر رسید. (2) و بدین سان، پس از چند قرن، حکومت شیعی در مصر، پایان یافت. (3)
در اواخر قرن پنجم ه.ق، در مغرب اقصی (تونس، الجزایر، مراکش) «مرابطین»(4) حرکت عظیمی را آغاز کردند؛ این حرکت سیاسی، اجتماعی که برای مدتی حکومت مقتدری تشکیل داد تا چند قرن ادامه داشت و مدت زیادی شاخههای این حرکت، در اندلس حکومت میکرد.
دریای سفید، همان دریای مدیترانه است که در زبان عرب آن را «البحر الابیض المتوسط» مینامند. دلیل نامگذاری این دریا به «البحر الابیض» سفید بودن آب آن به دلیل نوع رسوبات دریا است.
سخن از مصر و قاهره و الازهر و سفر دریایی به اندلس و بازگشت از اندلس به مغرب، در داستان جزیره خضراء، گواه آن است که «دریای سفید» در این داستان، بدون شک همان «دریای مدیترانه» است.
جزیره خضراء قسمتی از انتهای جنوب غربی اسپانیای فعلی (اندلس قدیم) است که به همین نام در گذشته اشتهار داشته است و در حال حاضر نیز با نام [ALGEIRAS] شناخته میشود.
در این جا لازم است که تاریخچهای از جزیره خضراء بیان شود. در سالهای حدود 90 ه. ق، شخصی به نام «رودریک» (ردزیق) به جهت آن که مردم اندلس و دولتمردان آن، به فرزندان پادشاه قبلی نظر نداشتند، در آن خطه به پادشاهی رسید.
عادت والیان قسمتهای مختلف اندلس، این بود که فرزندان دختر و پسر خود را جهت خدمت به پادشاه و تربیت در دربار، به «طلیطله» (تولدو) میفرستادند. این گروه، در آن جا ازدواج میکردند و به زندگی خود ادامه میدادند.
«یولیان»، حاکم «جزیره خضراء» و «سبتة» و ...، نیز دختر خویش را به نزد «رودریک» فرستاد. «رودریک» از آن دختر بسیار خوشش آمد و با او خلوت کرد. دختر، داستان خود را برای پدر نوشت. «یولیان» از این ماجرا خشمگین شد و به جهت انتقام از «رودریک»، نامهای به «موسی بن نصیر» که فرماندار «آفریقا» از طرف «ولید بن عبدالملک» بود، فرستاد. و او را به «جزیره خضراء» و فتح اندلس دعوت کرد.
«موسی بن نصیر» به جزیره خضراء آمد و با یولیان معاهدهای بست. یولیان نیز وضعیت اندلس را برای موسی تشریح کرد. «موسی بن نصیر» نامهای به «ولید بن عبدالملک» نوشت و از او کسب تکلیف کرد. ولید به او نوشت که در آغاز، پیشقراولانی برای کسب اخبار بفرستد و در دریای بی کران، مسلمانان را گرفتار نسازد.
«موسی بن نصیر» مجدداً به «ولید» نوشت که در این جا، دریای وسیعی نیست بلکه خلیجی است که آن طرفش معلوم است. منظور او، این بود که فاصله بلاد مغرب تا اندلس، اندک است و تنها خلیجی کم عرض میان آن دو قرار دارد.
بالاخره آنان، به جزیره خضراء حمله کردند و غنائم بسیاری به دست آوردند. در رمضان سال 91 ه ق، از آن جا بازگشتند. همین واقعه، سبب حرکت مسلمانان برای فتح اندلس شد و موسی بن نصیر، «طارق» را به طرف اندلس فرستاد که جزیره خضراء را فتح کرد.
در کتابهای تاریخی، رخداد جنگهای بسیاری را برای جزیره خضراء ذکر کردهاند که به دنبال آن این جزیره حاکمیت افراد بسیاری را بر خود دیده است.
این جنگها تا سال 897 ه .ق - که اندلس به طور کلی از دست مسلمانان خارج شد - ادامه داشته است. در این سالها، حاکمان مختلفی از جمله، حمودهای بنی هود، بنی عامر، مرابطین، حاکمان مغرب، ... بر آن حکومت کردند و گاه نیز با هجوم مسیحیان، «جزیره خضراء» برای مدتی از حاکمیت مسلمانان خارج بوده است.
شهر «قرطبه» که از مهمترین شهرهای اندلس در زمان حکومت مسلمانان بوده است، دارای هفت دروازه بود:
باب القنطرة که باب الوادی و باب جزیرة الخضراء نیز گفته میشد؛ باب الحدید(سرقسطة)؛ باب ابن عبدالجبار (طلیطلة)؛ باب طلبیره (لیون)؛ باب عامر؛ باب بطلیوس؛ باب النطارین (اشبیلیة) .
این نامگذاری، نشان میدهد که جزیره خضراء، مکان مشهوری در اندلس بوده است. به گونهای که در شهر معروف و بزرگ قرطبه دروازهای به این نام وجود داشته است.
در این داستان از قاهره و الازهر نیز یاد شده است. بنابر آن چه در داستان مذکور آمده، راوی داستان، همراه استاد خود به طرف اندلس حرکت کرده است.
باید توجه داشت که دسترسی به اندلس از مسیر قاهره، به دو صورت میسر است:
از طریق دریای مدیترانه؛ و پیمودن ساحل جنوبی مدیترانه و گذر از شمال آفریقا.
با توجه به این که در داستان، به سرزمین بربرها اشاره شده، به نظر میرسد که مسیر آنان، از طریق خشکی و سواحل جنوبی مدیترانه بوده، به ویژه آن که هیچ ذکری از دریا و کشتی، در مرحله نخست سفر به میان نیامده است.
«بربرها»، طایفهای سفیدپوست و از نژاد «حامی» بودند که در شمال آفریقا زندگی میکردند. اکثر آنان، در قرن یکم هجری، به اسلام گرویدند. (5)
بنابراین، «علی بن فاضل» در سواحل جنوبی مدیترانه، سیر کرده است. و در این سیر از سرزمین بربرها گذر کرده است.
سرزمین مصر و شمال آفریقا، چندین قرن تحت استیلای حکومت فاطمی (از طوایف شیعه) قرار داشت. نیز، دولت موحدین - که با عقاید انحرافی مرابطین و ... به ستیز برخاست، از نظر پایههای فکری شباهت زیادی به شیعه داشت.
حکومت موحدین
موحدین، از سال 517 ه .ق، به نبرد با مرابطین پرداختند و در سال 541 ه .ق، اندلس را فتح کردند و تا سال 632 ه .ق، اندلس را در اختیار داشتند.
بنیانگذار این حرکت، شخصی به نام محمد بن عبدالله بن تومرت بود که در «سوس» قیام کرد و خود را از فرزندان «حسن مثنی» میدانست. او، نسبت خود را چنین نوشته است: «محمد بن عبدالله بن عبدالرحمان بن هود بن خالد بن تمام بن عدنان بن صفوان بن سفیان بن جابر بن یحیی بن عطاء بن ریاح ابن یسار بن عباس بن محمد بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب.» (6)
حرکت ابن تومرت، متاثر از اصلاحاتی بود که «غزالی» در سرزمینهای مغرب اسلامی نشر داد. ابن تومرت، در بغداد، در درس غزالی حاضر و تحت تاثیر تفکرات او قرار گرفت و از همان جا، فکر برانداختن مرابطین و تاسیس حکومت موحدین، در او پدیدار شد. (7)
مبارزه با منکرات و فساد حاکمان؛ تکیه بر نام «مهدی آل محمد» و تبلیغ وسیع از اصل مهدویت؛ ادعای مهدویت و این که همان مهدی موعود است؛از افکار و عقاید محمب بن تومرت است. (8)
موحدین، به پیشوایی عبدالمؤمن، در سال 540 ه .ق، بر قسمت غربی اندلس تسلط یافتند و جزیره خضراء و اشبیلیه و قرطبه و غرناطه را فتح کردند.
آن چه بیش از هر چیز در حکومت موحدین قابل تامل است و توجه به آن برای درک زمینههای پیدایش داستان جزیره خضراء لازم است، موضوع مهدویت و ادعای آن از سوی محمد بن تومرت است.
این عقیده، پس از تومرت، در میان پیروان او باقی ماند، به گونهای که برخی از آنان مرگ تومرت را منکر شدند و باور داشتند که او بار دیگر ظهور خواهد کرد. (9) بنابراین «محمد ابن تومرت» به صراحت، خود را «مهدی موعود» نامیده است.
ادامه دارد ...
پینوشتها:
1) تاریخالاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج3، ص62.
2) تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج 5.
3) تاریخ الدولة الفاطمیه، حسن ابراهیم حسن، ص 181.
4) مرابطین از قبایل بربر مسوفه و لمتونه و جداله از فروع قبیله بزرگ صنهاجه بوده که آنها را ملثمین(به علت این که آنها براى محافظت خود از آفتاب سوزان صحرا، نوعى روبند به صورت مىزدند، به ملثمین "نقابداران یا روبستگان" معروف شدند) مىخواندند. این قبایل در مسافتى میان جنوب مغرب اقصى تا بلاد سودان پراکنده شده بودند. در نیمه قرن پنجم وارد دشت مراکش شدند. اسلام در قرن سوم هجرى در بین آنها گسترش یافته بود. آغاز تحرک سیاسى این قبایل به فعالیتهاى رهبر لمتونه: محمد یتفاوت لمتونى برمىگردد که این قبایل را متحد ساخت. داماد او: «یحیى بن ابراهیم کُدالى» با هدایت فقیهى مالکى به نام «ابوعمران فاسى» فعالیتهاى محمد یتفاوت لمتونى را ادامه داد و به نشر احکام اسلام در بین قبیله خود پرداخت. او از فقیه جوانى به نام «عبدالله بن یاسین» (م461 ه) کمک گرفت و براى او رباطى ساخت تا او در آن جا به تبلیغ و هدایت افراد این دو قبیله بپردازد. بعد از مدتى، اولین هسته هزار نفرى از افرادى که از هر حیث به عبدالله سرسپرده بودند شکل گرفت و عبدالله بن یاسین آنها را «مرابطین» نامید. او در طى جنگهایى سراسر صحرا را متصرف شد.
5) اندلس یا تاریخحکومتمسلمین در اروپا، ص5.
6) وفیات الاعیان، ج 4، ص 146.
7) تاریخاندلس در عهد مرابطین و موحدین، ص 195.
8) تاریخ فتوحات مسلمین در اروپا، ص 164.
9) تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ص 300.
بررسی افسانه جزیره خضراء (3)
مثلث برمودا
اختلاف در سند، تناقض در متن و نیز ریشههای تاریخی و روانی شکلگیری این داستان، از جمله مواردی بود که در قسمتهای پیشین بدان پرداخته شد. جزیره خضراء، جزیرهای خوش آب و هوا در دریای مدیترانه است و در اقیانوس اطلس نیز جزیرهای به نام مثلث برمودا وجود دارد که خوش آب و هوایی و البته به خاطر وضعیت خاص جوّی که بر آن منطقه حاکم است اتفاقات خاصی در آن منطقه روی میدهد که آن را به گونهای به جزیره خضراء ربط میدهند. حال آیا هیچ ارتباطی بین این دو جزیره وجود دارد؟ و در نتیجه ارتباطی بین اتفاقات رخ داده در مثلث برمودا و امام عصر (عج) وجود دارد؟ برای روشن شدن بحث به توضیحات بیشتری در مورد مثلث برمودا میپردازیم.
در جنوب غربی ایالات متحده آمریکا، منطقهای وجود دارد که به مثلث برمودا معروف است . رسانههای غربی، با افسانهسازیهای جهتدار درباره آن، خواستهاند این منطقه را، منطقهای مرموز و پر خطر قلمداد کنند .
در این مقاله ضمن بررسی این موضوع، تطبیق نا به جای آن بر «جزیره خضراء» مورد نقد و ارزیابی قرار خواهد گرفت .
در مقابل ایالتهای جورجیا، کارولینا و فلوریدای آمریکا، جزایری به نام «برمودا» وجود دارد . در جنوب این جزایر، جزایر باهاما، پرتوریکو، دومینیکن، هائیتی، جامائیکا و کوبا قرار دارد .
جزایر «برمودا»، با 4/54 کیلومتر در 934 کیلومتری شرق سواحل آمریکا قرار دارد و متشکل از 150 جزیره مرجانی است که فقط بیست مورد آن قابل سکونت است. جمعیت آن حدود، 650000 هزار نفر و نژاد مردم آن سیاه، سفید و دو رگه است. اکثر مردم آن جا پروتستان هستند و هامیلتون مرکز آن میباشد .
«برمودا» از قدیمیترین مستعمرات انگلستان است .
این مثلث، یک مثلث فرضی است که راس آن، جزایر برمودا و قاعده آن، ایالات متحده آمریکا (ایالتهای جنوب شرقی) و اضلاع آن کشورهای کوبا، هائیتی، دومینیکن و جامائیکا را شامل میگردد. (1)
وضعیت کشورهای واقع در منطقه مثلث برمودا
کوبا: با بیش از 160 جزیره - در جنوب سواحل فلوریدای آمریکا و شمال غرب دریای کارائیب واقع شده است .
جمعیت آن در سال 1979 م . حدود ده میلیون نفر بوده است که اکثرا مسیحیاند و زبان آن اسپانیولی است .
هائیتی (Haiti): «هائیتی» نیز از مستعمرات اسپانیا بود. رقابت بین استعمارگران اروپایی، موجب بروز جنگهای متعددی، در این منطقه شد. فرانسویان و انگلیسیها، به حمایت از دزدان دریایی، به آزار اسپانیاییها میپرداختند؛ بالاخره فرانسویان آن جا را متصرف شدند و تا اوایل قرن نوزدهم، هائیتی را در استعمار خود داشتند .(2)
باهاما (Bahamas): باهاما، شامل حدود 70 جزیره و 2000 جزیره صخرهای است . کریستف کلمب در 1492 م . آن را کشف و به اسپانیا ملحق کرد. در قرن هفده و هیجدهم میلادی، بین انگلیس و اسپانیا، جنگهایی بر سر «باهاما» روی داد که منجر به تصرف آنها در سال 1783 م . به وسیله انگلیس شد .
جامائیکا و دومینیکن: وضعیت این کشورها نیز کمابیش، همانند کوبا، باهاما و هائیتی بود. رقابت استعمارگران اروپایی و ظهور قدرت جدیدی به نام «ایالات متحده آمریکا» در مجاروت آنها، شرایط زیر را برای این منطقه فراهم کرد:
1. کودتاهای متعدد متکی به نفوذ استعمارگران
2 . رقابتهای فشرده نظامی به ویژه در دریاهای منطقه
3 . مبارزات مستمر و پیگیر مردم به شکلهای مختلف نظامی و سیاسی .
پس از پایان جنگ جهانی دوم و با ظهور دو قدرت بزرگ (آمریکا و شوروی) و تقسیم مناطق مختلف جهان در بین خود؛ شرایط بروز جنگ سرد و رقابتهای مختلف سیاسی - اقتصادی و نظامی در بین این دو قدرت، آغاز شد .
هر کدام از این قدرتها، در پی بسط نفوذ خویش و حفظ آن - به ویژه در مناطق استراتژیک - بودند .
از جمله مناطق بسیار مهم، منطقه «مثلث برمودا» بود؛ چرا که با فاصله کمی در نزدیکی ایالات متحده آمریکا قرار داشت و منطقهای کاملا مهم و سوقالجیشی، برای تسلط بر اقیانوس اطلس، دریای کارائیب، آمریکای مرکزی و لاتین به شمار میرفت .
سوابق استعماری آمریکا، در این منطقه موجب بروز حرکتهای رهاییبخش گستردهای شد و شوروی نیز - که شرایط را برای حضور در این منطقه مساعد میدید - با پشتیبانی از این حرکتها، جای پای خود را در منطقه، محکم کرد و در سالهای جنگ سرد، کوبا و مثلث «برمودا» را، به عنوان یکی از مناطق مهم این مرحله از قرن بیستم، مطرح ساخت .
تحریک ضد انقلابیان و ایجاد درگیریهای مختلف در منطقه، از دیگر حوادث دهههای 1950- 1970 میلادی است .
سالهای طولانی حضور استعمارگران در این منطقه و رقابتهای موجود در بین آنها و مبارزات و سرکوبهایی که صورت میگرفت؛ زمینه را برای پیدایش افسانهها و تخیلات فراهم کرد؛ به طوری که بسیاری از حوادث به وجود آمده؛ به عوامل ناشناخته، نسبت داده میشود.
از دیگر مواردی که باید در این دوره مورد توجه قرار داد، موضوع دزدان دریایی و حمایت رقیبان استعماری از آنها برای ضربه زدن به منافع رقیب است. طبیعی است که این دزدان دریایی، مایل نبودند از خود نام و نشان به جا بگذارند؛ بلکه صرفا به دنبال اهداف خویش بودند .
مجموعه این عوامل، فضایی ابهامآمیز و ترسناک را بر منطقه حاکم کرد و زمینه را برای شکلگیری «افسانهها» و «انتساب حوادث به عوامل ناشناخته» آماده نمود .
با بررسی و پژوهش مدارک مربوط به حوادث «مثلث برمودا» روشن میشود که ریشه بسیاری از آنها، فقط در مطبوعات است؛ آن هم نه مطبوعاتی نامعتبر و غیرقابل اعتماد که برای جلب مشتری و خواننده، مطلبی را منتشر میسازند.
غیرقابل اعتماد بودن مدارکی، مانند روزنامهها و مجلات، در این گونه موضوعات، مسالهای نیست که نیازمند دلیل باشد؛ زیرا اگر کسی به این گونه رسانهها اعتماد کند، به سرعت با سؤالات فراوان روبهرو خواهد شد .
از این رو استناد به چنین مدارک و یا مدارک و عناوین ناشناخته، هیچ مطالب علمی را اثبات نمیکند .
مثلث برمودا و کشورها و مناطق واقع در آن، از نظر آب و هوا و جریانهای دریایی، وضعیت ویژهای دارند. جریان آبهای گرم «گلف استریم» - که از خلیج مکزیک آغاز شده و تا شمال دریای اطلس ادامه مییابد - یکی از این ویژگیها است .
این جریان آب گرم - که با فشار زیاد، از خلیج مکزیک به سمت اقیانوس اطلس جریان دارد - شرایط خاصی را در منطقه ایجاد میکند. تلاطم آب دریا، غرش امواج، مه گرفتگی و ... از جمله خصوصیات این جریان است .
«گلف استریم» (Gulf Stream) مهمترین جریان دریایی است که از خلیج مکزیک (واقع بین کوبا و فلوریدا) شروع میشود. این جریان با سرعت پنج کیلومتر در ساعت، حرکت میکند و پهنای آن 145 کیلومتر است . ژرفای آن در برخی نقاط، به 800 متر میرسد و در هر دقیقه، دو بلیون تن آب را در امتداد سواحل «فلوریدا» بر روی هم میخزاند .
«گلف استریم» ، در امتداد ساحل اقیانوس اطلس (در اطراف آمریکا) حرکت میکند . سپس از دماغه «کاد» (در ماساچوست) گذشته، به طرف مشرق میپیچد، آن گاه عرض اقیانوس اطلس را طی میکند و بر عرض آن افزوده میشود. در آن جا حرارتی که از نواحی گرمسیر با خود آورده بود، از دست میدهد و به شعبههای زیادی تقسیم میشود. یکی از آنها، سواحل «ایسلند» را میشوید و دیگری کرانههای «انگلستان و نروژ» را در مینوردد و در آن جا یخهای قطبی را به عقب میراند و شاخه بزرگی از آن نیز در امتداد سواحل آفریقا، به جنوب میپیچد. (3)
خصوصیت دیگر آن، وزش طوفانهای موسمی است که با سرعت بالای یکصد کیلومتر، در این مناطق میوزد . شدت این جریانات، به حدی است که در موارد متعددی، ایالات شرقی آمریکا را نیز در برمیگیرد و موجب بروز خسارات فراوان، در این منطقه میگردد .
از مجموع مطالب گذشته، روشن میشود که «مثلث برمودا» ، به دلیل شرایط مختلف سیاسی، نظامی و جغرافیایی، منطقهای حادثهخیز است و به همین دلیل و نیز وجود انگیزههای سیاسی برای مخفی ماندن عوامل حادثهساز، باعث شکلگیری افسانههایی در اذهان مردم و سپس در مطبوعات و رسانهها شده است .
در برخی نقاط کره زمین نیز محدودههایی یافت میشود که «خطرخیز» هستند و به جهت حوادثی که در آن رخ داده است، شهرتی کسب کردهاند؛ مانند «مثلث شیطان» در اقیانوس آرام که در نزدیکیهای ژاپن قرار دارد و به دلیل کثرت حوادث دریایی در آن به «مثلث شیطان» معروف شده است .
«جزیره برمودا» - سالانه پذیرای صدها هزار جهانگرد است - و نیز سایر مناطق واقع شده در «مثلث برمودا»، از پرترافیکترین مناطق دریایی و هوایی جهان به شمار میآید. دهها خط هوایی، روزانه به این منطقه پرواز دارند و صدها خط دریایی در این منطقه، به حمل مسافر و بار مشغولاند و هیچ توجهی به افسانههای ساخته شده درباره «مثلث برمودا» ندارند. (4)
تبلیغات استعماری
استعمارگران و ابرقدرتهای جهان - به ویژه آمریکا و رسانههای غربی - هر زمان که سیاستشان اقتضا کند، فضاهایی را ایجاد میکنند که بسیار اغفال کننده و وارونه نشان دهنده حقایق است .
در مورد «برمودا» نیز همین پدیده - به دلایلی که قبلا گذشت - اتفاق افتاده است .
مثال مشهور و جاری این مدعا، تبلیغات فریبکارانه آمریکا درباره تروریسم است . مجموعه تبلیغات جهانی درباره «تروریسم» برای کسی که آن روی سکه را ندیده باشد، تردیدی باقی نمیگذارد که فلسطینان، حزب الله و ... ، تروریست هستند و آمریکا و اسرائیل، از خود دفاع میکنند!
تبلیغات جهتدار، درباره «مثلث برمودا» و حادثههای آن نیز برای برخی افراد بیاطلاع و یا افسانهگرا، چنین تخیلی را پیش آورده که واقعا در آن جا خبر ویژهای است. برای مثال همین شرایط، زمینه را برای سوءاستفاده برخی از فرصتطلبان، فراهم میساخت . آنان با اختفای کشتیهای خود، خبر از ناپدید شدن آن میدادند و از شرکتهای بیمه، غرامت دریافت میکردند. سپس همان کشتی را با نام دیگر و تغییر بعضی از ظواهر، در نقطهای دیگر به ثبت رسانده و مجددا میفروختند و یا از آن بهرهبرداری میکردند.
یکی از مستندات داستانسرایان «مثلث برمودا»، گزارشهای نظامی است . گرچه به نظر میرسد بیشتر آنان، ساختگی و بدون مدرک باشد؛ ولی این نکته روشن است که «مسائل نظامی» از اخبار سری به شمار میرود و در بسیاری از موارد، پس از خبرهای ساختگی نظامی، به جهت ردگم کردن و پوشش دادن به حرکات نظامی، انتشار یافته است .
بنابراین در مقوله خبرهای نظامی، باید این مطلب مورد توجه باشد، خصوصا وقتی سند اخبار رسانهها باشد .
چنان که در شمارههای پیشین بیان شد، محل «جزیره خضراء» در دریای "سفید مدیترانه" فعلی است. این وصف، از گذشتههای بسیار دور، برای این دریا اطلاق میشد و هم اکنون نیز به همین نام خوانده میشود. دلیل آن نیز رسوبات سفید رنگ بستر دریا است؛ به گونهای که آب آن، سفید به نظر میرسد. چنان که دریای سیاه و دریای سرخ نیز به همین دلیل، سیاه و سرخ نامیده شدهاند .
بنابراین محل «جزیره خضراء» در داستان جزیره با سواحل غربی اقیانوس اطلس و جزایر برمودا و امثال آن ارتباطی ندارند .
گذشته از اشکالات متعدد و تاریخی داستان «جزیره خضراء» ، تطبیق آن بر «مثلث برمودا» علاوه بر آن که ترسیمی نادرست و غیر معتبر است؛ چهره امام زمان (عج) را نیز مخدوش میسازد .
آنچه در داستان «جزیره خضرا» آمده، آن است که کشتیهای دشمنان غرق میشود؛ نه این که تعداد زیادی هواپیما و کشتی - آن هم بدون آن که خصومتی داشته باشند - به قعر دریا فرستاده میشوند و یا از صحنه روزگار محو میشوند .
چنین تصوراتی، اساسا با رسالت امام زمان (عج) و سیره آن حضرت و پدران گرامیاش، در تضاد کامل است. چه این که غرق و نابود کردن اموال کسانی که خصومتی با آن حضرت ندارند، کاری نیست که در شان پیشوایان معصوم علیهم السلام باشد .
از جمله گناهان بسیار بزرگ، در واقع نسبت دادن دروغ و افترا، به خداوند و اولیای او است . قرآن مجید در موارد متعددی، این حقیقت را بیان فرموده است: «و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا»؛ «چه کسی ستمکارتر است از کسی که به خداوند دروغ ببندد.»
اساس داستان «جزیره خضراء»، چیزی نیست که بتوان آن را به امام زمان(عج) نسبت داد و بر حسب موازین شناخته شده، به هیچ وجه قابل اعتماد و استفاده نیست .
با وجود این همه ضعف و کاستی، متاسفانه برخی افراد ساده لوح و سطحینگر، نه تنها به این نکته توجه ندارند؛ بلکه با تطبیقی بیجا و نامعقول، چهره امام زمان (عج) را مخدوش نموده و آن را به گونهای ترسیم میکنند که هیچ نسبتی با شخصیت آن حضرت و پدران گرامیاش ندارد .
در مورد «جزیره خضراء» و تطبیق نادرست آن بر «برمودا» باید گفت:
1- اصل داستان غیر قابل قبول است.
2- «جزیره خضراء» در دریای مدیترانه است، نه اقیانوس اطلس.
3- وقایع «مثلث برمودا» ساخته رسانههای غربی و افسانهسازان است.
4- بر فرض که افسانههای «برمودا» صحیح باشد، هیچ ربطی به امام زمان و مقام آن حضرت ندارد .
پینوشتها:
1. محمود محبوب، گیتاشناسی کشورها .
2. مهرداد بهرتن، گنجینه فرهنگ و علوم، ج 1 ص 47 .
3. گیتاشناسی کشورها .