در کنار این ویژگیها در انسان کششها و تمایلاتی مشاهده میکنیم که در ذات و طبیعت او ریشه دارند و بخشی از ساخت اصلی او را تشکیل میدهند. خویشتن دوستی، سودجوئی، لذت طلبی، برتری و انتقام جوئی، زیبائی دوستی و غریزه جنسی نمونههای عمدهای از این کششها و تمایلات هستند. این کشش های فطری که «غرایز» نام دارند و در تمامی موجودات جهان نهفته است، برای ادامه زندگی انسان ضروری میباشند و شاکله انسان زیست شناسی و بیولوژیکی را بوجود میآورند و همین بخش از انسان است که محمل جاذبه های الوان و گوناگونی است که انسان را هر دم به سویی میکشد. در تحقیق پیرامون شناخت انسان باید دانست که انسان زیست شناسی ملاک انسانیت نیست بلکه تنها زمینه انسان واقعی و حامل استعداد انسانیت است. شکی نیست که بخشی از انسان مادی است ولی انسان با همه وجوه مشترکی که با جانداران دیگر دارد، یک سلسله تفاوتهای اصیل و عمیق با آنها خواهد داشت که هر یک از آنها بعدی جداگــانه به او میبخشد و رشــتهای جداگانـه دربــافت هستی او بـشمار میرود. این تفاوتها در ســه نــاحیه است.
1ـ ناحیه ادراک و کشف خود و جهان.
2ـ ناحیه جاذبه هایی که بر انسان احاطه دارند.
3ـ ناحیه کیفیتِ قرار گرفتن او تحت تأثیر جاذبه ها و انتخاب آنها.
اما در ناحیه ادراک و کشف جهان، حواس حیوان راه و وسیلهای است برای آگاهی حیوان به جهان. انسان در این جهت با حیوانهای دیگر شریک است و احیاناً برخی حیوانات از انسان در این ناحیه قویترند، آگاهی و شناختی که حواس به حیوان و یا انسان میدهد سطحی و ظاهری است، به عمق ماهیت و ذات اشیاء و روابط منطقی آنها نفوذ ندارد. ولی در انسان نیروی دیگری برای درک و کشف خود و جهان وجود دارد که در جانداران دیگر وجود ندارد و آن نیروی مرموز« تعقل» است.
اما در ناحیة جاذبه ها، انسان مانند جانداران دیگر تحت تأثیر جاذبه ها و کشش های مادی و طبیعی است، میل به غذا، میل به خواب، میل به امور جنسی، میل به استراحت و آسایش و امثال اینها او را به سوی ماده و طبیعت میکشد، اما جاذبههایی که انسان را به خود میکشد، منحصر به اینها نیست. جاذبه ها و کششهای دیگر ، انسان را به سوی کانونهای غیر مادی، یعنی اموری که نه حجم دارد و نه سنگینی و نمی توان آنها را با امور مادی سنجید، به سوی خود می کشاند. مانند علم و دانایی، خیر اخلاقی، جمال و زیبائی، تقدیس و پرستش و انگیزه اکتشاف حقایق و واقعیتها که انسان با این انگیزه در پی شناخت جهان محیط خود و حل مسائل و پیچیدگیهای آن خواهد بود. از کنجکاوی کودکان تا تحقیق و مطالعه پر رنج دانشمندان و پژوهشگران همه وهمه نشانگر آنست که انسان برای شناخت خود و دیگران و نیز جهان پیرامون خود چه اهمیت و ارزش والائی قائل است. این کوششها در واقع برای آنست که این موجود هم می خواهد انگیزه اکتشاف خود را ارضاء کند و هم می خواهد ازامکاناتی که در محیط او قرار دارد بیشتر و بهتر بهره مند گردد.