پیامدهای واگرایی
مهم ترین پیامدهای سیاسی ، اجتماعی و امنیتی واگرایی میان اصولگرایان عبارت است از :
1. ترسیم غیر عادی بودن شرایط داخلی کشور در میان انظار داخلی وخارجی در این میان ، ستون پنجم دشمن و منافقان با نفوذ در میان ساختارها و احزاب سیاسی ، تلاش می کنند که فضای سیاسی ـ امنیتی داخل کشور را به صورت ملتهب نشان دهند و به گونه ای القا کنند که انسجام فکری ـ رویه ای لازم میان رجال سیاسی اصولگرا برای مهارتهدیدهای بالقوه سیاسی ـ امنیتی وجود ندارد.مخالفان نظام اسلامی ایران ، برای گسترش واگرایی فکری میان احزاب ارزشی و ولایت محور برنامه ریزی می کنند و از ابزارهای جنگ روانی ـ رسانه ای بهره می گیرند.ایالات متحده متوجه شده است که تهدیدهای برون مرزی به تنهایی ،قابلیت تغییر رفتار یا تغییر رژیم را ندارد، به همین دلیل تلاش می کنندکه از مؤلفه های تفرقه انگیز درون ساختاری بهره برداری کرده و دشمنی اصولگرایان با سلطه گران را به افزایش اختلاف در میان ساختارها ونیروهای ارزشی تبدیل سازد. آنگاه از طریق تهاجم نرم افزاری برنامه ریزی و اختلاف را وارد فاز چالش و در نهایت بحران کند که می تواند، به بحران های مشروعیت ، تصمیم گیری و مشارکت مردمی منتهی گردد که هر سه می تواند، موجب اضمحلال ساختارهای اصولگراو در نهایت تضعیف بنیادهای انقلاب و نظام اسلامی ایران گردد.از طرفی هزینه های مهار بحران بسیار بیشتر از حل اختلاف است ونیز شانس دستیابی به تفاهم نسبی در اختلاف های بنیادین ، بسیار کمتراز اختلاف های سطحی است ; به همین دلیل نیروهای اصولگرا به منظورحفظ دستاوردهای نظام و انقلاب نباید اجازه دهند که مشکلاتشان ازفاز اختلاف های سطحی به فاز دوم (چالشی ) و در نهایت فاز سوم (بحران ) تبدیل گردد، زیرا هنگامی که بحران تصمیم گیری در میان اصولگرایان عمیق گردد، دشمنان قسم خورده نظام ایران که در اطراف مرزهای کشور، مترصد موقعیت مناسب هستند، تلاش می کنند که برنامه های سخت افزاری خود را عملیاتی سازند.
2. هرگونه کاهش همگرایی در میان اصولگرایان می تواند، در سطح جامعه باز خورد منفی به وجود آورده و انسجام ملی را با تهدید مواجه سازد. هدف دشمنان این است که مردم با صف بندی و انتساب خود به جریان های مختلف اصولگرا، به جای اینکه منافع ملی را دنبال کند، به ابزاری برای تأمین منافع جناح یا گروهی خاص تبدیل گردند.از طرفی وجود چند دستگی میان جریان اصولگرا می تواند، بسترهای دلسردی مردم و کاهش مشارکت آنان را در فرآیندهای تألیف ، تسریع وقانونگذاری فراهم کرده و آنان را با جریان سوم همراه کند که با اهداف مستتر منافقان و دشمنان عجین شده است .احزاب سیاسی معاند و ضد انقلاب و از طرفی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در پی این هستند که از لحاظ جامعه شناسی سیاسی ،فضای داخلی ایران را به گونه ای ترسیم کنند که شکاف سیاسی ـاجتماعی میان بدنه حاکمیت اصولگرا و بافت اجتماعی وجود دارد و این شکاف روز به روز در حال گسترش است ; در نتیجه نیروهای ولایت محورو ارزشی باید راهبرد خود را طوری مدیریت و کانالیزه کنند که مسیرنمایی آن به سمت ائتلاف و همگرایی هدایت شود و بسترهای لازم رابرای شکل گیری یک جبهه اصولگرایی منسجم فراهم سازد و طبیعی است که پیروان یک جبهه بسی فراتر از یک حزب اصولگراست و این امر خود می تواند، نظام تصمیم گیری مخالفان نظام را مختل سازد.
3ـ هرگونه چند دستگی میان اصولگرایان و فاصله گرفتن از شکل گری یک جبهه منسجم می تواند، به ایجاد احزاب و گروه های سیاسی متعارفی و مخالف نظام در کشور کمک کند.احزاب سیاسی متعارض برنامه ریزی می کنند که با ایجاد فضای بی اعتمادی و دامن زدن آن ، میان جریان های ولایت محور، بسترهای لازم را برای افزایش شانسی حضور خود در شطرنج سیاسی داخلی مهیاکنند که به همین دلیل هرگونه افراط و تفریط در جریان های اصولگرامی تواند، دامنه مانور آنان را کاهش دهد و متعاقبا مقداری از جمعیت فعال جامعه را به سمت انفصال و انزواگرایی سوق دهد.در این میان ، احزاب غیر ارزشی تلاش می کنند که از آب گل آلود ماهی بگیرند و با تأثیر گذاری بر جمعیت ، جای پایی برای خود در ساختاراجتماعی ـ سیاسی بیابند. به همین دلیل توصیه می گردد که جبهه پیروان اصولگرایی ، از یک رویکرد و رویه اعتدال محور پیروی کنند و درآن محافظه کاران سنتی (ماننده جامعه روحانیت مبارز، حوزه علمیه قم ،حزب مؤتلفه اسلامی و...) و نومحافظه کاران (مانند آبادگران ، حامیان دولت و...) با تعدیل خواست های خود، به یک اجماع عقلی مرضیه الطرفین در مورد موضوع مهم داخلی و خارجی دست یابند.
ـ کاهش مشروعیت احزاب و جریان های اصولگرا
هرگونه افزایش واگرایی میان طیف های اصولگرا موجب می شود، آنان در تبلیغات نظام های انتخاباتی کشور، لیست های متعدد ارایه دهند وعلاوه بر اینکه هزینه های مادی تبلیغات را افزایش می دهد ،از طرفی موجب سردرگمی پیروان احزاب اصولگرا و ریزش آرای انتخاباتی خواهدشد و در نتیجه نیروی اصولگرا (در انتخابات ریاست جمهوری ) یاجریان های اصولگرا (در انتخابات مجلس شورای اسلامی ، مجلس خبرگان و شوراهای شهر و روستا) با پشتوانه مردمی کمی به پیروزی می رسد که می تواند، پشتوانه و مشروعیت آن فرد یا نهاد سیاسی راکاهش دهد که پیامد آن کاهش قدرت مانور و چانه زنی آنان در معادلات سیاسی ـ امنیتی داخلی ، منطقه ای و بین المللی است .
هرگونه افزایش مشروعیت و پشتوانه مردمی احزاب اصولگرا می تواند،قدرت نرم افزاری آنان را در دفاع منافع ملی و مصالح عالیه نظام افزایش دهد .
4ـ کاهش توان نرم افزاری جمهوری اسلامی ایران
منافقان و دشمنان نظام و انقلاب ، با تأسی از سیاست (تفرقه بینداز وحکومت کن ) به منظور کاهش نقش و نفوذ قدرت نرم ایران در نظام عقیدتی ـ سیاسی و امنیتی خاورمیانه برنامه ریزی می کنند، از ابزار(اختلاف ) بهره بگیرد و در این میان برنامه ریزی می کنند تا بسترهای لازم را برای گسترش واگرایی قومی ، فرقه ای و اصولگرایی در داخل کشور به وجود آورده و تقویت کنند که در صورت عدم اتخاذ یک پاداستراتژی مناسب ، می تواند در میان مدت تهدیدهای نوینی را علیه امنیت ایران به وجود آورد; در نتیجه پیش از اینکه معضل های فراروی نظام ، وارد فاز چالش و در نهایت بحران گردد، ضرورت دارد انسجام فکری ـ رویه ای لازم میان طیف اصولگرایان برای مقابله با تهاجم نرم افزاری صورت پذیرد، زیرا هزینه چهار معضل بسیار کمتر و کارآمدتراز حل چالش با بحران است .
مهم ترین ابزارها و تاکتیک های نرم افزاری ایالات متحده برای تضعیف جبهه ولایت محوری و اصولگرایی عبارت است :
ـ ایجاد و گسترش شایعه ، از طریق رسانه های ارتباط جمعی که در این راستا، در آخرین اقدام خود، شایعه بیماری شدید مقام معظم رهبری یاوجود اختلاف های بنیادین میان حوزه های علمیه و دولت را مطرح ساختند.
ـ ایجاد جنگ روانی و الگو پذیری از استراتژی (چماق و هویج ).
رسانه های صوتی ، تصویری ، دیداری و نوشتاری غرب ، به ویژه امریکانوعی جنگ روانی را به وجود می آورند و دامنه تهدیدها و نقاط ضعف راچنان بزرگ نمایی می کنند که یک تصویر مجازی منفی از نگرش رجال سیاسی ـ نظامی و موقعیت داخلی ایران را در میان افکار عمومی منطقه و بین المللی ایجاد سازند و با تهدید به اعمال تحریم های گسترده یاحمله نظامی غافلگیرانه بر اثر تداوم فعالیت های صلح آمیز هسته ای واتهام نقض حقوق بشر و اعزام ناوهای نظامی خود به خلیج فارس ، نوعی اخلال در نظام فکری اصولگرایان به وجود آورده و انسجام رویه را درمیان کارگزاران اصولگرای نظام ایرانی برای اتخاذ بهترین واکنش مناسب در قبال تهدیدها تضعیف کنند.
راهکارهای فرا روی انسجام
1ـ دوری از انحصار گرایی و محدود کردن دامنه اصولگرایی
رهبر معظم انقلاب ، به منظور همگرایی و افزایش کیفی و کمی اصولگرایی ، به مفهوم (اصولگرایان اصلاح طلب ) اشاره فرمودند.ایشان در دیدار با کارگزاران نظام ، در 29 خرداد 1385 فرمودند: (هرکس و هر جریانی که به مبانی انقلاب پایبند باشد، از هر جریانی که باشد، جزو اصولگرایان است ... و هر کاری که از لحاظ علمی ، عملی ،دینی ، اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی که در جهت پیشرفت مردم عزیزباشد ،یک حرکت اصلاحی است و مردم از آن حمایت می کنند).مقام معظم رهبری اصلاحات را به مفهوم صحیح آن از مبانی اصول گرایی برشمردند و افزودند: (اصلاحات اصولگرایانه و اصولگرایی مصلحانه ، درهم تنیده هستند و با اصطلاحات امریکایی و اصلاحات رضا خانی که در واقع افسادات هستند و نه اصلاحات ، کاملا متفاوتند).
در این چار چوب ، هرگونه نگاه انحصاری و مرز بندی شده به جریان اصولگرایی و محدود کردن آن به افرادی خاص ، کمک آگاهانه یا ناآگاهانه به عملیاتی شدن اهداف منافقان و دشمنان نظام است که اختلاف افکنی و فرو پاشی جبهه اصولگرایی را هدف گرفته اند، زیراموجب می گردند که طبقه ای توانمند و معتقد به مبانی انقلاب ، ازخدمتگذاری به نظام انقلاب اسلامی با انگ ها و تخریب سیاسی محروم گردند و این مهم ترین آفت برای جبهه اصولگرایان است ; به همین منظور توصیه می گردد که جریان های اصولگرا، به صورت منعطف عمل کنند و کانال های لازم برای انتقادهای سازنده را به وجود آورند.
نهادینه شدن دو اصل (اصولگرایی ) و (اصلاح طلبی )، ازشاخصه های مثبت یک نظام پویا، فعال و ارزشی است .اصولگرایی ، یعنی اینکه کارگزاران نظام از اهداف انقلاب ، آرمان های امام راحل (ره )، بنیادهای حکومتی دین مبین اسلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری و عدم برخورد گزینشی با آن لحظه ای غفلت نکنند و درنظام تصمیم گیری کلان کشور به این محورها توجه کنند. اصلاح طلبی نیز به این معناست که متناسب با شرایط متغیر و سیال داخلی و خارجی ، قوانین و نظام تصمیم گیری کشور را طوری تدوین ،مدیریت و اجرا کرد که دو اصل منافع ملی و مصالح عالیه نظام به صورت حداکثر نسبی تأمین گردد.
2. رجال سیاسی منتسب به جریان اصولگرا، باید نقطه شروع همگرایی را از موضوع هایی شروع کنند که بر روی آنها اتفاق نظر وتفاهم نسبی وجود دارد; مانند راهکارهای افزایش خدمت رسانی به جامعه ، اعتقاد به نظریه ولایت فقیه به عنوان مرجع پایانی حل اختلاف ،اعتقاد به آرای ملت ، عدالت اجتماعی ، کمک به افزایش مشارکت حداکثری مردم در نظام های انتخاباتی کشور، ضرورت مقابله با تهاجم نرم افزاری دشمنان و... .
از طرفی تفاوت مشی و نظر افراد امری طبیعی است و نباید دستاویزتفرقه افکن در جبهه اصولگرایی قرار گیرد. رجال سیاسی اصولگرا، درمورد موضوع های مورد اختلاف باید به یک رو به مرضیه الطرفین دست یابند و هر یک از احزاب و جریان های اصولگرا، با تعدیل خواسته های حداکثری خود، دستیابی به تفاهم را امکانپذیر نمایند، زیرا بر آینداختلاف افکنی رشد سرطانی نیروی سومی خواهد بود که خواهان اضمحلال تمام طیف های اصولگر است .در این میان ، یک حزب ، یک جریان و یا گروهی از رجال سیاسی اصولگرا نباید به بیماری جزم گرایی مبتلا گردند و خود را از مشاوره (که در دین اسلام بسیار تأکید شده است ) با دیگر طیف های اصولگرا بی نیازبدانند، زیرا مبادله افکار و عقاید در میان طیف های مختلف اصولگرا،خود می تواند بستر لازم را برای همدلی و تفاهم فراهم آورد و از لحاظروانی نیز تأثیر منفی بر مخالفان نظام اسلامی ایران دارد.از طرفی رجال سیاسی حاکمیت ، باید رابطه خود را با نخبگان علمی ـمذهبی حوزه گسترش دهند و از راهنمایی های مراجع تقلید در امرحکومت بهره مند گردند، زیرا بافت جامعه شناسی ایران تا حدودی زیاد،متأثر از آموزه های علمی ـ فقهی حوزه است و هرگونه تقویت مثلت حاکمیت ـ حوزه و دانشگاه می تواند، جریان اصولگرایی را در درون جامعه نهادینه سازد.
3. تهیه منشور اصولگرایی ، با مشارکت هر دو طیف اصولگرایان سنتی و اصولگرایان اصلاح طلب ، توصیه می شود که رجال سیاسی از میان طبقه های مختلف اصولگرا، با تهیه و تدوین اساسنامه و منشوراصولگرایی برحول محورهای آن حرکت کند، تا هم از اعمال سلیقه های شخصی و جناحی جلوگیری گردد، و هم بهتر بتوان یک چشم اندازمشخص و معینی را از برنامه های میان مدت و بلند مدت جبهه اصولگرایی ترسیم کرد.در این میان ، برگزاری جلسات میان دوره ای میان احزاب اصولگرا، به دعوت از عناصر شاخص طیف های اصولگر در کنگره سالانه هر حزب وتمرکز بیشتر بر روی موضوع های کلان تا اندازه ای می تواند در تسریع فرآیند شکل گیری منشور اصولگرایی مثمر ثمر باشد.
4. افزایش تعامل میان جریان های اصولگرا، با رسانه های جمعی (تلویزیون ، مطبوعات ، رادیو و اینترنت ); تفاوت حزب و جبهه در این است که حزب یک جمعیت تک بعدی و تک صدایی است ; ولی جبهه جامعه ای چند صدایی با اهداف معین و از پیش تعیین شده است که خروجی های آن باید توسط یک ارگان تبلیغاتی ساماندهی شود، به همین دلیل جبهه اصولگرایی یا انتصاب یک مدیر اطلاع رسانی ،تلاش می کند که از تشویش اذهان عمومی جلوگیری کند.در این میان ، صدا و سیما به عنوان یک نهاد اصولگرا، بیشترین تأثیررا بر طیف وسیعی از جامعه دارد و بیشتر مخاطبان آن را طبقه متوسط وزنان جامعه تشکیل می دهند.در مرحله بعد مطبوعات و اینترنت قرار دارند که بیشتر مخاطبان آن نخبگان آکادمیک ، تجار و قشر جوان هستند.به همین دلیل ، توصیه می گردد که جبهه اصولگرایی ، با انتخاب برنامه های هدفمند و کانالیزه شده در رسانه های ارتباط جمعی ، قدرت نرم و تأثیر گذاری خود را در سطح کلان جامعه افزایش دهد.
راهبرد اصول گرایی
نویسنده:مصطفی دلاور پور اقدم
از اهداف و راهبردهای دشمنان انقلاب ، برای تضعیف نظام اسلامی ایران ، ایجاد تفرقه و دو دستگی میان کارگزاران نظام است ، تا هم ازشکل گیری یک نظام فکری ـ تصمیم گیری منسجم و کار آمد جلوگیری کند و هم توانمندی و قابلیت های فکری ـ مادی کشور را به جای مهاربحران های بالقوه و حل مشکلات مردم ، متوجه و سرگرم مشکلات کاذب و تحمیلی بسازد; در این راستا، رسانه های صوتی ، تصویری ،دیداری و نوشتاری آنان ، با ایجاد جنگ روانی ـ رسانه ای به تنوع های فکری موجود دامن زده ، با ایجاد سه مرحله مشکل ، چالش و در نهایت بحران تصمیم گیری ، توجه کارگزاران نظام را به جای مقابله باتهدیدهای نوین خارجی و داخلی ، به سمت اختلاف ها و کشمکش های درونی ، مدیریت و کانالیزه می کنند. به همین دلیل ، ضرورت دارد که رجال سیاسی نظام اسلامی ، برای خنثی سازی و تضعیف اهداف دشمنان و منافقان ، از حرکت ها و موضع گیری های واگرایانه دوری جسته ، به سمت وحدت کلمه ، وحدت رویه و انسجام فکری ـتصمیم گیری حرکت کنند، زیرا از نظر منافقان و دشمنان نظام و انقلاب ،هیچ گونه تفاوتی میان اصول گرایان سنتی و اصلاح طلب وجود ندارد وآنان تمام طیف ها، احزاب و جریان های ارزشی و اصولگرا را به عنوان دشمن خود تلقی و ارزیابی می کند و آنان را مانعی در راه تحقق اهداف سلطه گرانه خود می دانند. به همین دلیل ، از نظر آنان بهترین راهبردبرای نابودی و استحاله نیروهای نظام اسلامی ، برنامه ریزی برای افزایش بی اعتمادی و ایجاد منازعه میان جریان های وفادار نظام است و در این راستا، عناصر ساده لوح ، آگاهانه یا ناآگاهانه ، همراه با ستون پنجم دشمن ، به افزایش جو بی اعتمادی در میان ساختارها و کارگزاران نظام کمک می کنند.
مسلمان نمایان تکنو کرات
رهاوردتان چیست جز منکرات
شما گر نماینده مردم اید
چرا مات ومبهوت وسر در گمید
شمایی که دین را به نان می دهید
کجا در ره عشق جان می دهید
نمایندگانی کزین امتند
خدا باور تشنه خدمت اند
اگر خشم دینی ملایم شود
در این سرزمین غرب حاکم شود
. . . از وطن فروشی و وطن فروشان که غایت محبت دول کفر است دور باشید. .
. . . کدام{دو} حزب با ولایت علی (ع) موافق یا موافق تر است ؛ و کدام اعتقاد او عملاً انتظار مهدی را دارد یا متاکد تر است ؛ کدام تغییری در امور دینیه داده یا نمی دهد ؛ کدام معتدل در فکر ، یا متلوّن است در اعتقاد یا عمل ؛ کدام ملکه تقوا و صدق و ائتمان دارد ، یا قوی تر است ؛ کدام در صفات شبیه کفر یا نفاق و کدام دور تر است ؛ و بالجمله کدام به خدای متعال و خاتم الانبیا و خاتم الوصیا (ص) نزدیک تر است. . . . هر چه هست از قامت ناسازِ بى اندام ما است!
یکى از رفقاى جلسه اظهار داشت که در محلّى بسیار باران باریده و سبب جارى شدن سیل و از بین رفتن کشت و مزارع شده است. حضرت استاد ـ مدّظلّه ـ فرمودند: (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ)(1) خداوند هرگز اوضاع قومى را تغییر نمى دهد، تا این که خود آنان آن چه را که دارند تغییر دهند. «هر چه هست از قامت ناساز بى اندام ما است!» تا ما، ناجور نشویم، آن چه از بالا بر سر ما نازل مى شود، ناجور نمى شود، بلکه کارى مى کنیم که باران رحمت بر ما نقمت و عذاب مى شود!
1. سوره ى رعد، آیه ى 11.
منبع سایت آیت ا... بهجت
در پیشگاه حمایت عَیْنُ اللّه النّاظِرَة
مگر ممکن است انسان در هدایت مردم به اندازه ى توانایى، مانند حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ باشد و مورد عنایت و نظر او که (عَیْنُ اللّه النّاظِرَة)(1)؛ (چشم بیناى خدا) است، نباشد؟! واى به حال کسى که چنین تشخیص بدهد که مراعات و معاونت ظالم و یا دفاع از ظلم براى او خیر است!
اى کاش لَیْسَ بودن و هیچ بودن عالم امکان را درک مى کردیم، و براى هیچ این قدر ارزش و اعتبار قایل نمى شدیم، و بر سر هیچ این همه با هم نزاع نمى کردیم.
1. بحارالانوار، ج 26، ص 95، 240؛ ج 41، ص 357؛ توحید صدوق، ص 167؛ معانى الاخبار، ص 16.
منبع سایت آیت ا... بهجت
بازتاب انقلاب اسلامی بر پاکستان
انقلاب اسلامی ایران یکی از بزرگترین حوادث نیمه دوم قرن بیستم میباشد، هیچ انقلابی در چهارچوب مرزهای ملی کشور مبدا انقلاب باقی نمیماند و انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود. انقلاب اسلامی ایران کشورها و ملتهای فراوانی را تحت تاثیر خود قرار داد، که این تاثیرات فرصت ها و تهدیدهای فراوانی برای ایران به وجود آورد. یکی از کشورهایی که به شدت از انقلاب اسلامی ایران ملهم گردید کشور پاکستان بود، مردم پاکستان با آغوش باز از انقلاب اسلامی ایران استقبال نمودند و در این میان شیعیان پاکستان بیش از هر گروه دیگری پذیرای انقلاب ایران گردیدند.
علمای پاکستان
روحانیت، احزاب و سازمان های دینی پاکستان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شخصیت امام خمینی و نهضت ایشان آشنا بود و پاره ای از آن ها ارتباط تنگاتنگی نیز داشتند. در معرفی شخصیت ایشان، روحانیت و طلاب پاکستانی در حوزه های علمیه ی نجف و داخل پاکستان نقش مهمی ایفا نمودند؛ از جمله افرادی مانند سید صفدر حسینی نجفی ، سیدمرتضی حسن صدر الافضل، سید علی موسوی در لاهور، شیخ غلام محمد غروی، سید ابراهیم رضوی، شیخ علی بوستان و شیخ حسن باروی در حوزه ی قم، از شمار روحانیونی بودند که مردم را به تقلید از امام خمینی دعوت می نمودند." قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، علمای شیعه حضور چندانی در صحنه های سیاسی و اجتماعی نداشتند و بیشتر به اجرای مراسم سنتی، ضیافت و اعیاد معصومین و بویژه عزاداری سیدالشهدا(ع)اکتفا می کردندو در این امور هم نقش سازنده ای نداشتند، زیرا در خلال این گونه فعالیت ها به موضوعات اختلاف بین شیعه و سنی بیشتر توجه می شد. بعد از وقوع انقلاب، علمای شیعه در حرکت های مذهبی و اجتماعی خود مردم را به مشارکت در مسائل سیاسی دعوت می کردند. هم اکنون شیعیان این کشور نقش عمده ای در سیاست پاکستان ایفا می کنند. کنفرانس قرآن و سنت در سال 1987م به ریاست عارف حسین حسینی، نقطه عطفی در آگاهی سیاسی شیعیان این کشور و نقش فعال آنان در صحنه ی سیاست دولت بود؛ به طوری که در انتخابات مجلس ملی و سنا در سال های 1988م ،1993و1997م تعدادی از نامزد های شیعه بویزه نهضت جعفری به مجلس راه یافتند که در میان آن ها می توان از امان الله سیال، مرید کاظم، سید جواد هادی و سید عابد حسن حسینی نام برد. گفتنی است که امان الله سیال در شهر جهنگ، مرکز فعالیت سپاه صحابه توانست در یک مبارزه ی انتخاباتی نزدیک با اعظم طارق، دبیر کل سپاه صحابه، بیشترین رای را کسب کند.
درست 70 روز پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیتی حدود یکصد هزار نفر از شیعیان سراسر پاکستان در شهر بهگرا واقع در پنجاب تجمع کردند و به تصمیم ژنرال ضیالحق که در کشور فقط فقه حنفی اعمال خواهد شد اعتراض کردند و اولین گام های تاسیس نهضت فقه جعفری برداشته شد.
گروههای شیعی
شیعیان از گروههایی بودند که بیشترین تاثیر را از انقلاب اسلامی ایران پذیرفتند . قابل ذکر است که شیعیان تا اوائل دهه هشتاد میلادی تشخص سیاسی نداشتند و حزبی یا گروهی سیاسی به نام شیعیان وجود نداشت. سعی ضیاءالحق مبنی بر اجرای فقه حنفی و حوادث فرقه گرایی متعاقب آن شیعیان را متوجه این مشکل نمود و از آن به بعد شعیان نیز فعالیتهای را برای بدست آوردن این هدف آغاز نموده اند .تاثیری پذیری شیعیان از انقلاب شیعی ایران به مراتب بیشتراز گروههای سنی بوده است که در اینجا به آن می پردازیم.
1. نهضت جعفریه پاکستان
انقلاب اسلامی ایران نوعی توجّه و خود باوری را در جهت انسجام درونی و سیاسی - تشکیلاتی شدن شیعیان در پاکستان را در دهه اول انقلاب اسلامی بوجود آورد.
تاریخ 50 ساله پاکستان نشان داده که شیعیان پاکستان به طور کلی به جز در موارد دفاع گرایشی به تشخص سیاسی خود به عنوان شیعیان ندارند. لذا علی رغم اینکه شیعیان در نهضت استقلال پاکستان و در دیگر نهضتهای سیاسی پاکستان فعالیت داشتد و به مناصب پر اهمیت نیز دست یافتند لیکن این افراد در این فعالیتها بیشتر برلیاقتها و گرایشهای غیر فرقه منکی بوده و هیچ گاه به عنوان فرقه تشیع شناخت سیاسی نداشتند .
باید گفت که یکی از اساسی ترین دستاوردهای انقلاب در پاکستان تاسیس نهضت اجرای فقه جعفری در 24فروردین 1358 بود این سازمان مهم ترین تشکیلات شیعی در پاکستان محسوب می شود که هدف اولیه ی آن بازیابی حقوق شیعیان است. درست 70 روز بعد از استقرارجمهوری اسلامی در روز های 12و13آوریل 1979،جمعیتی حدود یکصد هزار نفر از شیعیان سراسر پاکستان در شهر بهگرا واقع در پنجاب که اکثرا ساکنان آن ها را شیعیان تشکیل می دهند،تجمع کردند ؛ علت اساسی این تجمع آن بود که از کودتای نظامی ژنرال ضیالحق و شعار اسلام خواهی او تاکید یراین نکته که در کشور فقط فقه حنفی اعمال خواهد شد باعث تحریک و اعتراض شیعیان شد . در این تجمع علاوه برانتخاب رهبری مفتی جعفر حسین ، اولین گام های تاسیس تشکیلات در تحریک نفاذ فقه جعفری برداشته شد . آنها در قطعنامه پایانی خود ضمن تبریک پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مردم امام را به عنوان رهبر تمامی مسلمانان دانستند. به دلیل حمایت قاطعانه نهضت جعفریه از شیعیان پاکستان و انقلاب اسلامی ایران این حزب و حامیان آن همواره هدف اصلی فرقه گرایان و عاملان آن بوده اند.
2.سازمان دانشجوئی امامیه ( I.S.O )
در سال1353 "سازمان دانشجویی امامیه" (imam student organization) با راهنمایی علمای پیرو امام خمینی تاسیس شد . نخستین رهبران این سازمان ، محمد علی نقوی ، علیرضا نقوی و زیدی بودند . قبل از تاسیس این نهاد، شیعیان پاکستان تشکیلات دانشجویی منظمی نداشتند و در عمل سازمان های مختلفی با آرمان های متعدد و اهداف جدا از هم فعالیت می کردند واز نظر ایدئولوژی نیز التقاطی، کمونیستی یا سکولار بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شیعیان پاکستانی به رهبری مفتی جعفر حسین مبارزاتی را برای کسب حقوق خود آغاز کردند. به دنبال تحرکات شیعیان، دولت پاکستان، درسال 1980م با رهبر شیعیان وارد مذاکره شد و بر اساس توافقی پذیرفتند که شیعیان بر اساس فقه جعفری در مورد زکات عمل کنند، اما با وجود این دولت ضیاءالحق تلاش وسیعی برای مقابله با موج طرفداری از انقلاب اسلامی در پیش گرفت. این بخصوص با تلاش شیعیان برای رسمیت بخشیدن به فقه جعفری همراه شد . ساجد علی نقوی از علمای شیعه اظهار داشت که مردم پاکستان از همان ابتدای استقلال این کشور خواستار اجرای احکام اسلامی بودند وپس از انقلاب اسلامی ایران این خواست مردمی به اوج رسید ،ولی لایحه ی شزیعت جز خواست استعمار خارجی و آمریکا برای مقابله با اسلام نیست.
گروه های اسلامی پاکستان تاکنون صدها کتاب از شخصیت های انقلابی چون شهید مطهری، علامه طباطبایی، امام خمینی (ره) و... ترجمه و چاپ کرده اند.
3.دیگر گروهها و موسسات اسلامی
یکی از تحولات سیاسی که در عرصه سیاسی پاکستان صورت گرفت تشکیل شورای ایالتی از سوی دولت بی نظیر بوتودر سال 1373بود . در مناطق شمالی پاکستان که اکثرجمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند ، تعداد اعضای شورای ایالتی در این منطقه که طرفدار انقلاب اسلامی هستند چشمگیرند . از جمله می توان به افرادی چون پروفسور غلام حسین سلیم، روحانی و استاد دانشگاه که از مقلدان و مروجان امام و رهبر معظم انقلاب می باشد و مدتی با مجله «شهید» در ایران هم کاری نموده است، نام برد. هم اکنون علمای شیعه ی پاکستان نقش بسیار مهمی در افزایش آگاهی فرهنگی و سیاسی جامعه ایفا می نمایند که یکی از این موارد همان گونه که گفته شد، تاسیس حوزه های علمیه فعال است.
«دار الثقافه الا سلامیه» به ریاست «سید علی شرف الدین موسوی » در کراچی، موسسه «صباح القران » در لاهور، موسسه ای انتشاراتی «امامیه کیشنز»، «جامعه تبلیغاتی اسلامی» در کراچی به ریاست «یوسف نفسی» و آکادمی اخوت در اسلام آباد ، از موسساتی هستند که از انقلاب اسلامی الهام گرفته اند و هم چنین اهداف آنان مقابله با تهاجم فرهنگی غرب می باشد و تاکنون صدها کتاب از شخصیت های انقلابی چون شهید مطهری، علامه ی طباطبایی، امام خمینی (ره)و برخی دیگر، چاپ کرده اند.
فعالیت علمای شیعه در راه تحقق وحدت و همبستگی مسلمانان از جمله تاثیرات مهّم انقلاب اسلامی ایران بر خط مشی و افکار آن هاست،به طوری که در حال حاضر سازمان هایی مانند «نهضت اخوت اسلامی» به ریاست مولانا عنایت علی شاکر ، «جبهه متحد اسلامی» به ریاست «میرزا یوسف حسین»در کراچی در این زمینه فعالیت می کنند.
سید علی فاطمی، صنایع نیوز، با تلخیص
منبع:http://old.tebyan.net/Politics_Social/Politics/Foreign_Policy/Report/2009/1/31/84348.html
تاثیر انقلاب اسلامی بر عربستان سعودی (6)
دکتر عباسعلی فرزندی اردکانی
علاوه بر شیعیان که به دلیل بی عدالتی ها و اعمال سیاست های متحجرانه فرقه ای با جریان وهابیت و حکومت آل سعود مخالفت دارند و با وجود موج گسترده برخوردهای امنیتی و محرومیت های سیاسی - اجتماعی، هر روز بر انسجام قدرت آنها افزوده می شود، جریان حکومتی در این کشور از ناحیه نسل دوم و سوم تجدیدنظرطلبی های وهابی و همچنین برخی جناح های داخلی حاکمیت با مشکلاتی مواجه است. با توجه به این که میان نسل جدید وهابی به دلیل رشد اقتصادی وتحصیل در بدون عربستان با واقعیت های جدیدی آشنا شده اند و براساس برداشت های خود نوسازی نظام سیاسی را ضروری قلمداد کرده و حتی به تدریج برای تحقق خواسته خود به رویکردهای مسلحانه متوسل شده اند و در نهایت نیز با تشکیل جریاناتی چون القاعده و سازمان های اقماری آن مبارزه با آل سعود و هم پیمانان و پشتیبان آن یعنی آمریکا را مدنظر قرار داده اند که واضح است که حکومت آل سعود ازناحیه آنها همواره مورد تهدید خواهد بود. از طرفی اما در حال حاضر سه جناح عمده در داخل آل سعود وجود دارد که هر یک برای بسط قدرت جناح خود تلاش می کنند. گروه اول خاندان فهد است که از دهه 1960 به صورت گروه غالب در خانواده سعودی بوده است و نایف عبدالعزیر، سلطان بن عبدالعزیز، سلمان بن عبدالعزیز که همگی از یک مادر و وابسته به قبیل سدید هستند، از این گروه می باشند. گروه دوم که ملک عبدالله از آن خانواده در حال حاضر پادشاه عربستان است، ازمادر دیگری هستند که به قبیله شمر وابسته اند و گروه سوم فرزندان فیصل هستند که از تشکیلات منسجمی برخوردار نیستند و افرادی چون خالدبن فیصل و ترکی فیصل به آن تعلق دارند. در کنار این گروه بندی ها در جریان سیاسی حاکم برخی گروه های سیاسی دیگری با هویت لیبرال و مذهبی نیز در عربستان وجود دارند که با سیاست حاکم توافق ندارند، ولی آنها تاثیرگذاری قابل توجهی بر وضعیت حکومتی ندارند.
در عین حال هر چند در عربستان سعودی فعالیت احزاب، دستجات و گروه های سیاسی ممنوع بوده و حتی انتقاد از رفتار سیاسی حکومت جرم تلقی می شود و بر این اساس تشکل ها و گروه های سیاسی نمی توانند به صورت رسمی و علنی فعالیت کنند اما امروزه سازمان ها و جنبش هایی در عربستان مانند گروه ها و جنبش های سلفی و اخوانی ها، گروه ها و جنبش های روشنفکر و اصلاح طلب، گروه ها و جنبش های اصلاح طلب دین گرا و گروه ها و جنبش های شیعی چون سازمان انقلاب اسلامی جزیره العرب که در سال های اخیر به «جنبش اصلاح طلبان جزیره العرب» تغییر نام داده است، حزب الله حجاز، تجمع علمای شیعه و... وجود دارند که به صورت پیدا و پنهان و با روش های مختلف نارضایتی و مخالفت خود راباحکومت فرقه ای- قومی وناعادلانه اعلام می کنند.
نکته مهم این است هر چند این جریانات در مقابل متوقف شدن فعالیت های سیاسی تبلیغی خود و برداشته شدن برخی فشارها بر طرفداران سازمان به نظر می رسد که در مقابل آن چه از دست داده اند، امتیاز چندانی به دست نیاورده اند، اما به نظر صاحب نظران نارضایتی و مخالفت مردمی در ابعاد مختلف از حکومت همچنان به صورت پیدا و پنهان وجود دارد و نظام حکومتی را گریزی از آن نیست!
منبع: روزنامه صبح صادق دوشنبه30 دی 1387 شماره 385
تاثیر انقلاب اسلامى بر عربستان سعودى (5)
تبعیض گسترده وبی عدالتی های اعمال شده بر جوامع عربستان توسط حکومت آل سعود در عربستان شرایط اجتماعی را در این کشور به گونه ای رقم زده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی وانتشار اولیه آموزه ها وارزش های آن باعث شد تا زمینه تحولات اجتماعی در عربستان فراهم شود . باپیروزی انقلاب اسلامی دولت عربستان با وجود برخورد ظاهری دوستانه با جمهوری اسلامی شاید با در نظر گرفتن این موضوع که سرنگونی سلطنت در ایران و برپایی حکومت مردمی - اسلامی می تواند تاجو تخت های دیگر رابا خطر روبه رو کند با هدف پیشگیری از تاثیر آموزه های انقلاب اسلامی بر افکار عمومی مردمی دست به اقدام پر هزینه ای زد که اخراج افسران و درجه داران شیعه از ارتش ، اخراج بسیاری از متخصصان وکار گران شیعی مشغول به کار در شرکت نفتی آرامکو ، ممنوعیت از استفاده از میکروفون و بلندگو در مساجد شیعی ، بازرسی و تفتیش ناگهانی و به صورت متوالی خانه های مردمی ، ممنوعیت مسافرت سیعیان عربستانی به ایران و ... از جمله آنها است. اما با وجود این چنین اقداماتی آگاهی وبیداری ناشی از آموزه های انقلاب اسلامی که بخش هایی از مردم عربستان به ویژه شیعیان این کشور را که به دلیل اعمال سیاست های تبعیض آمیز فرقه ای از ناحیه حکومت در اوج نارضایتی به سر می بردند ، فرا گرفته بود.
زمینه اظهار و ابراز نارضایتی مردمی را درعربستان فراهم نمود ، هر چند مردم عربستان عموما هیچ گونه نقش در سیستم حکومتی نداشته و با اعمال فشار فرقه ای - قبیله ای مواجه بودند اما شیعیانی که بیشتر در مناطق شرقیو نفت خیز عربستان سکونت داشته وبا وجود اینکه آنها بر روی بزرگترین ذخایر نفتی جهان زندگی می کنند به دلیل خشم وغضبی که وهابیان نسبت به آنها اعمال نموده اند ف این منطقه از محروم ترین نواحی عربستان باقی مانده است و این بی عدالتی روا شده در حق آنان باعث شد تا شیعیان با شهامت وقدرت خواسته های خود را از حکومت سعودی مطالبه کنند، البته این مواضع به شیعیان خلاصه نمی شد ، بلکه افراد سنی مذهب هم در مخالفت با سیاست های تبعیض آمیز وهابیان وبا شیعیان همرهی داشتند که به تسخیر مسجد الحرام در نوامبر 1979 مصداق بارزی از این نارضایتی به شمار می آید. صدها جوانی که گرد « جهیمان محمد بن سیف العتیبی » حلقه زده و وهزاران زایر را در تسخیر مسجدالحرام با خود همراه کردند با افشا گری علیه حکومت سعودی در زمینه هم پیمانی با غرب ، اسراف وتبذیر بیت المال ، فسق وفجور خاندان حاکم و بی توجهی به اصول و قوانین شریعت اسلام سعی کردند نارضایتی بخش هایی از مردم عربستان را به گوش جهانیان رسانند وبا وجود سانسور شدید خبری سرانجام معلوم شد که این شورش وقیام فرا تراز مکهبوده و دامنه آن قبیله های مختلفی از جمله : قحطان ، عتیبی و ... را فرا گرفته و در طائف ، قطیف ، بخش هایی از ریاض و ... قیام هایی در این راستا صورت گرفت هرچند با پیروزی انقلاب اسلامی اقدامات مختلفی در مخالفت با بی عدالتی های حاکم بر جامعه عربستان در بخش های شرقی این کشور از قبیل : پخش اعلامیه های مخالف ، انتشار مطالب انتقادی علیه حکومت سعودی در روزنامه ها نوشتن شعار هایی با مطالب موافق انقلاب اسلامی و مخالف آمریکا روی دیوار ها و ... انجام می شد ، اما تاثیر انقلاب اسلامی را در مناطق شیعه نشین باید در گرد همایی گروه عظیم صدها هزار نفری شیعیان(بیش از 400000 نفر) که تحریم طولانی عزاداری عاشورا را توسط حکومت سعودی شکستند ، مشاهده نمود که شیعیان ساکن در مناطق نفت خیز این کشور پایبندی خود به آموزه های تحرک آفرین عاشورا و حمایت وهواداری از انقلاب اسلامی را به نمایش گذاشتند و طی این وقایع بود که شیعیان شبه جزیره عربستان را بر آن داشت تا حقوق مذهبی - سیاسی از دست رفته خود را از حکومت مطالبه نمایند .
منبع : روزنامه صبح صادق روز دوشنبه 23 دی 1387 شماره384
تاثیر انقلاب اسلامى بر عربستان سعودى (4)
عربستان سعودى کشوری مذهبی است که قوانین آن بر پایه اسلام وهابی است. در این کشور وهابیت نقش مهمی ایفا می کند وهیچ آیین دیگری را تحمل نمی کند. عملا تمامی وجوه رسمی سیاست کشور بر پایه آیین رسمی وهابیت اداره می شود.در هم تنیدگی وهابیت با قومیت سعودی ، به ایجاد نظامی پاذشاهی انجامیده که در آن مذاهب دیگر اسلامی ، چه سنی و چه شیعه، جایی برای رشد ونمو ندارد.
دراین رابطه شیعیان به دلیل ضدیت خاص فرقه وهابیت با آنها و وقوع انقلاب اسلامی بیش از دیگر فرق اسلامی تحت فشار هستند.
از نظر وهابیون، شیعیان کافر بوده و مروج شرک مى باشند. وهابیون شیعیان را مسئول سقوط خلافت اسلامى در بغداد، تهاجم مغول ها و کشتار بسیارى از علماى خود مى دانند.
اتهاماتى که دروغ بودن آنها بسیار واضح و آشکار است. بر این اساس جامعه شیعه که ٢٥ درصد جامعه عربستان را تشکیل مى
دهد و عمدتا در شرق دینى کشورسکونت دارند، جامعه اى است که ستم ها، تبعیض ها و ناروایى هاى بسیارى را تحمل کرده است. از مظاهر آشکار تبعیض عدم حضور در پست هاى رسمى حکومتى است. تاکنون هیچ وزیر یا عضو کابین سلطنتى شیعه نبوده است.
زمانى که ملک فهد دو سال ٢٠٠٥ ، مجلس شورا را از ١٢٠ نفر به ١٥٠عضو گسترش داد، تنها دو نفر از شیعیان را به اعضاى آن اضافه کرد و در کل
تعداد شیعیان در مجلس شوراى عربستان ٤ نفر است.درحالى که عربستان سعودى پیش از ٣٧٨٥ مسجد دارد و تاکنون بیش از ١٦٠٠ مسجد در سراسر دنیا ساخته است اما شیعیان عربستان حق ندارند، مسجدى براى خود بنا کنند وتاریخ ساخت معدود مساجد موجود نیز به زمان حکومت عثمان ها باز مى گردد. علاوه بر این بسیارى از مساجد و حسینیه هاى شیعیان در شهرهاى مختلف شیعه نشین تخریب شده و شیعیان خانه هاى خود را به صورت مخفى به مسجد یا حسینیه تبدیل کرده اند.مساجد شیعیان در صورت انجام مراسم مذهبى توسط نیروى امنیتى عربستان بسته مى شود و شیعیان حق ندارند، در شهرهاى خود، مراسم خاص خود را برگزار کنند.شیعه ستیزى از برنامه هاى اساسى وهابیت در عربستان است اما با این وجود شیعیان این کشور به شدت تحت تاثیر انقلاب اسلامى هستند.با وجود اینکه به شکل قانونى، سازمان هاى سیاسى شیعى در عربستان فعالیت ندارند، اما طى 3-4دهه اخیر تعدادى سازمان و شبکه های غیررسمى شیعى تشکیل شده اند که مطالبات شیعیان را دنبال مى کنند. از جمله این سازمان ها می توان «سازمان انقلاب اسلامى جزیره العرب » ، «حزب الله عربستان سعودى » و جامعه علماى حجاز اشاره داشت.
سازمان انقلاب اسلامى جزیرهالعرب (حرکت اصلاح اسلامى شیعه) در سال ١٩٧٠ در نتیجه مبارزات شیعیان عربستان شکل گرفت و پس از چند سال فعالیتغیررسمى، در نیمه دوم دهه ١٩٧٠ فعالیت خود را رسما علنى نمود. این سازمان معتقد است که باید با دو خطر جدى که فرهنگ اسلامى عربستان را تهدید مى کند مبارزه کرد وآن فرهنگ لیبرال دموکراسى آمریکایى و فرهنگ ارتجاعى وهابیت است که تحت پوشش اسلام بر مردم تحمیل مى شود.حزب الله عربستان سعودى نیز که دومین گروه مهم سیاسى شیعیان در عربستان است به پیروى از خط حضرت امام خمینى (ره) در سال ١٩٨٧ توسط چند نفر از روحانیون برجسته شیعى از جمله شیخهاشم شکوس، شیخ عبدالرحمن الجمیل و تاسیس شد.حزب الله عربستان نیزسازمانى سیاسى — مذهبى است که از اصل ولایت فقیه پیروى مى کند و رهنمودهاى حضرت امام (ره) و طى سالهاى اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامى را در مبارزات ود مدنظر قرار داده است.با این وصف مشخص است که علیرغم محدودیت ها و تنگناهایى که جامعه وهابى براى شیعیان ایجاد کرده اند، انقلاب اسلامى توانسته است در جامعه اسلامى عربستان سعودى حرکتهاى خودجوشى را ایجاد نماید.
منبع : روز نامه صبح صادق دوشنبه ١٦ دى ١٣٨٧ شماره383
تاثیر انقلاب اسلامى بر عربستان سعودى ( ٢)
موقعیت ژئوپلیتیکى، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال عربستان موجب شده است که قدرت هاى جهانى براى نفوذ و تسلط بر افکار عمومى و ساختار حکومت دراین کشور طراحى، برنامه ریزى و اقدامات ویژه اى داشته باشند که شکل دهى جریان وهابیت و برپایى حکومت سعودى و تاسیس پادشاهى عربستان سعودى با حمایت انگلستان را مى توان در این راستا تحلیل نمود. عربستان کنونى به دلیل ماهیت پایه گذار و موسس آن (آل سعود) از ابتدا سیاستى را دنبال کرده تا قبایل معروف و متنفذساکن در این کشور به شکلى به خانواده آل سعود وابسته باشند. در همین راستا خاندان آل سعود با آل شیخ، موسس وهابیت پیوندهاى خانوادگى (ازطریق ازدواج) برقرار نموده و پادشاه مراکز قدرت را با محوریت خاندان آل سعود بین شخصیت هاى بانفوذ قبایل تقسیم مى نماید تا همواره قدرت اصلى در دست آل سعود باقى مانده و از حمایت مذهبى آل شیخ نیز برخوردار باشند. این در هم تنیدگى ساختار سیاسى — مذهبى حکومت عربستان باعث شده تاانسجام سیاسى این کشور حفظ شود. پس از جنگ جهانى دوم و افول قدرت انگلستان و جایگزینى آمریکا بر مناطق تحت نفوذ انگلستان این پیوند و تعامل بین حکام سعودى و آمریکا برقرار و ادامه یافته است، هر چند روابط آمریکاو عربستان در برهه هاى زمانى و دوره هاى مختلف با فراز و فرودهاى نسبى همراه بوده است، ولى در مجموع عربستان همواره به عنوان یکى ازمحورى ترین متحدین آمریکا در منطقه مورد توجه بوده است. آمریکا پس از انگلیس با شروع بهره بردارى از نفت در ١٩٣٠ ، وارد عربستان شده و با در نظر گرفتن عوامل متعددى چون موقعیت ژئوپلیتیک عربستان و نقش آفرینى آن در جهان اسلام و نیز منابع انرژى این کشور پیوند خود را با هیئت حاکمه عربستان تقویت نمود.از میان عوامل مذکور، نفت و انرژى براى ایالات متحده آمریکا در ازاى حفظ ساختار حکومت سعودى در چارچوب معادله«نفت در برابر امنیت»از اهمیت ویژه برخوردار بوده است. انتقال نفت از عربستان ودیگر کشورهاى حوزه خلیج فارس براى آمریکا و رفع نگرانى هاى امنیتى براى در دولتمردان سعودى، دو کشور را در حوزه امنیتى و اقتصادى به هم نزدیک و روابط دو کشور را تقویت نموده است. بررسى هانشان مى دهد که دولتمردان آمریکا از جنگ جهانى دوم تاکنون دسترسى به نفت عربستان و محروم ساختن رقباى خود از تسلط بر آن راجزو منافع حیاتى خود قلمداد نموده اند و دولتمردان سعودى نیز به لحاظ امنیتى وابستگى زیادى به آمریکا پیدا کرده اند سعودى ها در ٦ دهه اخیر آمریکا را ضامن امنیت خود در منطقه فرض نموده اند و در مقابل آمریکایى ها نیز عربستان را به عنوان ستون استراتژى خود در خاورمیانه و خلیج فارس موردتوجه و حمایت قرار داده اند.با این که سران سعودى در خصوص سیاست های آمریکا در مورد منازعه اعراب و رژیم اسرائیل رضایت نداشتند اما در دوران جنگ سرد متاثر از معادله « نفت و امنیت » به عنوان یکى از محورى ترین متحدان استراتژیک آمریکا در منطقه ایفاى نقش نموده و درسیاست دو ستونى نیکسون براى مدیریت تحولات منطقه اى، این کشور نقش ستون مالى را در کنار رژیم پهلوى به عنوان ستون نظامى ایفا مى کرده است.با پیروزى انقلاب اسلامى و حذف یکى از ستون هاى اصلى استراتژى آمریکا در منطقه،اهمیت عربستان براى آمریکا مضاعفشد به گونه اى که این کشوره عنوان محور سیاست « نفت و امنیت » بالاتر از محدوده معادله اى آمریکا مورد توجه قرار گرفت.
منبع روزنامه صبح صادق دوشنبه ٢ دی ١٣٨٧ - شماره 381