"بخشی از صحبت های موسوی:"از نظر من نوشته ساده ی یک شهروند علاقمند به سرنوشت کشور در پشت شیشهی مغازهاش دلنشینترین و موثرترین الگوی تبلیغاتی است. میخواهم از کارهایی که شایعه شیوعشان را در فصول انتخابات شنیدهام، به اکیدترین وجهی پیشگیری کنم." بله، همه با چشم خود می بینیم که هیچ عکسی از میرحسین موسوی چاپ نشده است! به جای "نوشته ی ساده ی یک شهروند" هم شیئ سبزی نیست که بازیچه ی تبلیغاتی حامیان موسوی نشده باشد.
گاهی مرور تاریخ بسیار خوب است! مخصوصا اگر تاریخ معاصر باشد. حالا اگر این تاریخ، خیلی معاصر باشد چه بهتر! مثلا مرور حادثه ای که بیست سال پیش اتفاق افتاده. شاید هم حتی نزدیک تر. مثلا بازخوانی نامه ای که چهار سال بیشتر از انتشار آن نمی گذرد. نامه ی تند مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی که پس از صدور بیانیه ی او برای حضور در انتخابات صادر شد خواندنی است. مخصوصا پس از شنیدن تعریف هایی که شیخ اصلاحات از دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی چند شب پیش در گفت و گوی ویِژه ی خبری انجام داد. در آن سال شاید اولین نوشته ای که فضای انتخابات نهم را به سمت بی اخلاقی برد همان نامه ی شیخ اصلاحات بود به هاشمی رفسنجانی. شاید هم بیانیه ی نخوت بار هاشمی رفسنجانی برای حضور در انتخابات بود که فضای سالم انتخابات را تغییر داد.
یکی از دوستان پیامک زده است که به احمدی نژاد رای نمی دهم، چرا که بیمناکم از "ذبح شرعی اخلاق و حریت و خرد"! خب البته هر کس حق دارد نگرانی های خودش را داشته باشد. ولی چرا کسی نگران دغل بازی برخی سیاسون به نام انقلاب نیست؟ چرا نخست وزیر دوران دفاع مقدس هنوز نان نام امام(ره) را می خورد؟ با آن که همه ی کاندیداها ادعا می کنند که نقد، باید منصفانه باشد تا کنون از زبان هیچ کدام کوچکترین نکته ی مثبتی در باره ی این دولت نشنیده ایم؟! شاید هم البته هیچ نکته ی روشن و مثبتی وجود ندارد! سفرهای استانی که کاری پوپولیستی و عوام فریبانه است و سیاست خارجی مان هم که ماجراجویانه است و همه ی کارخانه ها هم در حال ورشکست شدن هستند و آمارهای دولتمردان هم، همه یک سر کذب است و... "شاید نتوان یک انتخابات جدی را در فضایی خالی از خردهگیری، به ویژه نسبت به دولتی که حاکم است در نظر آورد. با این همه لازم است که احترام دولت قانونی جمهوری اسلامی به دقت رعایت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب ارائه گردد." این ها بخشی از بیانیه ی انتخاباتی میرحسن موسوی است. بیانیه ای که چند ماه از صدور آن بیشتر نمی گذرد. شاید میرحسین موسوی به خاطر انتقاد روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب گفته است دولت نهم آبروی ایرانیان را در جهان برده است!
بازخوانی تاریخ مفید است. حتی اگر بیانیه ی چند ماه پیش یک سیاست مدار هنرمند باشد. ولی چرا سیاست مدار آرمان گرای دهه ی شصت برای دست یابی به قدرت به حرف های کذب متوسل شده است؟ موسوی در اولین برنامه ی تلویزیونی خود که میلیون ها بیننده آن را می دیدند گفت: "در این چند سال متأسفانه محرومیت تصویر داشتم، لذا یکی از آرزوهایم این است که مردم از طریق رسانه ملی به تبادل نظر بپردازند." موسوی در جای دیگر در جمع مردم شیراز گفته است: "در طول مدت این چند سال رسانههایی که حتی همین امروز هم از نشان دادن برنامه ی کوچکی از من طفره میروند حتی یک بار هم به سراغ من نیامدند." البته متاسفانه با انتشار این خبر و این خبر کذب بودن حرف های موسوی عیان شد. موسوی در ادامه ی همان بیانیه می گوید: "در جریان فعالیتهای انتخاباتی، ستاد اینجانب حق چاپ و تکثیر عکس مرا نخواهد داشت و از علاقمندانی که ممکن است به صورت خودجوش وارد صحن تبلیغات شوند نیز انتظار دارم که به این خواستهی خدمتگزار خود توجه کنند. از نظر من نوشته ساده ی یک شهروند علاقمند به سرنوشت کشور در پشت شیشهی مغازهاش دلنشینترین و موثرترین الگوی تبلیغاتی است. این نه بدان معناست که استفاده از تصویر را الزاما مسرفانه و یا فریبکارانه بدانم، بلکه میخواهم از کارهایی که شایعه شیوعشان را در فصول انتخابات شنیدهام، و امیدوارم هرگز واقع نشده باشند، به اکیدترین وجهی پیشگیری کنم. هرگونه عمل خلاف اخلاق حضور و نشاط مردم را در صحن? انتخابات خدشهدار میکند." بله، همه با چشم خود می بینیم که هیچ عکسی از میرحسین موسوی چاپ نشده است! به جای "نوشته ی ساده ی یک شهروند" هم شیئ سبزی نیست که بازیچه ی تبلیغاتی حامیان موسوی نشده باشد. آخرین بخش بیانیه ی موسوی اما خواندنی تر از همه است: "همچنین از همه عزیزان و دوستان تقاضا دارم به هیچوجه از امکانات و اموال عمومی، چه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، در امور انتخاباتی استفاده نکنند." شاید ورزشگاه دوازده هزار نفری آزادی جزء امکانات و اموال خصوصی ایشان است نه "امکانات و اموال عمومی"! خواندن کتاب شش گفتار چاپ نشر نی به خصوص فصل اول آن برای درک چرخش های180 درجه ای این روزهای آخرین نخست وزیر ایران بد نیست.
این روزها فضای نقد عالمانه و دلسوزانه که نه، فضای تهمت زدن های مزورانه و دروغ بافی های سیاسی علیه دولت به خصوص از جانب سه کاندیدای رقیب احمدی نژاد داغ است. چه شده است که سیاستمدارانی که تا دیروز در فضای بازی های سیاسی خود جنگ زرگری راه می انداختند امروز هم پیمان های نبرد احزاب شده اند؟ راستی، چرا کسی از ورشکستگی کارخانجات نساجی ایران در سال های ?? و ?? و بیکار شدن صدها کارگر و کتک خوردن آن ها به جرم مطالبه ی حقوقشان سخنی نمی گوید؟
منبع : راسخون