سردمداران غربی جدایی آگاهیهای دینی از معنی گسترده علم، اکنون خود در پی این بخش گمشده در آمدند و به حد دانشمندان علوم حسی در پی یافتههای دینی هستند.
جان لوئی گفته است:
و یا الکسیس کارل چنین بیان کرده که: «پس از این، هم زیبائی خدا را باید شناخت و هم زیباییهای علم را» و انیشتین، احساس عرفانی و دینی را شاه فنر تحقیقات علمی اعلام نمود.
آری، هر چند تعصبات خشک و اقدامات رنگ دین خورده کلیسا در اروپا باعث چنین تحول و تفکیکی بین علوم حسی و علوم دینی گردید و از این راه ضررهای بسیاری به حیات انسانی در طول این دوره وارد شد چه در جامعه های از دین گریخته که پیشرفت مادی بیش از حد آنها را ازخودی خویش و انسانیت دور نمود و چه به جامعههای بدبین به علوم تجربی که آنرا معارض و تهدید کننده دین خود دانسته و بر این اساس از رفاه مادی و امکاناتی که علم تجربی میتوانست در اختیار جوامعشان بگذارد بدور ماندند. حال و در قرن اخیر رجعت گستردهای در بین علمای تجربی و حسی به سمت و سوی دین بچشم میخورد و چنین به نظر میرسد که آشتی علوم حسی و دینی راه را برای تحقق تعریف گسترده علم که همان علم واقعی است، خواهد گشود. در خاتمه این بخش و جهت اثبات این نظر که عالمان علوم حسی خود در پی این آشتی بیش از دیگران هستند با ارائه قسمتی از گفتار فیزیکدان معروف ماکس پلانک کاشف تئوری کوانتم که با کشف خود، فیزیک جدید و تحقیقات اتمی را پایهگذاری نمود و صاحب این جمله زیباست که «بر سر در معبد علم نوشته است: هرکس میخواهد به اینجا گام نهد باید ایمان داشته باشد» ختم خواهیم نمود.
بر سر در معبد علم نوشته است: هرکس میخواهد به اینجا گام نهد باید ایمان داشته باشد.
این متن از اینجهت انتخاب شد چرا که امکان تناقض بین علم فیزیک و اعتقادات دینی و مذهبی بیشتر از علوم دیگر به نظر میرسد و بیانات یک فیزیکدان برجسته در عدم تناقض بین علوم تجربی و علوم دینی میتواند نقطة پایانی بر این احتمال باشد. وی در یک سخنرانی تحت عنوان دین و علوم طبیعی چنین گفته است: «با مطالعة مختصر دین و علم اکنون میتوان تناقض و یا توافق آنها را مورد مطالعه قرار داد.
در این مطالعه باید متوجه بود که در بسیاری از مسائل، دین و علم با یکدیگر اصولاً تماس ندارند. مثلاً علم در مورد اخلاقیات به کلی ساکت است و دین نیز کاری به اعداد عمومی فیزیک ندارد. اما درباره مسائل دیگری مانند موضوع خالق هردو مطالبی بیان میکنند. در این مورد دین و علم هر دو معتقدند که اولاً در جهان نظمی عمومی و کامل موجود است و ثانیاً ما افراد بشر از درک حقیقت این نظم عاجزیم و فقـط بطـور غیـر مستقـیم میتوانیـم وجود آنرا احسـاس کنیـم. دین برای بیان این قوه ماوراءالطبیعه مظاهر و علامات مخصوص را تعیین میکند و علم از روش اندازهگیری استفاده مینماید. حال باید دید آیا خدای دیانت همان قوهای نیست که نظم عمومی و طبیعی را بوجود آورده است؟ تفاوت مطلب فقط در این است که دین خدا را در ابتدای کار قرار میدهد و علم در آخر کار متوجه وجود قوای مافوق طبیعت میشود. همان خدای واحد، برای دین پایه و برای علم تاج است. علوم طبیعی برای معرفی خالق به ما کمک میکند در حالی که دین دستورات زندگی ما را تعیین مینماید.
علوم طبیعی برای معرفی خالق به ما کمک می کند در حالی که دین دستورات زندگی ما را تعیین مینماید.
برای شناسایی حقیقت البته باید از حسیات شروع کرد و از روی روش اندازهگیری، قوانین طبیعت را بدست آورد و بدین ترتیب متوجه نظم عمومی جهانی و وجود خالق شد. ولی برای ترتیب امور زندگی فرصت این نیست که منتظر شویم تا معرفتمان از راه علوم طبیعی کامل شود و آن وقت نسبت به مسائل مهم زندگی اتخاذ تصمیم کنیم. در مورد این مسائل اکثراً ما باید فوراً رویه خویش را تعیین کنیم و معرفتی که علوم بما میدهند در این مورد کمکی بما نخواهد کرد . بلکه راه عملی همان دستورات صریحه دیانتی است که راه را به ما نشان میدهد و سبب تسکین قلب و وجدانمان میشود و این برای ما موهبتی است که باید قدرش را بدانیم.
دین و علــم هـردو، لامذهبی و تعصب جاهلانه را رد میکنند و هردو نظرشان به یکسو است. «بسوی خدا».
اگر به خداوند نسبت لطف و مهربانی میدهند این سبب امیدواری و تسکین قلبی و اطمینان افراد بشر است و علم با این مطالب ابداً مخالفتی ندارد پس به هر ترتیبی که دین و علم را زیرورو کنیم، تناقضی بینشان نمیبینیم. بلکه این دو در مسائل مهم کاملاً مؤید یکدیگرند. دین و علم بر خلاف آنچه که بعضی از آن واهمه دارند یکدیگر را طرد نمیکنند. بلکه مستلزم و مکمل یکدیگرند. بسیاری از علمای درجه اول علوم طبیعی مانند کپلر، نیوتن، لایب نیتس، مردان مؤمنی بودهاند. علم طب مدت ها در دست روحانیون بوده است. پس بطور کلی همان طوری که علوم و صنایع را نمیتوان از متن دین کسب کرد در مورد اخلاقیات از علوم کاری ساخته نیست ولی این دو راه از هم دور نمیشوند بلکه بموازات هم ادامه مییابند و بالاخره در نقطة نهائی به یک هدف مشترک می رسند. دین و علــم هـردو، لامذهبی و تعصب جاهلانه را رد میکنند و هردو نظرشان به یکسو است. «به سوی خدا».
نوشته: محسن سید اسماعیلی