یـکى دیـگر از آفـات انقلاب کناره گیرى و انزواطلبى مدیران لایق و مـتعهد بـخاطر تـنزه و قـداست طـلبى اسـت چـنین افرادى با احساس مسئولیت شرعى از برخورد بامشکلات و موانع و جوسازىهاى غلط نباید بـهراسند و کـماکان باید در صحنه حضور داشته باشند وگرنه در غیر ایـن صورت امکان نفوذ فرصت طلبها و عوامل ناصالح وجود خواهد داشت آنـگاه است که انقلاب از مسیر اصلى منحرف شده وچه بسا به ضد خود تبدیل خواهد شد.
همانگونه که وحدت و یکپارچگى ملت و مسئولین و گردانندگان انقلاب مـایه پـیروزى انـقلاب اسـت اخـتلاف و تـشتت ملت باهم و یا اختلاف مسئولین رده بالاىنظام که قهرا موجب دو دستگى مردم نیز خواهد شد بـاعث شـکست انـقلاب و بـه سقوط کشیدن آن خواهد بود لذا براى حفظ انـقلاب بـاید از هر نوع اختلاف و تشتت که به حق بدترین آفت انقلاب اسـت پرهیز نمایند وگرنه با وجود اختلاف نفوذابرقدرتها و دشمنان در یک طرف درگیر آسان بوده و شکست انقلاب حتمى خواهدشد.
هـمانگونه که پیروزى از امر رهبرى انقلاب مایه پیروزى بود یقینا تـخلف از اوامـر ودسـتورات رهبرى نیز موجب شکست خواهد بود جالب اینجاست که قرآن به سهآفت از آفات یاد شده ((شماره 4 و 6 و 7)) در آیـه اى اشـاره مـى کند و شـکست مسلمین را در جنگ ((احد)) بدست لشگریان قریش معلول همین سه عامل مى داند چنانکه پیروزیشان را در جـنگ ((بـدر)) مـعلول خـستگى نـاپذیرى و وحدت و اطاعت امررهبرى ((رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم)) مى داند لذا فرمود:
لقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر وعصیتم من بعد ما اراکم ماتحبون...
(خـداوند وعـده خود را به شمار (درباره پیروزى بر دشمن در احد) راسـت گـفت درآن هـنگام کـه دشـمنان را بـه فـرمان او بـه قـتل مـى رساندید تـا ایـنکه سست شدید و درکار خود بنزاع پرداختید, و بعد از آنکه خداوند به شما نشان داد آنچه را که دوست داشتید (از غلبه بر دشمن) سر به نافرمانى گذاشته و عصیان کردید و...)
براى تخریب یک ساختمان و بناى مجدد آن دو احساس وجود دارد منفى و مـثبت در احـساس منفى یعنى تخریب مساله آنچنان مشکل نیست بلکه با اندک توجه تخریب صورت مى گیرد ولى این احساس مثبت است که نیاز بـطرح و نـقشه داردیعنى وقتى بطرف مى گوئى این خانه قدیمى را به هـم مى زنیم و سپس خانه به شک و شیوه جدید برایت مى سازیم اگر طرح سـاختمان جدید را کشیده و به او نشان بدهید او بدون هیچ دلهره اى حـاضر بـه تـخریب خـانه مـوجود مى شود ولى هر چندهم که شما مورد اعـتماد باشید بدون طرح و نقشه قبلى فقط به او قول مى دهید که من بـراى شـما خـانه خوبى مى سازم آن شخص با یک دنیا دلهره خانه را تـخریب مى کند زیـرا نـمى داند خانه بعدى بهتر از خانه قبلى خواهد بود یا نه ؟ انـقلاب نـیز یک چنین حالتى را دارد باید سران نهضت به مردم طرح بـدهند که پس ازانقلاب مى خواهند چه کنند از نظر نظامى , سیاسى , اقـتصادى , اجـتماعى , وبـالاخره شـکل و شـیوه حـکومت چـه جامعه ایـدهآلى را مـى خواهند تـشکیل دهند؟ هرچند بحمدالله ما در اسلام مـواد خـام یـک حـکومت ایـدهآل را بحد کافى در منابعمان داریم و نـیازى بـه مـکاتب دیـگر نیست ولى باید آن را تصفیه و تبدیل به کالاى موردنیاز کرد.
بـنابراین طـرح ونـقشه نداشتن براى آینده خود از آفات انقلاب به حساب مىآید.
یـکى دیگر از آفات انقلاب که مسیر انقلاب را عوض کرده و انقلابیون را از بـین راه ازکـارشان پـشیمان و مـنصرف مى کند خودباختگى در مـقابل قـدرتهاى حـاکم واسـتعمارى اسـت زیـرا وقتى که یک مبارز انـقلابى در بـرابر یـک حـکومت اسـتعمارىقیام کـند و بعد در اثر مـشاهده بعضى از پیشرفتهاى آن حکومت استعمارى خود راببازد دیگر تـوان مـبارزه بـا او را نـخواهد داشت مى گویند : ((سر سید احمد خـان هندى)) کـه در عصر خود رهبر مسلمانان هند بشمار مى رفت و در ابـتدا با استعمارانگلستان مبارزه مى کرد در سال 1284 هجرى سفرى بـه انـگلستان رفت آن سفر به اقرار دوست و دشمن در روحیه او اثر عـمیق باقى گذاشت بطورى که برگشت نه تنهااز مبارزه با انگلستان صـرف نظر کرده بلکه در ردیف مداحان انگلستان قرار گرفته ومبارزه حزب ((مسلم لیگ)) را نیز علیه انگلستان تخطئه کرد و به نظرش این چـنین آمـدتنها راه بـراى مـسلمین جلب حمایت انگلستان است و او آنـچنان مـرعوب تـمدن وقـدرت سیاسى , اقتصادى , نظامى و فرهنگى انگلستان شده بود که مى گفت ابدامبارزه با او صحیح نیست و او یک قدرت شکست ناپذیر است.
ولـى سـید جـمال الدین اسدآبادى به عکس سید احمد خان هندى تمام هـمش راصـرف این جهت مى نمود که مسلمانان را از این خودباختگى و حـس خود کم بینى نجات داده و قوى دل نماید و آنها را علیه انگلیس بشوراند.
بـنابراین یـکى از آفـات انقلاب همین خودباختگى است مردم انقلابى نباید در برابرقدرتهاى استعمارى حس خفت و خوارى نموده و خود را ذلـیل بدانند و باید بدانندکه قدرت آنان مرهون ذلت ماست اگر ما در بـرابر آنـان قد علم نمأیم و آنان را ازاریکه قدرت به زمین بکشیم و خود را از تحت سلطه آنان بیرون آوریم آنان دیگر ازچنین قدرتى برخوردار نخواهند بود.
زیـرا اگـر انقلابیون احزاب و گروههاى مخالف را شناسأى نکرده و بـطرحها ونـقشه هاىشان آگـاهى نداشته باشند آنان براحتى و بزودى انقلاب را از بین مى برندلذا علم شناخت دشمن چه داخلى و چه خارجى و ناآگاهى نسبت به نقشه هاىشوم آنان یکى از آفتهاى انقلاب است.
ناتمام گذاشتن انقلاب یکى دیگر از آفاتى است که انقلاب را به عقب برگردانده وبى ثمر مى نماید یعنى اگر رهبران دینى یا سیاسى انقلاب را رهـبرى نـموده و بـخش تخریبى آن را بخوبى به پایان برسانند و نـظام حاکم را سرنگون نمایند ولى وقتى به بخش سازندگى رسیدند آن را رهـا کـنند و بـه خـیال آنـکه انقلاب به پایان رسیده به دنبال کـارهاى خـود بروند, اینجاست که میراث خواران فرصت طلب پیدا شده وزمـینه را خالى و بلامعارض ببینند و زمام امور را در دست گرفته یـا انقلاب را کلا ازبین مى برند و یا اگر اسمى از آن باقى بماند, از محتوا آن را تهى مى کنند همانندانقلاب مشروطه و ...
انـقلابیون بـخصوص در انـقلاب اسـلامى ایـران بـا یـک نـیت خـاص و مـعنویتى مخصوص انـقلاب را آغـاز کـرده اند تـا زمـانى که به همان معنویتشان باقى بمانند و درصدد خدمت به بندگان خدا باشند انقلاب مـحفوظ خواهد ماند ولى اگر پس ازبدست گرفتن قدرت به فکر دنیا و امـور مـادى بـیفتند و از آن حـالت قداست زمان انقلاب بگذرند این اولین زنگ خطر براى آن انقلاب است.