فصل پاییز، فصل خاطره هاست؛ خاطره ولادتهای پر برکت، حرکتهای شورانگیز، روزهای تاریخساز، سالهاست که در سرزمین ما، پاییز با آهنگ دلنشین مهربانی از راه می رسد و همراه آبهای آسمان جاری می شود و با در آتش عشق سوزاندن عشاق و رهنوردان طریق حقجویی و عدالتخواهی، تقویم فصل را عوض می کند؛ و بدین سان برگ زرّین و صفحه خوش نقش و نگار پاییز به یکدستی و سفیدی زمستان بدل می شود، زمستانی که در دل خود، بسیار نقشها زده و شکوفه های سپید بهار انقلاب را در کشتزار لاله های سرخ نشانده است، و این همه را قاصدانی باید که برگ برگش را از شاخه های درخت پربار انقلابمان بچینند و برای مشتاقان بخوانند تا چراغی را که هرگز خاموشی نمی گیرد در دل آنان بیفروزند.
از این روست که برای تحقق هدف مذکور و رساندن پیام مودّت اهل ولایت و به میمنت ولادت فرخنده بانوی بانوان عالم حضرت زهرا ـ سلام اللّه علیها ـ و فرزند بزرگوارش امام خمینی (س)، به سرزمینهای ستمدیده دور دست ـ که آرزومند شنیدن کلام همدردی و همسویی از جانب مسلمانان عالم هستند ـ بانویی مکرم از بیت معظم و شریف حضرت امام (س)، سرکار خانم فاطمه طباطبایی همسر گرامی حاج سیداحمد خمینی (ره) به چند کشور افریقایی سفر کرده و سخنانی از سر صدق و صفا و به رهروی از پیر و مرادش حضرت امام خمینی (س) با آنان در میان گذاشته است.
متن حاضر یکی از سخنرانیهای ایشان در مجمعی علمی در نایروبی است که به محضر شریفتان تقدیم می گردد:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر فصلّ لربکّ وانحر اِنّ شانئک هوالابتر
صلوات خداوند و ملائکه و رسولانش بر روح ملکوتی پیامبر عظیم الشان ما حضرت محمد (ص) و اهل بیت معزّز و بزرگوار آن حضرت مخصوصاً دخت گرامی و همیشه جاویدان ایشان حضرت زهرای اطهر، صدّیقه کبری ـ علیها السلام.
درود بی پایان الهی به روح حضرت امام خمینی که در عصر حاضر، بیانگر حقیقت اسلام ناب محمدی (ص) بود.
و سلام گرم و صمیمانه به محضر گرامی شما عزیزان که به مناسبتی مبارک و فرخنده پذیرای اینجانب گشته اید و آن، تقارن ولادت بزرگ بانوی ما، دخت پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س)؛ و میلاد با سعادت فرزند مبارک قدم و راستین او، یعنی حضرت امام خمینی است که براستی تقارنی زیبا و تامّل برانگیز و پرشکوه است؛ زیرا که این دو در زندگی و در تمدّن ما منشا اثر بوده اند؛ و بنده این دو مناسبت خجسته را به شما دوستداران خاندان رسالت تبریک و تهنیت عرض می کنم.
امروز می خواهم با استفاده از این توفیق الهی، شما را به سرزمین خودم ببرم و از احوال هم میهنانم در این روزها با شما سخن بگویم؛ این روزها در ایران جنب و جوشی برپاست که دلیل آن، یکی برگزاری مراسم بزرگداشت مقام زن در روز ولادت کوثر ـ حضرت زهرا (س) ـ است و انتخاب این روز از جانب حضرت امام بود، ایشان فرمودند "اگر قرار است روزی، روز زن باشد چه بهتر که روز تولد این شخصیّت بزرگوار باشد." و زنان ما نیز با پذیرفتن اینچنین روزی به نام روز زن، مسئولیت خطیری را عهده دار شدند؛ زیرا در کشور ما زنانی وجود دارند که در قالبهای سنتّی مانده اند و زنانی وجود دارند که قالبهای وارداتی جدید را پذیرفته اند؛ این دو دسته مساله ای ندارند و دسته سومی وجود دارند که اکثریت قریب به اتفاق زنان ما را تشکیل می دهند و این زنان "من" خویش را یافته اند و می دانند نه در تحجّر قدیم باید بمانند و نه تسلیم الگوهای تحمیلی شوند؛ به این دلیل از خود می پرسند چه باید کرد؛ زیرا در فکر "شدن" هستند نه "ماندن" بنابراین می پرسند چگونه باید بشویم و زهرای عزیز (س) نیز این چگونه شدن را می آموزد. از این روست که الگو و اسوه می شود و روزِ زن، روز تولد این بزرگ بانوی ما قرار می گیرد؛ زیرا روز "شدن" است و روز آغازین و روز حرکت به سوی من متعالی، و روز حرکت به سوی کمال و انسانیّت.
به دنبال این تعالی و رشد آگاهانه زنان کمال جوی، با پیروی از نظریات ترقیخواهانه امام خمینی (س) است که امروز تعداد زنان نماینده مجلس چندین برابر گذشته شده و زنان متخصّص بسیاری در شغلهای مدیریتی در سطح بالا و پژوهشگری و استادی دانشگاه، پزشکی در سطوح مختلف، و مهندسی، خلبانی، منشا خدمات ارزنده ای گشته اند و این در حالی است که در سرزمین همسایه ما افغانستان با استقرار اسلام آمریکایی، زنان خانه نشین شده اند. چیزی که حضرت امام همواره با آن مبارزه می کردند همین اسلام آمریکایی است؛ زیرا به جای اینکه از قوانین روشنگر اسلام بهره گیرند از دستورالعملهای آمریکایی ـ که قصد تخریب اندیشه ها و از بین بردن وجهه اسلام را دارند ـ پیروی می کنند.
دلیل دیگر این جنب و جوش مردم سرزمین ما، مصادف شدن این روز فرخنده ولادت با روز دانش آموز است که در سیزدهم آبان گرامی داشته می شود؛ منشا این انتخاب، شهادت مظلومانه دانش آموزان و دانشجویان مبارزی است که در روز سیزدهم آبان ماه سال 1357؛ یعنی پیش از پیروزی انقلاب، برای اعتراض به سیاستهای رژیم پهلوی به راهپیمایی پرداختند؛ اما دژخیمان آن رژیم، آنان را به گلوله بستند و بدین ترتیب بسیاری از فرزندان ما را به شهادت رساندند؛ و نیز این روز مصادف است با روز مبارزه با استکبار جهانی؛ زیرا در سالگرد واقعه خونین مذکور، دانشجویان به سوی سفارت آمریکا راهپیمایی کردند و چون این سفارتخانه در حقیقت مرکز جاسوسی و توطئه علیه ایران بود، دانشجویان انقلابی و مسلمان پیرو خط امام محل ذکر شده را به تسخیر خود درآوردند.
همه این امور از برکت وجود مبارک امام خمینی است که دوست دارم هرچه بیشتر از او سخن بگویم؛ زیرا برای من سخن گفتن از امام همواره حالتی پدید می آورد که توصیف آن مشکل و حتی محال است. از یک سو، مرارت هجران و تلخی حضور نیافتن در محضر پربرکت آن عزیز سفر کرده و از دیگر سو، شیرینی یاد محبوب و حلاوت ذکر او؛ و این شیرینی اینک که در محضر شما ملت ارجمند از سرزمین زیبای افریقا قرار دارم، دو چندان شده است. نگاههای مشتاقی که از سرچشمه فطرت پاک برخاسته، و جانهای سوخته ای که در فراق امام و یادگار عزیز او، سیداحمد ـ که خود و زندگی اش را وقف انقلاب کرد ـ همچنان سوزان است.
براستی تحمل فراق ابراهیم و اسماعیل زمانمان کشنده و شکننده است که: "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود". بگذرم و از تلخیها نگویم.
سرزمین شما، افریقا سرزمین عشق و ایثار نسبت به انقلاب و امام است، سرزمین محبت نسبت به آرمانهای اسلام است، جایگاه فداکاری و کوشش و جهاد در مسیر احیای تمدّن بزرگ اسلامی است.
افریقا، کانون جوش و خروش و تجلّی روح عصیانگر مسلمان در برابر ظلم و تجاوز و نادانی است، مگر نه این است که هرکس در هر کجای دنیا که دلش به یاد پیامبر خدا بتپد و خود را پیرو او بداند و به او معتقد باشد، همواره با نابرابریها، تبعیضها و استثمارگریها، روح لطیف او را می آزارد و کینه ای از دیوسیرتان خوش صورت در دل دارد. آری، چنین انسانی مسلمان است و همه مسلمانان برادر و خواهر یکدیگرند؛ زیرا که "انما المومنون اخوة" و در شادی و خوشی یکدیگر شریکند وخون آنها در رگهای جامعه اسلامی می جوشد و آنان ذره ای بزرگ از پیکره مقدس جامعه اسلامی هستند، افریقا به دلیل داشتن مردمان با معرفت و باشعور، و فطرت و طینت پاکشان یکی از ارکان جامعه اسلامی است. شما بهتر از هرکس می دانید که طعم تلخ استثمار و بردگی در کام ملتها چسان نفرت و بیزاری ایجاد می کند، شما بهتر از هر جامعه ای درک کردید دستان خون آلود برده دارانی که جگرگوشه های این امت عظیم را در خاک دنائت خویش نابود ساختند، چسان ریشه های فکر و اندیشه را از جامعه می زدایند.
شما بهتر از هر امتی می فهمید که استثمار با هر شکلی که پیش آید، حقیقتی است واحد؛ اگر دیروز برده داران آمریکایی و اروپایی ذخایر عظیم خدادادی ما و شما را در مسیر هوا و هوس خویش تاراج می کردند، اکنون به سرقت اندیشه ها و ذخایر اسلامی ما مشغولند، همان دستهایی که تا دیروز منابع زمینی و دریایی و هوایی شما را می ربودند؛ در حالی که کودکان شما از نبود آذوقه و دارو جان می سپردند، امروز به شکل دیگر و از دری دیگر و با کلامی دیگر می آیند، غرب حتی لحظه ای به فکر جان و مال و ناموس شما نیست؛ هر کجا منابع مفید هست این مار خوش خط و خال وجود دارد و دستان آراسته و بظاهر زیبای او نیز حاضر است. این کلام امام است، این هشدار امام است که همواره فریاد می کشید و با دلی خونین از این حقایق پرده برمی داشت و ماهیت استثمار را به ملت خویش و ملتهای مسلمان معرفی می کرد؛ او می گفت: رابطه َّامریکا با کشورهای جهان سوم رابطه گرگ و میش است. همه می دانند که گرگ همیشه می درد و میش دریده می شود، با این تفاوت که گاهی با چنگالهای برده داری و گاهی با اهرمهای فئودالی و گاهی با تجهیزات هزارگونه و هزار رنگ سرمایه داری و ما که از آن سوی کره خاک به عشق شما و آرمان شما و حقیقت ایمان شما به سوی سرزمین شما آمده ایم عمری بود مورد تاراج غرب و شرق بودیم و همین درد مشترک است که ما را به سوی سرزمین شما که سرزمین ما نیز هست، کشانده است. سرزمین من نیز عمری مورد طمع غرب و شرق بود، دیر زمانی بود که نمی دیدیم جز با دیده آنان، و نمی شنیدیم جز از صدای آنان. در چنگال جهانخواران چنان اسیر بودیم که عرب در چنگال جهالت؛ و امام بدانسان بیدارمان کرد که حضرت محّمد (ص) عرب را؛ و امام، حرفی جز حرف پیامبر نمی زد، کلامی جز کلام او نمی گفت. سخنانش حقیقت حرفهای رسول (ص) بود و من اینک پیام آور سخنان گرم اویم و آمده ام تا در میان شما برادران و خواهران خودم، یاد و نام امام خمینی (س) را زنده کنم گرچه او زنده و جاوید است؛ زیرا حقیقت همواره جاوید است. می خواهم از امام بگویم تا شما نیز از نفس قدسی او مدد بگیرید. شعار امام در بُعد سیاسی این بود: "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی"؛ البته این یک شعار توخالی و بی محتوا نبود، بلکه "عقیده" او بود که از اعماق قلب او نشات می گرفت؛ این شعاری بود که از اعتقادات فقهی، فلسفی، سیاسی، عرفانی او برخاسته بود و من اینک درصدد تفصیل و تفسیر این مباحث نیستم، مفهوم شعار امام "توجه به اللّه"؛ یعنی از غیر او بریدن و به او رسیدن است، مگر معنای تقوا در قرآن که به گفته اماممان کتاب انسان سازی است، غیر از این آمده، مگر بزرگان عرفان، تقوا را غیر از این معنا کرده اند.
امام این شعار را سرلوحه کار خویش قرار داد و از پیروانش می خواست که چنین باشند؛ یعنی در همه اعمال و رفتار خود، خداوند عالم حکیم را ناظر و حاضر بدانند؛ ولی این شعار امام به دست دشمنان ما منحرف می شد و نسبتهای ناروا به امام داده می شد که او می خواهد به قبل از تمدّن برگردد و امام در جواب این یاوه سرایان ندا می داد که: ما با پیشرفت علم و اندیشه مخالف نیستیم، بلکه با تمدّن صادراتی مخالفیم که به اسم آزادی، فرزندان ما را به فحشا و نابودی می کشاند؛ خانواده ها را متلاشی می کند، و بارها امام فریاد برمی آورد که این یک حیله و نیرنگ است که دشمنان اسلام به ما نسبت می دهند، که اسلام با نوآوری مخالف است، در حالی که هرگز چنین نیست، و اسلام پیروان خودش را به فراگرفتن و آموختن علم دعوت می کند تا جایی که علم آموزی را فریضه و عبادت می شمرد و عبادت بدون علم و آگاهی را بی ثمر می خواند و مداد علما را افضل از دمأ شهدا می داند. در قرآن کریم "عالم" و "عابد" و "مجاهد" از هم تفکیک نشدهاند؛ یک مجاهد فی سبیل اللّه کسی است که در مسیر اعتلای حق، عالمانه گام برمی دارد و عاشقانه جان می بازد بنابراین، تا آنجا که پرستش در اسلام اگر بدون آگاهی باشد، ناتمام است. و ما که آگاهانه و هوشیارانه برای استقرار جمهوری اسلامی و تثبیت نه شرقی و نه غربی قیام کردیم تاوان سنگین و خونباری را متحمّل شدیم، بهترین فرزندانمان را قربانی کردیم تا توانستیم پرچم مقدس جمهوری اسلامی را بر بالای سرخویش داشته باشیم؛ نمی خواهم از سختیها و تلخیها بگویم، ولی اگر با شما عزیزان که احساس می کنم همدرد و همدل هستیم نگویم با که بگویم؟ ما در اثر رهنمودهای حضرت امام به فطرت خویش بازگشتیم، خود گمشده مان را یافتیم و دریافتیم که جز خدا معبودی را نپرستیم و غیر از او را اطاعت نکنیم. دانستیم که انسان در پیشگاه خدا از مقام و منزلتی والا برخوردار است، تا حدّی که خلیفه و جانشین او بر روی زمین است، دانستیم این مقام و منزلت چشم دشمنان شیطان صفت ما را کور می کند و تاب تحمّل چنین موقعیّتی را برای ما ندارند و دیدیم و دیدید که چسان بر ما ناجوانمردانه یورش بردند و کشور ما را مورد حمله قرار دادند و مستکبران جهانی با همه ایادی خود به نابودی ما کمر بستند و جنگ سختی را بر ما تحمیل کردند و ما که تازه از زیر بار خشم شاه بیرون آمده بودیم و هنوز خود را و منابع و ذخایرمان را پیدا نکرده بودیم، گرفتار تهاجمی وحشتناک شدیم تا آنجا که به دشمن ما همه نوع کمکهای اقتصادی، سیاسی، نظامی کردند و ما را از همه چیز، حتّی خرید دارو و احتیاجات اولیّه کارخانه هایمان محروم ساختند؛ ولی امام با اتکا به خداوند و با اعتقاد به قدرت لایزال الهی، همچنان ملت خویش را به صبوری و در عین حال مقاومت و دفاع دعوت می کرد و با اعتقاد و اعتماد، فریاد می زد که "امریکا و شوروی هیچ غلطی نمی توانند بکنند" و این هشدار امام، برخاسته از ایمان حقیقی او به مبدا عالم بود که چنان محکم و استوار او را در هدایت امت اسلامی کمک می کرد؛ زیرا او در کنار سیاستمدار بودن و فقیه و فیلسوف بودن، یک عارف حقیقی بود که به حقیقت "دین" و حقیقت "اسلام" دست یافته بود؛ او کسی بود که خدایش او را هدایت کرده بود تا بتواند بندگان خدا را به سوی حق و آزادگی و حریّت، معرفت و کمال انسانی رهنمون سازد. آری او خود را ساخته بود و اینک مصمّم و استوار برای سازندگی همه انسانهایی که وجدانی بیدار و فطرتی پاک و بی آلایش دارند، قیام کرده بود. قلب امام برای همه انسانها می تپید و برای او مرزهای جغرافیایی معنا و مفهومی نداشت، او سربلندی انسانها را آرزو می کرد و برای جهالت مردم و دور بودن آنان از خدا، زجر می کشید، هدف امام هرگز به اداره یک کشور و احیاناً تشکیل حکومت اسلامی در کشور خودش محدود نمی شد، بلکه بسیار فراتر از این می اندیشید. در جهان بینی امام، اطاعت هر که غیر خدا، بندگی هرکس غیر خدا، تبعیت هر که غیر خدا و بالاخره تسلیم شدن در برابر غیر خدا گناهی جبران ناپذیر بود و او وظیفه علما و معلّمان و روشنفکران جامعه می دانست که رسالت پیامبر (ص) را انجام دهند. به نظر او معلّمی شغل انبیاست؛ زیرا انبیا آمده اند تا انسان بسازند؛ و معلّمان و تحصیلکرده های یک جامعه، چنین نقشی را باید ایفا کنند. آنان باید بیاموزند که انسان شریفتر از آن است که در مقابل خصم دون صفت از خدا بی خبر، سرخم کند. آری، امام جز خدا نمی دید و جز برای رضای خدا گام برنمی داشت. جمله ای از حضرت امام بر در و دیوار خیابانهای ما نوشته شد که اعتقاد امام بود؛ آن جمله چنین است: "عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید" او خالق عالم را ناظر و حاضر بر اعمال انسانها می دانست. او گناه را عصیان در برابر پروردگار می دانست. او منشا نافرمانی را جهل و ضعف و زبونی می دانست؛ مگر می شود کسی عظمت خالق را درک کند و نافرمانی او را بکند؛ مگر می شود انسانی، قدرتمندی و عدالت و مهربانی خالق را بفهمد و به خود جرات معصیت بدهد مگر نه این است که مخالفت با کسی که همه وجود ما در دست اوست، از جهالت و نادانی است. او همواره ما را به خداشناسی و خداباوری دعوت می کرد. او انسانی معتقد و به تمام معنا مسلمان بود و به شخصیتهای دینی خود مباهات می کرد. او برای ما از پیامبر می گفت، از شخصیت او، از آغاز و انجام بودن او، از واسطه فیض بودن او و بالاخره از حقیقت او؛ او برای ما از زهرای عزیز می گفت، از ابهّت و عظمت او، از علم او، که خطبه های آتشین او گواه این حقیقت است، از معنویت او، از مظلومیت او، از تاریخ سازی او، از همتایی او با ولایت، از همرنگ بودن او با نبوّت و بالاخره اینکه زهرا (س) آشکارترین حقیقت است که در شکل یک انسان تجسّم یافته و از فرط ظهور در خفا مانده است.
او از آفرینش زهرا (س) برایمان صحبت می کرد که موجودی بود آسمانی؛ زیرا پیامبر او را "حورأ" و "انسیه" مینامید، و بوی بهشت را از او استشمام می کرد؛ آری، او محدّثه بود و محدّثه. امام برایمان می گفت که زهرا، موجودی کاملاً خدایی بود که جبرئیل امین بر او نیز نازل می شد و برای او از عالم غیب خبر می آورد و علی (ع) نیز کاتب این حقایق بود و مصحف زهرا (س) مصحفی است ارزشمند که مورد استفاده فرزندان معصومش قرار گرفته است. او از همه دعوت می کرد که به زهرا اقتدا کنند زیرا برای تمام مردان و زنان عالم الگو و اسوه است. امام به ما می آموخت که از زهرا باید متخلّق شدن به اخلاق الهی را آموخت، مگر پیامبر نفرمود: "انی بعثتُ لاتمم مکارم الاخلاق"؛ مگر رسالت پیامبر این نبود که مکرمتهای اخلاقی را به انسان بیاموزد و زهرا (س) نیز بهترین نمونه و الگوی این رسالت "نبی" بود؛ او چنان به خدایش عشق می ورزید که وقتی در عبادتگاه خود به نماز می ایستاد؛ فانی در خالق خویش می شد، بطوری که گویی جسم او نیز از این دنیا پرواز کرده است؛ و به هنگامی که برای ادای حق تضییع شده خویش پا به عرصه کارزار می گذارد، چنان عالمانه و محقّقانه و عارفانه سخن می گوید که خطبا و بزرگان عرب را به حیرت می اندازد، و زنان ما با اقتدا به این بانوی باکرامت و با شرافت است که توانستند "من" حقیقی خود را بیابند، منی که گرفتار هوس بود، منی که گرفتار جهل و خودبینی بود "منی" که گرفتار وسوسه های شیطان صفتان بود؛ اما مگر شیطان و دست نشانده های او می توانند ببینند که موجوداتی اینچنین سعادتمند بر روی پای خود بایستند و با نفی سلطه آنان عزیز و شریف و سربلند باشند.
حضور زنان ما در عرصه های مختلف سیاسی، علمی و فرهنگی بعد از انقلاب، افق تازه ای را فرا راه آنان قرار داد و شکل تجمّلی و محدود و ظاهری مشارکت زنان را به حالت غیر تشریفاتی در سطح عالی و واقعی رساند؛ حضرت امام از این موفقیّت زنان و حضور اساسی آنان چنین یاد کردهاند:
زنان ما از پیشتازان نهضت اسلامی شمرده شدند و پس از انقلاب نیز در مقاطع مختلف تصمیم گیریهای اساسی در امور کشور نقش بسزایی ایفا کردند.
آری زنان ما با رهنمودهای حضرت امام موقعیت و نقش آفرینی خویش را شناختند و فهمیدند که شعارهای توخالی غرب که در دفاع از حقوق زن سر داده می شود، فریبی و نیرنگی بیش نیست. آنان دایه های دلسوزتر از مادرند که با این ترفند و نیرنگ می خواهند از جاذبه های زنان به نفع خویش استفاده کنند و هرگز به مقام و شخصیت زن توجّهی ندارند؛ زیرا شناختی نیز ندارند، اسلام است که از این حقیقت پرده برداشته و مقام و منزلت زن را متذکر شده است. بسیار غم انگیز است که افراد نا آگاه، اسلام را متّهم کنند که به زنان توجّه نکرده یا آنان را موجودی طفیلی به حساب آورده است. امام مبیّن این حقیقت اسلامی بود که: "اِنّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم"، زن و مرد فقط از لحاظ جنسیت اختلاف دارند، و وظیفه و تکلیف هر کدام متناسب با حال و خلقتشان در نظر گرفته شده؛ و مگر عدالت غیر از این است؟
و اینک مستکبران جهانی با حمله فرهنگی به جان ملت ما افتاده اند و همه باور داریم که حمله فرهنگی به مراتب از حمله نظامی خطرناکتر است؛ زیرا با حمله نظامی خانه و کشور صدمه می بیند؛ ولی در حمله فرهنگی، اصالت، انسانیّت، شرافت و وجدان او لطمه می بیند، حمله فرهنگی مانند سیلی ویرانگر است که خانه و کاشانه آدمی را تخریب میکند و پرواضح است که مقابله با چنین امری اگر حساب شده و دقیق نباشد، خود نیز مخرّب است؛ و اینک حمله فرهنگی خطری است جدّی و رهبر عظیم الشان ما حضرت آیت اللّه خامنه ای بارها و بارها این خطر را هشدار داده اند؛ و بیشترین ضربه نیز متوجّه زنان ماست؛ زنان در طول تاریخ مورد حمله قرار گرفته اند و به گفته امام، همواره مظلوم واقع شده و از دو دسته و از سوی دو گروه صدمه خورده اند:
1) روشنفکران بظاهر مدافع زن که به اسم آزادی؛ شرافت و عزّت و عفّت زنان را نابود کردند و از جذابیّت او برای بهره وری هرچه بیشتر و رسیدن به مطامع خود سوءاستفاده کردند که از اینگونه خیانتها در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده و تقریباً برای همگان روشن و ملموس است؛
2) متعصّبان و متحجّران و افراد بی اطلاع از اسلام که در نهایت، زنان را موجودی درجه دو و طفیل مرد معرفی کردند و بر اثر تعصّب و جهالت، زن را خانه نشین و منزوی و عنصری بی اثر و منفعل ساختند، طبیعی است نتیجه این دو تفکر برای "زن" خطرها و زیانهای بسیاری داشته است؛ اعتقاد دسته اول، زنان را بی بند وبار، هرزه، مصرفی بار آورده و از خود و شرافت و اصالت خود بیگانه کرده؛ و دسته دوّم، زنان را مطرود و عقب مانده ساخته است؛ و جالب اینکه هر دو دسته خود را دلسوز این موجود شریف قلمداد می کنند و امام، ما را بیدار کرد و هشدار داد که به گوش باشید اسلام هرگز با آزادی زن مخالف نیست؛ زیرا هدف اسلام آزادی و آزادگی است؛ پس با بی بند و باری مخالف است، با هرچه که شرافت او را تهدید کند مخالف است. این آزادی که قدرتهای شیطانی طالب آنند، زن را از جایگاه متعالیش پایین آورده و به حدّ یک شئ تجارتی تنزل داده است و اسلام برخلاف بعضی از ادیان تحریف شده خلقت زن و مرد را از "نفس واحده" دانسته: "و خَلَقکم من نفسٍ واحدة"، و تعالی و تکامل هر دو را خواهان است و بزرگان ما با پیروی از اسلام راستین جهت تعالی بخشیدن به پیروان خود کوشیده اند.