دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 14311
تعداد نوشته ها : 6
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

درس اول نی نامه (  صفحه 7 )  1- جدایی : دوری از مقام وصل  ، جدایی ما از روح کُل .   -  نی : انسان عاشق دور افتاده از محبوب ازل ، انسان عارف ، انسان کامل ، مولوی .    - نیستان : عالم معنا ، ذات حق و مکان وصل .   2- بیت چهارم  ( هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش  3- تاثیر مثبت و منفی بر افراد ،  هم در شادی نواخته می شود هم در غم .    4- نابودی ، مرگ     5- پرده ی اول : نغمه و آهنگ و موسیقی  / پرده ی دوم : حجاب و مانع  - پرده دریدن کنایه از آشکار کردن اسرار دل ، رسوا شدن .    6- مر زبان را مشتری جز گوش نیست .    7- عشق ، معشوق ( خداوند ) .     8- زیرا روح نیایش در تار و پود آن نهفته است .

   درس دوم مناجات نامه ( صفحه 11 )   1-الف  : نروم  جز به هما نره که توام راه ، نمایی . = تنها راهی را خواهم پیمود که تو آن راه را به من نشان می دهی .  در این صورت ( راه  : مفعول ) و ( م ) متمم است .  ب – نروم جز به هما ن ره که توام راهنمایی  = یعنی فقط راهی را خواهم پیمود که تو راهنمای من هستی . در این صورت ( م ) مضاف الیه برای راهنما می باشد .  2- بیت شش ( مصراع دوم : همه بیشی تو بکاهی ، همه کمّی تو فزایی ) 3- مضامین اخلاقی ، عرفانی و تربیتی  یا حاوی نیایش های لطیف و زیبا و لبریز از معارف و آموزش های اخلاقی و اجتماعی است .  4- رحیم ، عظیم ، کریم ، حکیم ، بخشنده ، ستّارالعیوب ، علّام الغیوب  .

    درس چهارم کاوه آهنگر ( صفحه 28 )  1- ستایش داد پیشگی و تأکید بر دادگری .  2- هر دو انقلاب مردمی وضد شاهان ستمگر بوده است .  3- چون به خدا ناسپاس و دچار غرور شد و گفت من خدا هستم .  4- خوی های اهریمنی و بیداد و منش خبیث .   5- نفوذ به خورش خانه ی دربار و نجات دادن یکی از دو نفری که برای کشتن می آوردند .  6- حضرت ابراهیم  7- ضحّاک  8- ضرب المثل : جای سوزن انداختن نبود .   9- شاهنامه ، سرگذشت ملتی است در طول قرنها ونشان دهنده ی مردمی است که برای آزادی و شرافت و فضیلت جنگیدند و نشان دهنده ی فرهنگ و اندیشه و آروزی آن هاست .

   درس پنجم گذر سیاوش از آتش  ( صفحه 35 )  1- زمینه ی داستانی : ماجرای سیاوش و گذر او از آتش ، شکل کامل داستانی دارد .   - زمینه ی قهرمانی : سیاوش از نظر نیروی مادی ومعنوی ممتاز است و در برابر خودخواهی و کام خواهی سودابه ایستادگی می کند .  - زمینه ی قومی و ملی : کلیه ی ویژگی های سیاسی و اعتقادی بیان شده در داستان ، نمایانگر زمینه ی ملی است مثل کافور به کفن زدن درمراسم دفن ، مراسم آزمایش و گذر سیاوش از آتش ( سوگند خوردن – سوگندان : محلولی بسیار تلخ گویا از گوگرد بوده که متهم برای اثبات بی گناهی خود باید آن را می نوشیده است . )  زمینه ی خارق العاده : گذر سیاوش از آتش   2- او سوار بر اسب سیاه تازی  می شود ، لباس سفید  تن میکند و بر آن کافور می پاشد ، کاهخود طلایی بر سر می گذارد . خندان و با دلی پر امید به سوی آتش می رود .  3- اندوهگین شدن و گریستن بر حال او  ( سراسر همه دشت بریان شدند / بر آن چهر خندانش گریان شدند )  4- همی خاک نعلش بر آمد به ماه – زمین گشت روشن تر از آسمان  - تو گفتی شب آمد به روز . 5- با شنیدن این سخنان تهمت آمیز ؛ آتش دوزخ برایم آسان گشت .  یا  این تهمت آنقدر برایم سخت و سوزاننده است که آتش جهنم برایم آسان شد . 6- اگر پاک باشم خدا مرا نجات می دهد . ( اگر بی گناهم رهایی مراست ) 7- کیکاووس دستور می دهد که سودابه را دار بزنند ، درباریان او میانجیگری می کنند  و سیاوش او را می بخشد ولی چون دست از توطئه و دسیسه برنمیدارد ؛ بعد از مرگ سیاوش ، رستم که سودابه را مقصر میداند به کاخ او رفته ، او را میکُشد   (   ز پرده به گیسوش بیرون کشید   /   ز خاک بزرگیش در خون کشید . )    ( به خنجر به دو نیمه کردش به راه   /   نجنبید بر تخت ، کاووس شاه  )

درس ششم ( دریای کرانه ناپدید )  1-چون بیان کننده ی احساسات و عواطف انسان ها در همه ی زمان ها ست  .  2- با بیت سوم و چهارم         3- سرکشی عاشق از عشق ، کمند عشق را تنگتر می کند . فرا از دام عشق غیر ممکن است. 4- مفعول                 5- کز کشیدن تنگ تر گردد کمند .                6- بیت چهارم               

  درس هفتم ( من این همه نیستم )   1- فروتنی و تواضع2- خواست عملا ثابت کند که القاب ، نشان دهنده ی چیزی نیست ، بلکه الفاظ خوب یا بد همه لفظ است و بیانگر حقیقت وجودی انسان نمی باشد .3- هیچ کدام              4- هیچ یک از این لقب ها حقیقت مرا نشان نمی دهند .  5- باز رفتند : بازگشتند   / بشوریدند : اعتراض کردند / بیرون گرفت : بیرون آورد  /  آواز داد : صدا زد ، گفت   6- اقامت : ماندن ، جای گزیدن  / اقامه : برپا داشتن ، به جا آوردن  - مصاحبت : همنشین شدن/ مصاحبه : گفتگو با رجل سیاسی ، علمی و ادبی -ارادت : میل قلبی به کسی یا چیزی داشتن   ، اخلاص و اظهار کوچکی در دوستی    اراده : خواستن ، میل ، قد و آهنگ   

 حدی خوان صفحه 43     1- در غل و زنجیر و زیر آفتاب در کنار خیمه2- بله ، زیرا بعد از اتفاقی که رخ داد و حرف شرا ثابت کرد ، غلام را آزاد نمود . 3- خیر

 4- مهمان نوازی          5-  قصد کرد ، ابا کرد ، موافقت کرد             6- الف : کاربرد فراوان افعال پیشوندی که در زبان امروز کمتر یافت می شود مانند : فراز رسیدم ، فروگرفتند . ب – آوردن « مر » « را » با هم مانند : مر اکرام ضیف را      ج – آوردن حرف اضافه ی « اندر »  به جای « در » د – آوردن « همی » به جای « می » ماضی استمراری مثل : همی رفت                ر – آوردن اصطلاحات قدیمی مانند : او را در کار من کن 7- فرمود : الف -  در گذشته ( دستور دادن ، امر کردن ، انجام دادن )   ب- امروز : ( گفتن )  افعال و صیغه ها و مرایج آن عبارت است از : فرمود ، فرمودند ، بفرمایید ، فرمایش ، فرموده .             8- تأثیر موسیقی بر حیوانات .   

 درس هشتم ( مناظره خسرو با فرهاد) صفحه 47  1 - شناخت شخصیت و هدف فرهاد و منصرف کردن او از عشق شیرین .    2- عاشقی سر سخت و پاک باخته و فروت نکه با تمام وجود به معشوق عشق می ورزید و در عشق صادق بود .      3- بیت 12  ( بگفت آشفته از مه دور بهتر )  4- فعل جمله ی سوم  ( بگفتا گر خرامی در سرایش « چه می کنی » یا « چه خواهی کرد » 5- محکم ، قاطع ، صادقانه و در ظاهر آشفته و در باطن منطق با عشق بر آن حاکم بود . 6- یاد نکردن ا زاو ( یاد نکردن از شیرین )   7- سر یا وجود  که باید نثار معشوق شود . درس نهم ( نفحات صبح ) صفحه 49    1- مگس و عقاب / بزه و ثواب  / بلبل وغراب / بگردد و نگردد  2- زیرا مانند چهره ی محبوب است وقتی که نقاب را از صورت بردارد . ( چهره ی بی نقاب محبوب )  3- مصرع دوم ، تمثیلی برای بهتر بیان کردن موضوع مصراع اول است .    4- که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی ، مگسی کجا تواندکه بر افکند عقابی  5- الف – ماندی : ماضی ساده  از مصدر ماندن : توقف کردی ، تأخیر کردی     ب – مانَد : مضارع اخباری  ، از مصدر ماندن ( مانستن ) یعنی شباهت دارد .    اکسیر عشق صفحه 50    1- از خود بی خود شدم ، خودم را فراموش کردم   2- آرام ، ساکت ( ساکن شود : تسکین یابد . ) 3- بیت ششم     درس دهم ( دولت یار ) صفحه 52   1- زیرا وحدت موضوع دارد یعنی تمام بیتها اظهار شادمانی از پایان یافتن مشکلات است و در این غزل شادی حافظ در نابودی حکومت ستم پیشه مشاهده میشود . بنابراین مضمونی که حلقه های غزل را به هم پیوند می دهد اوضاع اجتماعی عصر حافظ است .  2- بلی ، زیرا در آن به کنایه از اوضاع و احوال زمانه سخن می گوید . 3- کلمات متضاد : شب/ روز - بهار/ خزان – خار/ گُل مضمون متضاد : ناز و تنعّم خزان ( دوره ی حکومت امیر پیر حسین ) / قدم باد بهار ( دوره ی حکومت ابواسحاق )  - در پرده ی غیب بودن صبح امید ( دوره ی حکومت امیر پیر حسین )  / برون آمدن صبح امید : ( دوره ی حکومت ابواسحاق ) پریشانی شب های دراز و غم دل : ( دوره ی حکومت امیر پیر حسین ) / سایه ی گیسوی نگار: ( دوره ی حکومت ابواسحاق )  - تشویش خمار  / لطف نمودن ساقی  4- الف : گیسو ، پریشانی ، دراز  / شب ، سایه / شب و گیسو    ب : بیت دوم  5- بله  همه درمعنی « به پایان رسیدن  است . »  6- بیت دوم و سوم   7- در این بیت اگرچه حافظ از پایان یافتن رنج ها احساس رضایت می کند اما در مصرع اول از بی توجهی و کم لطفی دیگران به خود گله و شکایت  می کند .   راه بی نهایت صفحه 54 1- نکته دان عشق  2- ایهام در کلمه ی « مپیچ » است  : به معنی « پیله کردن و دقیق و باریک شدن » و « پیچیدن و پیچیده شدن – اسیر و گرفتار شدن -» که در معنی اخیر با زلف و کمد تناسب دارد .3- با تمام دقتی که در قرون اولیه ی اسلامی در ضبط قرآن کریم اعمال میشد باز در خواندن قرآن اختلاف هایی دیده شد که ناشی از گوناگونی لهجه و نبودن اعراب و نقطه بود . از بین قاریان معروف هفت قاری شهرت بیشتر داشتند که قرائت های آنها مورد قبول همگان بود هریک از این هفت نفر ، دونفر  راوی داشتند در مجموع چهارده نفر .   {جهت اطلاع شما :  هفت قاری عبارتند از :  عبدالله بن عامر دمشقی / عبدالله بن کثیر مکی / ابوعمرو  / حمزه بن حبیب کوفی  / نافع بن عبدالرحمن / کسایی  . }  4- چشم  ( چشم معشوق )5- ستاره قطبی  و در اینجا منظور پیر و مرشد طریقت  است . 6- رعایت و لطف مدعی  7- الف – فعل جمله « صورت توان بست »  ( وجه مصدری است ) فعل اصلی «صورت بست» می باشد ب – کجا برای این راه ، نهایتی صورت توان بست ؟  اگر حرف « را » فک اضافه به حساب آوریم چنین می شود : کجا نهایت این راه ، صورت توان بست ؟8- تضاد    درس یازدهم (اشارت صبح) صفحه 56  1- شوق ( شعله ی آتش در مقایسه با شوق من همانند طفل نی سوار است .) 2- شرر ، شرار ، غبار ، خمار ، خنده و آینه دار     3- بیت دوم   4- عمر کوتاه و زندگی زودگذر ، غیر واقعی بودن لذات این دنیا  5- غرقه ، محیط ، کنار و آب  6- ناپایداری عمر ، بی اعتباری دنیای مادی                7- چون مقام ها و لذت های دنیایی موقتی هستند و نهایتاً برای شخص چیزی جز ننگ و بی آبرویی به جای نمی گذارد .     8- دنیا      

درس عیب جو و مجنون صفحه 57  1- چون مجنون عاشق لیلی بود و همه چی زاو را حسن و کمال می دید اما عیبجو ظاهر نگر بود فقط عیب ها را میدید . 2- به گفته ی آندره ژید در کتاب مائده های آسمانی  «بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که به آن می نگری » اگر با چشم عشق و دوستی نگاه کنی همه چیز را زیبا می بینی . مجنون نیز چون به چشم عشق به لیلی می نگرد  عیبی در او نمی بیند .     3- مولوی لیلی را زیبا میداند ولی نه زیبای زیبارویان  و او را به زشتی نکوهش نمی کند . وحشی بافقی از عیب  ونقص های لیلی هم می گوید .  در شعر مولوی اختصار و ایجاز هست اما بیان این موضوع در شعر وحشی بیشتر و مفصل تر است . شباهت هر دو در این هست که دید عاشقانه باید داشت تا زیبایی معشوق را دریافت .  4- علامت نکره ، چون  « ی » در قصوری هم علامت نکره است  .  

 درس دوازدهم ( سپیده ی آشنا ) صفحه 61   1- چندشناک ، وهمناک ، شداید استخوان سوز ، نگاه وحشتناک غارها .   2-  توصیف ماه و حرکت آن در شب بر فراز سرزمین ماتم زده ی کربلا در بند چهارم 3- دیشب : شب عاشورا   ،   امشب : شب شام غریبان   4- اگر دین ندارید ( لااقل ) در دنیایتان آزاده باشید . 5- زیرا نویسنده به کمک احساس و تخیل شاعرانه ی خود به توصیف ابعاد مختلف قیام کربلا و اندیشه های جاری در آن پرداخته است و در آن توصیف زیبایی وجود دارد که بیانگر عواطف انسانی است .     قلب مادر صفحه 63   1- بیت آخر   2- عشق لطیف مادری و بیان احساسات او در باره ی فرزندش  3- چون خالی از هر نوع عاطفه ای است و به مادر بی احترامی کرده و به خاطر هوس دست به قتل او زده است .    پاسخ خودآزمایی درس سیزدهم ( 66)  1- سرمستی و از خود بیخود شدن ( در مسلک عاشقان و عارفان پرستش وقتی رخ میدهد که صوفی کاملا از خود بیخود شده و مجذوب حق شده باشد . )  2- بیت سوم    3-  قطرات باران  4- زیرا آینده نیز همانند گذشته گذرا و ناپایدار است .          5- بیت « به خون خود آغشته و رفته اند / چه گل هایی رنگین به جوبارها » 6- حلاج  درس رنج بى حساب ( ص 67 )  1- این قدر نگویید من  بگویید مکتب من   2- نقص و کمال / عیب و جمال  / خویش و غیر      درس چهاردهم ( ص 70 ) 1- غم اول عادى و دنیاى است  / غم دوم  غم عشق است که شاعر خواهان آن مى باشد و جنبه سازندگى دارد .  2 - شاعر  زخم سینه ى مبارز را مثل مدال افتخار مى داند که بر سینه فردى زده باشند

درس پانزدهم (ص75  )1- ( پرگو : آگنده گوش  ژاژ خاى   ) ( کم گوى : سرافراز  کم آواز  تأمل کننده در جواب  داراى سخنان مروارید مانند ) 2- صدف  مشک  کوه   3- بیت ششم « نشاید بریدن  نینداخته »    4- بیت دهم « حذر کن ز نادان ده مرده گوى ....... » با بیت یازده نیز ارتباط دارد .   5- آگنده گوش در لغت به معنى « کر » است و مجازاً به معنى نصیحت ناپذیر .  کسى که زیاد سخن مى گوید چون فرصت شنیدن ندارد شخن در گوش او فرو نمى رود و مثل کسى است که گوشش کر است و به اندرز دیگران گوش نمى دهد .  6- اخلاقی 7- شعرهای تعلیمی در قدیم غالبا مشتمل بر سروده های اخلاقی ، دینی و عارفانه بود ولی از انقلاب مشروطه به بعد مسایل سیاسی ، اجتماعی و روان شناسی نیز به حوزه ی شعر تعلیمی وارد شد .

 درس شانزدهم ذکر حسین بن منصور حلاج (ص 79 )  1- الف - وقایع عجیبى که مخصوص او بود  ب- حکم و فتواى جنید لازم است    ج - اعتراض کردند     2- به نظر او ، اصل ، مقبولیت در درگاه الهى است و اظهار نظرهاى مردم را دراین مورد بى تأثیر میداند و کار حلاج را یکسره به خدا وامیگذارد . 3- جنید به هنگام صدور فتوا  جامه ى مشایخ و علماى دینى را پوشید4- براى اینکه بتواند فتوا بدهد چون او مى خواست خود را در مقام یک صوفى  تبرئه کند و بر اساس فقاهت و شیخى خود فتوا بدهد به همین دلیل لباس صوفیان را از تن بیرون آورد و لباس علماى دینى را پوشید .  5- چون شبلى  عارف و صوفى بود ومعنى انا الحق حلاج را مى فهمید اما در موافقت و همراهى با مردم از روى آگاهى به سوى حلاج گل مى اندازد به همین دلیل حلاج از او گله مى کند .  6- زیرا منکران حلاج به دلیل استوارى در دین و بر اساس توحید با او مخالفت مى کردند و کار آنها مخالفت با شرک بود در حالى که مریدان فقط به حلاج خوش گمان بودند . 7- زیور و زینت مردان خدا  خون و شهادت آنان است . 8- واقعات غرایب  /  کارهاى عجایب  درس مست وهوشیار( ص82 )   1- فسادهاى اجتماعى  2- رشوه گیرى و فساد حاکم بر قوة قضاییه  3- فساد و گناه  کمش هم زیاد است . و در اینجا بحث بر سر کم یا زیاد بودن گناه نیست بلکه نفس عمل مهم است یعنى شراب خوردن حرام است چه کم باشد چه زیاد

شاد و سربلند باشید 


دسته ها :
يکشنبه چهارم 12 1387
X