برخی مکاتب پیروزی یا شکست انقلاب را تنها مرهون رهبر و یا رهبران آن دانسته و معتقدند این نقش و قابلیتهای رهبری است که باعث بسیج و مشارکت تودهها در انقلاب میشود. اکثر این مکاتب برای رهبر یک اقتدار کاریزمایی قائل هستند و انقلاب را قائم به شخص رهبر میپندارند.
از جمله اساسیترین تئوریها در زمینه اقتدار کاریزمایی نظریه ماکس وبر میباشد که معتقد است:
در سیاست که خصیصه آن سلطه است، سه نوع سلطه در ارتباط با سه نوع رفتار قابل تشخیص است. عقلانی، سنتی و کاریزماتیک. این تقسیمبندی براساس خصلت ویژه انگیزشی است که اطاعت از آن سرچشمه میگیرد. سلطه عقلانی مبتنی بر اعتقاد به قانونی بودن دستورها و قانونی بودن عناوین کسانی است که اعمال سلطه میکنند که سلطه مبتنی بر اعتقاد به خصلت مقدس سنتهای کهن و مشروعیت کسانی است که مأمور اعمال اقتدارند. سلطه کاریزماتیک مبتنی بر فداکاری غیرعادی نسبت به کسی است که تقدس یا نیروی قهرمانانه شخصی او و نظم ملهم از آن توجیه کننده آن است. هم عقلانیت و هم کاریزما میتوانند باعث تحول انقلابی علیه سنت شوند با این تفاوت که نیروی عقلانیت نخست باعث تغییر محیط اجتماعی و بعد دگرگونی جهانبینی مردم میشود ولی کاریزما، نخست زندگی درونی فرد را متحول میسازد.
نویسنده:دکتر منوچهر محمدی
منبع: سایت حوزه