تعداد بازدید : 2010
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 4
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم.................روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
جایی که تخت و مسند جم میرود به باد.............تا بو که دست در کمر او توان زدن
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما...............چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت..........حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نیست
.
.
.
.
کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم............شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
گر غم خوریم خوش نبود به که میخوریم...........در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم.................ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم..................با خاک آستانه این در به سر بریم
دسته ها :
جمعه پانزدهم 10 1385