پیروزی های تجربی بوجود آمده دراین قرون، عامل شد تا بخشی از عالمان طبیعی با غرور و تکبر بپندارند که دیگر چیزی برای کشف شدن باقی نمانده است و تا زمان کوتاهی پرده از راز همه معماهای جهان برداشته خواهد شد و همه مجهولات به دست توانای علم، شفاف، محسوس و روشن میشود.
این نظر تا آنجا پیش رفت که صاحب نظران این ایده گفتند: «اگر از چیزی آگاهی تجربی نتوان داشت، از آن موضوع هیچ آگاهی نمیتوان بدست آورد» و بر این اساس علم به معنی گسترده اول را معادل علم بمعنای محدود دوم آن گرفتند. یعنی، بخشی از آن را مساوی همه آن دانستند و هر چه را در قلمرو علم تجربی نمیگنجید در زمره مجهولات و مبهمات در آوردند. البته هر چند این ایجاد تفاوت در معنی گسترده علم در اروپا صورت گرفت، ولی چون در آن سرزمین این تفاوت را به تفاوت در اسامی نیز تسری دادند، مشکلات کمتری را ایجاد نمود. در زبان انگلیسی، علم به معنای اولی را knowledge و علم به معنای دوم را Science عنوان نمودند. اما هنگامیکه این ایده و نظر به کشور ما سرایت نمود دو عنوان مختلف برای تفاوت اختیار نشد.
علــــم و دین از یکدیگر جدا نخواهد بود بلکه علم شـــــامل دین است.
در فارسی و عربی کلمه «علم» در هر دو معنای فوق الاشاره مورد استفاده قرار گرفت و غفلت از این دو معنای جزئی و کلی اغلب، مشکلات زیادی را برای محققین بوجود آورده است. به هر حال، این تحولات، عامل گردید که شق القمری صورت گیرد و در طی دو مرحله علم را که تمامی دانستنیها را در خود گنجانده بود و جایی برای نزاع بین بخشی از دانسته ها و بخشی دیگر از آگاهی ها مطرح نبود، به دو بخش محسوس و نامحسوس جدا کرد. در مرحله بعدی اسم عام بر بخشی از مسمی سوار شد. یعنی علم تنها بر امور محسوس و تجربی اطلاق گردید و کار تا جایی پیش رفت که آن بخش غیر تجربی بطور کلی بعنوان مجهول و مبهم به انسانها شناسانده شد.
پس از این تفکیک در طی سالیان گذشته کاملاً مشخص شـد که، نـه آنـانـی که علــم را مختص اقـــوال مذهبــی و دینی می نمودند، به سود علم وانسان گام برداشتند و نه آنهایی که بر اثر لجبازی علم را مختص به تجربیات حسی نمودند برای این دو مفید فایده بودند. نه تنها دینی که خود را بدور از علوم تجربی و محسوس قرار داده بود، توانست انسان متعالی و خوب بسازد و نه پس از آن علم تجربی بدون آن بخش دینی و عرفانی و اخلاقی و غیر محسوس خود توانست رسالت بهینه سازی حیات انسانی را متجلی نماید و این را باید دانست که با قبول سه واقعیت خدا، انسان و طبیعت، هرگز علم به بخش محسوس و غیر محسوس نمیتواند تقسیم گردد و مطمئناً علم به همان گستردگی معنی نیازمند است که آنرا شامل تمام دانستنیها و آگاهی بدانند و علم فقط در مقابل جهل واقع شود. در چنین حالتی علم و دین از یکدیگر جدا نخواهد بود بلکه علم شامل دین است.
نوشته :محسن سید اسماعیلی