دسته
برندگان دومین رقابت وبلاگ نویسان تبیانی
لينكدوني
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 423632
تعداد نوشته ها : 362
تعداد نظرات : 42
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مروری تاریخی بر دیدگاه‌های اصلی‌ترین حامی کنونی نخست وزیر دهه 60

 

هاشمی رفسنجانی: اداره زندگی مردم در دولت موسوی به بدترین نوع بود


■ حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی: مسئله دیگر مسئله فساد اداری است که در بعضی از ادارات، بعضی از افراد برای مردم مزاحمت‌هایی بوجود می‌آورند (2/2/68)
■ من یک بار در جلسه‌ای گفتم ما الان پانصد میلیارد تومان طرح نیمه کاره داریم؛ می‌دانید پانصد میلیارد تومان تقریباً 8 برابر بودجه امسال ماست که اینها همه در این برنامه باید تکمیل شود. ماندن اینها خیانت است (18/9/68)
■ اگر بنا بود عدالت اجتماعی را این‌جور درست بکنیم در این 10 سال درست کرده بودیم (18/9/68)
■ این فساد را چه کسی قبول دارد. ما چای شمال را ارزان می‌خریدیم، نه چایکار سود می‌برد و نه کارخانه‌چای خشک کنی سود می‌برد، بلکه همه ضرر می‌کردند. نتیجه آن این شد که حدود 10 هزار هکتار از اراضی با ارزش چایکاری ما از مدار خارج شد و بنا شد که چای وارد کنیم(22/4/70)
■ ما دچار یک تمرکز کمرشکن اداری شده بودیم که به خاطر سهمیه‌ای کردن کالا و انحصاری کردن صادرات و واردات و ... بود (19/5/70)

گزارش ویژه « ایران» از عملکرد نخست وزیر دهه 60
میرحسین موسوی
از زبان هاشمی رفسنجانی
هاشمی در تاریخ 8/7/68 : شیوه اداره زندگی مردم توسط دولت موسوی بدترین نوع است

شبکه ایران (inn.ir) ـ با نزدیک شدن به روز برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، ‌مردم جدی تر از قبل به دنبال انتخاب نامزد مورد علاقه خود هستند. ارزیابی و مقایسه دیدگاه ها و برنامه کاندیداها برای اداره کشور یکی از اصلی ترین روش‌های شناسایی کاندیدای برگزیده است . اما در شرایط فعلی که کمتر به بیان برنامه، استراتژی و سیاست ها و
اولویت ها پرداخته می شود، برای شناخت برخی کاندیداها راهی جز بررسی عملکرد و کارنامه کاری ایشان باقی نمی ماند. گزارشی که پیش رو دارید، بخشی از سخنرانی‌های حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرهاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه سال‌های 68، 69 و 70 است. ایشان در این سخنرانی‌ها با ارزیابی و نقد عملکرد دولت میرحسین موسوی، مشکلات به ارث رسیده از این دولت را تشریح کرده است. مشکلاتی که غالباً مردم خوب ما در آن دوران سخت با صف‌های طویل برای گرفتن کالاهای کوپنی، استفاده از گوشت‌های یخی، فقدان مواد اولیه برای کارخانه‌ها، کمبود دارو، وجود پزشکان هندی و بنگلادشی، کمبود قطعات یدکی و فرسودگی ماشین‌آلات کارخانه‌ها، قطع مکرر برق، نبود آب لوله‌کشی در روستاها، فقدان گاز لوله‌کشی در بسیاری از مناطق شهری و روستایی، از بین رفتن تولیدات کشاورزی به علت نبود شبکه صحیح حمل و نقل و توزیع، استقراض از بانک‌های خارجی، پائین بودن امید به زندگی و بسیاری از طرح‌های نیمه تمام و... در خاطره‌شان ثبت کرده‌اند. از آنجا که اولاً به عنوان یک رسانه فراگیر وظیفه داریم زمینه حضور پرشور مردم شریف ایران را در انتخابات آینده فراهم آوریم و نیز به سؤالات متعدد مخاطبان گرامی درخصوص نامزدها پاسخ دهیم و ثانیاً اگر خود رأساً وارد این ارزیابی می‌شدیم ، این شائبه پیش می آمد که خدای ناکرده از موضع بی‌طرفی خارج شویم، مناسب دیدیم بدون هیچ پیش داوری، توانمندی وضعیت و شرایط دولت جناب آقای مهندس موسوی را که 20 سال از کار اجرایی کلان فاصله گرفته بودند، از زبان آقای هاشمی رفسنجانی که اینک حامی جدی ایشان هستند، در دسترس خوانندگان محترم قرار دهیم.تمامی مطالب منتشر شده در این گزارش از روزنامه جمهوری اسلامی استخراج شده است.

1- فساد اداری
ما چند تا مسئله عمده داریم که من در اینجا به آنها اشاره خواهم کرد: یکی همین مسئله
سوء توزیع و گرانی است یکی مسئله سوء اخلاق بخشی از انسان‌هاست، بد حجابها و آن افرادی که اخلاق اسلامی را مراعات نمی‌کنند و یکی هم همین مسئله سیاسی است که از بیرون دائماً برای کشور ما مسئله می‌سازند. مسئله دیگر مسئله فساد اداری است که در بعضی از ادارات بعضی از افراد برای مردم مزاحمت‌هایی بوجود می‌آورند و ما اگر در مسیر حرکتمان اگر چرخ‌های تولید راه افتاد، اگر استفاده از منابع آن طوری که شایسته است انجام شد، اگر همه کارها را درست کردیم چنانچه این مسائلمان را حل نکنیم باز نمی‌توانیم به جایی برسیم. اگر این فساد اخلاق موجود باشد جامعه ما آن جامعه ایده‌آل اسلامی نمی‌تواند باشد.
2/2/1368
2- مشکل تعزیرات
مشکلاتی که ما در باب مالیات داشتیم و یا در خیلی از ابواب دیگر مانند تعزیرات که یک مشکل جدی در مسیر قانونگذاری و اداره کشور ما شده بود که ایشان (امام) به راحتی حل کردند. شما اجازه بدهید که من دیگر داخل جزئیات نروم چون شما اینطور چیزها را به اندازه کافی می‌دانید.
20/3/1368
3- بی برنامگی
ما قبلاً برنامه نداشتیم الان برنامه پنج ساله ما دارد آماده می‌شود که داشتن برنامه خودش تکلیف خیلی چیزها را روشن می‌کند. آینده روشن می‌شود، خطوط مشخص است . معلوم است ما به کجا می‌خواهیم برسیم، مسئولان تکلیف خودشان را می‌دانند
دوباره کاری‌ها نمی‌شود و خیلی از ریخت و پاش‌ها را نخواهیم داشت و چیزهای دیگری را هم که قبلاً داشتیم الان از آن برخورداریم.
14/5/1368
4- مدیریت غلط
این شیوه‌ای که الان دولت دارد زندگی مردم را اداره می‌کند، این بدترین نوع اداره مردم است.
8/7/1368
5- بی عدالتی
شیوه توزیع درست نیست همین که هست هم درست توزیع نمی‌شود یعنی مردم یک عده‌ای به هر دلیلی به آسانی به اینها می‌رسند و یک عده‌ای هم نمی‌رسند. یعنی آن چیزهایی که دولت کوپنی کرده خوب به هر حال دیر یا زود به دست مردم می‌رسد اما اینکه کوپن نیست، عادلانه بدست مردم نمی‌رسد. این هم اشکالاتی در سیستم توزیع است برای اینکه خوب بنا نبود اینجوری شود این یک چیز موقتی بوده که تنظیم شده که باید بعداً برگردد به عرضه و تقاضا و از شبکه‌های توزیع معمولی به بازار برود و مردم بتوانند به طور عادی بروند و بخرند و این فسادها نباشد. اما این واقعیت وجود دارد که این شکل توزیع الان هست و یک نوع بی عدالتی از این طریق به مردم تحمیل می‌شود.
8/7/1368
6- خطر نقدینگی
نقدینگی بسیار زیادی الان در دست مردم است این مقدار پولی که ما در دست مردم داریم این خودش یک خطر جدی است برای اقتصاد کشور، علتش هم این است که این پولها در دوران جنگ خرج تولید نمی‌شد یا در جنگ مصرف می‌شد که برمی گشته دوباره در بازار و در دست مردم یا می‌رفتیم کالای خارجی می‌خریدیم.
8/7/1368
7- تعطیلی طرح‌ها
الان همه طرح‌های مهم شما مانده است بدلیل اینکه اجباری ندارند چرا که پولهایشان را گرفته و رفته‌اند این شیوه یک شیوه جاهلانه ای برای اداره یک کشور است.
18/9/1368
8- تاراج اموال کشور
الان ما در دریا هر مقدار که نفت استخراج می‌کنیم، گازهای آن را داریم می‌سوزانیم و مخازن مشترکی که با آن طرفی‌ها داریم آنها دارند، می‌برند و از ما هرز می‌رود این ثمره این فکر انقلابی است که بعضی از آقایان دارند خیال می‌کنند که انقلابی است و واقعاً این انقلابی است که ما اموال کشور را اینجوری به تاراج بدهیم؟
18/9/1368
9- تورم
من یک بار در جلسه‌ای گفتم ما الان پانصد میلیارد تومان طرح نیمه کاره داریم می‌دانید پانصد میلیارد تومان تقریباً 8 برابر بودجه امسال ماست که اینها همه در این برنامه باید تکمیل شود. ماندن اینها خیانت است همانطور که ماندن آنها باعث خسارت شده است. سال به سال گران‌تر می‌شوند . تورم مال اینهاست اصل تورم را شما اینجا ببینید که ما اینقدر سرمایه‌گذاری بدون نتیجه کردیم.
18/9/1368
10- وضعیت بغرنج
از عقلای قوم هم آنهایی که فکر اقتصادی داشتند به من می‌گفتند تو اصلاً وارد این ماجرا نشو چرا که این‌کار به این زودی درست شدنی نیست اصلاً مأیوس بودند حالا رفقای داخل همین مجلس هستند. مثلاً می‌گفتند تو برای انقلاب چهره فرهنگی و چنین و چنان هستی، آنجا می‌روی امید مردم نقش بر آب شده و خراب می‌شود این کار را نکن یک کس دیگری این کار را انجام بدهد. یعنی واقعاً کسانی که محاسبه می‌کردند حضور مرا در این مقطع برای این جامعه عاقلانه نمی‌دانستند.
18/9/1368
11- بی عدالتی
با این قوانینی که ما گذراندیم ما مردم را اینجوری می‌خواهیم اداره کنیم؟ آن‌وقت نتیجه‌اش هم این می‌شود که دلالها و آن بحث دیگری که یکی از برادران می‌کردند ایشان صحبت‌های ظاهر الصلاحی نمی‌کردند عدالت اجتماعی می‌خواهند، مشکلات مردم را هم می‌خواهند حل شود. چنین قوانینی همین وضع را بوجود می‌آورد یعنی نه عدالت اجتماعی را برقرار می‌سازد و نه مشکلات مردم را حل می‌کند. اگر بنا بود عدالت اجتماعی را اینجور درست بکنیم در این 10 سال درست کرده بودیم شما همه قبول دارید.
18/9/1368
12- نابودی استعدادها
این که در کشور ما کارهای تجاری، دلالی، واسطه‌گری بخش عظیمی از استعدادهای خود را می‌بلعد و کارهای اجرایی مؤثر، مفید و تولیدی و پر افتخار متولی ندارد و کسی دنبال آن نمی‌رود، بدترین مرضی است که ما دچار آن هستیم.
27/8/1368
13- ترویج تنبلی
در حال حاضر دو میلیون افغانی در ایران هستند و کار نیز می‌کنند و بعضی از کارفرماها از بین یک کارگر ایرانی و یک کارگر افغانی، کارگر افغانی را انتخاب می‌کنند زیرا او اینگونه کارها را بهتر انجام می‌دهد اما کارگر ما اینگونه فکر و عمل نمی‌کند این طرز تفکر غلط و کشنده است و بنیه اقتصادی کشور را به هم می‌زند البته شاید دلایل دیگر از قبیل مزد و شرایط مناسب داشته باشد ما باید شرایط کار را به گونه ای درست کنیم که از لحاظ فرهنگی شرایط زیستی و همه اینها مناسب باشد. البته همه تقصیرها را نمی‌خواهم به گردن آنها بیندازد می‌خواهم بگویم، فرهنگ کار و تلاش در کشور ما نیست دین ما اینگونه به ما نمی‌گوید.
27/8/1368
14- اقتصاد مریض
بحث این است که شرافت و کرامت کار باید در جامعه ما جا بیفتد اگر اینطور شد کارهای انگلی و خیالی و کاذب در کشور ما از بین می‌رود. اقتصاد در کشور ما مریض است. همه مشکلات در نرفتن به دنبال کار تولیدی پیچ و خم در کارهای اجرایی نیست ولی آن فرهنگ غلط آنها را می‌کشاند به انجام این قبیل کارها.
27/8/1368
15- کارمندان کج فکر
من به‌عنوان مسئول اجرایی کشور و رئیس جمهور منتخب شما می‌گویم سیاست دولت شما بر این است که امکانات کشور، زمین، آب، معدن، صنعت و هرچه امکانی در این کشور هست را در اختیار مردم بگذارد. برای اینکه مردم موجودی و امکانات و سرمایه شان را صرف آبادی کشور کنند. البته ممکن است در جریان کار هنوز ما با مأموران کج فکر و منحرف و تنگ نظر و نادان مواجه باشیم که در راه کار مزاحمت ایجاد کنند.
23/10/1368
16ـ رقم زشت
کاری که تا به حال شد، نتیجه این شده که ما الآن نسبت باسواد و بی‌سوادمان اینطوری است که 7/66 درصد مردم باسوادند و 3/23 درصد مردم بیسوادند که این خیلی رقم زشتی است. برای دین و جامعه‌ای که موظف شده که از گهواره تا گور به دنبال دانش باشد.
و اگر در چین هم علم را پیدا می‌کند باید برود و بگیرد و بیاورد واقعاً اصلاً چهره اسلامی ما را این زشت می‌کند که ما هنوز هم البته کار بزرگی است که ما رقم را از 47 درصد رسانده باشیم به 67 درصد و مخصوصاً در مورد خانم‌ها که اول انقلاب 40 درصدشان فقط باسواد بودند و 60 درصد بیسواد بودند آن نسبت هم اصلاح شده و هنوز هم نسبت نامعقول است.
18/1/1369
17ـ جامعه فقیرتر
مشکل عمده اقتصاد ما در پایین بودن تولید ناخالص ملی بود تولید در کشور، عدم سرمایه‌گذاری و به کار گرفته نشدن نیروها در شرایط بسیار نامطلوبی بود و روند نزولی هم داشت و اصولاً تعریف فقر و غنای یک جامعه همین جا است. اگر تولید ناخالص بیشتر باشد و سرانه به اندازه مصرفشان تولید کنند و یا بیشتر، جامعه سالم است اگر تولید کمتر از مصرف باشد جامعه فقیر است و هر مقدار کمتر، جامعه فقیرتر. حالا اگر توزیع هم ناسالم شد، یعنی همین تولید کم عادلانه پخش نشده این فقر در آن بخش که کمتر می‌برند بسیار شدیدتر خواهد شد. ماچگونه شرایطی را داریم، تولید که کم می‌شود در نتیجه تحمیل می‌شود بر بودجه دولت یعنی دولت پولی پخش می‌کند برای مخارج مردم، وقتی که خرج‌های دیگر هم تحمیل شده باشد در مقابل چیزی ندارد که پول را از مردم پس بگیرد. پول می‌دهد اما این پول برنمی‌گردد. اگر ما تولید داشته باشیم و تولیدات را به فروش برسانیم برای مردم هر چه پول مصرف می‌کنیم با تولیدات خود پول را از مردم برمی‌گردانیم این یک جریان سالم اقتصادی می‌شود.
ولی اگر تولید نباشد پول می‌ریزیم برنمی‌گردد پول زیاد که در دست مردم می‌ماند یک بلای بدتری است. این پول‌ها مدام برای خرید به بازار می‌آید و چون جنس نیست فروشنده‌ها هم مدام قیمت را بالا می‌برند برای چیزی که باید 10 تومان بگیرند 30 تومان می‌گیرند آنها که نمی‌توانند درآمد داشته باشند مجبورند فقیر باشند و کم بخورند آنها که فقیر نیستند خودشان را منطبق می‌کنند پس در اثر نبودن تولید، بودجه دولت کم می‌شود که کسر بودجه از بدبختی‌های هر دولت و ملت است کسر بودجه دولت مستلزم تورم و گرانی می‌شود، گرانی نتیجه کسر بودجه است کسر بودجه نتیجه کمی تولید است و فقر عمومی محصول همه اینها است. دولت در گذشته برای اینکه جلوی فقر عمومی را بگیرد یک مسکن را اجباراً به کار برده که ما هم هنوز به کار می‌بریم و آن سوبسید است. یعنی آن موجودی‌های دولت را که از منابع طبیعی مردم برمی‌داریم مانند نفت آن را به صورت ارزان یا مفت در اختیار مردم فقیر قرار می‌دهند به خاطر اینکه مقداری از مشکلات را بپوشاند.
مردم نمی‌توانند نان به قیمت عرضه و تقاضا بخرند. مردم نمی‌توانند آب، برق، گاز و نفت، حمل و نقل، دارو، بیمارستان و شیر و این قبیل کالاهای اساسی را به دلیل فقیر بودن عموم به قیمت عرضه و تقاضا خریداری نمایند و پولی که در اختیار دولت قرار دارد در واقع همان پول مردم می‌باشد، از همان پول اقدام به تهیه وسایل و ضروریات زندگی مردم به طور مجانی می‌نماید.البته خود این مسئله به دلیل اینکه به جای سرمایه‌گذاری در جهت افزایش توان اقتصادی، اقدام به مصرف از سرمایه می‌نمود نیز عوارض ناگواری را در پی دارد. از همین رو کشور با یک شرایط نامطلوب و غیرمفیدی مواجه شده بود.
3/6/1369
18ـ بلای نقدینگی
ما برای اینکه این بلای نقدینگی را از دست مردم خارج کنیم که به عنوان یک اهرم بسیار خطرناک و شیطانی محسوب می‌شود و هم می‌تواند خطر مهلکی برای نظام به شمار آید با امکانات خودمان به دنبال راه‌حل گشتیم. یعنی در جامعه ما نرخ تورم به طور نامعلومی رو به افزایش بود که سعی نمودیم این رشد سرسام آور را به نصف کاهش دهیم البته هنوز روند آن رو به رشد است.
3/6/1369
19ـ کسر بودجه
ما در سال 65 ، 5/1449 میلیارد ریال کسر بودجه داشته‌ایم. یعنی رقمی حدود 150 میلیارد تومان از زمانی که لایحه بودجه را از مجلس گذرانده‌ایم با این میزان کسر بودجه مواجه بوده‌ایم. سال 1366 از 1375 میلیارد ریال کسر بودجه و در سال 67 از 4021 میلیارد ریال یعنی چیزی حدود 200 میلیارد تومان کسر بودجه برخوردار بوده است.
در سال 68 تا نیمه همان سال که ما قبول مسئولیت کردیم همین روند تداوم داشت.
3/6/1369
20ـ تورم اسکناس
در ظرف این چند سال سیاست چاپ اسکناس ما بدین شکل بوده که البته چاپ اسکناس در کشور یک امر طبیعی است یعنی در هر سال در حد تورم اسکناس منتشر می‌شود و هیچ اشکالی ندارد اما وقتی نرخ تورم افزایش می‌یابد و نقدینگی روبه افزایش می‌باشد و دولت هم با کسری بودجه مواجه باشد دائماً به امر انتشار اسکناس مشغول می‌شوند که این وضع، چندان مثبت و مفید نخواهد بود.
3/6/1369
21ـ نرخ تورم
در خصوص نرخ تورم اکنون نرخ تورم مهار شده است نه این که نرخ آن به صفر رسیده باشد. چون هنوز قیمت بسیاری از اجناس ما روند رو به افزایش دارد، بسیاری از قیمت‌ها هم در مرحله متوسطی قرار دارد و بسیاری از اجناس هم قیمت‌شان نزول یافته است.
در مجموع ارزیابی رشد نرخ‌ها به این صورت بوده است که در سال 7،65/23 یعنی 23 درصد تورم را در مورد تعدادی از کالاها اطلاق می‌نمایند که البته این رقم را بانک مرکزی با مقیاس قرار دادن قیمت تعدادی از کالاها اعلام می‌کند.در این میان ممکن است بعضی از آنها به میزان 100 درصد گران شده باشد و بعضی‌ها به میزان 5 درصد و یا بعضی‌ها هم اصلاً افزایش نداشته باشد. همچنین در سال 66 هم نرخ تورم 7/27 درصد بوده که رقم بالایی است. در سال 67، 89/28 درصد که نزدیک 29 درصد می‌باشد. در سال 68، 25/17 درصد یعنی نزدیک 11، 12 درصد پائین تر از سال گذشته که باز هم مجموعه کالاهایی که مردم مصرف می‌کنند 17 درصد گران شده است.
3/6/1369
22ـ مشکل حمل و نقل
الآن بسیاری از محصولات و کالاهای موردنیاز مردم در کارخانه‌ها، بنادر و انبارهای مزارع وجود دارد که وسیله‌ای برای آن که ما اینها را به بازار مصرف برسانیم نداریم. چند تا از کارخانه‌های سیمان ما در تولیدشان مشکل دارند. چون انبارها پر شده و آسیاب‌ها نمی‌توانند کار کنند که ما آمدیم و بعضی‌ها را آزاد کردیم و گفتیم مردم خودشان بردارند بروند با این که سیمان کم داریم و سهمیه‌ای است گفتیم اینها را آزاد کنند. مثل ارومیه و یک مقداری در تهران. گفتیم حدود 400 هزار تن الآن ما گندم در مزارع خریده‌ایم و در آنجاها جمع شده است که می‌خواهیم به سیلوها برسانیم ولی مشکل حمل و نقل داریم. کارخانه شیشه قزوین را شنیدید که موقع زلزله حدود 100 میلیون تومان یا بیشتر از شیشه‌هایش شکست. ما به عنوان یک تخلف این قضیه را تعقیب کردیم و به آخرین نتیجه‌ای که رسیدیم این بود که حمل و نقل نتوانسته‌بود این شیشه را به نوبت برساند. حواله صادر شده بود. مردم در انتظار شیشه‌ها بودند ولی نتوانستند از کارخانه به شهرها برسانند. البته عذر حمل و نقل هم این بود که لاستیک به موقع به او نداده‌اند. عذر لاستیک هم این بود که ما ارز نداشتیم که لاستیک بیاوریم. یعنی مجموعه رسید به اینجایی که کمبود تولید بود و ما لاستیک را به موقع نرسانده بودیم. شیشه‌ها در کارخانه به این شکل خرد شد.همین حالا حدود یک میلیون و نیم تن کالا در بنادر و در کشتی‌ها مانده که حمل و نقل مشکل دارد.
3/6/1369
23 ـ بانک‌های خالی
بسیاری از نقدینگی‌های شناور در دست مردم، جمع‌آوری و به سمت تولید هدایت و یا در سیستم بانکی متمرکز شد. معلوم شد که موجودی بانک‌ها افزایش یافته است. علی‌رغم اینکه مردم پول خود را در خانه خود نگهداری و یا میان دست‌ها گردش می‌کرد، به بانک‌ها اعتماد کرده و آنها را تحویل بانک‌ها دادند.
حجم مسکوک و اسکناس در دست مردم پائین آمده است. از خطرناکترین موارد در اقتصاد این است که حجم مسکوک و اسکناس نزد مردم زیاد باشد. همچنین نرخ تورم که از رشد شتابانی برخوردار بود هر سال اینگونه بود که پیش‌بینی می‌کردیم اینقدر درآمد، اینقدر هزینه و وقتی اواخر سال می‌شد می‌دیدیم که درآمدها تحقق پیدا نکرده و هزینه‌ها انجام شده و با چنین وضعیتی به مجلس می‌رفتیم و درخواست می‌کردیم که از بانک‌ها قرض بگیریم. امسال برای اولین بار است که حرکت معکوس شده و آن مقدار که بنا بود قرض کنیم، قرض نکردیم.
9/8/1369
24- طرح های نیمه تمام
خیلی از امکانات و مراکز خراب شده که بلااستفاده مانده است و در واقع عدم النفع آنها برعهده ما است. وقتی که جنگ خاتمه یافت، مبلغ 500 میلیارد تومان طرح نیمه تمام داشتیم که به تأخیر افتاده بود و به مرحله بهره‌برداری رساندن آنها کار بسیار دشواری بود. البته همه این طرح‌ها به خاطر طولانی شدن دوران ساختش، هزینه‌شان به چند برابر رسیده است. مثلاً فولاد مبارکه‌ای که اول حدود 30 میلیارد تومان برایش در نظر گرفته بودند، الآن ما حدود 80 میلیارد تومان باید خرج آن کنیم تا کارش به پایان برسد.
14/3/1370
25- مشکلات را به حساب جنگ نگذاریم
این تناسب در اکثر طرح‌های صنعتی، اقتصادی مشهود است. کارهای انجام نشده‌ای را در دسترس داریم که به این وضع باقی مانده است که این بدترین و مخفی‌ترین فصل مربوط به مشکلات است.
ما در این 8-7 سال اقدامی در جهت خرید کامیون به عمل نیاوردیم و یا کم خریدیم. باید اقدام به خرید کامیون نماییم. اتوبوس نیز نخریده‌ایم. باید بخریم. واگن راه آهن نخریده‌ایم. باید بخریم. راه‌هایمان را مرمت ننمودیم که باید مبادرت به این امر نماییم. بندرهایمان هم آسیب دیده که باید نسبت به اصلاح آن اقدام کنیم و یا این که بندرهایمان آسیب دیده که باید آنها را ترمیم نماییم. همچنین نیروگاه نساختیم. کم ساختیم و به تبع آن با خاموشی مواجه هستیم. سد نساختیم که آب‌هایمان در حال هرز رفتن هستند و باید سد بسازیم. پالایشگاه نساختیم که الآن باید وارد کنیم. برای شهرهای کشور فاضلاب نساختیم که تمامی آنها در این رابطه مشکل دارند. نتوانستیم به شهرها آب برسانیم که بسیاری از شهرهای کشورمان در حال حاضر با مشکل کم‌آبی مواجه‌اند. به کشاورزی به اندازه کافی بها ندادیم. کشاورزان کمبود تراکتور و کمباین دارند و به همین دلیل گاهی اوقات محصول از روی زمین برداشت نمی‌شود. همچنین وضعیت حمل و نقل‌مان به آن مرحله از ضعف رسیده است که به میزان دو میلیون تن از بارها و وسایل‌مان در دریا معطل مانده و لذا کارخانه‌ها و انبارها منتظر رسیدن این وسایل هستند که همه این مسائل در ارتباط با جنگ می‌باشد. همه این مسائل چیزهایی است که ما باید اکنون اقدام به انجام آنها کنیم و به حساب جنگ هم نمی‌توانیم بگذاریم مثلاً ما نیروگاه نساختیم چون پولش را در آن زمان نتوانستیم فراهم سازیم ولی حالا باید با تعجیل نسبت به ساخت آنها اقدام کنیم. الآن به جای این که سالانه برای تولید دو هزار مگاوات برق نیروگاه بسازیم، ما باید برای تولید 5 هزار یا 7 هزار مگاوات برق قرارداد ساخت نیروگاه را دنبال کنیم.از طرف دیگر انبارها در زمان جنگ تقریباً خالی شده بود و باید این انبارها شارژ شود. زمانی که ما کار در کارخانه‌ها را شروع کردیم، کارخانه‌ها هیچ گونه مواد اولیه‌ای در انبارهایشان موجود نداشتند.قطعات ماشین‌ها مستهلک و فرسوده شده که باید کاملاً تعویض گردد. قالب‌های کارخانجات باید عوض بشود در طول 10 سال گذشته تمام اینها به طور راکد به سر می‌بردند و باید اینها را مجدداً تأمین نماییم. مسکن عقب مانده چون که ما هیچ گونه مصالحی در دسترس نداشتیم که اقدام به احداث مسکن نماییم. در این زمینه عقب ماندگی زیادی وجود دارد. همه این مشکلاتی که عرض کردم و همه آنها با استناد به آمار و ارقام است که کسی هم نمی‌تواند بر روی صحت و سقم آنها به خود شک و تردید روا بدارد.
4/3/1370
26ـ عبور از اقتصاد متمرکز
یکی از مشکلات جدی کشور مان در ساختار اقتصادی که حالا که می‌خواهیم از اقتصاد متمرکز عبور کنیم و به طرف اقتصاد متعادل زمان صلح برویم، یک مشکلات بسیار جدی داریم منجمله قیمت‌های بعضی از کالاهای دولتی است. در زمان جنگ خطرناک بود و این کارها را نکردند و یا نخواستند بکنند، اما الآن ببینیم می‌توانیم اینها را اینجوری تحمل کنیم یا نه. شما فکر می‌کنید گازوئیل چه قیمتی دارد و دولت چطوری به مردم می‌دهد، اولاً مال چه کسی است و ببینیم که با عدالت سازگار است یا نه. ما نفت کوره را لیتری یک ریال‌ و نیم می‌دادیم، شما می‌توانید خاک بیابان را این مقدار تحویل دهید؟ خوب این آتش زدن به کشور است. این اداره کردن کشور که نیست. البته یک کسی که به فکر خودش باشد شاید این کار را بکند اما اگر من به فکر باشم که آینده این مردم باید درست شود و باید اقتصاد درست شود و مردم به اندازه‌ای که حقشان است بهره‌ببرند، این را خیانت می‌دانم.
22/4/1370
27ـ سالها بد عمل کردیم
البته به علت این‌که سال‌ها بد عمل کرده‌ایم نمی‌توانیم یک دفعه شوک وارد کنیم. از طرفی در کشور کاری باب شده بود که کامیون‌هایی بودند که به پمپ بنزین‌ها می‌رفتند و گازوئیل می‌زدند و به شوفاژدارها می‌دادند چون چهار ریال می‌خریدند و 10 ریال می‌فروختند. کارشان این بود، خب این فساد را چه کسی قبول دارد. ما چای شمال را ارزان می‌خریدیم، نه چایکار سود می‌برد و نه کارخانه‌چای خشک کنی سود می‌برد، بلکه همه ضرر می‌کردند. نتیجه آن این شد که حدود 10 هزار هکتار از اراضی با ارزش چای کاری ما از مدار خارج شد و بنا شد که چای وارد کنیم. ما مشکلات بسیار جدی در این نحوه قیمت‌گذاری داریم. مس را کیلویی 25 تومان می‌دادیم و مسگر می‌خرید و چند چکش روی آن می‌زد و آن را به قراضه تبدیل می‌کرد و از کشور خارج می‌نمود و سه دلار می‌فروخت.
سه دلار با 25 تومان چقدر فاصله دارد و همه به قاچاق افتاده بودند. هی می‌گویند سهمیه‌بندی، خب شما دیدید که در دوره سهمیه‌بندی چه شد. ما سهمیه می دادیم ولی سر از بازار آزاد احتکار در می‌آورد. اکنون اکثر محصولات داخلی کشور دیگر دو بازاری نیست.
22/4/1370
28ـ استقراض
گفتم در خارج حدود 12 میلیارد دلار تعهد ارزی داشتیم که اینها خریدهای نسیه و گشایش اعتبارات بود و بدهی به بانک مرکزی در طول این مدت که عراق از بیرون قرض می‌کرد. ما مخارجمان را از بانک مرکزی می‌گرفتیم و هر سال کسر بودجه تا این‌که جمع و رقم وحشتناکی شد.مثلاً صندوق‌های بازنشستگی بسیار در طول سال‌های چند آنطور که لازم است به آنها پرداخته شود، توجه نشد و ترفیعاتی که نیروهای نظامی باید می‌گرفتند نگرفته بودند و طلبکار بودند. خیلی از فوق‌العاده‌هایی که باید نظامیان می‌گرفتند نگرفتند و بدهی‌ از این قبیل . مسئله سوم مسئولیتی که نظام در برابر رزمندگان و خانواده‌های آسیب‌دیده از جنگ داشت. خب این همه شهید و خانواده شهید و خانواده اسیر و اسیر و جانبازان و این همه رزمنده که عمر و جوانی‌شان را در جبهه طی کرده بودند. اینها نوعاً از طبقات محروم روستاها و مردم مستضعف بودند که خب در دوران جنگ حسابی خدمات بسیجی اینها را با مشکلات اقتصادی روبه‌رو کرده بود.
19/5/1370
29 – بدترین دردها
طرح‌های نیمه تمامی که روی دست دولت مانده بود، شاید بدترین دردها بود. کسی هم احساس نمی‌کند آن روز محاسبه کردیم دیدیم حدود 500 میلیارد تومان طرح نیمه ساخته روی دست دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران مانده ممکن است بعضی‌ها بگویند طرح نیمه تمام حالا باشد این خودش ثروتی است بله این مقدار نعمتی است ولی وضع تأخیر یک مصیبت و مشکل غیرقابل تحملی است. من حالا عرض می‌کنم، اولاً رقم 500 میلیارد تومان بدانید با بودجه عمرانی که ما آن زمان داشتیم یعنی حدود شش برابر بودجه یکسال ما. یعنی به اندازه شش سال که ما بودجه بریزیم این طرح‌ها را می‌توانستیم در برنامه عمرانی قرار دهیم. تا خبر طرح یعنی چه؟
مثلاً فولاد مبارکه که یکی از طرح‌های ما بود. اگر در زمان خودش این طرح اجرا می‌شد و در زمان خودش محصولش به بازار می‌‌آمد بسیاری از مشکلات را برطرف می‌کرد مثلاً ورق آهن، یعنی حدود دو میلیون تن ورق آهن که الآن مصرف ما در کشور خیلی کمتر از این است. تأخیر در پایان این طرح یعنی این. آن روزها حدود 30 میلیارد تومان هزینه آن بود. ولی حالا حدود 80 میلیارد تومان شده و این تأخیر یعنی سه برابر شدن هزینه‌ها. شما اگر خودتان احداث خانه‌ای را در سال 62 شروع کرده باشید و روی دست شما مانده باشد و خرده خرده ساخته باشید تا به حال می‌فهمید که تفاوت قیمت یعنی چی یعنی آن سال، چند تمام می‌شد و امسال برای شما چند تمام می‌شود. انتظار نیروها و تورمی که ایجاد می‌کند. چون این طرح‌ها دائماً پول می‌خورد بدون این‌که محصولی به ما بدهد.ما 500 میلیارد تومان اینگونه طرح‌ها را داشتیم، پتروشیمی بندر امام، نیروگاه بوشهر و شهید رجایی و چوب و کاغذ مازندران و راه‌آهن بافق - بندرعباس اینها طرح‌های بزرگ است و طرح‌های کوچک از این قبیل مانند سرب و روی زنجان و همه این‌ها برای مملکت حیاتی و چیزهایی بود که ضرورت زندگی بود.
19/5/1370
30 - عقب ماندگی
عقب‌ماندگی در امکانات زیربنایی بود که این ده سال یک مشکل بسیار بسیار سنگین و غیرقابل تحملی را بر دوش شما مردم گذاشته است و زیاد نیاز به توضیح ندارد. خودتان می‌دانید یعنی مثلاً ما راه‌هایی که نساختیم، راه‌آهن‌هایی که نساختیم، نیروگاه‌هایی که نساختیم، و وسایل حمل و نقلی که نخریدیم. لوله‌کشی آب، گاز و لوله‌کشی‌های دیگر و چیزهایی از این قبیل، جنگل‌ها و مراتع که با نساختن سد در حال از بین رفتن است. شما ببینید از این ناحیه چه اشکالات عظیمی برای مردم فراهم شده است. وقتی آن روز را محاسبه کردیم یک رقم عظیمی را با یک سرعت عمل فوق‌العاده و نیروی انسانی عظیمی را لازم داشتیم تا ما این هفت تا هشت سال را جبران کنیم و به وضع روز برسانیم.
19/5/1370
31- 500 شهر راکد
وضع شهرداری‌های کشور، حدود 500 شهر در کشور هست که نتوانستند خودشان را به روز برسانند خیابان‌ها، میادین، پارک‌ها، آب، برق و... خب در تهران زندگی می‌کنید و وضع شهر را می‌دیدید شهرهای دیگر از اینجا بدتر بود. باز قدری به تهران رسیدگی می‌شد 500 شهر راکد و 10 سال عقب مانده که همه چیزشان عقب بود. از سینما، ورزشگاه و از کتابخانه از آب و برق و... و آن چیزی که وسیله ضروری زندگی است عقب و راکد مانده به ا ضافه این‌که ماشین‌آلات اینها به جبهه رفته بود.شهرداری‌ها از ما مطالبات ماشین‌آلات می‌کنند که ما باید به آنها بدهیم چراکه مال مردم است و از عوارض گرفته شده است.
19/5/1370
32- افت تولید
مشکل بعدی ما که باز از اینها مشکل‌تر است افت تولید است. تولید در کشور بشدت نزول کرده بود، بعد از انقلاب ما، در آن دو سال اول نتوانستیم تولید را سامان دهیم، مدیریت‌ها بهم خورد، خیلی از مدیران فرار کردند، کارخانه‌ها مصادره شد، سرمایه‌ها را بردند و این ده سال افت تولید جیب مردم را خالی کرد. من فقط یک رقم را می‌گویم و شما می‌توانید بفهمید معنای تولید یعنی چه؟ تولید ناخالص ملی یکی از شاخص‌های اساسی‌ رونق اقتصادی کشور است که می‌گویند این مقدار تولید در کشور بوده و قبل از انقلاب هم مطلوب نبوده و بعد از انقلاب تا این مدت به این شکل درآمده، وضع تولید ناخالص اینطوری شده که اگر یک نفر ایرانی از مجموعه تولیدات کشور، مثلاً 40 هزار تومان سهمش می‌شده، در سال 67 که ما برنامه را بررسی کردیم، 20 هزار تومان سهم می‌برد. حتماً معنای این را درک می‌کنید و دو دلیل هم داشت یکی این‌که تولید کم شده و یکی جمعیت زیاد شده بود.
19/5/1370
33- فقر مضاعف
سهم سرانه ما از تولید در سال 67، 23 هزار ریال بود که در اوج خوبی آن نزدیک به 40 هزار تومان بوده است، یعنی 53 درصد ما داشتیم و هر ایرانی در این دوران 50 درصد فقیر شده بود. فقر واقعی یعنی این و بقیه چیزها را آدم نمی‌فهمد.حالا خانه‌اش، فرشش، غذایش چطوری است، اینها را هر کسی می‌تواند در معیارهای اقتصادی تحمل کند و مسائل خاص خودش را دارد. اما فقر واقعی در اقتصاد کشور یعنی کم شدن تولید سرانه و ما دچار این مصیبت شده بودیم یعنی جامعه ایرانی را وقتی محاسبه کردیم درآمد هر فردش در مجموع تولیدات کشور تقریباً نزدیک 50 درصد کم شده بود که این فقر را خیال می‌کنیم که با فشارها و تقسیم‌ها و سهمیه‌بندی‌ها و امثال اینها بتوانیم جبران کنیم که فقر جبران نمی‌شود. اگر دولت موفق باشد فقر را می‌تواند به صورت صحیح بین افراد تقسیم کند.
اگر نظام توزیع درست باشد، هنرش این است که این فقر را تقسیم کند و همه کم بخورند، کم بپوشند که ما این کار را نتوانستیم انجام دهیم. شما در زمان جنگ دیدید که یک عده زالوصفت ماندند و نه در جنگ شرکت کردند و رفتند در بازار سیاه و از این چند نرخی‌ها استفاده کردند و آنها هم این فقر را نسبت به طبقه مستضعف قوی‌تر کردند. بنابراین طبقه مستضعف ما فقر مضاعف داشت.
19/5/1370
34- مرض خطرناک
در کشوری که تولید نیست، سرمایه‌گذاری هم نیست یکی از ارقامی که خیلی سقوط کرده بود سرمایه‌گذاری بود بخش خصوصی سرمایه‌گذاری جدی نمی‌کرد و دولت هم چیزی نداشت، لذا بیکاری بود، این مشکل بیکاری یک مرض بسیار خطرناکی است که عوارض آن در جاهای دیگر مشخص می‌شود.
کارهای دلالی رشد می‌کند که خودش ضرر دارد. کارهای دست فروشی و تکراری، یک کالا به جای این‌که از مزرعه بیاید و به دست مصرف‌کننده برسد در این میان چند نفر نانخور پیدا می‌کند تا به دست مردم برسد. یکی با فروش آدامس خودش را سیر می‌کند، یکی با فروش سیگار، یکی با فروش یک تکه یخ خودش را سیر می‌کند، دیگری با فروش دستمالی که از این مغازه می‌گیرد و در خیابان می‌فروشد خودش را سیر می‌کند، خب این که کار نیست، اینها تحمل کردن مخارج اضافی بر مصرف‌کننده است. قاچاق به همین دلیل رشد پیدا کرد حال آنهایی که به دنبال قاچاق می‌رفتند، سرانشان فاسد و پول‌پرست بودند اما عوامل اینها مردم مستأصلی بودند که زندگی اینها را به قاچاق می‌رساند و این هم مشکل جدی دیگر.
19/5/1370
35- مقررات دست و پاگیر
ما دچار یک تمرکز کمرشکن اداری شده بودیم که به خاطر سهمیه کردن کالا و انحصاری کردن صادرات و واردات، زندگی اقتصادی، دست دولت باید در همه جا باشد و دائماً برای این‌که مأموران را حفظ کنیم، قانون و آئین‌نامه و تعزیرات گذراندیم. آنقدر قانون حفاظت‌کننده برای حفظ این تمرکز گذاشته‌ایم که حالا وقتی می‌خواهیم چیزی را اصلاح کنیم می‌بینیم که یک کتاب آئین‌نامه و قانون داریم، ما می‌خواستیم صادرات را تسریع کنیم می‌دیدیم یک نفر آدم صادرات‌چی حدود 70 تا 80 جا باید مراجعه کند.وقتی جنسی از خارج وارد می‌شود برای آزاد کردن آن از گمرک گاهی آنقدر این مقررات طول می‌کشد که جنس در گمرک به صورت کالای متروکه درمی‌آید و یا فاسد می‌شود. و دلالی در این وسط بوجود آمده به عنوان یک حرفه پیچیده فنی که چگونه آزاد کند و چگونه صادر نماید و این تمرکز آنقدر مشکل و دست و پاگیر است که شاید تا به حال ده‌ها مورد آن را در این لنگرگاه‌ها و جاهای حساس حل کردیم ولی باز می‌بینیم هنوز دست و پای ملت بسته است.
19/5/1370
36- فرسودگی کارخانه‌ها
مشکل مهم دیگری که ما گرفتار آن بودیم و هنوز هم حل نشده و در بعضی از جاها مشکل خاصی داریم، فرسودگی کارخانجات ماست. خوب این کارخانجاتی که حالا کار می‌کند نوعاً چیزهایی هستند که در سال‌های 50 تا 60 تهیه شده بودند. اینها هم کهنه هستند و هم قدیمی‌اند و هم نمی‌توانند با کارخانه‌های جدیدی که در دنیا هست رقابت کنند و هم قطعات یدکی ندارند و این مشکل، کارخانه را از بازدهی مناسب می‌اندازد. در کنار این مسئله خالی بودن انبارها مشکل دیگری بود. یعنی مواد اولیه ندارد و اگر امروز کار کند نمی‌داند که فردا چه خواهد شد.
19/5/1370
37- وابستگی به یارانه‌ها
مشکل دیگر، مشکل وابستگی شدید مردم ما به سوبسید و هزینه دولت بود عمده زندگی مردم اعم از نانشان، قندشان، چایشان و گوشتشان و شکر و روغن نباتی وابسته به کمک دولت شده بود. شما ببینید اکنون در هیچ کجای دنیا اینطوری نیست و هیچ کشوری حتی کمونیست‌ها هم اینطوری عمل نمی‌کردند. خوب یک جامعه اقتصادی از لحاظ اصولی فنی دستش و چشمش به دست دولت باشد که سر ماه یک کیلو شکر و مرغ بدهد و اگر ندهد زندگی او فلج است. زندگی سوبسیدی، زندگی کوپنی اصلاً حرکت را در جامعه کند کرد و به ناچار این را انتخاب کردیم، تنها دوایی بود که می‌توانستیم در آن شرایط به مردم بدهیم. و این هنوز روی دستمان مانده و برای حل آن مشکل داریم و آسان نیست که یک دفعه حمایت دولت را برداریم و بنا هم نداریم تا این کار را انجام دهیم.
19/5/1370
38- ناتوانی از رسیدگی به محرومان
مشکل دیگر، محرومیت شدید بخش‌های محروم کشور بود.
یکی از آرزوهای ما، در انقلاب این بود که به محروم‌ها برسیم و این فاصله‌ها را کم کنیم. نزدیک 50 درصد جامعه ما یعنی بخش‌های کشور ما محروم هستند یعنی از استانداردی که ما، در شهرها از آن برخورداریم، آنها برخوردار نیستند مثل آب، برق، آموزش، بهداشت، راه و کار و امثال اینها، خب این درد که از زمان شاه مانده بود و ما امید اصلاح آن را داشتیم و در این مدت هم به مردم وعده داده بودیم نتوانستیم به نقاط محروم برسیم، گرچه همه تلاش دولت و مجلس این بود که یک مقداری که داریم به نقاط محروم برسانیم ولی این مقدار ناچیز که آنها را غنی نمی‌کرد.
19/5/1370
39 – نفت ما را نمی‌خریدند
مشکل دیگر، ادامه محاصره بود، علی‌رغم اظهاراتی که می‌شد ما از محاصره بیرون نیامده بودیم، و هنوز هم بیرون نیامده‌ایم. و در محاصره هستیم و تا به حال کسی هم کمک درستی به ما نکرده است. آنهایی که باید از ما نفت می‌خریدند نمی‌خریدند، آنکه باید جنس صادراتی ما را بخرد نمی‌خرید، ما تقریباً همان محاصره زمان جنگ را داشتیم و هنوز هم خیلی از آنها را داریم.آلمان به قراردادش در مورد اتمام نیروگاه بوشهر عمل نمی‌کند، نیروگاهی که ما 85 درصد مخارج آن را پرداخته‌ایم. امریکا هنوز حاضر نیست پول‌های ما را بپردازد. این‌که فرانسه پول ما را نپرداخته، این‌که ژاپن حاضر نشد پتروشیمی که تا 90 درصد آن تمام شده را تکمیل کند، اینها سندهای جدی محاصره ماست. و بر همه اینها مشکلات و حوادث عجیبی که ما داشتیم از قبیل زلزله، سیل و آوارگان عراقی و امثال اینها که اضافه شد اینها در محاسبات آن زمان نبود.
19/5/1370
40- شاخص‌ها بدتر شد
شاخص‌ها در سال 67 بدتر شد چون مردم توقعات بعد از جنگ پیدا کردند، دولت درآمد بعد از جنگ پیدا نکرد و مخارج جنگ هم مانده بود و خیلی از مشکلات مثل دردهای خاصی که تا گرم است خودش را نشان نمی‌دهد در بقیه سال 67 خودش را نشان داد که حال آثار آن را شما مشاهده می‌کنید. ما بیشترین کسر بودجه را در سال 67 پیدا کردیم، در سال‌های قبل کسر بودجه به این نسبت نبود، نصف بودجه ما در سال 67 کسری داشت. 1/50 درصد رشد کسری بودجه ما، از حدود 400 میلیارد تومانی که ما خرج کردیم حدود یکصد میلیاردش را از بانک قرض کردیم، خب این نتیجه همان چند ماهی بود که بعد از جنگ با آن شرایط گرفتار شدیم و این تورم ما بود.آن تولید ناخالص را برای شما گفتم، مقایسه عملکرد بودجه عمرانی ما بودجه جاری بسیار اسف‌انگیز است. در سال 67 به قیمت ثابت ما حدود 30 میلیارد تومان البته در بودجه رقم بیشتر بود ولی قیمت ثابت را عرض می‌کنم خرج کردیم ولی بودجه جاری آن رقم هنگفت بود که حدود پنج برابر و نیم بودجه جاری از بودجه عمرانی ما بیشتر بود و این مصیبت است یعنی یک کشور در حال ساخت اگر یک چنین وضعیتی داشته باشد یعنی ورشکستگی یعنی هیچ. این مبلغ یعنی نگه داشتن همان طرح‌های در جا و هیچ چیزی پیش نرود و این وضع ما بود. ما با توجه به این وضع کشور، سیاست‌هایی را ترسیم کردیم، راه‌های پیدا کردن امکانات جدید و در آمدن از این تنگناها. من یک مطلبی از مسئله تورم را دیدم و آمدم که برای شما بخوانم و ببینید که سیر تورم در سال 53 تاکنون که به عنوان ارقام رسمی کشور تلقی می‌شود، در سال 53 تورم شدید شروع شده موقعی که نفت ما دفعتاً گران شده و آن مسائل خاص بوجود آمده بود. 50/15 درصد میزان تورم در سال 53 بود، در سال 54 این رقم 9/9 درصد، در سال پنجاه و پنج 4/16 درصد، در سال پنجاه و شش 9/24 درصد، در سال پنجاه و هفت که انقلاب به وقوع پیوست و تا حدودی هم روحیه انقلابی حاکم شد و قیمت‌ها ارزان شده بود 9/9 درصد یعنی حدود 10 درصد تورم در آن سال نمایان شد، در سال پنجاه و هشت 2/11 درصد که دوباره رو به رشد نهاده، در سال پنجاه و نه 5/23 درصد که جنگ نیز همزمان آغاز شد که یک دفعه به بالا کشید. در سال‌های 60 و 61، 23 درصد و 1/19 که سه درصد فروکش نمود چراکه قیمت نفت تا حدودی گران‌تر شده بود و ما هم اقدام به صدور نفت نموده بودیم. در مقابل مقداری هم واردات داشتیم که اینها مؤثر بود، در سال شصت و دو 7/14 درصد و در سال شصت و سه 10/10 درصد مجدداً باز هم تعدیل یافت، در سال 64 بهترین سال ما بود که در آن سال ارز ما زیاد شده بود و به کارخانه‌ها ارز واگذار نمودیم، همانند سال گذشته که تولید بالا رفت و به میزان 5/6 درصد رسید. دوباره از سال 65 افزایش یافت یعنی در سال 65 به 6/23 درصد رسید، در سال 66 به 8/27 درصد رسید که خیلی رشد داشته است. سال 67 به 9/28 درصد و آخرین سالی بود که مربوط به دوران پیش از برنامه بوده است.
19/5/1370

منبع : ایران حامی

 

دوشنبه یازدهم 3 1388

هفته گذشته آقای موسوی برای چندمین بار در توجیه سکوت بیست ساله خود واکنش نشان داد و این بار در شیراز برخلاف دفعات قبل که در توجیه سکوتش عنوان می کرد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشته و یا به آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی مشاوره می داده است، اعلام کرد که در این بیست سال رسانه ای نداشته است تا نظراتش را به اطلاع مردم برساند!
مهندس موسوی در جمع دانشجویان شیرازی وقتی در برابر انتقاد دانشجویان نسبت به سکوت بیست ساله اش قرار می گیرد، می گوید: من در بسیاری از مقاطعی که بسیاری از افراد ساکت بودند ساکت نبودم. در رابطه با تعطیلی گسترده جراید که بسیاری افراد سکوت کردند، من موضع صریح گرفتم و به اصطلاح توقیف فله‌ای مطبوعات که هنوز هم به کار می‌برند در این رابطه موضع‌گیری کردم. در طول مدت این چند سال رسانه‌هایی که حتی همین امروز هم از نشان دادن برنامه کوچکی از من طفره می‌روند حتی یک بار هم به سراغ من نیامدند. شما به من می‌گویید که در این سال‌ها سکوت کردم ولی من به هیچ وجه سکوت نکردم بلکه در معرض محرومیت از فضای رسانه‌ای بودم ولی در حد محدودی که می‌توانستم، نظریات خود را صراحتا بیان می‌کردم. (سایت قلم و کلمه)
متاسفانه یا خوشبختانه باید گفت که ایام انتخابات یکی از بزنگاه های مهم برای شناخت بیشتر نسبت به صداقت شخصیت های سیاسی است. در خصوص این سخن آقای موسوی چند نکته را باید گفت که در حقیقت نوعی «رمز گشایی از سکوت بیست ساله مهندس موسوی» است:
1. آقای موسوی مهمترین موردی را که برای عدم سکوت خود به یاد می آورد، اعتراض به توقیف فله ای روزنامه ها است، یعنی توقیف همان نشریاتی که رهبری در اردیبهشت سال 79 از آنها به عنوان پایگاه دشمن یاد کرد و به اقرار دوست و دشمن، ایستادگی رهبری در آن ایام توانست جلوی کودتای مطبوعاتی عوامل دشمن را بگیرد. البته آقای موسوی قبلا در موضعی درست اعلام کرده بود که ولایت فقیه جلوی کودتا را می گیرد ولی فراموش کرده که یکی از موارد این کودتاها همان چیزی است که آقای موسوی در حمایت از آن، روزه سکوتش را شکست!؟
2. آقای موسوی عنوان می کند که در این سال ها صدا و سیما هرگز به سراغش نیامده تا او را مطرح کند. این در حالی است که آقای کروبی در پاسخ به هوادارن موسوی در نجف آباد می گوید که آقای موسوی توضیح دهد که چرا وقتی چندبار من از او خواهش کردم به عرصه سیاست بازگردد، حاضر نشد بیاید!؟ مسئول کمیته رسانه ستاد ایشان (دکتر فاتح) سال ها در راس یکی از فعالترین خبرگزاری کشور بوده است و به مهندس موسوی نیز عشق می ورزد و حداقل این خبرگزاری در ده سال گذشته که از تاسیس آن می گذرد، کوچکترین تحرک آقای موسوی را به خبری بزرگ تبدیل کرد تا از مرگ سیاسی وی در افکار عمومی جلوگیری کند. آیا خبرگزاری ایسنا هم در این سال ها به سراغ آقای موسوی نرفت یا رفت اما ایشان تامل در تابلوهای نقاشی را بر تامل بر مشکلات انقلاب و مردم ترجیح داد؟! کافی است در سایت خبرگزاری ایسنا فاصله زمانی آذر 78 (تاسیس ایسنا) تا دی ماه 87 (حضور موسوی در انتخابات دهم) واژه مهندس موسوی را جستجو کنید، از 395 مورد یافت شده، تقریبا تمام موارد آن یا درخواست گروه ها و شخصیت ها از شما برای بازگشت به سیاست بوده و یا افتتاح نمایشگاه های نقاشی توسط شما، انصاف دهید....
3. آقای موسوی می گوید که در این بیست سال در محرومیت رسانه ای بوده و رسانه ای نداشته تا سخنی بگوید. باید از آقای موسوی پرسید که در این بیست سال شما درخواست رسانه داشتید و مسئولان وقت مجوز آن را نداند؟ مسئولیت اعطای مجوز نشریه به شما در شانزده سال از این مدت با آقای هاشمی و خاتمی بوده که شما مشاور آنها بودید، چرا آنها شما را لایق برخورداری از رسانه ندانستند؟ تنها در دولت آقای احمدی نژاد شما درخواست نشریه کردید و بلا فاصله و بدون نوبت مجوز «کلمه سبز» در دستتان قرار گرفت. پس یا شما نخواستید و یا خواستید و دولت های سازندگی و اصلاحات به شما اجازه ندادند.
خلاصه این که آقای موسوی، متاسفانه شما هیچ توجیه قابل قبولی نه برای هواداران و نه برای منتقدانتان نسبت به این سکوت بیست ساله ندارید، پس صادقانه با مردم سخن بگویید که در دوره غلبه گفتمان احمدی نژاد یعنی گفتمان بازگشت به انقلاب، گفتمان مردم داری، ساده زیستی، دینمداری، ولایت پذیری، توجه به مستضعفین و... تنها آبروی باقی مانده جبهه اصلاح طلبانید! هر چند امروز با تایید خطاهای دولت سازندگی و اصلاحات، نسل اول و دوم و سوم انقلاب به این نتیجه رسیده اند که شما سال هاست که تغییر کرده اید.
راستی آقای موسوی! هنوز هم معتقدید که در این عمر چند ساله دولت نهم، دروغ در جامعه رواج بیشتری یافته؟!

منبع : راسخون

 

دوشنبه یازدهم 3 1388
به گزارش فردا نیوز روزنامه فرهنگ آشتی در سرمقاله خود که به قلم رئیس شورای سیاستگذاری با تیتر «حامیان امروز، نادمان فردا» نوشته شده پس از بیان مقدماتی، تاکید کرده است: از دریچه برادری و خیرخواهی از شما حامیان و هواداران سیاست‌‌های آقای احمدی‌نژاد می‌خواهم که در کارها، حمایت‌ها و رفتارهای سیاسی‌تان تأمل و سپس تجدیدنظر کنید. مطمئنا تأمل عمیق شما در این باب، تجدید نظرتان را رقم خواهد زد.
« دوستان! به کجا می‌روید؟ به قول قرآن کریم «این تذهبون؟». شرایط کشور و میزان عقب‌افتادگی ما از اصول و برنامه‌های سند چشم‌انداز 20 ساله آنقدر پرسش‌برانگیز است که جایی برای این بازی‌ها باقی نمی‌گذارد. وقت و زمان تنگ است و کاستی‌ها بسیار.
از سر انصاف به این بیندیشید که از چه چیز دارید حمایت می‌کنید؟ از ناتوانی دولت نهم در کنترل تورم؟ از حمایت‌های بی‌دریغ آقای احمدی‌نژاد از امثال مشایی و کردان؟ از تخلف در واریز میلیاردها دلار پول مازاد فروش نفت و عدم واریز آن به صندوق ذخیره ارزی؟ از شکست‌های پی‌درپی و تأسف برانگیز تیم‌های ورزشی ایران در گودهای رقابت منطقه‌ای و جهانی؟ از ناتوانی سیاست‌های دولت نهم در کنترل و کاهش قیمت مسکن؟ از آمارهای خلاف واقع؟ از تنگ‌تر شدن دایره خودی‌ها؟ از بی‌حرمتی به شخصیت‌های اندیشمند نظام؟ از معضل پابرجای بیکاری؟ از ریخت و پاش‌ها و پول‌ پاشی‌های عاری از تدبیر؟ از چه حمایت می‌کنید دوستان؟
هر دولتی هر چقدر هم ضعیف باشد به واسطه در دست داشتن کانال‌های اجرایی، بالاخره خدماتی هم دارد اما آیا شما به همین خدمات اندک قانع شده اید یا موضوع چیز دیگری است؟
مگر دین روشنگر اسلام به ما یاد نداده و از ما نخواسته تا زمانی که بهتر هست به خوب قانع نباشیم. مگر پیامبر اسلام (صلی الله) تاکید نکردند که «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته»؟
با این اوصاف، در صورت ادامه اینگونه رفتارها و حمایت‌های احساسی، متعصبانه و تخریبی شما از دولت نهم و شخص آقای احمدی‌نژاد، ناچارم بگویم که «روزی پشیمان و نادم خواهید شد که خیلی دیر است» و دیگر «آب رفته به جوی باز نخواهد گشت»، پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟! »
در این چند روزی که در جریانات سیاسی انتخابات می گذرانیم شاید عجیب ترین تخریبی که تا کنون انجام شده باشد توسط روزنامه فرهنگ آشتی و در قالب همین نوشته هایی بود که گذشت.
همانطور که بارها نسبت به این سیاست مخالفان دولت در منفی جلوه دادن نقاط مثبت دولت مقالاتی نوشته شد، این بار نیز شاهد یکی از مصادیق آن در روزنامه فرهنگ آشتی بوده ایم.
اما به جز مسأله آقای مشائی آیا واقعا انتقاداتی که این روزنامه نوشته است وارد می باشد؟ بهتر است یک بار دیگر در سؤالات تأمل کنیم:
1- «از ناتوانی دولت نهم در کنترل تورم »
باید دانست که عمده تورمی که در این چند سال اخیر وجود داشته است به دلیل چهار مسأله عمده بوده است:
الف- تورم در بخش مسکن: تورم در بخش مسکن، تورم ناشی از تقاضا بوده است که این فشار تقاضا نیز به علت کم کاری دولت سابق در ساخت مسکن مورد نیاز در هر سال بود که با جمع شدن تقاضاها به ناگاه در دوران آقای احمدی نژاد، موجب سرباز شدن زخم مسکن و ایجاد تورم سنگین در این بخش مهم اقتصادی شد.
ب- تورم ناشی از نقدینگی: بحث نقدینگی نیز در این دوران به علت چاپ چک پول هایی بود که برخی بانک ها بدون بلوکه کردن اسکناس، با توجه به ضعف بانک مرکزی اقدام به چاپ آن ها کردند، که در این بین برخی معتقدند مخالفان دولت نقش مهمی در ایجاد چنین تخلفی از جانب بانک ها داشته اند. که البته این تخلف بانک ها عزل مدیران بانک ها و رئیس بانک مرکزی را به همراه داشت و جالب است افرادی که منافع اقتصادی و سیاسی شان با این عزل و نصب ها و خنثی کردن نقشه هایشان به خطر افتاد در رسانه های خویش به هیاهوها و جنجال های ژرونالیستی وسیعی دست زدند و معلوم نمودند که در نظر آنان منافع افراد باید بر منافع کشور مقدم باشد!!
ج-طرح های عمرانی و وام های خود اشتغالی : در اقتصاد همواره مخارج دولت و طرح های عمرانی تورم زاست. بنابراین دولت می بایست بین طرح های عمرانی و تورم یکی را انتخاب می کرد. لذا دکتر احمدی نژاد که به سازندگی مناطق محروم کشور عقیده داشتند با اجرای طرح های عمرانی درصدد برطرف کردن اختلاف طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی برآمده و طرح های عمرانی را اجرا کردند. هر چند که تورم ناشی از این طرح ها به طبقات ضعیف جامعه فشار وارد می آورد اما سود حاصله برای طبقات ضفعیف از چنین طرح هایی به مراتب بسیار بالاتر خواهد بود.
د- افزایش قیمت های جهانی: قیمت های جهانی، در این دوره به شدت افزایش یافت، به گونه ای که در بسیاری از اقلام اساسی کشور مانند روغن، دانه های روغنی، برنج،آهن، مس و بسیاری از اقلام کشاورزی و صنعتی قیمت ها گاه به چندین برابر سابق افزایش یافت که در اثر آن نیز، افزایش قیمت ها به درون کشور رسوخ کرده و بر سایر بخش های اقتصادی دیگر تأثیر منفی گذاشته و موجب بوجود آمدن تورم گردید.
حال در این جا نکته ای که به چشم می خورد، این است که بر اساس وجود چنین مشکلاتی، پیش بینی اقتصاددانان در نرخ تورم، بسیار بیشتر از آنچه بود که در جامعه اتفاق افتاد، که این نشان از قدرت بالای کنترل تورم توسط دولت بود که هیچ گاه به خاطر مهار چنین تورمی از دولت تقدیر به عمل نیامد؛ بلکه بالعکس افرادی که از این قدرت اقتصادی دولت و توانایی های آن خشمگین شده بودند با ایجاد جنجال های رسانه ای و تبلیغاتی با مسموم سازی فضا قصد فریب افکار عمومی را داشتند؛ اما از طرف دیگر کاملا مشخص است که بخش عمده ای از تورم، در اختیار دولت نبوده و عوامل آن خارج از کنترل و اختیار دولت بوده است.
2- از تخلف در واریز میلیاردها دلار پول مازاد فروش نفت و عدم واریز آن به صندوق ذخیره ارزی؟
افرادی که این هیاهو را به پا کرده اند به خوبی می دانند که اصل ماجرا چیست و چه اتفاقی در جریان فروش نفت و درآمدهای حاصل از آن اتفاق می افتد، چرا که در دوران مسؤولیت آن ها نیز هر سال همین اتفاق می افتاده است و هیچ گاه صدای انتقادی از آنان شنیده نمی شد چرا که اصلا ماجرا چیز دیگری است که سعی شده است در قالب جنجال های تبلیغاتی در پاکی دولت آقای احمدی نژاد خدشه وارد شود.
برای روشن تر شدن این مسأله لازم است در مورد چگونگی واریز درآمدهای نفتی اندکی توضیح بدهیم. وزارت نفت از فروش نفت خام مطلقا یک دلار دریافت نمی‌کند، بلکه خریداران گشایش اعتبار کرده و بانک مرکزی درآمد را به حساب‌های خارج از کشور می‌ریزد و در حقیقت پول فروش نفت خام به حساب بانک مرکزی می‌رود و این غیر از خزانه داری دولت است یعنی به خزانه دولتی مربوط نیست بلکه هر سال قانون بودجه مقدار معینی از آن درآمد را اجازه می‌دهد که به خزانه دولت بیاید و صرفا اجرای قانون بودجه شود. یکی از عنوان‌هایی که برای آن پول به حساب دولت می‌آید سود سهام شرکت‌های نفت است که البته مشخص نیست چه زمانی واریز می شود چون در آمد نفت، به روز نیست و پول آن مدتی بعد به حساب می‌آید. اما در دیوان محاسبات یک کم دقتی اتفاق افتاد و در همان گزارشی که گفته است مبلغی واریز نشده در همان جا به نوعی گفته شد که واریز شده است و در حقیقت دو عددی که ارتباطی با هم نداشتند را به موضوع مربوط کردند که این به معنای بردن پول و سوء استفاده کردن نیست بلکه یک اختلاف حسابداری است. که البته این جریان در دولت های گذشته نیز وجود داشته است، منتها معلوم نیست با چه انگیزه هایی در این دوره، چنین اشکالی وارد گردیده و از آن در جهت تبلیغات بر علیه دولت استفاده گردید.
3- از شکست‌های پی‌درپی و تأسف برانگیز تیم‌های ورزشی ایران در گودهای رقابت منطقه‌ای و جهانی
برخی انتقادکنندگان به دولت که هر مسأله ای را بهانه قرار می دهند تا به تضعیف بپردازند، از مسائل ورزشی هم نگذشته و در این زمینه هم سعی کردند فعالیت تخریبی خود را گسترش دهند. ابتدا باید دانست که کلیه فدراسیون های ورزشی NGO بوده و نه در تعیین مدیریت و نه تعیین مسؤولین آن، دولت هیچ نقشی ندارد. در این میان با این که این فدراسیون ها غیر دولتی هستند، همه بودجه خویش را از دولت می گیرند و در قبال چنین دریافتی هیچ گونه نظارتی هم طبق اساسنامه نباید از جانب دولت انجام بگیرد و در عمل هم چنین اتفاقی می افتد! اما در مورد سازمان تربیت بدنی نیز باید گفت که این سازمان به عنوان واسطه ای برای دریافت کمک های مالی از دولت و همچنین به عنوان بازوی علمی و پژوهشی ورزش کشور محسوب می شود. هنوز بحث تعلیق فدراسیون فوتبال از اذهان عمومی خارج نگردیده است که علت آن، استعفای آقای دادکان بر اثر فشارهای مهندس علی آبادی بود که منجر به ایجاد جنجال در فدراسیون فوتبال و تعلیق آن ازجانب فیفا گردید، و مدت ها کمیته انتقالی مسؤولیت اداره فدراسیون را بر عهده گرفت. این بدین معناست که مسؤول سازمان تربیت بدنی، حق عزل و نصب هیچ کدام از مسؤولین فدراسیون ها را ندارد. حتی اگر عده ای معتقد باشند که دولت در تصمیم گیری های ورزشی نقش دارد، این بدین معنا نیست که ضعف و سوء مدیریت فدراسیون ها به علت ضعف مدیران دولتی است، چرا که اصولا افراد مسؤول در فدراسیون ها از جانب دولت تعیین نمی گردند و لذا چنین اشکالاتی صرفا جنبه تبلیغاتی داشته و مملو از مغالطه های عجیب و غریب است.
4- از ناتوانی سیاست‌های دولت نهم در کنترل و کاهش قیمت مسکن
چنین اشکالی در واقع و به شهادت تمامی مردم یک دروغ بزرگ است. بر هیج کس پیچیده نیست که بعد از کوتاهی دولت سابق در تأمین سالانه مسکن مورد نیاز جامعه و ایجاد بحران برای دولت بعدی، تورم شدیدی در بخش مسکن بوجود آمد که موجب بوجود آمدن لطمات سنگینی بر بدنه اقتصاد کشور گردید. اما دولت، با اهتمام ویژه ای اقدام به کنترل بخش مسکن و حل مشکلات این بخش نمود. به عنوان مثال با افزایش سطح تولید سیمان، تسهیل ورود آهن، اعطای زمین های اقساطی 100 ساله، سرمایه گذاری در ساخت مسکن، برطرف کردن موانع ساخت، حمایت از سرمایه گذاران داخلی و خارجی و.... توانست تورم را کنترل و در سال اخیر، در بسیاری از مناطق قیمت ها را کاهش دهد. به گونه ای که قیمت های بخش مسکن در بسیاری از مناطق کشور تا 30 درصد کاهش یافت. البته مردم که خود مهم ترین شاهد بر این سخن هستند، به راحتی متوجه دروغ پردازی هایی از این قبیل گردیده و عکس العمل آن ها نیز قطعا به نفع دروغ پردازان نخواهد بود.
5- از آمارهای خلاف واقع
این سخن نیز صرفا یک دروغ پردازی بوده و جنبه تبلیغاتی دارد. تمامی آمارهایی که اعلام می گردد، بر اساس گزارشان بانک مرکزی و مرکز آمار ایران بوده و به راحتی می توان این گزارش ها را از طریق این مراکز استعلام نموده و یا از مطبوعات دریافت کرد. اما اگر اشکال آن ها به افرادی است که این آمارها را ارائه می کنند، که باید گفت این افراد همان هایی هستند که در دوره اصلاحات نیز آمارهای آن ها را ارائه می کردند، بنابراین اگر این آمارهای کنونی خلاف واقع است باید آمارهای دوران اصلاحات نیز خلاف واقع باشد چرا که افراد تهیه کننده این آمار که تفاوتی نکرده اند.
از طرف دیگر اگر فرض را بر این بگذاریم که آمارهای ارائه شده خلاف واقع است، این افراد می توانند به مراکز آماری که در خارج از کشور فعالیت می کنند مانند صندوق بین المللی پول و یا مراکز آماری سازمان ملل مراجعه کنند، در مورد این مراکز که نمی توانند ادعا کنند که آمار خلاف واقع ارائه می دهند، چرا که دولت هایی که این مراکز به آن ها وابسته هستند، به هیچ عنوان رابطه خوبی با دولت دکتر احمدی نژاد نداشته و لذا عموما به سیاه نمایی در رابطه با وضعیت کشور ما می پردازند. با اندکی توجه ، این افراد به این نتیجه خواهند رسید که تفاوت چندانی بین آمارهای این مراکز با آمارهای ارائه شده توسط بانک مرکزی و مرکز آمار وجود ندارد.
البته تمامی این سخنان را نیز این افراد به خوبی می دانند، اما سختی تحمل دولت خدمتگزار، چنان برای این افراد گران تمام می شود که آنان را وادار می کند همه چیز و همه کس را تا می توانند به هر طریقی زیر سؤال ببرند.
6- از تنگ‌تر شدن دایره خودی‌ها
البته منظور از خودی ها در این سخنان چندان مشخص نیست. اگر منظور از خودی ها افراد خدمتگزار، بی ادعا، پیرو ولایت، مؤمن و متعهد و مخلص است که ما نمونه ای از چنین تنگ نظری هایی در مورد این افراد تا به حال ندیدیم و اگر مدعیان دیده اند معرفی کنند. اما اگر منظور از خودی ها افرادی است که سال ها، مسؤولیت های مختلف در نقش های مختلف داشته و بیت المال را هر طور که دوست داشته اند بین خودشان و اطرافیان شان تقسیم نموده و از بابت چنین سفره ای، ویلاها و خانه های میلیاردی و درآمدهای آن چنانی داشته اند، ما هم قبول داریم که دایره مسؤولیت ها بر این افراد تنگ گردیده و دولت اسلامی آقای احمدی نژاد با تمام قدرت سعی در خارج کردن این افراد از سیستم مدیریتی کشور داشته است و به این اقدام خویش نیز افتخار می کند.
احتمالا این افراد معنی واژه « خودی ها» را درست متوجه نشده اند، که توصیه می کنیم به سخنان مقام معظم رهبری(مدظله) در تعریف این واژه مراجعه کنند.
7- از بی‌حرمتی به شخصیت‌های اندیشمند نظام
شخصیت های اندیشمند نظام نیز واژه ای مبهم و دو پهلوست. این که چه افرای جزو اندیشمندان نظام محسوب می شوند خود جای بحث دارد. آیا این افرادی که این سخن را بر زبان می رانند دکتر احمدی نژاد و حامیان سیاسی ایشان را اندیشمند می دانند یا نه؟ اگر می دانند که پس چرا این گونه بی حرمتی کرده و عملی را که خود تقبیح می کنند آن هم در این سطح وسیع مرتکب می شوند؟ و اگر ایشان و حامیان ایشان که طیف وسیعی از نظام هستند را اندیشمند نمی دانند، چطور انتظار دارند که افرادی را که آن ها اندیشمند می دانند مورد قبول واقع شود؟
از طرف دیگر منظور این افراد از بی حرمتی چیست؟ آیا توهینی صورت گرفته است و یا صرفا یک اختلاف سلیقه و دیدگاه سیاسی است؟ اگر ادعا این است که توهینی صورت گرفته است که ما سراغ نداریم و اگر کسی سراغ دارد مدرک خویش را ارایه دهد، و اگر منظور از بی حرمتی این است که سخنان این افراد از جانب دولت مقبول واقع نشده است، که این به اختلاف سلیقه بر می گردد و هر دولتی مجاز است در چارچوب فرمایشات مقام معظم رهبری(مدظله) و مصالح نظام سلائق خود را داشته و به شکلی که خود صلاح می داند عمل نماید؛ اساسا برگزاری انتخابات نیز به همین منظور است. یعنی مردم به سلیقه هایی که دوست دارند رأی می دهند.
بله افراد مدعی چنین سخنی، انتظار دارند که دولت فعلی، در تمامی زمینه ها پیرو شخصیت های محبوب آن ها باشد و همان راهی را طی کند که دولت اصلاحات طی نمود، و هر گونه عدم پذیرشی را حمل بر بی حرمتی می کنند، جالب آن است که در زمانی که سخنان مقام معظم رهبری(مدظله)، توسط برخی اجرا نمی شد و ایشان تذکرات جدی به برخی مسؤولین می دادند، این افراد در گوشه ای نشسته بودند و صدایی هم از قلم ها و زبان شان شنیده نمی شد و ادعا نمی کردند که به شخصیت های اندیشمند نظام بی حرمتی نمی شود!! که البته صرف همین کوتاهی جدا جای سؤال دارد
8- از معضل پابرجای بیکاری؟ از ریخت و پاش‌ها و پول‌ پاشی‌های عاری از تدبیر؟
این دو ادعا نیز از دروغ های عجیبی است که در این سخنان آمده است. نرخ بیکاری طبق گزارش بانک مرکزی، به شرح زیر است:
بهار 84: 11/9 درصد
بهار 85: 11/3 درصد
بهار 86: 10/7
بهار 87: 9/6
 با دقت در این آمار می یابیم که نرخ بیکاری در دوران آقای احمدی نژاد سیر نزولی داشته و معلوم نیست بر چه اساسی چنین ادعایی شده است. از این سخن عجیب تر، ادعای ریخت و پاش‌ها و پول‌ پاشی‌های عاری از تدبیر در دولت اسلامی است، به واقع معلوم نیست که این ادعا از چه مدرک و شاهدی برخاسته است. دولت آقای احمدی نژاد به ساده زیستی و دقت در هزینه کردن بیت المال معروف و مشهور است؛ به گونه ای که نه تنها مردم ایران، بلکه مردم سایر کشورها به این مسأله آگاهی کامل دارند. کافی است که نگاهی به مطبوعات خارجی و مقالاتی که پیرامون دکتر احمدی نژاد نوشته می شود انداخته شود، دشمنان کشور ما، بالاتفاق به ساده زیستی و زندگی به دور از اسراف ایشان و دولت شان اعتراف دارند، معلوم نیست وقتی که دشمنان ما به چنین چیزی معتقد هستند چرا داخلی ها چنین سخنان دشمن پسندی را بر زبان می رانند؟
البته همواره افرادی که خود گنهکار هستند سعی می کنند که دامن افراد دیگر را نیز آلوده نشان دهند تا به گونه ای رفتارهای خویش را توجیه نمایند. دولت هایی که در آن ها، بریز و بپاش ها و اسراف های فراوانی انجام می شد، حامیان آن ها باید به این گونه تهمت هایی به دولت دکتر احمدی نژاد وارد نمایند تا بتوانند گذشته خود را با ایجاد چنین هیاهوهایی از یاد مردم ببرند.
حال جالب است که در انتها نویسنده این سخنان، حامیان دکتر احمدی نژاد را بر حمایت شان، تحذیر می کند و از آنان می خواهد که از صف حامیان ایشان خارج شده و به مخالفان بپیوندند!! و اضافه می کند: «روزی پشیمان و نادم خواهید شد که خیلی دیر است» و دیگر «آب رفته به جوی باز نخواهد گشت»، پس چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!
هر چند چنین سخنان باطلی، نیاز به استدلال بر بطلان ندارد، اما به عنوان یک نکته بیان می داریم، همین که این چنین نگرانی هایی از جانب چنین افرادی به علت وجود دکتر احمدی نژاد و دولت خدمتگزار، حاصل شده است خود یکی از مهم ترین دلایلی است که حامیان دکتر احمدی نژاد را بر ادامه مسیر بر حق شان تشویق و ترغیب می کند.
منبع : راسخون

 
دوشنبه یازدهم 3 1388

"بخشی از صحبت های موسوی:"از نظر من نوشته ساده ی یک شهروند علاقمند به سرنوشت کشور در پشت شیشه‌ی مغازه‌اش دلنشین‌ترین و موثرترین الگوی تبلیغاتی است. می‌خواهم از کارهایی که شایعه شیوعشان را در فصول انتخابات شنیده‌ام، به اکیدترین وجهی پیشگیری کنم." بله، همه با چشم خود می بینیم که هیچ عکسی از میرحسین موسوی چاپ نشده است! به جای "نوشته ی ساده ی یک شهروند" هم شیئ سبزی نیست که بازیچه ی تبلیغاتی حامیان موسوی نشده باشد.   


گاهی مرور تاریخ بسیار خوب است! مخصوصا اگر تاریخ معاصر باشد. حالا اگر این تاریخ، خیلی معاصر باشد چه بهتر! مثلا مرور حادثه ای که بیست سال پیش اتفاق افتاده. شاید هم حتی نزدیک تر. مثلا بازخوانی نامه ای که چهار سال بیشتر از انتشار آن نمی گذرد. نامه ی تند مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی که پس از صدور بیانیه ی او برای حضور در انتخابات صادر شد خواندنی است. مخصوصا پس از شنیدن تعریف هایی که شیخ اصلاحات از دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی چند شب پیش در گفت و گوی ویِژه ی خبری انجام داد. در آن سال شاید اولین نوشته ای که فضای انتخابات نهم را به سمت بی اخلاقی برد همان نامه ی شیخ اصلاحات بود به هاشمی رفسنجانی. شاید هم بیانیه ی نخوت بار هاشمی رفسنجانی برای حضور در انتخابات بود که فضای سالم انتخابات را تغییر داد.
یکی از دوستان پیامک زده است که به احمدی نژاد رای نمی دهم، چرا که بیمناکم از "ذبح شرعی اخلاق و حریت و خرد"! خب البته هر کس حق دارد نگرانی های خودش را داشته باشد. ولی چرا کسی نگران دغل بازی برخی سیاسون به نام انقلاب نیست؟ چرا نخست وزیر دوران دفاع مقدس هنوز نان نام امام(ره) را می خورد؟ با آن که همه ی کاندیداها ادعا می کنند که نقد، باید منصفانه باشد تا کنون از زبان هیچ کدام کوچکترین نکته ی مثبتی در باره ی این دولت نشنیده ایم؟! شاید هم البته هیچ نکته ی روشن و مثبتی وجود ندارد! سفرهای استانی که کاری پوپولیستی و عوام فریبانه است و سیاست خارجی مان هم که ماجراجویانه است و همه ی کارخانه ها هم در حال ورشکست شدن هستند و آمارهای دولتمردان هم، همه یک سر کذب است و... "شاید نتوان یک انتخابات جدی را در فضایی خالی از خرده‌گیری، به ویژه نسبت به دولتی که حاکم است در نظر آورد. با این همه لازم است که احترام دولت قانونی جمهوری اسلامی به دقت رعایت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب ارائه گردد." این ها بخشی از بیانیه ی انتخاباتی میرحسن موسوی است. بیانیه ای که چند ماه از صدور آن بیشتر نمی گذرد. شاید میرحسین موسوی به خاطر انتقاد روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فریب گفته است دولت نهم آبروی ایرانیان را در جهان برده است!
بازخوانی تاریخ مفید است. حتی اگر بیانیه ی چند ماه پیش یک سیاست مدار هنرمند باشد. ولی چرا سیاست مدار آرمان گرای دهه ی شصت برای دست یابی به قدرت به حرف های کذب متوسل شده است؟ موسوی در اولین برنامه ی تلویزیونی خود که میلیون ها بیننده آن را می دیدند گفت: "در این چند سال متأسفانه محرومیت تصویر داشتم، لذا یکی از آرزوهایم این است که مردم از طریق رسانه ملی به تبادل نظر بپردازند." موسوی در جای دیگر در جمع مردم شیراز گفته است: "در طول مدت این چند سال رسانه‌هایی که حتی همین امروز هم از نشان دادن برنامه ی کوچکی از من طفره می‌روند حتی یک بار هم به سراغ من نیامدند." البته متاسفانه با انتشار این خبر و این خبر کذب بودن حرف های موسوی عیان شد. موسوی در ادامه ی همان بیانیه می گوید: "در جریان فعالیت‌های انتخاباتی، ستاد اینجانب حق چاپ و تکثیر عکس مرا نخواهد داشت و از علاقمندانی که ممکن است به صورت خودجوش وارد صحن تبلیغات شوند نیز انتظار دارم که به این خواسته‌ی خدمتگزار خود توجه کنند. از نظر من نوشته ساده ی یک شهروند علاقمند به سرنوشت کشور در پشت شیشه‌ی مغازه‌اش دلنشین‌ترین و موثرترین الگوی تبلیغاتی است. این نه بدان معناست که استفاده از تصویر را الزاما مسرفانه و یا فریبکارانه بدانم، بلکه می‌خواهم از کارهایی که شایعه شیوعشان را در فصول انتخابات شنیده‌ام، و امیدوارم هرگز واقع نشده باشند، به اکیدترین وجهی پیشگیری کنم. هرگونه عمل خلاف اخلاق حضور و نشاط مردم را در صحن? انتخابات خدشه‌دار می‌کند." بله، همه با چشم خود می بینیم که هیچ عکسی از میرحسین موسوی چاپ نشده است! به جای "نوشته ی ساده ی یک شهروند" هم شیئ سبزی نیست که بازیچه ی تبلیغاتی حامیان موسوی نشده باشد. آخرین بخش بیانیه ی موسوی اما خواندنی تر از همه است: "همچنین از همه عزیزان و دوستان تقاضا دارم به هیچ‌وجه از امکانات و اموال عمومی، چه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، در امور انتخاباتی استفاده نکنند." شاید ورزشگاه دوازده هزار نفری آزادی جزء امکانات و اموال خصوصی ایشان است نه "امکانات و اموال عمومی"! خواندن کتاب شش گفتار چاپ نشر نی به خصوص فصل اول آن برای درک چرخش های180 درجه ای این روزهای آخرین نخست وزیر ایران بد نیست.
این روزها فضای نقد عالمانه و دلسوزانه که نه، فضای تهمت زدن های مزورانه و دروغ بافی های سیاسی علیه دولت به خصوص از جانب سه کاندیدای رقیب احمدی نژاد داغ است. چه شده است که سیاستمدارانی که تا دیروز در فضای بازی های سیاسی خود جنگ زرگری راه می انداختند امروز هم پیمان های نبرد احزاب شده اند؟ راستی، چرا کسی از ورشکستگی کارخانجات نساجی ایران در سال های ?? و ?? و بیکار شدن صدها کارگر و کتک خوردن آن ها به جرم مطالبه ی حقوقشان سخنی نمی گوید؟
منبع : راسخون
دوشنبه یازدهم 3 1388

علیرضا لطفی : فضای باز سیاسی نظام جمهوری اسلامی علیرغم افتراهای بی اساس دشمنان انقلاب مبنی بر عدم آزادی ، بیگانگان را به طمع خام انداخته است .
و متاسفانه شعارهای غیر کارشناسانه برخی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دهم دشمنان نظام را به توهم پیروزی بر آرمانهای انقلاب و اجرای طرح براندازی ، انداخته است .
شعارهای تغییر ، آزادی ، اصلاح ، توسعه ، اعتدال و ... و هم آوایی برخی شعارها با شعارهای سران استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل استقبال بیگانگان را به دنبال داشته است . متاسفانه در حاشیه متینگ ها و برنامه های تبلیغاتی برخی از کاندیدادهای منتقد دولت نهم سخنانی از تغییر اساسی در کل نظام جمهوری اسلامی مطرح می شود و حرکات طرفداران ایشان به حدی تند و افراطی جلوه می نماید که در صورت موفقیت کاندیدای مورد نظرشان هم به برنامه های او پایبند نخواهند بود .
چنانکه در دوره ی به اصطلاح اصلاحات نیز شاهد
تحرکاتی شدیم که به دلیل عدم همراهی آقای خاتمی با جریان براندازی ، سعید حجاریان وی را عنصری نامطلوب برای حرکت سریع قطار اصلاحات دانست
و پروژه ی عبور از خاتمی را مطرح نمود . شدت تخریب های دولت نهم فراتر از تخریب دولت تلقی می شود و به خوبی می توان اهداف استراتژیک مخالفان انقلاب را در این جبهه گیری ها به وضوح مشاهده کرد .
از جمله دلایل اصول گرایی و ارزشی بودن دولت نهم نیز می توان به شیوه ی تبلیغاتی کاندیداهای مخالف دولت اشاره نمود که سعی نموده اند به نمادهای ارزشی و مذهبی توجه بیشتری نمایند . سوء استفاده از دیدار با علما و مراجع ، شالها و دستبندهای سبز رنگ سیادت ، بهره گیری از صحنه های دفاع مقدس و سیاه نمایی خدمات دولت خدمتگزار و عوام فریبی نشان از موفقیت دولت نهم در تغییر دیدگاه ملت دارد که مخالفان ناگزیر به تغییر در شیوه ی تبلیغی خود شده اند . 
سوءاستفاده از عرصه آزاد انتخابات در روزهای اخیر به حدی رسیده که تهدیدات عناصر اراذل و اوباش را به همراه داشته است .
هم گامی و همزمانی جریانات ضد امنیتی با حُب و بغض ها و کینه توزی ها و حسادت های عناصر داخل نظام نیز موجب بروز وقایع تلخ زاهدان و هواپیماربایی و بمب گذاری های متعدد گردیده است .
از این رو بر همه ی دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی لازم است که با هوشیاری و تدبیر و بصیرت آگاهی ـ مواضع دشمنان انقلاب را شناسایی و نقشه های فتنه برانگیز آنان را خنثی نمایند .
مردم انقلابی و ولایتمدار ایران اسلامی این بار هم دشمنان داخلی و خارجی را مایوس  تر و سرافکنده تر خواهند نمود و این توهم کودتای رنگین معاندان را به شکستی تلخ برای آنان مبدل خواهد ساخت.
ان شاأالله

منبع : راسخون

 

آقای احمدی‌نژاد علیرغم مشکلاتی که با انباشته شدن پروژه‌های ناتمام از گذشته به دولت نهم انتقال یافته بود با ساختارشکنی‌های باور نکردنی اگر به حل همه‌ی آنها فائق نیامده بی‌تردید در به حداقل رساندن آنها توفیق ویژه داشته است.
حسن عسکری‌راد مشاور شهید رجایی در زمان ریاست جمهوری در نامه‌ی امروز خود به میرحسین موسوی ضمن گلایه از تخریب‌های به عمل آمده از سوی میرحسین موسوی به جای اعلام برنامه‌های انتخاباتی خود، دولت نهم را میراث‌دار دولت‌های پیشین خواند و خدشه‌های وارده در جریان رقابت انتخاباتی دهمین دوره ریاست‌جمهوری را معطوف به این دولت‌ها دانست. 
عسکری‌راد در نامه خود به میرحسین موسوی چنین نوشته است:
باسمه تعالی
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی زید عزه
سلام‌علیکم
با تجدید عهد و ارادت با توجه به شیوه‌ی تبلیغاتی برخی نامزدهای این دوره ریاست‌جمهوری خواستم بر اساس تکلیف نکاتی را بعرض برسانم. ظاهرا سه رقیب،‌از جمله حضرتعالی با استفاده از فرصت، هرچند به قصد خدمت در نظر داشتید در راستای معرفی و شناسایی خود، برنامه‌های اجرایی‌تان را در معرض افکار عمومی قرار دهید اما متاسفانه ملاحظه شد عموما نامزدهای محترم و حضرتعالی بجای اعلام برنامه‌های راهبردی انجام شدنی در مورد هر یک از مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بیشتر به کندوکاو در عملکرد دولت نهم – که میراثی بر دولتهای پیشین از جمله شما بود – همت گماشتید تا با انگشت گذاشتن روی برخی کاستیها؛ که اغلب به دلیل عملکرد نادرست دولت‌های گذشته باقی مانده، همه تلاش‌های ابتکاری و نکات قوت این دولت را به چالش بکشید. من به سیاه‌نمایی‌های هماهنگ شده سایر نامزدها کاری ندارم اما از شما که در دوران جنگ تحمیلی زیر چتر امن رهبری امام راحل(ره) افتخاراتی بدست آورده‌ بودید احساس شدیکباره در جبهه‌ی رقابت ناعادلانه به آقای احمدی‌نژاد به همه‌ی آن دستاوردها خدشه وارد کردید، پس بسیار متاسف شدم!
جناب آقای موسوی! وقتی مجموع گفتار شما را در چند برنامه، خاصه از شبکه یک سیما گوش دادم، یک نکته بیش از همه مرا شگفت‌زده کرد و مانند عامه و خواص مردم بهت زده شدم که چرا بعد از یکدوره‌ی بیست ساله با سکوت معنی دار برای مسئولیت‌پذیری این دوره ریاست‌جمهوری این چنین خود را به آب و آتش زدید تا با اعلام : یادداشت وبلاگی‌ رئیس‌جمهور «‌احساس خطر!» گویی می‌خواهید _ مثلا_ مانند دمیدن صوراسرافیل هوش و حواس همه را به خود متوجه کنید که با روی کار آمدن دوباره احمدی‌نژاد مرگ همگانی با رویکردی همه‌ی خرابیها در پیش است! بلکه مردم با احساس ترس و تجربه‌ی تلخ چند دوره‌ی سازندگی و اصلاحات، به شما روی آورند و رای‌ها را پیش پای شما بریزند که مانند فرشته‌ی نجات وضع نابسامانی کشور را سرو سامان دهید!
آقای موسوی هزینه این تبلیغات سنگین از کجا آمده؟
جناب موسوی! برای اینکه بدانید چه اتفاقی دارد می‌افتد لطفا کمی به اطراف خود بنگرید که با چه عواملی در محاصره‌اید و کمی بیندیشید که از پشت پرده چگونه و چطور با حمایت‌های معنی‌دار برخی یاران متضاد العقیده به پیش می‌روید؟ البته به خودتان خیلی زحمت ندهید که همه‌ی آنها را بشناسید اما بد نیست سری به معابر عمومی بزنید تا شاید هزینه‌ی این تبلیغات سنگین _ از کجا آمده_ را بتوانید بدهید که توسط پادوهای نامتجانس برخی جوانان و دختران بزرگ کرده با ارائه پارچه سبز، سنبل سیادت شما علاوه بر شگفتی آفرینی در ساختار جدید الگوی مصرف! مورد بی‌حرمتی قرار گرفت و چه بسا چینن برداشت شد که قصد دارید با اجرائی کردن سخن آغازین تبلیغات خود، به بهانه‌ی جمع‌آوری گشت ارشاد، اصل انکارناپذیر امر به معروف و نهی از منکر اسلامی را به بایگانی تعطیل بسپارید!
یکبار دیگر قصه دهن‌کجی به مبانی ومقدسات روی پرده نمایش رفته!
راستی!‌کجایند آنها که در تبلیغات دوره‌ای، مشی و منش شما را از بین سایر نامزدها و یاران نزدیک به شهید رجایی به آن بزرگوار اشبه دانسته‌اند تا اکنون ملاحظه کنند یکبار دیگر_ همانند دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری_ قصه‌ی دهن‌ کجی به مبانی و مقدسات اسلامی با توجیهات برخی فرزندان انقلاب روی پرده‌ی نمایش رفته است! آیا باور ندارید علاوه بر آرایش این نوع تبلیغات گزنده خواستید پروژه‌ی رقابت برای پیروزی خود علیه آقای احمدی‌نژاد را تکیمل کنید؟ آیا قبول ندارید با نشانه‌گیری انگشت اتهام علیه خدمات صادقانه‌ی دوره چهار ساله رقیب اصلی خود نه تنها مسئولان منصف که عامه‌ی مردم را رنجیده خاطر ساختید و اغلب از بی‌مهری شما انگشت حیرت و شگفتی بر دندان فشردند؟!‌ مرا ببخشید با توجه به شرایط حساس کشور که در بیان برخی نکات ظریف، هر چند روزی به عنوان مشاور شما، با شما انس و الفتی داشتم، اما امروز از مرز اخلاص و احترام اندکی خارج شدم. چه کنم که این گویش صادقانه‌را از همنشینی با رجایی عزیز آموخته‌ام که بر سر دو راهی‌های تصمیم، تنها باید جانب انقلاب و نظام اسلامی را نگه دارم.
و اینکه هر چند از خرده ریزه‌های تامل برانگیز تشکیل یک جبهه رقابت ناسالم علیه آقای احمدی‌نژاد می‌گذارم اما فقط یادتان می‌آورم روزی که دولت هشتم هنوز بر سر کار بود و من به قصد عرض سلام بحضورتان رسیدم، آن روز از هر دری صحبت شد و سرانجام با تقدیم کتابی_ از نوشته‌ی خودم_ با موضوع نگرانی فرهنگی، ‌وقتی گفتگوی ما به آسیب‌های فرهنگی جامعه خاتمه یافت، اظهار داشتید:« مگر آقایان_ شاید دولت اصلاحات_‌در این چند سال مشکل اقتصادی مردم را حل کردند تا بتوانند به مشکل فرهنگی جامعه بپردازندن؟!» و در تایید و ادامه‌ی همین درد دل مجموعه 5 گفتار معروف خود را به اینجانب هدیه کردید.
سفرهای استانی صادقانه رئیس‌جمهور به همه نگرانی‌ها پایان داد
اینکه در تحلیل و برداشت دقیق به این « احساس خطرتان» در آغاز رقابت انتخاباتی دور دهم ریاست جمهوری که بدنبال مشابه نگرانی گذشته‌ خود با واژه‌های « جمود و تحجرگرایی» در دور نهم ، نثار آقای احمدی‌نژاد کردید باید عرض کنم نوشته ناچیزی از نگارنده‌در جواب همه‌ی نادرست اندیشی‌ها خاصه در پاسخ به بیانه‌ی _ هم‌اندیشانه‌ی خانم صدیقی همسر شهید بزرگوار رجایی (ره) که با وارد کردن اتهام « فریبکاری» علیه احمدی‌نژاد، در کیهان چاپ شد، تقریبا احساس شد بلکه حداقل در طول یک دوره چهار ساله سفرهای استانی صادقانه و بی‌بدیل رئیس‌جمهوری مردمی همه‌ی آن نگرانیها و توهم پردازی‌های اغلب همسو نگران را از حالت تخفیف انگاری به باور توقیر و احترام مداری وی تبدیل کند اما گویی همچنان این بدبینی‌ها و جبهه‌گیری‌ها هنوز ادامه دارد نه از این نظر که آقای احمدی‌نژاد امتحان خوبی نداد، بلکه ظاهرا دعوا بر سر یک نقطه‌ حساس اتکایی و مبنایی انقلاب است که برخی صاحبان اندیشه‌های متناقض‌ را روی آن محور اساسی، همسو نگه داشته است!!!
وانگهی اگر احساس خطر شما عموما به مسائل اقتصادی مربوط می‌شود پس چرا به عنوان مشاور عالی دولت‌های پیشین موضوع نگرانی‌تان را جدی بگیری نکردید تا دولت به دولت مشکلات اقتصادی حل نشده بماند؟!
احمدی‌نژاد مشکل انباشته شدن پروژه‌های ناتمام را حل کرد
جناب آقای موسوی! برای اینکه خاطرتان را یکباره آسوده کنم تا باور کنم تا باور کنید انبوه مشکلات فعلی عمدتا_ حتی به عقیده قبلی خودتان_ ریشه در دوه‌های دولت‌های پیشین دارد،‌نظر شما را به بخشی از نامه‌ی منتشر نشده‌ی اینجانب به عنوان برادر ارجمند آقای خاتمی که در مرداد 82 بخودشان تقدیم داشتم و 8 نسخه دیگر آن را برای برخی از  مقامات ارشد و جنابعالی و چهار وزیر دولت هشتم نیز فرستادم معطوف می‌دارم، تا باور کنید آقای احمدی‌نژاد علیرغم مشکلاتی که با انباشته شدن پروژه‌های ناتمام از گذشته به دولت نهم انتقال یافته بود با ساختارشکنی‌های باور نکردنی اگر به حل همه‌ی آنها فائق نیامده بی‌تردید در به حداقل رساندن آنها توفیق ویژه داشته است. در اینجا هرچند بنا ندارم به آمار تلاش‌ها و پیشرفت‌های این دولت بپردازم که در این نوشتار مجال این پردازش‌ها نیست اما برای تقویت باورهای مردم فداکار ما،‌ناچارم به چاپ قسمتی از همان نامه‌ی ارسالی به جناب آقای خاتمی بسنده کنم.
آیا از وضعیت دولت‌های پیشین بی‌خرید؟
وی با اشاره به نامه خود به محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات اوضاع کشور در زمان ریاست‌جمهوری وی را یادآور می‌شود :« جناب آقای خاتمی! .... اکنون کار بجایی رسیده که در هیچ نقطه‌ی _ شهر و روستا_ در صف نان در اماکن عمومی و در هر کجا که چند نفر جمع‌اند و نق می‌زنند،‌نمی‌شود از دلتمردان حتی مقامات ارشد دفاع کرد. چرا؟
شاید از اوضاع داخلی بی‌خبرید. خدا کند این طور نباشد ... آیا هیچوقت به ارزیابی عملکرد همه دولتمردان خود پرداختید که نکند شعارهایشان با اعمالشان نمی‌خواند؟... آیا آماری در دست هست که چند درصد فرزندان مقامات و مدیران، پشت درهای استخدام مانده‌ باشند؟...
آیا دقیقا خبر دارید فاصله‌ی طبقاتی تا کجاست؟ فقط نوکیسه‌ها که از رژیم گذشته روس گرفته و دست آنها را از پشت بسته‌اند در جهنم تجمع ثروت، آوای «هل من یزید» سر می‌دهند! ‌اکثر عائله دولت از بیت‌المال آنقدر سهمی ندارند که شکم خانواده‌یشان را سیر کنند! و ... اما برخی آنچنان حقوق کلان می‌گیرند و کمر خود را بسته‌اند که نمی‌دانند چگونه خرج کنند! تنها مجلس‌نشینان _ظاهرا دوره ششم_ که نماینده‌ی مردم‌اند و باید از حق آنها دفاع کنند، تفاوت حقوقشان با اکثر کارکنان دولت خجالت‌آور است! وقتی حقوق بازنشسته‌ها را در سال جاری 12درصد اما نرخ نان را 17 درصد و بقیه‌ی موارد را عملا بین 20 تا 30 درصد افزایش دادید چگونه می‌خواهید این فاصله‌ی عمیق طبقاتی را پر کنید؟
وانگهی به فرموده مقام معظم رهبری حل مشکل اصلی حقوق‌بگیران این نیست که هر ساله بر اساس تورم، درصدی به حقوقشان بیفزائید چون به نسبت معکوس، این دارایی و کسری بیشتر می‌شود و فاصله‌ی دارا و ندار عمیق‌ترو.
آن روز که رجائی و اعضاء دولتش حقوقشان را مثلا از بیست هزار تومان به هفت‌هزار تومان تقیل دادند نه بدین خاطر بود که حقوق‌بگیران فقیر و ندار_‌باقی_‌بمانند. برای این بود که توقعات اجتماعی افزایش نیابد تا بعدها به تدریج بتوانند درامد و هزینه‌ی سرانه را متعادل کنند. کشورهای پیشرفته که مشکل تاریخی ما را نداشتند بگونه‌ای دیگر این مشکل را حل کردند. آنها حداقل رفاه را برای تقریبا همه‌ی اقشار فراهم کرده‌اند که کسی رنج نداری نبرد.... 
آقای خاتمی آیا اطلاع دارید که در روستاها چه می‌گذرد؟
‌ آیا اطلاع دقیق دارید که در روستاها چه می‌گذرد؟ چه بلائی بر سر کشاورزی و محصولات اساسی چون گندم و برنج آمده است؟ راستی، چایکاران چه می‌کشند؟ پرورش کرم ابریشم کارش به کجا کشیده است؟ کارخانه‌های مربوط با چه معضلی دست بگریبانند؟ تا آنجا که بنده از نزدیک به درددلشان گوش می‌کنم. اغلب تکلیف خود را نمی‌دانند. اکثر جوان‌ها یا به اعتیاد پناه برده‌اند و یا راهی شهر‌های بزرگ شده و به شغل کاذب روی آورده‌اند. قصه‌ی فرار مغزهای متخصص هم که بیش از گذشته ادامه دارد. کشورهای پیشرفته _غرب_ هم از این نکته ضعف ما حداکثر استفاده را می‌برند. آنها بلدند، چگونه در سیل مهاجرت و پناهندگی‌ها،‌متخصصان ومالداران را از بقیه جدا و دستچین کنند تا کشور خود را توانمندتر سازند و دولت‌های ما را با این همه مشکلات داخلی و با انبوه جمعیت عاطل و باطل ومصرف‌کننده درگیر و در نهایت به خودشان وابسته‌سازند. آنها با اخذ ماهرانه‌ی مالیات، سیاست صرفه‌جویی در تمام  زمینه‌ها، حتی آب، برق، ومواد غذایی را به صورت فرهنگ عمومی جا انداختند تا از آن طرف رفاه اجتماعی، مثل توسعه‌ی راه‌ها _ و ساخت وساز_ پل‌های هوایی داخل شهر‌ها برای حل مشکل ترافیک، محیط زیست سالم و درمان رایگان را عملی نمایند اما در کشور ما نه تنها حکومت که جامعه نیز از یک سو به زندگی کثیر‌المونه، سوق داده شود و از سوی دیگر مطالبات انجام‌نشدنی مردم افزایش یابد. ...
آیا توجه داریم، عملکرد برخی از مدیران از اختلاس تا افتادن در دام رشوه! که حتی فساد آن دامن برخی از مقامات را آلوده ساخت، چقدر به اعتماد عمومی لطمه زد؟ ... آیا خبر دارید در شهرهای دور چه می‌گذرد؟ مردم دستشان به جایی نمی‌رسد و جان جامعه از این بلای عمومی _فساد مالی_ به لب آمده است!...
جناب آقای موسوی! اینک این شما و همه‌ی دلسوزان ناظر به جریان انتخابات این دوره با تصویری هر چند کوتاه که از معضلات اقتصادی گذشته تا امروز در اذهان ملت ما نقش بست می‌تواند تصور شود کدام دولت با تلاش شبانه‌روزی و اقدامات ابتکاری توانست و اکنون می‌تواند با شتاب بیشتر اقتصاد کشور را سروسامان بخشد. هرچند اکثر صاحبنظران سیاسی جهان بر این باورند که حل مشکل اقتصادی هر کشور به سیاست خارجی _فعال یا انفعالی_ آن کشور مربوط است. و این موضوع بستگی دارد به اینکه هر کشور چه نسخه‌ای را برای درمان بیماری اقتصادی کشورش بپیچد و تازه چقدر توان و شجاعت لازم را داشته باشد که با زبان فابل فهم و ایستادگی علیه زورگویان جهانی، آن سیاست موردنظر کشورش را در عرصه‌ی بین‌الملل پایدار کند. در این مورد گفتنی‌هایی است که در مجال این نوشته نیست.
عسکری راد 9 خرداد 1388 
منبع : راسخون
X