مراقب افکارت باش که گفتارت می شود
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود
امام علی (ع)
عجلعه نکنید الان می گویم که چرا این حدیث را جز دسته انتخاباتی گذاشته ام چون در این حدیث شریف از امام علی به افکار توجه شده است و افکار را سر منشا سرنوشت دانسته است که واقعا هم همین طور است . ما باید در اولین گام برای شناسایی نامزد اصلح و افکار ایشان به چه چیزی توجه کنیم و چگونه به صدق گفتار او پی ببریم ؟؟
امام علی (ع) قضیه را روشن فرموده اند و فرموده اند که ماباید به گفتار سپس رفتار و عات وشخصیت توجه کنیم شاید عده ای بر این عقیده باشند که این حدیث بیشتر در مورد خود است اما خود چگونه شکل می گیرد ما خودمان را بر اساس انتخاب هایمان می سازیم وانتخاب رئیس جمهور نیز یک انتخاب برای خود وسرنوشت خود و مملکت اسلامی خود است و باید توجه کرد و به قول مرحوم آیت الله بهجت(رحمه الله علیه) ببینیم که کدام کاندیدا به آنچه می داند عمل می کند ...
ونیز به کلام بزرگان و علما توجه کنیم و بدانیم کلمه الله هی العلیا
والسلام علیکم
به گزارش ثانیه نیوز در روز شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ تحت یک مطلب خود 1
یک نامزد انتخابات دهم ریاست جمهوری که تلاش داشت نظر مراجع را نسبت به دولت نهم دچار خدشه کند. در این تحرک انتخاباتی خود ناکام ماند.
یک عضو جامعه مدرسین که ارتباط نزدیکی با بیت آیتالله نوری همدانی دارد در گفتگو با خبرنگار ثانیهنیوز، از حمایت این مرجع تقلید از نامزد گفتمان امام و رهبری خبر داد و گفت: ایشان شدیدا از مواضع غیر منصفانه یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری انتقاد کردند.
این عضو جامعه مدرسین افزود: در جریان دیدار یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، این نامزد محترم شدیدا از دولت نهم انتقاد کرد که آیتالله العظمی نوری همدانی این نامزد را دعوت به انصاف کرد و از عملکرد دولت احمدینژاد حمایت کرد و فرمودند« همه دولتها نقاط ضعف و قوت دارند که شامل دولت فعلی هم میشود ولی نقاط قوت این دولت کم نیست لیکن برخی مخالفین بیانصافی میکنند و به جای نقد، سیاهنمایی میکنند.»
به گزارش ثانیهنیوز، این عضو جامعه مدرسین اضافه کرد: حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی به این نامزد محترم فرمودند: «شما چند سال در حاشیه بودهاید و در دورانی که دلسوزان نظام از عملکرد برخی دولتمردان به شدت گلایه داشتند چیزی نگفتید . شما هم باید پاسخ دهید در فصلی که به اسلام و نظام حمله میشد کجا بودید؟ و چرا سکوت کردید؟»
لازم به یاد آوریست این نامزد انتخابات ریاست جمهوری روز پنجشنبه ۲0 فروردین ۱۳۸۸، به دیدار برخی علما و مراجع عظام تقلید رفت که با فضا سازی بعد از این دیدارها، تلاش داشت این دیدارها را حمایت مراجع از خود القا نماید که چند روز بعد مراجع تقلید از جمله آیتالله نوری همدانی، آیتالله مکارم شیرازی و...اعلام کردند که «این دیدارها به معنای حمایت نیست.»
آیتالله نوری همدانی در دیدار با این کاندیدا علاوه بر مطالب فوق با گرامیداشت روز 20 فروردین ماه، سالروز قطع ارتباط سیاسی ایران با آمریکا و همچنین روز جشن هستهای و علکرد دولت نهم در این مورد خاطرنشان کردند: فنآوری هستهای برای ما مسئلهای بسیار مبارک بوده و سبب شده است که ما امروز نظام قدرتمندی در دنیا داشته باشیم.
وی با اشاره به سخنان رهبر انقلاب به چاوز تصریح کرد: عصبانیت استکبار نیز در شرایط کنونی به این دلیل است که ما به کشوری تأثیرگذار در دنیا تبدیل شدهایم.
ایشان افزودند: امروز مملکت ما به اقتدار خوبی در سطح جهان رسیده و ما وظیفه داریم در تقویت نظام بکوشیم.
آیتالله نوری همدانی ادامه دادند: نظام اسلامی همانند موجود زنده است که باید برای نگهداری این موجود زنده تلاش کرد.
آیتالله نوری همدانی با اشاره به اهمیت حفظ وحدت و اتحاد کشور در تمام دورانها گفتند: امیدوارم انتخابات ریاست جمهوری نیز همچون گذشته با شکوه خاصی برگزار شود.
ایشان اضافه کردند: ما نیز به عنوان طلبهای از طلاب حوزه علمیه قم همواره در خدمت نظام هستیم.
آیتالله حسین نوری همدانی در اواخر فروردین سالجاری در دیدار با استاندار قم، دستاوردها و عملکرد دولت نهم را ستودند و گفتند: احمدی نژاد بسیار برای کشور زحمت میکشند.
ایشان افزودند: برای نگهداری و حفظ این نظام باید همه تلاش کنیم و هر کس در حد وسع خود و بر اساس وظیفه باید در راستای حفظ و اقتدار نظام همت کند.
این مرجع تقلید با اشاره به تلاشهای دولت نهم اظهار داشتند: این نظام در مذاق کسانی که فرهنگ و تفکر اسلامی دارند بسیار شیرین است، ولی در مذاق سلطه گران و دشمنان نظام بسیار تلخ است.
همچنین بعد از اجلاس دوربان آیتالله نوری همدانی با اشاره به برگزاری اجلاس ضدنژاد پرستی دوربان در سوئیس، شجاعت رئیس جمهور ایران را در این اجلاس ستودنی ارزیابی کرد.
ایشان افزودند: من پیگیر اخبار بودم و دیدم که با همه تحریمها، توطئهها و سختگیریهایی که آمریکا، صهیونیستها و پیروان آنها در جلسه اعمال کردند تا رئیس جمهور کشورمان نتواند صحبت کند، وی با شهامت و شجاعت به ارائه مطلب و بیان واقعیت هولوکاست پرداخت.
1)ناکامی یک نامزد ریاستجمهوری در دیدار با آیتالله نوری همدانی
خبرگزاری فارس: رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: اکثریت اعضای این جامعه در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از محمود احمدینژاد به عنوان کاندیدای برگزیده حمایت خواهند کرد.به گزارش خبرگزاری فارس از قم ،آیت الله محمدیزدی رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جمع خبرنگاران گفت: جامعه مدرسین که از قدیم ترین و مقدسترین نهادهایی است که همواره مورد توجه متدینین و مردم بوده است. این نهاد معمولا در مسائل مهم کشور که قبل و پس از انقلاب اسلامی و در طی فراز و نشیبهای مختلف پشت سر امام و رهبری حرکت کرده است.
وی افزود: جامعه مدرسین به دور از روشهایی که در احزاب سیاسی، گروهها و جناحها حاکم است سعی کرده بر اساس وظایف شرعی و دینی خود عمل نماید و تا امروز نیز این جامعه روحانی علمی، فقهی و سیاسی مورد توجه و علاقه مردم بوده است.
آیت الله محمد یزدی به دیدار سال گذشته اعضای جامعه مدرسین با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: در این دیدار مقام معظم رهبری فرمودند جامعه مدرسین وقتی کسانی را به عنوان مرجع معرفی می کند کسی سوال نمیکند که شما بر اساس چه سمتی این کار را انجام داده اید یعنی جامعه مدرسین دارای اعتبار ذاتی است که این اعتبار را از عملکرد خود در نیم قرن اخیر به دست آورده است و باید سعی کند این اعتبار آسیب نبیند.
آیت الله محمد یزدی به روند تصمیم گیریهای جامعه مدرسین در مسائل سیاسی و کشور اشاره کرد و گفت: جامعه مدرسین در مسائل کلی نظام نقش دارد و وارد مسائل ریز و جزیی نمیشود و همواره سعی کرده است عملکرد خود را با مراجع عظام تحویل و مقام معظم رهبری در راستای اهداف عالی نظام هماهنگ نماید.
وی افزود: بر اساس اساسنامه جامعه مدرسین در مسائل مهم کشور دو سوم آراء جامعه ضروری است و یکی از مهمترین مسائل کشور نیز انتخابات ریاست جمهوری دهم است.
آیت الله یزدی خاطرنشان کرد: جامعه مدرسین از ماه ها پیش در کمیسیون مربوطه کلیات، شاخصها و مسائل مربوط به انتخابات ریاست جمهوری را مورد بحث و بررسی قرار داد و نتایج را به شورای عالی مدرسین جهت تصمیم گیری نهایی ارائه داده است.
وی افزود: اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در چندین جلسه به صورت محرمانه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری به بحث و بررسی پرداختند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: رأی گیری نهایی طی هفتههای گذشته انجام شد و با توجه به اینکه تنها سه رأی با میزان حد نصاب فاصله وجود داشت و با عنایت به محدود بودن زمان اعلام نظر به این نتیجه رسیدیم که اعلام کنیم اکثریت اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از کاندیداتوری جناب آقای دکتر احمدی نژاد حمایت کردند.
وی تأکید کرد: این تصمیم جامعه مدرسین به دور از هرگونه معیارهای حزبی و سیاسی ارتقا شده و بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی بوده است.
آیت الله یزدی به دلایل این حمایت اشاره کرد و گفت: جناب آقای احمدی نژاد در مقایسه با سایر افراد به ارزشهای اسلامی توجه بیشتری داشته و شاخصهای مورد نظر امام و رهبری را رعایت مینماید.
وی افزود: خدمات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایشان و همچنین مردمی بودن آقای احمدینژاد دیگر از دلایل حمایت جامعه مدرسین ایشان میباشد.
آیت الله یزدی در عین حال تصریح کرد: حمایت جامعه مدرسین به معنای تأیید مطلق نیست و همواره ضعفها و نواقص دولت نهم در جلسات مطرح و مستقیما به جناب آقای احمدی نژاد گوشزد شده است.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: نظر شخصی بنده به عنوان یکی از اعضای جامعه مدرسین قبلا اعلام شده است و مجددا عرض میکنم به هیچ وجه مجوز شرعی برای عبور از آقای احمدی نژاد را ندادیم و البته این نظر شخصی بنده میباشد.
آیت الله یزدی بر اهمیت حضور مردم در انتخابات اشاره کرد و گفت: اهمیت حضور مردم در انتخابات بر هیچ کس پوشیده نیست و وظیفه شرعی ، عقلانی و ملی مردم این است که در انتخابات شرکت کنند.
وی افزود: دنیا بر اساس میزان شرکت مردم در انتخابات در مسائل مختلف تصمیم گیری میکند و میزان شرکتکنندگان در انتخابات اعتبار نظام و حکومت اسلامی را بالا می برد. هر ایرانی که می خواهد اعتبار کشورش در دنیا بالا رود باید در انتخابات شرکت نماید.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تأکید کرد: هیچ روزی همچون امروز کشور ما موقعیت و نفوذ جهانی را نداشته است و همین اینک در خیلی از مسائل کشور ما حرف نخست را در منطقه میزند.
راستی یه عده می گن چرا وقتی نظریات تئوریسین های اصلاحات را گذاشته ای چرا نظریات اصولگرایان را نمی کذارید. ما هم در جواب می گوییم در دسته سیاسی تحت نام راهبر اصول گرا یه مطلبی هست با لینک http://old.tebyan.net/Weblog/ehsanjg/index.aspx?TopicID=4655
انشا ا.. بعدها بیشتر از این هم می نویسم .
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
جناب آقای میر حسین موسوی
کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری
ضمن عرض سلام و خوش آمد گویی به جهت حضور شما در شهر فرهنگ و ادب، شیراز؛ما دانشجویان دانشگاه شیراز لازم می بینیم پاسخ ابهامات و سوالاتی را که در ذهنمان در خصوص عملکرد شما در دوران حاکمیت نظام جمهوری اسلامی بوجود آمده است از محضر شما جویا باشیم.امید است با پاسخ های روشن و مدبرانه شما این ابهامات از اذهان دانشجویان به عنوان نوک پیکان تحولات اجتماعی رخت بر بسته و افکار عمومی از فضای غبار آلود کنونی خارج گردد.
1- به عنوان دانشجویان جوانی که دوران انقلاب را درک نکرده ایم ،آیا می شود قدری پیرامون سوابق انقلابی و مبارزاتی پیش از انقلاب شما بدانیم؟
2- مگر نه اینست که اگر شخصی بخواهد از مقام و مسئولیتی که دارد استعفا دهد باید نامه درخواست استعفای خود را به مقام مافوق خود ارائه دهد؟ پس چرا شما نامه استغفای خود را در مقام نخست وزیری دولت در سال 67 خطاب به ملت نگاشتید و با عنوان«ملت قهرمان ایران» متن استعفا را ارائه دادید؟و اساسا چرا رئیس جمهور وقت و امام راحل که باید اولین کسانی باشند که در جریان استعفای شما قرار بگیرند ، از طریق رادیو و روزنامه ها از استعفای شما مطلع شوند؟ اگر یادتان باشد امام در بخشی از بیانیه خود نوشتند«....حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالاى نظام را در جریان مىگذاشتید...». صحیفه نور، ج21، ص: 124
3- خاطرتان هست که امام ، پس از استعفای شما در بخشی از بیانیه نوشتند«...در زمانى که مردم حزب ا.... براى یارى اسلام فرزندان خود را به قربانگاه مىبرند چه وقت گله و استعفا است...» صحیفه نور، ج21، ص: 124 . این کم صبری خود را چگونه توجیه می کنید؟مگر تحمل شما نسبت به ناملایمات و بحران های عرصه سیاست و اداره کشور نسبت به آن زمانی که 48 ساله و جوان تر بودید بیشتر شده که پس از 20 سال دوباره به عرصه اداره مملکت بازگشتید؟
4- گویا شرایط کشور را به هیچ وجه رضایت بخش نمی دانید به یادمان می آید که شما بدان جهت که در سالهای نخست وزیریتان به دلیل آنکه چند تن از وزرای پیشنهادیتان در اخذ رای مطلوب و مکفی از مجلس شورای اسلامی ناتوان ماندند، استعفا داده اید؛ آیا اگر هم اکنون نیز کشور در شرایط بحرانی قرار گرفت شما باز دست به استعفا خواهید زد و در برابر مشکلات جا خالی می کنید؟
5- به نظر می رسد حبس 3 روزه شما پس از استعفا توجیه درستی نداشته باشد، شما سه روز خود را در منزل حبس کرده بودید؟چرا با وجود پیام های امام عزیزمان توسط مرحوم حاج احمد آقا خدمت امام نرسیدید؟آیا درست است شما پس از تهدید امام مبنی بر اینکه اگر نیایید،نامه ای خطاب به مردم خواهند نوشت که برای دنیا و آخرت شما خوب نیست ، آنگاه به دیدار امام شتافتید؟می خواهیم بدانیم اصل ماجرا چه بوده؟
6- در مصاحبه مطبوعاتی خود در 17 فروردین 88 اظهار نموده اید که چون در دولت آقایان هاشمی و خاتمی کشور در مسیر خود حرکت می کرد ، ضرورتی برای حضور در صحنه انتخابات نداشته ام. سوال این است که در دوره ی آقای هاشمی شاهد تورم 5/49% نبودید که مستضعفان (و به قول آقایان اقشار آسیب پذیر!)زیر چرخ سیاست های لیبرالی در حال له شدن بودند و قلیلی مشغول به فربه شدن !!! شاید هم ندیدید تمرکز قدرت و ثروت در پایتخت و فراموش شدن سایر مناطق.
7- آقای موسوی آنگاه که تجدید نظر طلبان و دشمنان نظام که تا برهه ایی لباس دوست به تن داشتند، تاب نیاوردند و ذوق زده از فضای مساعد علنا علیه باورهای دینی و مذهبی خروشیدند، شما را چه شد که حتی بیانه ایی کوتاه در محکومیتشان صادر نکردید ؟
8- گفته بودید می خواهم راه شهدا را ادامه بدهم آفرین بر شما! اما نشست و برخاست با کسانی که نه دل در گرو مملکت دارند و نه دلسوز دین با راه شهدا چه سنخیتی دارد ؟ بگویید اعضای قلیل العده گروهک غیرقانونی نهضت آزادی با شهدایند یا علیه آنان ؟ با انقلاب هستند یا خیالات خامی در ذهن می پروراندند ؟ آیا نامه امام راحل به وزیر کشور وقت را دیده اید ؟ اختلاف امام با نهضت آزادی مبنایی است یا سلیقه ایی ؟ اختلاف شما با نهضت آزادی چگونه است ؟ البته اگر اختلافی دارید
9- چهارچوب گفتمانی شما کجاست ؟ مرزهای تئوریک خود را مشخص کنید ؟ این چگونه چهارچوب فکریست که از احزاب وابسته به آقای هاشمی همچون کارگزاران تا مشارکت حجاریان وحزب نامشروع مجاهدین نبوی و تاج زاده و مجمع روحانیون خوئینی ها وحتی نهضت آزادی سحابی و یزدی تا برخی گروه های اصولگرای دلخور از احمدی نژاد را با این همه اختلاف سلیقه دور شما جمع می کند؟
10- تشکیل حکومت جهانی اسلام آرمان امام امت و امت امام بود ، که در تاریخ 2/9/67 طرح نمودید ، برنامه شما جهت حمایت از مستضعفین عالم و جنبش های اسلامی وتشکیل حکومت جهانی اسلام و اهداف آرمانی انقلاب اسلامی چیست ؟آیا موضع گیری شما در خصوص سخنرانی عدالتخواهانه رئیس جمهور دراجلاس ژنو منبعث از رویکرد شما نسبت به مستضعفین جهان است ؟
11- لطفا خیلی واضح و شفاف بگویید چرا در سفر قم و در جریان دیدار با علما ، با آقای منتظری دیدار نکردید ؟
13- شما به دولت فعلی که ساده زیستی در امور را رعایت می کند، اعتماد به نفس ملی را افزایش داده و با بدنه مردم در ارتباط هست و ... دهها نقد وارد کرده اید آیا اصولا نقطه قوت در عملکرد این دولت مشاهده کرده اید ؟
13- شما در شرایطی وارد عرصه شدید که آقای خاتمی زودتر از شما اعلام حضور کرده بودید و می گفت «یا من یا میرحسین »پس چرا بعد از آقای خاتمی اعلام حضور کردید و مگر چه تفاوتی بین خود و آقای خاتمی دیدید که با وجود نامزدی آقای خاتمی شما وارد عرصه شدید؟
14-جناب عالی در حالی از تغییرات اتوبوسی انتقاد می کنید در صورتیکه وقتی آقای توکلی از وزارت کار دولت شما کنار رفت و آقای سرحدی زاده وزیر کار شد دستور داید همه مدیرانی که آقای توکلی گذاشته برکنار شدند و یا به مجرد اینکه آقای پرورش از وزارت آموزش و پرورش کنار رفت و آقای اکرمی وزیر شد ،در یک صبح زود کاری حکم عزل بیش از 20 مدیر کل روی میزشان بود.این گغتار و آن رفتار را چگونه توجیه می کنید.
15- راستی! همسر شما ،سرکار خانم رهنورد در آبان ماه 58 طی مصاحبه ای رسمی با روزنامه جمهوری اسلامی ابراز داشته اند که« چون حرف سر این است که چه تیپ دولتی روی کار میخواهد بیاید، به نظر من در درجه اول باید انشاء الله دولتی روی کار بیاید که اول از نسل جوان و زبده باشد، به هیچوجه سنهای بالا کارایی ندارند.» یک سوال،آیا همسرتان به شما به عنوان نامزد ریاست جمهوری که به سن 68 سالگی رسیده رای خواهند داد؟
روزنامه صبح امروز،18/2/78 : تأکید بر جنبه عطفی عاشورا کافی است و انقلاب حسین دیگر در معرض فراموشی نیست، از این پس باید جنبه عقلائی آن پرداخت.
اکبر گنجی، صبح امروز، 23/2/78: پیامبر در بدر و حنین و ... شمشیر زد ... اما آیا جنگهای جبهه حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوههایی جز خشونت به بار نمیآورد. هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل میداند، دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید.
اکبر گنجی، روزنامه صبح امروز، 26/2/78، ص2: آدم زمینی نباید در پای ایدئولوژیهای ناکجا آبادی قربانی شود؛ ارزش او از ایدئولوژی بالاتر است. ما انسان کامل در بین غیر معصومان نداریم و لذاست که قدرت مطلق، فساد مطلق را به بار میآورد و جهنمی را روشن میکند که همگی در آن خواهند سوخت. پس بهترین راه نجات توزیع قدرت است.
سعید حجاریان، روزنامه ایران، 31/1/78،ص10: تفکر فقهی نمیتواند فرهنگ عاشورا را بازسازی کند، فوقش فقه میتواند امر به معروف و نهی از منکر را واجب کند، ولی این مسأله گنجایش مبارزه مسلحانه را ندارد؛ عرفان است که فرهنگ عاشورایی میسازد.
حمیدرضا جلائی پور، کیهان، 26/3/79: شهادت طلبی را مرحوم شریعتی به جامعه یاد داد و این تفکر از پای منابر شکل نگرفته است.
رامین جهانبگلو کتاب نیمه پنهان جلد30 : « دموکراسی یعنی ابطال پذیری دائم هر چیز. اگر دموکراسی با حقیقت همراه شود، خود را نقض می کند. » «مذهب و دین می تواند مدرن شود، همچنان که کاتولیک ها مدرن شدند.آنها، پاپ را آکواریوم از این طرف می برند و این یعنی مدرن شدن کاتولیک ها.»
رامین جهانبگلو ، روزنامه عصر آزادگان 3/8/78 : « روحانی هم می تواند روشنفکر باشد، اما بایستی دید که بینش خداشناختی و اندیشه روشنفکری او تا چه حد مانع یکدیگر می شوند و با هم اصطکاک پیدا می کنند. مشکل اصلی آن است که یک روشنفکر مدام در پی جستجوی حقیقت است. این در حالی است که روشنفکر، حقیقت مطلقی را برای همیشه نمی پذیرد. بلکه درست در مقابل آن بینش قرار می گیرد. از این جهت بهتر است یک روحانی روشنفکر بخشی از اعتقادهای خود را برای برجسته کردن بخش ها دیگر کنا ربگذارد.»
محمد بسته نگار، هفته نامه پیام هاجر، 23/1/79 : با اینکه پیامبر مقام عصمت دارد، مع ذلک در قرآن اطاعت از پیامبر در معروف و نیک واجب است نه اطاعت مطلق (ولایعصینک فی معروف ...). مسائل اجتماعی باید با شور و مشورت و بدون استبداد رأی انجام گیرد. از گفتار امام علی هم برمیآید که نظر مردم و قبول آنها در صحت ولایت مؤثر است.
ابراهیم یزدی، هفته نامه پیام هاجر، فروردین 77 : جامعه ولایی انحصارگر و مستبد است و ارزشی برای تودهها قائل نیست
محمد مجتهد شبستری، هفته نامه آبان، 28/1/79 : از آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...» هیچ حق حاکمیتی برای پیامبر و غیره فهمیده نمیشود، بلکه این آیات میخواهد بگوید، حالا که ایمان آوردهاید و پیامبر را حاکم خود قرار دادهاید، در این چارچوب از حاکم خود پیروی کنید، چنانچه عقلا هر قومی باید از حاکم خود پیروی کنند و الا امر حکومت دچار اخلال میشود.
محمد مجتهد شبستری، هفته نامه آبان، 28/1/79 : نظریه حکومت اختصاصی تفویض شده از طرف خداوند به انبیاء دلیل قابل دفاع ندارد، نمیشود خدا انسان را آزاد آفریده و حاکم بر سرنوشت خود کرده باشد و از سوی دیگر به عدهای حق حاکمیت بر این انسانها را بدهد، این دو مسأله با هم ناهماهنگاند، انسان مختار است.
روزنامه خرداد، 8/10/77 : قرآن، تعیین حاکم و تأسیس حکومت را به مردم سپرده است و هر جا سخن از قدرت سیاسی به میان آورده آن را به جمع و جامعه اسناد میدهد و حتی اجرای قدرت و اعمال آن را نیز وظیفه مردم میداند.
محمد کاظم محمدی اصفهانی، روزنامه ایران، 24/4/79: مردم حق دارند همه مسؤولین را به سؤال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسؤول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید.
تقی رحمانی، روزنامه فتح، 17/1/79 : چرا باید جریان سقیفه را تبدیل به یک کینه تاریخی کنیم؟ سؤال اینست که اگر طراحان سقیفه گناهکارند، پس تمام فرق اسلامی به جز شیعیان گناهکار و فریب خوردهاند و اگر این طور است، چرا آیهالله بروجردی پذیرفتند که شیعه نیز در کنار چهار مذهب دیگر اهل تسنن قرار گیرد. این تعصب غیر معقول است که طراحان سقیفه را الی الابد گناهکار بدانیم.
دو هفته نامه ایران فردا، 8/10/78 : علی(ع) حکومت و ولایت را یک امر مردمی و امانتی از سوی مردم حکومت شونده تلقی میکند، نه از طرف خدا؛ در ختم جنگ صفین و آتش بس هم، تسلیم رأی عمومی شد.
روزنامه خرداد، 8/10/77 : قرآن، تعیین حاکم و تأسیس حکومت را به مردم سپرده است و هر جا سخن از قدرت سیاسی به میان آورده آن را به جمع و جامعه اسناد میدهد و حتی اجرای قدرت و اعمال آن را نیز وظیفه مردم میداند.
هفته نامه آبان، 19/10/77 : حضرت علی(ع) مشروعیت خود را به رأی و انتخاب مردم میداند و در قبال معاویه به مشروعیت مدنی خود استناد و مباهات مینمود.
عزت الله سحابی، روزنامه عصر آزادگان، 16/10/78 : آدمها و حتی معصومین(ع) خود به خود بدون نظارت مردم و به طور اصولی در معرض انحراف هستند.
عزت الله سحابی،روزنامه فتح، 5/10/78 : طیف ملی- مذهبی برای افراد مقام مقدس قائل نیست، تنها خداوند مقدس است، حتی پیامبر(ص) و امام علی(ع) هم خود را از انتقاد و نقد مصون نمیدانستند.
روزنامه خرداد، 22/8/78، ص6: قرآن بالصراحه یهود را به تورات ارجاع میدهد و از مراجعه آنها به پیامبر انتقاد میکند و تورات را هدایت و نور معرفی مینماید، عیسی و انجیل را تأیید میکند و انتظار پیامبر هم از یهود و مسیح عمل به تورات و انجیل بوده است نه قرآن.
روزنامه خرداد، 30/8/78، ص6: قرآن عقیده انحصاری بودن یک آئین خاص را مورد نقد قرار میدهد و بر امکان رستگاری پیروان ادیان مختلف تأکید میکند. معیار رستگاری از نظر قرآن عام و برون آیینی است و آن ملاکهای معنوی و اخلاقیاند که میتواند به صورت جهانی و در همه ادیان یافت شود.
روزنامه خرداد، 20/ 8/78، ص6: پیامبر(ص) از اهل کتاب توقع نداشت و نمیخواست که اسلام بیاورند؛ «قل یا اهل الکتاب لستم علی شیءٍ حتی تقیموا التوراه و الانجیل» (مائده/68) از آنها اقامه کتاب آسمانی خودشان را میطلبید.
عمادالدین باقی، روزنامه خرداد، 19/8/78،ص6: آیات قرآن صریحاً اصل «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» را تأیید میکند و هرگز اهل کتاب یا حتی کافران و مشرکان را طرد نمیکند.
ح.م. تبریز، روزنامه صبح امروز، خرداد 78: صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.
محمد تقی فاضل میبدی، روزنامه نشاط، اردیبهشت 78: جهاد در جایی معنا دارد که مجاهد مطمئن باشد، پیروز میشود وگرنه چنین جهادی بیمعناست، بر این مبنا حسین (ع) برای پیروزی و تشکیل حکومت دست به جهاد زد.
محمد سعید حنایی کاشانی، ماهنامه کیان، فروردین 78: تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدیهای آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.
غلامرضا سالار بهزادی، روزنامه صبح امروز، 23/8/78 : تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است. ای کاش سوابق حاکمیت های مردمی صدر اسلام، مورد توجه قرار میگرفت.
عزت الله سحابی، روزنامه خرداد، 6/8/78 : به گفته امام علی(ع) هر شیوه حکومتی که مردم بر آن تفاهم کنند، همان مورد رضای خداوند است و تفاهم دینی و غیر دینی معنا ندارد.
باقر پرهام، هفته نامه راه نو، 3/5/ 77 : دوران مدرن دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصه زندگی خصوصی باز گردد. رهبری ائمه و پیامبر هم به خاطر آن بود که هنوز مردم آن زمان عقل را مرجع استناد خود قرار نداده بودند.
جعفر آبادی، هفته نامه آبان، 24/11/77 : ولایت آسمانی دلیل شرعی ندارد و در صورت وجود دلیل هم امکان وقوعی ندارد، چون تشخیص مصداق آن ممکن نیست علم غیب هم نداریم، در نتیجه چارهای جز مراجعه به آرای عمومی نیست.
محسن کدیور، ماهنامه کیان، بهمن 77 : ائمه (ع) از دو ویژگی علم غیب و عصمت، برخوردار بودند، اما فقیه هیچ کدام از این دو را ندارد، لذا وجوب تبعیت ندارد و جامعه هم راهی جز رجوع به عقل جمعی ندارد. هیچ الگویی در زمان غیبت برای اداره جامعه در دست نداریم.
محسن کدیور، روزنامه خرداد، 18/9/77 : دین حکومت ندارد هیچ روشی را برای نحوه حکومت پیشنهاد نداده است؛ نحوه حکومت را مردم تعیین میکنند، چون اصل حکومت یک امر عقلانی است، نه دینی.
محمد مهدی فولادوند، روزنامه صبح امروز، 19/10/78 : عمر نوح پیامبر 60 الی70 سال بوده و 950 سال، عمر خاندان نوح بوده است، نه شخص نوح، واقعاً بعید است یک شخص نهصد و پنجاه سال عمر کند.
محمد مجتهد شبستری ماهنامه زنان، آبان 78 : آنچه پیامبر از طریق کتاب و سنت پیاده نمود و احکامی که بیان کرد، اقدامات ممکنه و مقدور آن زمان بود، ما هم مطابق زمان خود، باید اقدام کنیم.
هفته نامه پیام هاجر، 16/1/79،ش310،ص6: یکی از معضلات ما شیعیان، نداشتن منابع موثق روایی است، لذا هر کسی در هر موقعیتی با ذکر روایات و احادیثی که به معصومین نسبت داده میشود، جوانان پاکدل و شیفته مذهب را فریب داده و مرکز اقتدار مافیایی خود را حفظ میکند.
روزنامه خرداد، 2/9/78،ص6: اصل آزادی در انتخابات دین یا بی دینی از اصول مسلم حقوق انسانی است و قرآن نیز این اصل را به عنوان یک حق انسانی به رسمیت شناخته و میفرماید:«لا اکراه فی الدین».
محمد مجتهد شبستری، ماهنامه کیان، بهمن 77: در مسائل حکومت و سیاست فعل و قول معصوم حجت نیست. زیرا این قبیل احکام تاریخی و زمانیاند. آنچه در صدر اسلام بوده باید با قوانین امروز حقوق بشر سنجیده شود. ممکن نیست پایههای اصلی زندگی سیاسی و اجتماعی انسان بر استنباط از متون دینی مبتنی شود.
محسن کدیور، ماهنامه کیان، بهمن 77: معصومین(ع) فقط در کلیات و اصول اسوهاند، نه در فروع و جزئیات.
داریوش شایگان، ماهنامه کیان، بهمن 77: ایدئولوژی کردن دین مساوی انتحار معنوی دین است، حوزه دین از سایر حوزهها جداست و نباید همتای دیگر قالبهای زندگی بشری قرار گیرد.
احمد قابل، روزنامه صبح امروز، 24/7/78،ص6: پذیرش دین حق است نه تکلیف؛ در نتیجه هر کس حق تبدیل دین خود را هم خواهد داشت.
حبیب الله پیمان، هفته نامه پیام هاجر، 23/9/78، ص6: فرآن قابل نقد عقلی و تجربی است و خود قرآن نیز در آیات بسیاری دعوت به آن نموده است.
فاطمه گوارایی هفته نامه پیام هاجر، 23/1/79 ش311، ص2: داستان تکاپوی آدم که جرأت کرد میوه ممنوعه را برگیرد و زیستن زبونانه را نفی کند، دوباره و دوباره (با آمدن عاشورا) به تصویر کشیده شده است.
عباسی سلیمانی، روزنامه خرداد، 7/7/78، ص6: هر گونه خشونت (قانونی و غیر قانونی) از ساحت مقدس پیامبر به دور است.
احمد نراقی، هفته نامه راه نو، 17/5/77،ش16، ص12: در قلمرو ایمان نیز تسامح هست؛ به این معنا که ایمان ابراهیمی، ایمان دین گرای شکاک و ایمان ملحد دین گرا، هر سه با تفاوت مراتب بهرهای از قدسیت دارند و هر سه دسته مؤمناند.
مهرزاد بروجردی، ترجمه علی صدیق زاده، ماهنامه کیان، مهر و آذر 78، ش49، ص40 به بعد: اسلام نیز چون مسیحیت در نهاد خود قابلیت عرفی شدن و سکولاریزه شدن را دارد و چنین امری در حال وقوع است.
محمد مجتهد شبستری، ماهنامه چشم انداز ایران، فروردین و اردیبهشت 79، ش4، ص68: وحی امری تجربی است، نه امری گزارهای. وحی یافتنی است، پیامبر هم وحی را تجربه کرد و یافت، قرآن هم میگوید تو وحی را تلقی کردی و از مخاطبان خود نیز خواسته که وحی را تلقی کنند. اگر دیگران وحی را صرف گزارههای قرآنی بدانند، وحی بودن قرآن بر آنها معلوم نشده است.
احمد الستی، روزنامه ایران، 19/9/77، ص12: موسی به دین خود عیسی به دین خود؛ فرهنگ یک ملت نظیر یک لحاف چهل تکه است که از نقوش متفاوت تشکیل شده و به جای تعارض با هم کنار آمده و به تفاهم رسیدهاند.
مرضیه آذرافزا، هفته نامه پیام هاجر، 13/7/78، ش286، ص8: اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب دادهاند نه ابو فاطمه حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مردسالاری است.
مقصود فراستخواه، هفته نامه توانا، 22/6/77،ش28، ص8: حقیقت ثابت نداریم؛ حتی در دست انبیاء و معصومین هم حقیقت ثابتی نبوده که بتوانند آنرا برای همه ازمنه و امکنه دیکته کنند.
احمد نراقی، هفته نامه آبان، 11/10/77، ش59، ص4: وحی برای نسلهای بعد از زمان خود، قابل فهم نیست، چون کدهای مشترک زبانی به مرور زمان از بین میرود به علاوه ذات وحی زبانی، ناقص است، چونت بالاجبار یک امر آسمانی باید در قالب الفاظ زمینی قرار گیرد و این خود محدودیت آفرین است.
جواد مقامی، آفتاب امروز، 24/1/79: سالهای فراوان و بلکه قرنها این بزرگداشت (قیام عاشورا) حاصلی جز تأثر، حزن و اشک آوری نداشته.
همشهری، 17/12/78: نوحه خوانیهایی که متأسفانه الان در جامعه ما به شدت رواج دارد... این باید تعدیل بشود و به جای خودش بنشیند. تشویقهایی که در این زمینه میشود، تشویقهایی که از ناحیه برخی روحانیون میشود، باید به جای خودش بنشیند.
مدیر آموزش و پرورش استان مازندران، کیهان اخبار ویژه، 10/3/79: ثواب کف و سوت زدن برای تقویت یکی از نخبگان جامعه کمتر از سینه زنی و عزاداری برای امام حسین(ع) نیست.
نشاط، 30/1/79: شیعیان برای استفاده خود به آن (عاشور) تأکیدفراوان ورزیدند و کوشیدند تا نور فروغ این حادثه خاموش نشود... در روزگار حاضر هیچ یک از این عوامل عاطفی دیگر به کار ما نمیآید.
تقی رحمانی، روزنامه فتح، 17/1/79،ص3: اگر امامان برای خود مشروعیت حکومت قائل بودند، چرا همواره از مردم برای حکومت کردن خود مشروعیت میطلبیدند؛ همچون بیعت امام علی(ع) و صلح امام حسن(ع) و دعوت اهل کوفه از امام حسین(ع) و قبول ولایتعهدی امام رضا(ع) با اصرار مأمون عباسی.
غلامرضا سالار بهزادی، روزنامه صبح امروز، 23/8/78،ص8: تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است.
فرهاد بهبهانی، زن، 10و9/9/77: حکم سنگسار زناکار هیچ مستند شرعی ندارد.
فرهاد بهبهانی، آبان، ش 59، 10/7/78 : حکم «سابّ النبی و الائمه» قتل نیست بلکه باید آن را تحمل کرده مقابل به مثل نکرد.
مهرانگیز کار، کیان، ش45، بهمن77: احکام کیفری اسلام کارآیی ندارد و موجب رواج خشونت میگردد. مجازاتهای سنگین بدنی چون سنگسار، سیاستهای کیفری در حق زنان و غیر مسلمانان، از آن جملهاند.
ابوالفضل موسویان، پیام هامون، ش26، ص6: حکم حرمت چاپ و فروش کتب ضاله در زمان حال بیمعناست.
حسین باقرزاده، نشاط، 2/6/78: خشونت در هر شکل آن باید از ایران محو شود و اعدام برجستهترین نوع خشونت قانونی است.
بهاءالدین خرمشاهی، صبح امروز، 2/6/78، ص7: کافر و بی دین هم خودی است. قرآن هم فرمود«لکم دینکم و لی دین» بنی آدم اعضای یکدیگرند.
فرامرز شکوری، آبان، 7/6/77،ش40: اراده مردم همان اراده خداست و انتخاب مردم هم همان انتخاب خداست، لذا دموکراسی غربی با دین سازگار است.
روزنامه فتح، 25/1/79: روزنامه فتح از قول امام حسین(ع): تنها اصلاح دین! پیامبر(ص) را خواستم.
عمادالدین باقی، جمهوری اسلامی، 13/2/79: معتقدم اعدام و قصاص جزء ضروریات دین نیست.
بهروز افخمی،کیهان، 2/8/79: هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای زنده و البته آمیخته به ابتذال نیاز دارد و در یک فضای پاکیزه شده و تحت سانسور از دل و دماغ میافتد.
هنری پرکت ، مسئول سابق امور ایران در وزارت خارجه آمریکا ، ماهنامه صبح ، ش 91 ، فروردین 78 : اگر موجی که در مطبوعات اصلاح طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شده و حالا به تردید در اساسی ترین وجوه انقلاب اسلامی مشغول است . بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند . بار سنگینی از دوش آمریکا بر داشته خواهد شد .
اعترافات موسوی در بازجویی به علت قتل های زنجیره ای : تحلیل ما از اوضاع جارى روز این بود که آقاى خامنهاى غیر از امام است و آقاى خاتمى هم به دلیل این که 20 میلیون راى آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد ، قدرتش بیشتر از بنىصدر است و ما این قتلها را مرتکب مىشویم و به گردن آقاى خامنهاى مىاندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست آقاى خامنهاى در مقابل خاتمى خواهد شد .
سخنرانی روح الله حسینیان در جمع طلاب مدرسه حقانی از قول آقای ابطحی : فلانى ببین ، آقاى خامنهاى غیر از امام است و آقاى خاتمى بیست میلیون نفر پشت سر دارد ، آقاى خامنهاى 8 میلیون رأى آورد و اگر درگیرى به وجود بیاید ، شما مطمئن باشید که آقاى خامنهاى پیروز نخواهد شد.
ماهنامه گزارش – ش 129 – آذر ماه 80 – ص 7 : تا برخی از بزرگان یزدی از جمله استاندار سابق ، آقای مفید ، آقای دعایی و ... به هم برسند و خطوط هواپیمایی و قطار و یکسری امکانات اقتصادی را انشاالله بدون رانت یا خرید و فروش واگن یا معافیت ها و ... در اختیار بگیرند و یک شرکت نیمه خصوصی ایجاد و به نفع مردم یزد و سهام داران یزدی سود آوری کنند .
مسعود روغنی زنجانی ، تئورسین اقتصادی دوران آقای هاشمی ، شماره 5 ص 152 : ما با دیدن هاشمی ( عالی نسب ) به یاد انگلس می افتادیم . انگلس هم یک سرمایه دار بود اما به کارل مارکس کمک می کرد .
بهزاد نبوی ، نایب رییس مجلس ششم : تمام کسانی که با حمله امریکا به هر نقطه جهان مخالفند، در صورت رخداد آن از هر کاری عاجزند. در واقع هیچ عقل سلیمی حکم نمی کند که یک کشور جهان سومی حتی اگر همه ملت پشتیبان حکومتش باشد و آن ملت مسلح هم باشد، به جنگ با امریکا برود. این سخنان را که می گویم، شاید جبهه بگیرند که فلانی از امریکا می ترسد، بله به خاطر کشورم از امریکای تا بن داندان مسلح می ترسم. کیست که از امریکای تا بن دندان مسلح در عراق که خودش را چنین نشان داد، نترسد.
محمدرضا خاتمی : امام را هم می شود، نقد کرد.
سعید حجاریان ، روزنامه صبح امروز : همجنسبازی در کشور ما باید آزاد باشد. از جهت حقوقی نباید ممنوع باشد گرچه از نظر اخلاقی زشت است.
سید محمد خاتمی در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد : اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی.
خاتمی ، جلسه شاخه زنان جبهه مشارکت : قرآن دارای یک فرهنگ قبیلهای است و دکتر سروش و مجتهد شبستری درست میگویند قرآن امروز قابل انتقاد است.
دکتر سروش : این اسلام نه احکام سیاسی، نه احکام اقتصادی و نه احکام حقوقیاش قابل استناد نسیت و رسماً باید بگذاریم.
احمد شیرزاد، همبستگی، ص 2- 5 مهرماه 1380 : چشم بر هم بزنیم 4 سال تمام شده و باید شال و کلاه کنیم و برای کسب رای دوره بعد به این روستا و آن شهر سر بزنیم و قولهای نشدنی و شعارهای جدید بدهیم .
عبدالکریم سروش ، ماهنامه کیان در شماره 46 : زیر سوال بردن حکم تاریخی امام درباره ارتداد سلمان رشدی
روزنامه خرداد بامدیر مسولی عبداله نوری با درج مقاله ای از مجید محمدی : انکار محرمات و واجبات شرعی
اکبر گنجی ، روزنامه صبح : بعد از اینکه قیام حضرت امام حسین ع را خشونت نامیده و حتی مشروعیت این قیام را زیر سوال برده و می گوید : خشونت،فرزند خشونت و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد. هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل می داند ،دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی بر آید.
عبدالکریم سروش : فرهنگ شهادت،خشونت آفرین است ؛ اگر کشته شدن آسان شد ، کشتن هم آسان میشود.
علی حصوری ، روزنامه جامعه سالم : پس از گذشت بیست سال،عدم کارایی حکومت دینی بر همگان روشن شده است.
ایران فردا : انزوا و عقب ماندگی ثمره دو دهه انقلاب است.
نشریه جامعه سالم شماره ۳۵ : دیگر انقلابی نیست تا ضد انقلابی باقی مانده باشد.
نشریه جامعه سالم شماره ۳8 : در زمان شاه ما قوانین مترقی تر از الان داشتیم .
معین فر ، اجلاس دفتر تحکیم وحدت در آبان ماه ۸۶: در خصوص سرنوشت انقلاب ما چاه کندیم به آب برسیم به فاضلاب رسیدیم .
خاتمی 16 آذر 83 ، دانشگاه تهران : از درون اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد !
هاشم آقاجری 87/11/29 در منزل عبدالله نوری و با حضور جمعی از اصلاحطلبان : در حکومت ما از هیچ فقیهی حکمی پیرامون مسایل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد کردن انسانیت و سلطهپذیری بوده است. آغاجری در این سخنان که با عنوان «اخلاق سلطه و اخلاقی رهایی» ایراد میشد، تقلید را به بردهداری تشبیه کرد وافزود: همچنین هیچ کس بردهداری را حرام نکرده است در صورتی که بردهداری و بردهپذیری در تضاد با اخلاق است.نمیتوان هم وظیفهگرا بود و هم به هر قیمتی که شده نظام را حفظ کرد زیرا ممکن است ما در حفظ نظام، متوسل به زور و استبداد و سلطه شویم و این در تضاد آشکار با اخلاق است.
در این جلسه انصاری راد، ابراهیمی ، جماعتی، ابراهیم یزدی، عطریانفر ، سعید لیلاز، اعظم طالقانی ، مرتضی مبلغ ، صفری و چند تن از اعضای نهضت آزادی حضور داشتند.
صفحه 409 کتاب مبانی نظری توسعه چهارم که توسط دولت خاتمی نگارش شده بود : تمایز 2 نهاد دینی و سیاسی باید از هم بازشناخته شود.
محمد رضا خاتمی در مشهد در تبلیغات دوره هشتم انتخابات : هرکس پیام دوم خرداد را درک نکرده است، باید کنار برود . هرکس که با اصلاحات نیست، نابود شود.
محمد خاتمی 3/2/75 روزنامه سلام : توسعه به طوری که امروز مورد نظر است، امری غربی است و دارای مفهومیاست که مردمان آن سامان از این کلمه اراده میکنند و اگر مراد از توسعه، همین باشد، چارهای نیست جز این که خوستاران آن به تمدن جدید متمدن شوند. یعنی توسعه به معنای امروزش میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است، اگر آن تمدن آمده توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که میگویند ابتدا باید «خرد» غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غربی باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.
محمد خاتمی 3/2/75 روزنامه سلام : امروز به جرات میتوان گفت در زندگی قومیکه عزم تعالی و پویایی کرده است هیچ تحول کارساز پدید نخواهد آمد، مگر آن که از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی «تجدد» است. کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری! شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامینظیر ما هنوز از آن محروم هستیم!
محمد خاتمی آریا 28/6/78 : شما برای اینکه بتوانید پیشرفت بکنید، راهی جز راه غرب ندارید و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی .
محمد خاتمی لوموند 24/9/1998 : آمریکا و آمریکاییها برایم فوقالعاده جالبند !
محمد خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران : اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی !
محمد خاتمی کیهان، 12/6/87، ص2، یادداشت روز : در دیدار با زنان حزب مشارکت در بررسی «جایگاه زن در قرآن : این سخن عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری که وحی الهام بر پیامبر بوده و ماهیت قرآن بر ما آشکار نیست و نمیتوان به آن استناد کرد درست است... ! در حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافتهای بشری سازگار نیست؛ چرا که احکام آن متناسب با زندگی قبیلهای است و اگر بپذیریم احکام کتاب آسمانی مسلمانان قطعی و جاودانه است، باید بگوییم که زندگی مورد نظر اسلام زندگی قبیلهای است! در زمان حاضر بنابر ادلهای که ذکر کرده، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست.
محمد خاتمی صبح امروز،21/9/78 : معتقدم که دین برای آن که بماند نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد. طبع بشر چنین است که اگر دین یا هر نهاد دیگری را وافی به مقصود نیافت یا آن را کنار گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده و باز هم رخ خواهد داد.
روزنامه صبح امروز متعلق به حجاریان (12/8/78، ص8) : از ضرورت آزادی جنسی، مثل هم جنس بازی سخن به میان آورده، نوشته است : دامنه تساهل، امور جنسی و هم جنس بازی را نیز فرا میگیرد، این امور مردود است ولی نباید ممنوع باشد .
محمد خاتمی کیهان 23/11/79 : شعار جاویدان انقلاب اسلامی همان خواست تاریخی ملت یعنی استقلال، آزادی، پیشرفت است.
دروغ بزرگ محمد خاتمی آفتاب یزد، 25/11/79 : و امام به عنوان مرجع دینی خواستار تحقق سه خواست تاریخی ملت ایران یعنی استقلال، آزادی و پیشرفت شد.
محمد خاتمی مجلس پنجم : سروش ملا صدرای زمان است. آیندگان به عظمت وی پی خواهند برد!
سروش روزنامه نشاط، خرداد 78 : حکومت دینی جلوی رشد علمی را میگیرد. درنظام لاییک ترکیه، روحیه علمجویی و حقیقت طلبی بهتر رشد کرده است، زیرا آنجا ارزشهای دینی را با علم مخلوط نکرده است.
عطریان فر، ویژه نامه اعتماد ملی،12/11/87، ص16 : آقای خاتمی برای دور آینده میخواهد از مدل ترکیه بهره گیرد.
محمد خاتمی جهان اسلام، 15/6/77 : جناب آقای مهاجرانی از ارزنده ترین چهرههای انقلاب و کشور، خدمت گزار آزاده و اندیشمند آیین و مردمند.
محمد خاتمی ایران، 26/9/79 : برادرمان جناب آقای مهاجرانی از زمره مردان دیندار، اندیشه ورز و انسان دوست هستند که قطعا در هر کجا که باشند منشا خیر و برکت خواهند بود.
بخشی از نامه معروف به جام زهر خطاب به رهبری از سوی نمایندگان مجلس ششم - حیات نو، به نقل از کتاب وسوسه شیطانی : شاید در صفحات تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت، تنها با تسامح میتوان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه 598 با وضع کنونی قابل مقایسه دانست که در اولی با قطع هرگونه امید در داخل، عامل خارجی سرنوشت کشور را رقم زد و در برههِ دوم، دور اندیشی و اراده و تدبیر حضرت امام خمینی و اتکای به مردم کشور را نجات داد؛ اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمیبیند، برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است...
اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بیتردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوی ملت با همان پاداشی مواجه میشود که امام عزیز راحل روبهرو شد. این اقدام؛ نشانهِ تدبیر، دوراندیشی، مصلحتجویی و خیرخواهی و توفیق الهی است.
سید محمد خاتمی، همبستگی، 16/8/79 ص2، مصاحبه با شبکه ان اچ کی : اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است ... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل اینست که زنان بتوانند در عرصههای مختلف حضور داشته باشند.
عطاءالله مهاجرانی، روزنامه آریا، 18/9/78،ص2: وقتی پیامبر اولوالعزمی چون ابراهیم در مورد معاد این چنین شک میکند که به خدا میگوید: «به من نشان بده» چطور جوانان ما مجاز نباشند، در مورد همه مسائل سؤال کنند؟
عطاءالله مهاجرانی، آریا، 16/1/79: نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است.
مهاجرانی، نشاط، 1/6/78: رقص را نباید همواره ناپسند دانست.
محمد رضا خاتمی، جمهوری اسلامی، 8/6/79: مبنای مشروعیت هر کاری رأی مردم است و قرائتی از اسلام در جمهوری اسلامی پذیرفته شده که همه چیز را بر اساس رأی مردم میداند.
ابراهیم اصغر زاده، آفتاب امروز، 2/6/78: اگر مجوز راهپیمایی به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشکال ندارد، حتی علیه خدا...
ابراهیم اصغر زاده، کیهان، 6/2/77 : حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد.
بهزاد نبوی، جمهوری اسلامی، 13/2/79: خواستم سخنانم را مثل سوره توبه بدون بسمالله شروع کرده باشم.
سالار بهزادی، روزنامه صبح امروز 23/8/78 : سیره حضرت علی(ع) و سایر فرق مذهبی صدر اسلام، دموکراسی در انتخاب رهبری و عدم تعیین رهبر برای مردم بوده است.
علیرضا علوی تبار، یالثارات، 4/3/79: جامعه ایران فاز سنتی خود را پشت سر گذاشته و میخواهد مدرن و صنعتی شود. اما در این جامعه هنوز خدا نمرده است. بنابراین ما چگونه میتوانیم به این وضعیت چیره شویم.
رجبعلی مزروعی، حریم، 23/11/78: حضرت علی مشروعیت خود را از مردم گرفته همانطور که معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفته است.
مزروعی، رسالت، 16/7/79: در نظام ما هیچ کس مقدس نیست.
هاشم آغاجری ، بنبار گزارشگر روزنامه واشنگتن پست 14/5/79): وقت آن رسیده نهاد مذهبی از نهاد حکومتی جدا شود.
گزارشگر آمریکایی سخنان ایشان را به عنوان صریحترین لحن در ابراز اینگونه عقاید بر درخواست رفرم میداند.
اکبر گنجی در مصاحبه روزنامه تاگس اشپیگل آلمان (کیهان 24/1/79): دین یک قسمت از فرهنگ است، حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. در یک جامعه مدرن جدایی دین از سیاست یک امر بدیهی است. وقتی شما جامعه را مدرنیزه کنید این جدایی بالاخره پیش خواهد آمد. ایران در حال حاضر از فاز قبل از مدرن به فاز مدرن پیش میرود.
سخنرانی آغاجری، مجتمع فرهنگسرانی کوثر 10/2/81: «... نوینسدگان (نامه به امام حسین (ع)) میگویند: این حکومت (حکومت یزید) بدون رضایت مردم است و لذا نامشروع است. اگر حسین (ع) هم در راس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است .
آغاجری در همین سخنرانی امام حسین (ع) را با سیاوش در تاریخ ایرانیان مقایسه میکند: «... سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر معصومیت و پاکی است و بعد از آمدن اسلام، حسین (ع) جای سیاوش مینشیند و آیا ما اثری در مورد حسین (ع) مانند منظومهای که فردوسی در باب سیاوش سروده است داریم؟»
سخنرانی آغاجری، ساختمان مرکزی دفتر تحکیم، 25/1/81 : «امام علی (ع) با رفراندوم طبیعی قدرت را به دست گرفت. با این همه از نظر شیعیان امام معصوم بود... منطقی که میگوید رضایت خدا خارج از رضایت مردم است، مبنای استبداد است. و فلسفه سیاسی اموی – یزیدی بر همین استوار است.» «... اینکه مارکس میگوید دین افیون تودههاست، تنها بخشی از حقیقت است. من میگویم در حکومتهای دینی، نه تنها دین افیون تودههاست که افیون حکومتها نیز هست.»
«رابطه انسان و دین و یا به عبارت بهتر انسان و خدا یکی از رابطههای تعارض آمیزی بوده است که در تاریخ بشر خود را به شکلهای مختلف نشان داده است. در اکثر دورههای تاریخ بشر آنگاه که خدا اثبات میشده است. انسان نفی میگردیده است... تکیه بر آزادی اندیشه، اصالت دادن به این امر است که ارزش هر انسانی نه به تقلید، نه به طاعت و نه به تن دادن به یک آمریت فکری و دینی محض است بلکه بهطور اساسی و ریشهای ارزش هر انسانی به تفکر ذاتی و مستقل است. متاسفانه در بسیاری از جوامع اسلامی، حربههای گوناگون حتی دینداران را نیز به دلیل تفاوت قرائت دینی به محکمه میبرند و محکوم میکنند.»
آقای کدیور در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 79 طی سلسله مباحثی تحت عنوان «پژوهشهای قرآنی» ایراد کرد: «... یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است اما امروز عیسی که سهل است خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد نخواهد پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است. همه کاره مردمند.»
با گوهر ولا، بر عالمی سریم
با احمدی نژاد، در خط رهبریم
روباه سیرتان، حاصل نمیکنند
با کذب و با ریا، چیزی درین حریم
هرچند فقیر خانه زادیم هنوز
دور از شریان اقتصادیم هنوز
بازار رقیب تازه داغ است ولی
ما طالب احمدی نژادیم هنوز
احمدی نژاد:
ا = آزاده
ح = حامی رهبر
م = متعهد
د = دانا
ی = یاور محرومان
ن = ناجی ایران
ژ = ژرف نگر
ا = آماده نبرد
د = دنباله رو شهیدان
منشور اخلاقی انتخابات
” مقام مععظم رهبری: هتک آبرو و تخریب افراد در شبنامهها، مطبوعات، پایگاههای اینترنتی و دیگر وسایل به هیچ وجه صحیح و مصلحت نیست. “
در متن این منشور آمده است:
«وَ هُوَالذی جَعَلَکُم خَلائِف الارض وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوقَ بَعْضَ دَرَجاتٌ لِیَبْلوَکُمْ فیما آتیکُمْ»
«و او کسی است که شما را جانشینان و نمایندگان خود در زمین قرار داد و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد تا شما را بهوسیله آنچه در اختیارتان قرار داد، بیازماید». آیه 165 سوره انعام
«اِنی بَعَثْتُ لاتَحْمُ مَکارِمُ الاخْلاقْ» رسول گرامی اسلام (ص)
«باید اخلاق همه در انتخابات اخلاق اسلامی باشد و افرادی را انتخاب کنید که متعهد به شرق و غرب نباشند و بر صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند». امام خمینی(ره)
«انتخابات را به عنوان هدف عالی و شیرین مورد توجه قرار دهید و با پرهیز کامل از هرگونه جنجال و تخریب و بداخلاقی، همه عوامل خود را برای برگزاری پرشور و شوق آن بسیج کنید.» مقام معظم رهبری
مقدمه:
حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطهگری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان میدهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله) بگشاید. ملت ما در جریان تکامل انقلابی خود از غبارها و زنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزههای فکری بیگانه خود را پاک نمود و به مواضع فکری و جهان بینی اصیل اسلامی بازگشت و اکنون بر آن است که با موازین اسلامی جامعه نوین (اسوه) خود را بنا کند. بر چنین پایهای، رسالت قانون اساسی این است که زمینههای اعتقادی نهضت را عینیت بخشد و شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد.
«فصل شیوه حکومت در اسلام از مقدمه قانون اساسی»
بسم الله الرحمن الرحیم
«من در برابر قرآن مجید، به خدای قادر متعال سوگند یاد میکنم و با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد مینمایم که پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران و مبانی جمهوری اسلامی باشم، ودیعهای را که ملت به ما سپرده به عنوان امینی عادل پاسداری کنم و در انجام وظایف وکالت، امانت و تقوی را رعایت نمایم و همواره به استقلال و اعتلای کشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پای بند باشم، از قانون اساسی دفاع کنم و در گفتهها و نوشتهها و اظهار نظرها، استقلال کشورو آزادی مردم و تامین مصالح آنها را مدنظر داشته باشم».
«متن سوگند نمایندگان مجلس شورای اسلامی»
انتخابات مظهر تجلی حضور مردم در نظام اسلامی و بستری است که در آن رقابت سیاسی، با هدف خدمت و در چارچوب قانون و در پرتو اخلاق اسلامی معنا و مشروعیت مییابد.
حضرت امام(ره) در این زمینه میفرمایند:
«مجلس محل قانونگذاری است به همین دلیل شکلگیری مجلس باید در چارچوب دقیق قانون باشد و هیچ عاملی جز ضوابط قانونی نباید در تشکیل مجلس شورای اسلامی نقش داشته باشد».
در آستانه انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز مقام معظم رهبری در جمع مردم یزد یکبار دیگر با دعوت مردم به حضور پرشور و حماسی و انتخاب نمایندگانی اصلح بر رعایت اخلاق انتخاباتی و پرهیز از هرگونه بداخلاقی و تخریب و تهمت زدن به یکدیگر تاکید نموده و میفرمایند:
«هتک آبرو و تخریب افراد در شبنامهها، مطبوعات، پایگاههای اینترنتی و دیگر وسایل به هیچ وجه صحیح و مصلحت نیست و اینجانب در خواست و اصرار میکنم که علاقهمندان نامزدها فقط به تبلیغ و تعریف از افراد مورد نظر خود بپردازند و از روشهای تخریبی معمول در برخی کشورها به شدت پرهیز کنند». به منظور تحقق اصول قانون اساسی، رهنمودهای حضرت امام(ره) و تدابیر مقام معظم رهبری برای برگزاری انتخاباتی سالم، پرشور، حماسی و منطبق با اخلاق اسلامی "منشور اخلاقی انتخابات" برای نصب العین قرار دادن مجریان و ناظرین انتخابات، مردم، رسانههای جمعی و نامزدها و طرفداران آنها و احزاب و گروههای سیاسی ارائه میگردد.
هدف:
کمک به برگزاری انتخابات سالم، قانونی و ارائه یک الگوی مناسب انتخاباتی منطبق با ارزشها و اخلاق اسلامی به منظور فرهنگسازی و سوق دادن فضای مسابقه قدرت به مسابقه خدمت و افزایش مشارکت عمومی و تقویت وحدت ملی.
سیاستها:
1- تدوین معیارها و شاخصهای رعایت اخلاق انتخاباتی، مبتنی بر قانون اساسی، رهنمودهای حضرت امام(ره) و تدابیر مقام معظم رهبری و قوانین موضوعه.
2- استفاده از نظرات، پیشنهادات و همکاری عموم مردم بهویژه نخبگان و صاحبنظران احزاب و گروههای سیاسی و شخصیتهای دینی و فرهنگی در جهت تدوین منشور اخلاقی انتخابات.
3- ترویج و هنجارسازی محورهای منشور اخلاقی انتخابات با مشارکت فعال رسانههای گروهی، تریبونهای عمومی دستگاههای فرهنگی و عموم مردم.
- محورهای مهم منشور اخلاقی انتخابات:
1- حرکت بر مدار قانون، منویات حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری.
2- تقویت امید و نشاط ملی در ابعاد مختلف با استفاده از فضای انتخابات و پرهیز از سیاهنمایی، بزرگنمایی مشکلات و تخریب دستاوردهای انقلاب اسلامی و موفقیتهای دولتها.
3- استفاده از فضای تبلیغاتی انتخابات به عنوان یک فرصت ملی برای تقویت استقلال کشور، وحدت ملی و همگرایی قومی و مقابله با توطئههای تفرقهافکنانه و جنگ روانی دشمن.
4- اهتمام مردم برای تعیین نماینده اصلح و پرهیز از تبعیضات قومی و فامیلی.
5- تلاش برای تبدیل انگیزههای قدرتطلبانه به انجام خدمت به مردم و پرهیز از ادبیات برد و باخت و جنگ قدرت که موجب بدبینی و یأس مردم خواهد شد.
6- طرح دیدگاهها و توانمندیهای افراد مورد نظر و پرهیز از تعاریف اغراق آمیز.
7- ارائه پیشنهادها، برنامهها و دیدگاهها متناسب با جایگاه نمایندگی مجلس شورای اسلامی.
8- اجتناب از تخریب، تهمت، تحقیر، افشاء اسرار مخفی نامزدهای انتخاباتی در رسانههای گروهی، سایتهای اینترنتی و مجالس.
9- پرهیز از تبلیغات رنگین و پرهزینه، انتشار تصاویر فریبنده، برگزاری مراسم و میهمانیهای پرخرج، توزیع هدایا، خرید و فروش آرا و.... .
10- پرهیز نامزدها از مدیون شدن به صاحبان قدرت و ثروت.
11- پرهیز از وعدههای غیر منطبق با وظایف و اختیارات قانونی نمایندگان از جمله طرحهای عمرانی.
12- خودداری از مصرف بیتالمال و امکانات و فرصتهای اداری برای تبلیغات انتخاباتی نامزدها.
13- پرهیز از شایعه پراکنی و مسموم کردن فضای انتخابات و تشویش اذهان عمومی و تقویت سلامت روانی و سیاسی جامعه.
14- کنترل احساسات و رفتار هواداران و اعضای ستاد و دفاتر انتخاباتی نامزدها در چارچوب منشور.
15- حفظ بی طرفی کامل تمام نیروهای اجرایی و نظارتی انتخابات و دستگاههای تبلیغاتی منتسب به حکومت.
16- پرهیز نظامیان و مسئولان دولتی از ورود به احزاب و جناح بندیهای حزبی و تبلیغات له یا علیه نامزدهای انتخاباتی.
17- احترام به نتایج انتخابات و طرح شکایات در مراجع قانونی و اجتناب از تحریک افکار عمومی و زیرسوال بردن نتایج انتخابات.
18- پرهیز از تضعیف نظام و ترجیح منافع شخصی و گروهی بر مصالح و منافع ملی.
19- پرهیز از نقض اسلامیت و جمهوریت و هویت مردمسالاری دینی نظام جمهوری اسلامی.
20- کنار رفتن داوطلبان نمایندگی در صورت اطمینان از وجود داوطلبان صالحتر.
والسلام
کمیته تدوین و ترویج منشور اخلاقی انتخابات:
- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
- شورای نگهبان قانون اساسی
- وزارت کشور
- شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
- وزارت اطلاعات
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
- خانه احزاب به نمایندگی از احزاب
- بسیج اساتید به نمایندگی از جامعه دانشگاهیان
- مرکز رسیدگی به امور مساجد
- ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر
هر دینی با دموکراسی سازگار نیست. دینی که جامعهگرا نیست، طبعا نه تنها با دموکراسی بلکه با هیچ چیز نمیتواند سازگار باشد و دموکراسی که انسان مدار و مبتنی بر اومانیزم است، با دین که اساس آن خدا مداری است، هرگز نمیتواند سازگار بیفتد اما اگر دموکراسی را ساختاری و رفتاری تعریف کنیم - نه ماهوی - در این صورت میتوانیم آن را با دین سازگار کنیم; به این معنا که دموکراسی نه به مثابه ماهیت و مبنای حکومتبلکه به مثابه روش حکومت تلقی شود، که در این صورت حکومت دینی میتواند دموکراتیک باشد. بنده معتقدم که قانون اساسی ما، الگوی مناسبی برای همین جریان است. در عین وجود پارلمان و انتخاب رئیس جمهوری از سوی مردم و دخالت مردم در گزینش رهبر، باز نظام ولایی است. مردم برای انتخاب رهبر حضور پیدا میکنند اما در تامین شرایط، رای مردم منشا مشروعیت نیست; بلکه شرط ولایت است; در این صورت ما میتوانیم رای، نظر و انتصاب را با هم جمع کنیم; البته خود این، احتیاج به تبیین دارد.
قید سازگار در تعریف دین را توضیح دهید؟
عناصر دین با هم سازگار هستند; به این معنا که ما اگر چیزی به نام عقاید داریم که بنده به اصطلاح ادبیات روز از آنها به عنوان گزارهها تعبیر کردم و اگر چیزی به نام اخلاق داریم که اصطلاحا ارزشها یا آموزههای ارزشی میگویند و اگر دسته دیگری به عنوان آموزههای دستوری داریم یعنی احکام، مجموعه اینها با هم سازگار هستند و اگر این مجموعه، ارکان و اجزای دین سازگار نباشد، در این صورت برای استدلال بر صحت و حقانیتحکومت، مشکل داریم. ما براساس توحیدی که معتقد هستیم حکومت دینی را اثبات میکنیم یعنی، ادعای حکومت دینی مبتنی بر یک سلسله باورهای کلامی و فلسفی است و ما نمیتوانیم در باورهای مبنایی و زیرساختی (عقاید) به چیزی معتقد باشیم که در عمل و احکام به آن ملتزم نباشیم. التزام به مجموعه احکام سازگار با عقاید است که دینی شدن حکومت را محرز میکند.
دین موضوعی است که فقط فقیهان و متکلمان و کسانی که صاحب تخصص هستند، میتوانند از آن بحث کنند و قوانین آن را استخراج کنند; در حالی که دموکراسی، نظریه اکثریت را فقه لازم الاتباع میداند; چه طور میتوان این دو را جمع کرد و رابطهای بین این دو برقرار نمود؟
بنده ابتدا برای این که این اشکال مطرح نشود، سه - چهار نمونه نقد راجع به دموکراسی لیبرال نقل کردم که فقط اراده تودهها را منشا مشروعیت، تشخیص و تدبیر میداند. اگر دموکراسی لیبرال مبنا باشد، طبعا در مقام قانون گذاری و تدبیر، بین دین و دموکراسی نمیتوان جمع کرد اما اگر دموکراسی را به عنوان یک روش تلقی کنیم و در واقع به یک نوع دموکراسی ساختاری و رفتاری معتقد شویم، دیگر اشکال پدید نمیآید.
هفت مساله، مجموعه مسائل نظری سیاست و حکومت را تشکیل میدهد: 1- فلسفه سیاست 2- اهداف سیاست 3- احکام سیاسی 4- اخلاق سیاسی 5- برنامه سیاست (حکومت) 6- سازمان 7- آیین و روش.
فلسفه چون سخن از هست دارد و راجع به هستی صحبت میکند، طبعا رای گرفتنی نیست; مثلا وقتی این لیوان روی میز موجود است، اگر همه رای بدهند که موجود نیست، منشا اثر نیست. بنابراین، در مباحث فلسفی سیاست، رای نمیتواند تاثیرگذار و نقش آفرین باشد. لذا در این جا این وحی و عقل است که در تشخیص مبانی سهم دارد و رای مردم، صرفا در انتخاب مکتب نقشآفرین است. رای در فلسفه سیاست، مقام رفیعی دارد. در مساله اهداف هم قریب به همین معنی است. اهداف در سه سطح قابل تعریفاند: نهایی، میانی (طریقی) و ابزاری. اهداف نهایی مانند تامین سعادت انسان; اهداف میانی و طریقی مانند تحقق عدالت; و اهداف ابزاری مانند تحقق توسعه در یک جامعه. در اهداف نهایی چون اهداف، جزئی از فلسفه سیاست است، در این جا باز وحی است که حرف آخر را میزند اما در مساله ابزاری مثل توسعه، این به مردم باز میگردد و در این طور قضایا، رای مردم کارساز میشود.
احکام نیز سه دسته هستند: 1- مصرحات (نصوص) 2- مستنبطات (احکام مستتری که با اجتهاد میتوان آنها را استخراج کرد). 3- مباحات و حوزههای مسکوت و منطقة الفراغ. محور سوم (مسکوتات) میدان رای مردم است و منبع دو محور اول و دوم، وحی و عقل در کنار هم است. اخلاق هم همین طور است. ولی در حکومت دینی، سه جا میدان برای مردم باز میشود، که آن جاها وزنه مردم سنگینتر میشود: 1- برنامه 2- سازمان 3- روش و آیین.
بنده در مراجعه به کتاب حکومت اسلامی امام رحمه الله دیدم که ایشان تصریح کردهاند که مجلس و پارلمان در حکومت دینی، مرجع برنامهریزی است; نه قانونگذاری. اگر هم در ظاهر مجلس را مرجع قانون میدانیم در واقع کار آن تطبیق بر شرع است و اگر مرجع قانونگذاری خارج از شرع باشد، در آن صورت، مساله تعارض مطرح میشود. در مقام برنامهریزی، رای و نظر میداندار است. در سازمان قانون اساسی ما، رئیس جمهوری و نخستوزیر بود. آیا بعد که نخست وزیر حذف شد، دیگر حکومت دینی نیست؟ چگونه ما حکومت را ساختار و سازمان بدهیم؟ این کار، کار مردم و علوم است; البته نمیتواند معارض با مبانی دینی باشد. بنابراین، هر سازمانی با حکومت دینی نمیسازد; مثلا جوهر ولایت را نمیشود از حکومتحذف کرد; یعنی، ما باید ذاتیات حکومت دین را از عرضیاتش جدا کنیم که یکی از آنها ساختار است. این که ما اکنون تفکیک قوا را به سه قوه پذیرفتهایم، وقتی مطرح شده است و دیگران پذیرفتهاند، ما هم پذیرفتیم و به سه قوه هم تفکیک کردیم. اگر کسی به همان دلایل استدلال کند که تفکیک قوا باید به دو قوه یا چهار و یا پنج قوه باشد، آیا حکومت دینی باطل خواهد شد؟ بنده معتقد بر بیش از سه قوه هستم و معتقدم به همان دلایل که میبایست مثلا قوه مقننه از دسترس و دایره تصرف قوه مجریه خارج باشد، (5) قوه قهریه نیز نباید در ید قوه مجریه باشد. نباید ارتش و نیروی نظامی در ید قوه مجریه باشد و به همان دلیل، قوه فرهنگی باید خارج از این سه قوه باشد; چون فکرساز و رایساز و فکرپرداز است. پس فرهنگ در اختیار هیچ یک از سه قوه نباید باشد. چه اشکالی دارد که طلبهای بگوید: با همین استدلالی که ذکر شد، ما تفکیک قوا را قبول داریم اما به پنج قوه; این ایرادی ندارد یا این که نظریهای بگوید که تفکیک قوهها علی الاطلاق غلط است; زیرا اگر این سه قوه صد در صد از هم مستقل باشند; چگونه ارتباط و مناسبات اینها تعریف میشود و بعضی نظریات جدید میگوید باید یک رکن دیگری وجود داشته باشد که بر این سه، نظارت کند که در هم دخالت نکنند و اینها را به هم ربط بدهد. این همین الگوی ولایت فقیه است; بنابراین، مردم در شؤونی از قسمتهای جامعه حضور پر رنگ یا کم رنگی دارند. در این صورت، بین دین و مردمسالاری میتوان ارتباط برقرار کرد و این تعبیر مقام معظم رهبری که فرمودند: «مردم سالاری دینی و اسلامی» در واقع به نظر بنده تعریفش همین است.
دموکراسی دینی و دموکراسیای که روشنفکران غربی میگویند، در کجا مشترک و در کجا مغایرند؟
غربیها میگویند: انسان، محور و مدار است و خواهشهای انسان است که منشا تصمیمگیری و مشروعیت میشود و خدا و دین نمیبایست در امور دنیوی سیاست دخالت کنند. سکولارها هم گاهی معتقدند که دین باید در مسائل دنیوی و اجتماعی دخالت کند ولی در مسائل سیاسی نباید دخالت کند مثلا مؤسسات خیریه مجاز هستند حکومتها را کمک کنند; یعنی، مؤسسات دینی در امور دنیوی و اجتماعی مردم دخالت میکنند. ولی دین نباید در سیاست دخالت کند. این در حالی است که اگر دموکراسی را الهی، دینی و قدسی تلقی کنیم، در این صورت ساختار و قالب حکومت، دموکراتیک ولی محتوا و مضمون آن، اسلامی است.
تعبیری که استاد مطهری در تبیین جمهوری اسلامی دارند، تعبیر بسیار دقیقی است و فکر میکنم که این میتواند تعبیری از دموکراسی قدسی باشد; ایشان فرمودند: «حکومت اسلامی در محتوا، دینی در قالب، جمهوری است.»
آیا نظام مبتنی بر ولایت فقیه به ویژه با توجه به نظریه انتصاب، با دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم تمانع و تنافی ندارد؟
به یک معنا تنافی دارد و آن این که دموکراسی را حکومت مردم بر مردم علی الاطلاق تلقی کنیم; یعنی، همه شؤون حکومت در اختیار مردم باشد. این با ولایت نمیسازد و ولایت در حاشیه قرار میگیرد. ولی آن ولایت فقیهی که ما از امام رحمه الله آموختهایم و در قانون اساسی ما به طور عمده با توجه به «دیدگاه امام» متجلی شده است، با دموکراسی ساختاری و رفتاری منافات ندارد.
جریان مردم سالاری که در جامعه ما زبانزد دولت مردان میباشد چیست و آیا زمینه تاریخی دارد؟
مساله واژگان و اصطلاحات، بار معنوی دارند و بسته به مراد به کار برندههای آنها، معنا پیدا میکنند. امروزه افراد مختلفی این کلام را به کار میبرند; مثل مقام معظم رهبری، رئیس جمهوری و بعضی از جریانهای کند رو، تندرو و محافظه کار. در این جا باید دید که مراد آنها چیست؟ بنده تصور میکنم که بعضی از این واژهها در زبان افراد مختلف، در معانی کاملا متعارض به کار میرود.
اگر کسی مردم سالاری را به این معنا به کار ببرد که این مردم هستند که سالار و سرورند و هر چه بگویند باید اطاعتشود، این با دینداری قابل جمع نیست. مطمئنا وقتی این تعبیر به زبان مقام معظم رهبری و بعضی علما جاری میشود، به این معنا نیست و قرینه پسوند دینی، دلیل بر این مدعا است. اگر مردم سالاری در چارچوب دیانت مطرح شود و بدین گونه تبیین شود که دین عقل را حجت میداند و برای او سهمی قائل است و نیز عرصههایی را برای مردم باز گذاشته است و بعضی از عرصههای انسان را در خود نگه داشته است قطعا مشکلی نخواهد داشت. ولی اگر مردم سالاری را به معنای لغوی استعمال کنیم و پسوند دینی را در پی آن نیاوریم، قابل دفاع نیست.
اگر ما برای فقه حداکثری قائل بشویم; یعنی معتقد شویم ما لانص فیه در دین نیست و به هر حال یا نص عام داریم یا نص خاص و در تمام حالات و رفتار انسان، به نحوی میتوانیم احکام آنها را از شریعت استنباط و استخراج کنیم; در این صورت دموکراسی دینی چه جایگاهی دارد؟ ; یعنی، تمام احکام و قوانین و رفتار آدمیان از کتاب و سنتبه نص عام یا خاص استخراج میشود و مردم وظیفهای جز عمل به این احکام نخواهند داشت و آن وقت تعبیر مردم سالاری دینی یک نوع مفهوم پارادوکسیکال است.
همان فقه، به عقل اجازه داده که وارد بشود و نظر بدهد و همان فقه - از جمله احکامش - میتواند این باشد که در جاهایی این مردم هستند که تصمیم میگیرند. چگونه ما احکام را به اولی و ثانوی تقسیم میکنیم و بین احکام اولی و ثانوی تعارضی احساس نمیکنیم؟ اگر خود فقه حکم این قضیه را هم روشن کند که مردم میتوانند برای برنامهنویسی سالانه افرادی از متخصصین را برگزینند که آنها اجتماع کنند و این برنامه را تنظیم کنند، در این صورت ما فقه را کنار نگذاشتهایم. در زمان حاضر پارلمان موجود و قانون اساسی، براساس نظر هفتاد فقیه و با تایید اعلم فقهی عصر به تصویب رسیده و امروز مبنای عمل و نصب العین کارگزاران نظام قرار گرفته است. قانون اساسی ما، خلاف فقه نیست و تعبیر امام راحل هم همین بود; بنابراین، ما به فقه حداکثری و فقه جواهری قائل هستیم و بعضی از شعارهای احساساتی فقه پویا و فقه اقلی را منطقی و عالمانه نمیدانیم اما میگوییم همان فقه جامع و حداکثری، تکلیف ما را روشن میکند و در جاهایی به ما حق میدهد و گاهی تکلیف میکند; مثلا میگوید: شرعا موظف هستی که به پای صندوق بروی و رای بدهی و این تکلیف است.
بنده فکر میکنم این عقلی را که شما فرمودید جمعی باشد، در حالی که عقلی که در اصول و فقه مطرح میشود، عقل عملی است که از آن مستقلات و غیرمستقلات عقلیه به دست میآید. ما چه مبنای فقهی داریم که از آن استفاده کنیم عقل جمعی در قانونگذاری یا برنامهریزی مشروعیتزا است و این را با چه مدرک فقهی میتوان به دست آورد؟
عقل جمعی، یک قسم در مقابل دو قسم نظری و عملی نیست; بلکه عقل جمعی عملی است. وقتی که عقل حجت است، آیا عقل عملی و نظری افراد خاص حجت استیا نه فقط عقل نظری انسان حجت است؟ آن جایی که جمعی با مشارکت و به تعبیر حضرت امیر علیه السلام، با شرکت دادن عقول دیگران، به یک تصمیم میرسد، آیا این به طریق اولی حجت نخواهد بود؟
میتوان از فرمایشات شما نتیجه گرفت که دموکراسی دینی در واقع دموکراسیاش به موضوع شناسی بر میگردد و دینیاش به حکم شناسی؟
به طور مطلق نمیتوانیم این را بپذیریم. بین دموکراسی دینی و دموکراسی لیبرال یک تفاوت شاخص است و آن این که دموکراسی لیبرال سکولار است ولی دموکراسی دینی از احکام و معارف دینی بهره میبرد و رای مردم هم در موضوع و هم در حکم تاثیر دارد.
با توجه به فرمایشات حضرت عالی در مورد دموکراسی، که دموکراسی را به تبع ارسطو بدترین نوع حکومتشمردید، آیا میتوان با این وصف به قانون اساسیای که مبتنی بر دموکراسی است احترام گذاشت؟ قانون اساسی که از انتخاب رهبر گرفته تا رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس که براساس اکثریت موجود رای دهندگان است، آیا شما تمام اینها را زیر سؤال نبردهاید؟
قانون اساسی ما، قانون اساسی لیبرالی نیست; بلکه انتخاب رهبر، تشخیص مصداق است و اعلام اقبال و بیعتبا رهبر است; یعنی، نوعی روی آوردن و اقبال کردن به مصداق صالح است; به همین جهت، انتخاب رهبر در قانون اساسی ما، غیرمستقیم است. به این صورت که مردم خبرگان را انتخاب میکنند و آنان که رهبر شناساند و به همین دلیل هم انتخاب شدهاند، رهبر را معرفی میکنند. با رای خبرگان، رهبر، رهبر نمیشود; بلکه رهبر شناخته میشود.
وقتی که خبرگان کسی را انتخاب میکنند، معلوم میشود که این مصداق، مورد رضایت و اقبال مردم است. با این گزینش، مشروعیت پدید نمیآید; بلکه مسامحة میتوانیم بگوییم که مشروعیت تمام میشود; نه از باب شطریت این گزینش بلکه از باب شرطیت این گزینش.
به هیچ وجه قانوان اساسی ما، قانون اساسی به معنای دموکراتیک و لیبرال نیست. سؤالی که این جا مطرح میشود و دغدغه بسیاری از افراد است، این است که آیا در دموکراسی میتوان خط قرمز داشت؟ اگر خط قرمز داشته باشیم، دیگر دموکراسی نیست. ما باید این را در ذهنمان حل و هضم کنیم که هیچ نظامی فاقد خط قرمز در عالم نیست. حتی لیبرالترین حکومتها دارای خط قرمز هستند و حداقل خود لیبرالیسم خط قرمز آنها است. سکولاریسم خط قرمز اول و آخر همه حکومتهای غربی امروز است. به همان اندازه که خداوند برای شما مقدس است، سکولاریسم برای حکومتگران غربی مقدس است. بنده این مساله را در دو کنفرانس طرح کردم و با عکسالعمل واحدی مواجه شدم.
در دانشکده حقوق دانشگاه وین، یک ضیافت علمی بود که جمعی از اساتید فلسفه، سیاست و ... در آن حضور داشتند، این دانشگاه وابسته به کلیسا بود و در آن جا سخن در مورد دموکراسی و سکولاریسم بسیار گفتند. بنده عرض کردم که یک سؤالی دارم و فقط میخواهم پیرامون آن فکر کنید و آن این که در تعارض بین دموکراسی و سکولاریسم کدام مقدم است؟ دموکراسی و دموکراسی لیبرال میگوید که هر چه اراده جمعی بخواهد، آن مشروع است و باید انجام بشود. سکولاریسم میگوید دین نباید به صحنه سیاست وارد شود.
اگر در یک جامعهای اراده جمعی به این تعلق گرفت که دین را به جامعه بیاورند، مثل ایران که 98% مردم ایران با رای مستقیم گفتند که ما سکولاریسم را ترک میکنیم و باید حکومت دینی شود، در این جا ما باید دموکراسی را کنار بگذاریم یا سکولاریسم را; کدام یک مقدم هستند؟ ابتدا متحیر ماندند که چه بگویند. یکی از آنها گفت: قانون اساسی اتریش اجازه نمیدهد. بنده در جواب گفتم که کاری به قانون اساسی اتریش ندارم; بلکه به عنوان یک بحث نظری میخواهم مطرح کنم. نهایتا گفتند که این طور هم نیست که مردم هر چه را بخواهند.
بالاخره نتوانستند از خط قرمز سکولاریسم عبور کنند; یعنی، تن در دادند که از دموکراسی دستبردارند ولی از سکولاریسم ستبر ندارند. آنها هم خط قرمز دارند و ما گاهی خجالت میکشیم بگوییم که دین مبنای ما است و دین خط قرمز و چارچوب میباشد; در صورتی که خط قرمزهای آنها بسیار حساس است; مثلا گاهی میشنوید که در پاریس، دختر بچهای خواسته با روسری وارد مدرسه شود و آنها جلوگیری کردهاند; در صورتی که این کار شعار و نشانهای علیه حکومت نمیباشد. آیا این کار مبارزه با حکومت و نقض حقوق بشر است؟ استدلال آنها این است که میگویند حکومت و جامعه ما سکولار است و این پارچه سر او، نشانی از دین دارد و این سکولاریسم را نقض میکند; بنابراین، نباید به مدرسه بیاید. فرانسه که مهد دموکراسی و آزادی است، از خط قرمز خود این طور دفاع میکند که این پارچه، رنگ و بویی از دین دارد، پس با سکولاریسم نمیسازد. آنها از این کار خود خجالت نمیکشند اما وقتی که ما از خدا دم میزنیم، خجالت میکشیم و میخواهم آن را توجیه کنیم; در صورتی که خط قرمز ما دین است و خط قرمز آنها لیبرالیسم. و هرگاه آنها از سکولاریسم و لیبرالیسم دستبرداشتند، آن وقت توقع داشته باشند که ما هم دستبرداریم.
با توجه به انطباق اراده خداوند با شرع و احکام فقهی، چه کسی میگوید این احکام در این زمان به طور صحیح به دست ما رسیده است و چه ضمانتی وجود دارد که در این جا هم مانند مسیح و یهود گرفتار انحرافات در فهم و استنباط و استخراج قوانین و مرادات الهی نشویم؟
این بحث همان منطق فهم دین است. فهم دین، تفسیر، اجتهاد احکام و دستورهای دینی، دارای منطق پیچیدهای است و در چارچوب آن منطق، ما گاه به قطع و گاهی به اطمینان میرسیم و آنچه که به دست آوردهایم، حکم خداست و احیانا با نفس الامر منطبق است و اگر منطبق هم نباشد، چون با منطق پیش رفتهایم، ما مجاز میباشیم و این کار مجزی است. در هر حال یک سلسله علومی در اختیار ما است که در عمل اجتهاد و استنباط دین مورد استفاده قرار میگیرد (چه در کلام چه در فقه) در آن جا ما از آن ابزار و اصول و منطق استفاده میکنیم و تشخیص میدهیم; مثل بحث تشخیص روایات که سند آن داری قواعد است و سندیت قرآن قابل خدشه نمیباشد و فهم قرآن، خود قواعد و اصولی دارد.
در هر صورت، در چارچوب یک سلسله اصول و قواعدی است که ما هم سند، هم دلالت و جهت را در نصوص تشخیص میدهیم یا در جاهایی قطع پیدا میکنیم یا اطمینان میکنیم که حکم خداوند است.
به نظر میرسد پاسخ حضرت عالی، برای سازگاری دین و دموکراسی برای کسی قانع کننده است که دین را طبق تعریف حضرت عالی قبول داشته باشد. پاسخ حضرت عالی به کسی که دین با تعریف شما را قبول ندارد، چیست؟
این فرمایش درست است; زیرا بنده هم عرض کردم که با یک محفوظات و پیش فرضهایی این ادعاها را طرح میکنیم.
بنده یک تقریری دارم که آن را در کنفرانس بینالمللی تجربه کردهام و کفار را هم قانع کرده است و بسیار هم این طرح را پسندیدهاند و آن این سؤال است که اگر بنا باشد که شما باشید و یک تصمیم که شما کسی را برای اداره جامعه انتخاب کنید، اگر دین نداشته باشید، بین یک آدم دیندار و یک انسان لا ابالی بی دین، کدام را انتخاب میکنید؟
غالبا بیدینها هم به متدینین اعتماد دارند ولی اگر بنا باشد که اجمالا دینی داشته باشند، مثلا ما به عنوان مسلمانهایی که معتقد به دین هستیم که در آن دین، دستورات اجتماعی هم وجود دارد، اگر بنا باشد که حکومتی برپا شود، آیا برای تحقق آن حکومت، یک عالم را برگزینیم بهتر استیا غیر عالم را؟ عالم عادل پرهیزکار را ترجیح میدهیم یا عالم عادل عادی را؟ عالم عادل متقی مدبر را انتخاب میکنیم یا عالم عادل متقی غیر مدبر را؟ و هم چنین عالم متقی عادل مدبر و آگاه به زمان و مدیر را برمیگزینیم یا غیر اینها را؟ که اگر آگاه به زمان نباشد در خیلی از جاها اصلا نمیتواند فتوا بدهد. (تعریف نویی که امام از اجتهاد کردند، مساله را بالاتر از این میگذارد که بگوییم موضوعشناسی مشکل ما است; بلکه مشکل فراتر از مساله است) و آیا عالم عادل متقی مدبر آگاه به زمان مدیر مقبول را میپذیریم یا غیر مقبول را؟ طبعا فرد مورد اقبال را که جامعتر باشد میپذیریم. این کار استدلال نمیخواهد. و اگر ما به همین شکل پیش برویم، اکثر افراد میپذیرند; مگر این که یک مرام دیگری داشته باشند. وقتی که ما با این روش پیش برویم، میبینیم که در آخر، آن مصداقی که در عمل و در خارج است، همان ولایت فقیه است. یکی از کسانی که بیشترین کار را درباره مساله ولایت فقیه کرده و مساله انتخاب را مطرح کرده است و غالبا افراد به مطالب او استناد میکنند، او هم میگوید که مساله انتصاب، الهی است و بعد تردید در کفایت و تمامیت ادله انتصاب میکند ولی توضیحش این است که اصولا با ادله انتخاب هم در مصداق به همان مصداق انتصابی میرسیم; چه به دلایل نقلی یا توجیهات عقلی، نظام مقبول از ویژگیهای واحد برخوردار است.
برگرفته از سایت حوزه
فرهنگ واژه ها(دموکراسی یا مردم سالاری)
واژه دموکراسی از لفظ یونانی دموکراتیا (Demokratia) گرفته شده است. این اصطلاح از دو واژه دموس (Demos) به معنای مردم و کراتوس (Kratein) به معنای حکومت کردن، تشکیل شده است. بدین ترتیب دموکراسی از نظر لغت به معنای حکومت به وسیله مردم (حکومت مردم بر مردم) است.
البته دموس به معنای اراذل و اوباش، توده عوام، اقشار فرودست و ضعیف، و کلیه شهروندانی که در پالیس(1) یا دولت شهر زندگی میکنند، نیز آمده است. کراتوس نیز به معنای قدرت و قانون بکار میرود.(2)
تعاریف فراوانی برای دموکراسی مطرح شده است(3)؛ اما در یک تعریف جامع میتوان گفت: دموکراسی حکومتی است که به نوع تصمیمگیری جمعی تعلق دارد. در این حکومت نمایندگانی از سوی اکثریت مردم انتخاب میشوند، تا بر آنان حکومت کنند. نمایندگان برگزیده مردم پس از مشورت و بررسی طولانی، قوانینی را تصویب کرده به آگاهی مردم میرسانند؛ به طوری که بر هیچ کس پوشیده نباشد، تا بدین وسیله آزادی و برابری را در جامعه پیاده کنند.
دموکراسی در مفهوم خود بیان گر این آرمان است که: تصمیمهایی که بر اجتماعی به عنوان یک مجموعه اثر میگذارند، باید با نظر کلیه افراد آن اجتماع گرفته شوند. هم چنین، کلیه اعضا باید از حق برابر برای شرکت در تصمیمگیری برخوردار باشند.
در واقع وجود دموکراسی مستلزم دو اصل کلّی است:
الف. نظارت همگانی بر تصمیمگیری جمعی؛
ب. داشتن حق برابر در اِعمال این نظارت.
هر اندازه که این دو اصل در تصمیم گیریهای یک اجتماع بیشتر تحقق یابد، آن اجتماع دموکراتیکتر خواهد شد.(4)
تاریخچه دموکراسی
پیشینه دموکراسی به دولت شهرهای یونان باستان از سده پنجم قبل از میلاد و زمان افلاطون و ارسطو بر میگردد؛ بطوری که آنان در کتابهایشان به طور مفصل به این موضوع پرداختهاند.(5) در آنجا شهروندان ـ به جز زنان و بردگان ـ در امر حکومت و وضع قوانین مشارکت مستقیم داشتند. در جمهوری روم نیز ـ پیش از پیدایش دوره امپراطوری ـ ابعادی از دموکراسی به چشم میخورد.
در اروپای غربی، این نظام حکومتی با شکل نوین نمایندگی (پارلمانی)، همراه با پیدایش دولت در قرن شانزدهم ظهور یافت. در انگلستان، با انقلاب 1688م عقیده به اینکه سلطنت یک «حق الهی» است مردود شمرده شده و پارلمان بر شاه برتری یافت.
در آمریکا، انقلاب 1776م مبتنی بر اصول قرارداد اجتماعی، و نیز قانون اساسی ایالات متحده (1787م) از دیگر زمینه گستران و پیش برندگان تفکر دموکراسی بودهاند.
در فرانسه، انقلاب کبیر (1789م) با شعارهای دموکراسی (آزادی، برادری، برابری) در پیروزی و پی ریزی دموکراسی نوین تأثیر بسزایی داشت.
به هر حال، سرانجام تا نیمههای قرن نوزدهم، اکثر کشورهای غربی نهادهای دموکراسی را پذیرا شدند. با این وصف تا اوایل قرن بیستم، عده زیادی از شهروندان از مشارکت سیاسی محروم بودند؛ در انگلستان کارگران، تا 1867م و زنان تا 1918م حقّ رأی نداشتند.
دانشمندان فراوانی در گسترش بعد فکری و نظری دموکراسی تأثیر داشتند؛ مانند: جان لاک، ژان ژاک روسو، مونتسکیو، جان استوارت میل، جان دیویی، ویلیام جیمز، هارولد لاسکی، ژوزف شومپیتر، آیزایابرلین و... .(6)
اصول و پایههای نظام
دموکراسی
1. اصل مقبولیت و رضایت: مفهوم رضایت و پذیرش شهروندان در تبعیت از حکومت و حاکمان، از عناصر اساسی در فلسفه سیاسی دموکراسی است.
2. اصل حاکمیت ملّی و مشارکت عمومی: مقصود آنست که سازمانها و تصمیمات حکومت، مستند به رأی مردم باشد و به شخص معیّن و یا طبقه حاکمه متّکی نباشد؛ یعنی حاکمیت و سیادت از آنِ تمامی مردم است و مردم با انتخاب نماینده و نظارت بر عملکرد او، از هر گونه انحصار در روند تصمیم سازی و چیرگی گروه و فکر خاص جلوگیری میکنند. این از اصول دموکراسی است، که در واقع تمام اصول و مؤلفههای دیگر، جلوههای جزئیتر آن هستند.
3. اصل برابری: از ارکان و پایههای نظام دموکراسی، برابری است؛ یعنی همه افراد جامعه باید در برابر قانون یکسان و برابر بوده، از حق شرکت در وضع قوانین دولتی یا نقد آنها برخوردار باشند. براساس اصل مساوات، باید به تمامی اعضای جامعه فرصت کافی داده شود تا در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، آموزشی و پرورشی، به میزانی که میخواهند دخالت کنند.
4. اصل آزادی(7): یعنی، افراد باید حق آزادی بیان، آزادی رأی، آزادی عقیده و انتقاد و... در تمامی شئون حکومتی، فردی و اجتماعی را دارا باشند.
5. حاکمیت قانون: در تمام عرصهها فقط قانون حاکمیت دارد؛ قانونی که به دست نمایندگان خود مردم وضع شده است.
6. حکومت اکثریت: یعنی باید تمامی تصمیمات دولت در هر امری، موافق با اراده اکثریت افراد جامعه باشد، و اگر در میان ملّت در امری اختلاف نظر پیدا شد، دولت باید اراده و نظر اکثریت را ملاک عمل قرار دهد.
7. سیستم نمایندگی: هیئت نمایندگان بایستی حق قانونگذاری، حقّ رأی در مورد مالیاتها، نظارت بر بودجه، حق استیضاح و پرسش از تصمیمات دولت را داشته باشد.(8)
مدلهای دموکراسی(9)
محققین و نظریه پردازان سیاسی، با عنایت به مفهوم دموکراسی، از جنبههای گوناگون تقسیماتی را برای دموکراسی بیان کردهاند که هر کدام مفهوم خاصی از آن را تداعی میکند:
1. دموکراسی مستقیم: در این نوع دموکراسی، عموم مردم ـ که عنوان شهروند بر آنها اطلاق میشود ـ بطور مستقیم در وضع قوانین و تعیین حاکمان شرکت میکنند؛ به این صورت که همه مردم در مجامع عمومی حاضر میشوند و درباره مسائل کشوری اظهار نظر کرده و تصمیم میگیرند. این نوع دموکراسی در یونان باستان و بعضی از نواحی سوئیس وجود داشت؛ امّا در حال حاضر به جهت کثرت جمعیت شهرها و کشورها، عملاً امکانپذیر نیست.
2. دموکراسی نمایندگی یا پارلمانی: در این نوع دموکراسی، تصمیمات سیاسی کشور توسط شهروندان صورت میپذیرد، اما نه بطور مستقیم بلکه از طریق نمایندگانی اجرا میشود که بوسیله آنان انتخاب شدهاند. بدین ترتیب مردم به طور غیرمستقیم در امور جاری کشور دخالت کرده و به مطالبات خود میرسند.
3. دموکراسی لیبرال: مردم سالاری لیبرال یا لیبرال دموکراسی، شکلی از حکومت میباشد که نماد آن معمولاً مردم سالاری نمایندگی یا پارلمانی است که به اصطلاح قدرت اکثریت در چارچوب قانون اعمال میشود، البته قانونی که از بیان اراده عامه مردم صورت میپذیرد.
در این نوع مردم سالاری، آزادی نسبت به همه ارزشهای سیاسی دیگر اولویّت دارد و آزادی را بالاتر از برابری، فضیلت مدنی، رفاه و غیر اینها میدانند. قانون در این تفکّر در استخدام حفظ آزادیهای فردی است و قانون اساسی تا جایی مطلوب است که به حقوق فرد و سلایق افراد دست اندازی نکند.
این الگو از دموکراسی هیچ ایدئولوژی و چارچوبی را، بر اراده آزادانه افراد تحمّل نمیکند و با جدیت به توزیع قدرت و تفکیک قوا میاندیشد. این مدل از حکومت تقریبا از انگلستان در قرن هفدهم شروع شد و مردم انگلیس برای نخستین بار طی مبارزاتی، حکومت استبدادی پادشاهی را در هم کوبیده و این چنین حکومتی را پایه گذاری کردند.
4. دموکراسی سوسیالیستی: مردم سالاری سوسیالیستی ترکیبی از نظام سیاسی و اجتماعی با نظام اقتصادی و اجتماعی است (یعنی، ترکیبب دموکراسی و سوسیالیسم). این نوع دموکراسی بر خلاف دموکراسی لیبرال، نگران تأثیر نامطلوب نابرابریهای اقتصادی، بر روی برابری سیاسی است، و به همین جهت بر دخالت جدّی دولت در امور اقتصادی تأکید دارد، و بیش از آنکه بر آزادی تأکید کند، طرفدار برابری است، و به توزیع عادلانه ثروت توجه دارد.
پس از جنگ جهانی اول، این اندیشه در روسیه و پس از پایان جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی، چین و ویتنام شمالی و برخی کشورهای غربی نفوذ کرد. و امروز به دلیل متلاشی شدن این اندیشه در کشور روسیه، غالب کشورها از آن رویگردان شدهاند.
5. دموکراسی کثرتگرا (پلورالیستی): این مدل از دموکراسی یکی از گرایشهای نوین سنّت لیبرالی است و هدف آن توزیع قدرت و نفی قدرت متمرکز است. طرفداران این دموکراسی، حضور سلیقههای مختلف و متکثّر را در بالاترین سطح آن خواستارند. بر خلاف بسیاری از مدلهای پیشین، این دموکراسی طالب یک نظام حکومتی است که ایدئولوژی خاصّی بر آن حاکم نباشد.
6. دموکراسی مشارکتی: این نوع دموکراسی در واقع ترکیبی از دموکراسی مستقیم و نمایندگی است. تأکید هواداران این نوع حکومت، بر مشارکت هر چه بیشتر مردم در صحنههای سیاسی و اقتصادی است. این گروه معتقدند همان طوری که مشارکت فعال مردم در صحنههای اقتصادی باعث رونق اقتصادی میگردد، کلیه شهروندان میبایست در عرصههای سیاسی نیز، نه تنها در زمان انتخابات بلکه در هر زمان مشارکت فعال داشته باشند.
7. دموکراسی چند حزبی: این مدل از دموکراسی همان است که در حال حاضر در اکثر کشورهای غربی وجود دارد. یعنی تمام کسانی که دارای حق رأی هستند، با توجه به برنامههای مختلفی که از سوی احزاب گوناگون در مورد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و بینالمللی عنوان میگردد، به کاندیدای حزب مورد نظر خود رأی میدهند.
البته مدلهای دیگر مردم سالاری و دموکراسی مانند: دموکراسی مشروطهای، دموکراسی مطلقه، دموکراسی عامه گرا و... در نظامهای سیاسی جهان مطرح است، که به جهت اختصار از توضیح آنها صرف نظر میکنیم.
برای تحقیق بیشتر، به همان منابعی که قبلاً بیان گردید مراجعه شود.
اسلام و دموکراسی غربی در دموکراسی غربی، یکی از اصول اساسی و مسلم، انسان محوری (امانیسم) به معنای حذف خداوند متعال از زندگی مردم است. قوانین موضوعه باید مطابق نظر اکثریت مردم و بلکه همه آنها باشد. اصل در این نظام مردم است نه خدا، و تفکر ملی گرائی و نژاد پرستی در نظام دموکراسی حاکم است. اهداف این نظام، صرفا مادیاست و فقط میخواهند دنیای مردم را آباد کنند و به آخرت آنها کاری ندارد. البته در این مسئله نیز چنانکه در جهان غرب دیده میشود موفق نشدهاند.
آنها سعادت امت را تنها در جهت رشد ثروت و قدرت نظامی خلاصه میکنند و به انحرافات اخلاقی، جنسی و هرج و مرج فرهنگی و به طور کلی به مسائل اخلاقی توجهی ندارند. در آنجا فساد اخلاقی آزاد است. به قول افلاطون: خصوصیات این نظام آن است که همه مردم آزادند، هر کس حق دارد هر چه میخواهد بکند، و همچنین نظام گسیختگی مطلق و آزادمنشی بیش از حد و اندازه در آموزش و پرورش جوانان از دیگر خصایص این نظام است.(10)
امّا از نگاه اسلام و نظام مردم سالاری دینی، منشأ حاکمیت فقط خداوند است، خدا محوری از اُس اساس نظام اسلامی است، هیچ کس حق ندارد به نظر خود قانونی را بر خلاف حکم خدا وضع کند و تمام قوانین و احکام از جانب خداوند متعال میباشد که از طریق وحی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نازل شده است. از این رو قدرت مطلقه از آن خداوند است، و قدرت ملّت نیز در چهارچوب احکام شریعت محدود است؛ به طوری که ملّت نمیتواند از محدوده مقررات الهی گامی فراتر نهد.
اسلام، نژاد پرستی و ملی گرایی را رد میکند و خداوند میفرماید: «وَ ما اَرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»(11)؛ «[ای پیامبر!] ما تو را نفرستادیم مگر اینکه رحمت برای جهانیان باشی.» بنابراین دین اسلام برای تمام نژادها و طوایف مختلف آمده است و همه نوع رنگ ملی گرایی و نژاد پرستی را از خود دور ساخته است.
اخلاق، پاک دامنی و حفظ ارزشهای اخلاقی و انسانی، از اصول اساسی نظام اسلامی است، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «بُعِثْتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ وَ مَحاسِنِها؛(12) من برای [احیای] مکارم اخلاق و خوبیهای آن مبعوث شدهام.»
از نظر اسلام یکی از راههای رسیدن به کمال مطلوب، رعایت اصول اخلاقی اسلام است، بنابراین اسلام با هر گونه فساد و فحشاء و بیبند و باری و لاابالیگری مخالف است. و این گونه رفتار را عین اسارت و بردگی می داند نه آزادی. در این نظام، آزادی فقط در محدوده قانون خدا مورد نظر است.
آزادی مطلق مورد نظر دموکراسی غربی، نه تنها از نظر اسلام مورد پذیرش نیست، بلکه از نظر بیشتر اندیشمندان غربی نیز مورد پذیرش نیست.
افلاطون که از نخستین اندیشمندان علوم نظری، عقلی و سیاسی جهان غرب است، در کتاب جمهوری خود با بر شمردن برخی از خصائص دموکراسی و انتقاد از آزادی مفرط در این نظام میگوید: «افراط در آزادی سبب میشود که دموکراسی دگرگون گردد و به فرمانروایی مستبد احتیاج پیدا کند. این افراط در آزادی در خانهها نیز راه مییابد، زیاده روی در آزادی نتیجه موحشی ببار میآورد، افراد جامعه به اندازهای حساس میشوند که هیچ حد و قیدی را نمیتوانند تحمّل کنند، و اگر کسی بخواهد کوچکترین دستوری به آنان دهد خشمگین میگردند و سرانجام چنانکه میدانی، قوانین را نیز زیر پا میگذارند تا هیچ مقامی باقی نماند که بر آنان حکم براند. پس زیاده روی در آزادی نیز به اسارت منجر میشود؛ چه افراد و چه در حکومتها. در نتیجه استبداد تنها از دموکراسی میزاید، بدین معنی که چون آزادی از حد بگذرد، بدترین اسارتها به دنبال آن میآید.»(13)
خلاصه سخن اینکه: هدف اسلام رساندن انسان به کمال و سعادت دنیوی و اخروی است، هم به زندگی دنیوی اهمیت میدهد و هم به حیات اخروی ارزش فروانی قائل است. بدین ترتیب اسلام هم به بعد مادی و هم به بعد معنوی انسان نظر دارد و نظام اسلامی برای کمال و سعادت این دو بعد تلاش میکند. برخلاف دموکراسی غربی که فقط به بعد مادی انسان اهمیت میدهد و بعد معنوی ـ که اصل هم همین است ـ در این نظام اهمیت ندارد.
------------------------------------------------------------
1. پالیس: به یک ادراک، برنامه عمل یک فرد، یک گروه یا یک دولت اطلاق میشود. «دموکراسی و توتالیتاریسم، ریمون آرون، ترجمه عباس آگاهی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، ص ع.»
2. آنتونی آربلاستر، دموکراسی، ترجمه حسن مرتضوی، انتشارات آشتیان، ص12.
3. ر. ک: دوره کامل آثار افلاطون، ج2، کتاب هشتم؛ فرهنگ انگلیسی آکسفورد، ذیل کلمه democracy، به نقل از آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، 1382، چ1، ص63؛ نظام حکومتی و اداری در اسلام، باقر شریف القرشی، ترجمه عباسعلی سلطانی گلشیخی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد مقدس، 1379، چ3، ص102؛ فرهنگ عمید، ج1، ص267.
4. ر.ک: دیوید بیتهام و کوین بویل، دموکراسی چیست؟، ترجمه شهرام نقش تبریزی، انتشارات ققنوس، 1379، ص17.
5. ر.ک: دوره کامل آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی، خوارزمی، تهران، 1367، چ2، ج2، کتاب جمهوری8 (1127 ـ 1213)؛ ارسطو، کتاب سیاست، ترجمه حمید عنایت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1371، چ3، ص150 ـ 234.
6. ر.ک: درآمدی بر مکاتب و اندیشههای معاصر، 271 ـ 273.
7. ارسطو میگوید: دموکراسی دو خصیصه دارد: یکی اندیشه حاکمیت اکثریت مردم و دیگری آزادی، و آزادی را چنین تعریف میکنند که هر کس بتواند به دلخواه خود زیست کند. از اینجاست که در دموکراسیها هر کس میتواند هر گونه که دلخواهش است رفتار کند و به گفته «اوری پید» به همه آرزوهای خود برسد. «کتاب سیاست، ص234.»
8. ر، ک: نظام حکومتی و اداری در اسلام، 105 ـ 107؛ درآمدی بر مکاتب و اندیشههای معاصر، ص 273 ـ 275.
9. برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانید به کتابهای زیر مراجعه کنید:
ـ دیوید هلد، مدلهای دموکراسی، ترجمه عباس مخبر، تهران، روشنگران و مطالعات زنان، 1369.
ـ مصطفی کواکبیان، دموکراسی در نظام ولایت فقیه، سازمان تبلیغات اسلامی.
ـ درآمدی بر مکاتب و اندیشههای معاصر، عبدالرسول بیات و همکاران.
ـ ولایت و حکومت حکیمانه، اسماعیل منصوری لاریجانی، انتشارات خادم الرضا علیهالسلام ، قم، 1382.
ـ جی. 1. شومپیتر، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، ترجمه حسن منصور، انتشارات دانشگاه تهران، 1354.
10. دوره کامل آثار افلاطون، ج2، ص1192 به بعد.
11. انبیاء/ 107.
12. الأمالی، شیخ طوسی، دار الثقافة، الطبعة الاولی، قم، 1414ق، ص596، ح8.
13. ر،ک: دوره کامل آثار افلاطون، ج2، ص 1192 ـ 1203.
اکبر اسد علیزاد
برگرفته از پایگاه حوزه
به نظر بنده سن رای باید همان 15 سال باقی می ماند و اما چرا....
1) عقل وشعور و فهم چه سیاسی چه فرهنگی و چه در هر زمینه ای به سن بستگی ندارد.
2) با سن رای 15 تعداد بیشتری از افراد در انتخابات شرکت می کردند و همین دهان دشمنان انقلاب را می بست.
3) چگونه اگر شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی است در سن 18 سالگی باشد ودیگر وظایف دینی در 15 سالگی؟...
4) اگر سن رای 15 سالگی بود نشانی بود از اینکه سطح فرهنگی مردم ایران چه قدر بالاست...و خود این مسئله مشتی بود بر دهان دشمنان داخلی و خارجی
5) اگر سن رای 15 سالگی بود نشانی بود از اینکه سطح دمکراسی در ایران از کل جهان بیشتر است (که البته الان هم سطح دمکراسی در ایران از همه دنیا حتی آمریکا با اون رای گیری های جالبشون بالاتر است)
و...
راستی این مطلب نظر خودم بود ومنبعی نداشت.
معیارهای انتخاب یک رئیس جمهور اصلح نویسنده: سیدعقیل ابراهیم زاده مشگینی
ایرانی والاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه، امانت و تقوا، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور مهمترین شاخصه های موجود در یک فرد جهت احراز پست ریاست جمهوری
1) اعتقاد و وفاداری به ولایت مطلقه فقیه: یک فرد در جمهوری اسلامی زمانی می تواند یک گزینش خوب باشد که به ولایت امر اعتقاد راسخ داشته باشد.
2) ساده زیستی و دوری از اشرافی گری:رسوخ روحیه رفاه طلبی در مسئولین خطر بسیار بزرگ است، زیرا روحیه رفاه طلبی و راحت طلبی، به صورت اصولی و محوری بر تصمیمات انسان تاثیر دارد و او را در صحنه دیگری از حیات سیاسی و اجتماعی سوق می دهد و از درک وضع محرومان و مستضعفان عاجز می ماند.
3 ) بصیرت در امر دین و سیاست: یک نماینده اصلح و شخص متعهد به اسلام و خدمتگزار به ملت و کشور و حامی مستضعفان و محرومان و دارای بصیرت و دیندار در امر دین و دنیا و منزه از گرایش به شرق و غرب و مکتب های انحرافی و دارای دید سیاسی باشد.
4) مدیریت و توانمندی: اگر ما در کشور و در مسئله حکومت و وضع قانون و مدیریت جامعه و ملاک و معیارهای اسلام و قوانین اسلامی به سراغ شیوه های رایج دنیایی برویم معنای جامعه اسلامی ما از بین خواهد رفت پس باید یک شخص توانمند و متخصص و معتقد به ارزش ها و ملاک ها باید چون مجری قانون دارای انگیزه و ارتباط مستمر با مردم و مسئولین و تصمیم گیری باشد و در واقع در جایگاهی است که مرکز ثقل، اندیشه ها، طرح ها و پیشنهادی مختلف و امر بودجه و در حقیقت مرجع بزرگی برای تجزیه و تحلیل و جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است
5) دلسوز و مستضعف گرا:مهمترین مسئولیت نظام جمهوری اسلامی بخصوص رهبری فرزانه (رفع فساد - فقر و تبعیض) و کوشش همه جانبه برای از بین بردن محرومیت و زدودن فقر و حمایت از طبقات مستضعف و کم کردن فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی باشد
6) داشتن روح بزرگ و سعه صدر: یک ریئس جمهور خوب و فهیم باید از افرادی باشد که دارای سعه صدر و روح بزرگ هستند از چند جهت قابل تامل هستند و این افراد نسبت به سلایق مختلف فردی و حزبی و جناحی که در هر جامعه ای طبیعتا وجود دارد برخوردار معقولانه ای خواهد شد و می تواند نوع همدلی و وفاق و تفاهم عمومی را بین گرایش های متفاوت جامعه به وجود آورد.
7) حسن سابقه: مردم عزیز باید با بصیرت و درایت و تحقیق نامزد اصلح را شناسایی کرده و به سوابق و روحیات و خصوصیات دینی و سیاسی کاندیداهای انتخاباتی توجه نمایند سوابق افراد چه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب چه تیپ و شخصیتی داشته اند و سوابق خانوادگی و معلومات دینی و علمی آنها تا چه اندازه است در حسن سابقه افراد دخیل می باشد.
راه های شناخت معیارها و ویژگی ها
1 -تحقیق، یکی از راه های شناخت نماینده اصلح تفحص و توجه به مواضع آنها در موافق بودن در مراحل مختلف انقلاب می باشد یعنی باید ملاحظه کرد که آنها در رابطه با سیاست خارجی و مسائل اقتصادی و مسائل فرهنگی و مبانی و ارکان نظام چه برخوردی داشته باشد.
-2 مشورت کردن، یک نماینده باید با طبقه خاص مردمی چه عوام و چه خواص تحصیلکرده، متعهد و روشنفکر، عالم و استاد و با اطلاع از مجاری امور و غیر وابسته به کشورهای قدرتمند و استعمارگر و اجتهاد به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی با تمامی افراد متعهد برای کشور جهت حفظ منافع ملی مشورت نماید.
و...
روزنامه رسالت86-12-12 معیارهای انتخاب یک نماینده اصلح