معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1230708
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

خداوند فرمود: «اى پیامبر! بوسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویشرحمت مى آورم، و به وسیله قائم از بین شما، زمین خود را با تسبیح و تقدیس وتهلیل و تکبیر و بزرگداشت مقام الوهیّت، آباد مى سازم.

و به وجود او زمین را ازدشمنانم پاک مى کنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار مى دهم، و به وسیله اوکلمه توحید را تعالى بخشیده، کلمه کافران را به سقوط مى کشانم، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه مى بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشکار مى سازم.

و با اراده خود او را برنهانى ها و مکنونات قلبى دیگران آگاه مى گردانم و با فرشتگان خود او را یارى مى رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددکار او باشند. او بهحقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من مى باشد.»[1]

2 ـ امام باقر(علیه السلام) در وجه نامگذارى حضرت «مهدى (علیه السلام)» به «قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)» حدیثى قدسى روایت فرمود: «زمانى که جدم حسین که صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید، فرشتگان با گریه و زارىبه درگاه خداوند عزوجلّ نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا از آنان که برگزیده و فرزند برگزیده تو را، و امام انتخاب شده از بین خلق را کشتند، درمى گذرى؟!

خداوند به آنان وحى فرمود که: «فرشتگان من آرام گیرید. سوگند به عزّت و جلالم که از آنان انتقام مى گیرم اگرچه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد.» سپس فرزندان از نسل حسین (علیه السلام) را که پس از او به امامت مى رسند به ملائکه نشان داد و آنان شاد شدند.

در بین این پیشوایان، یکنفرشان به نماز ایستاده بود «فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ: بذلک القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسیله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسین(علیه السلام)انتقام مى گیرم.» [2]

______________________________

 [1] ـ بحارالانوار ج 51 ص 66.

 [2] ـ مدرک پیش صفحه 29.

منبع: کتاب غیبت، ظهور و امامت

دسته ها : گل نرگس
سال 1346 ش. با پیروزى هاى سیاسى نهضت و شکست هاى رژیم به پایان خود نزدیک مى شد که حادثه ى مرگ مشکوک تختى قهرمان کشتى ایران روى داد. پى آمد این حادثه نیز مانند جنگ شش روزه ى اعراب و اسرائیل و تاج گذارى شاه، تشدید مبارزه و جان گرفتن دوباره ى حرکت سیاسى در دانشگاه ها بود. در این میان بازداشت بیش از سیصد دانشجو و جمعى از استادان بحران تازه اى به وجود آورد که به اعتصاب و تعطیلى دانشگاه هایى چون دانشگاه تهران، دانشگاه پلى تکنیک، دانشکده ى بازرگانى و دانشگاه هاى اصفهان، تبریز و شیراز انجامید.

رژیم براى سرپوش گذاشتن بر سیاست سرکوب دانشگاه ها، به سیاست فریب کارانه ى جدیدى روى آورد و با برگزارى کنفرانس جهانى حقوق بشر که روز دوم اردیبهشت 1347، در تهران گشایش یافت، مهمانان خارجى را بر آن داشت در حالى که شکنجه و خشونت بر کشور سایه افکنده بود، از فعالیت هاى بشر دوستانه ى اشرف پهلوى ـ ریاست کنفرانس ـ قدردانى کنند.

خروش زندانیان مبارز از عمق سیاه چال ها و ارسال پیام هاى افشاگرانه در مورد قانون شکنى، زیر پا گذاشتن حقوق بشر، وجود شرایط غیرانسانى در زندان ها، مراعات نشدن حقوق سیاسى و قضایى زندانیان، رواج شکنجه، اعدام و سرکوب در ایران و گسترش جنایات رژیم، بار دیگر تلاش شاه را بى ثمر گذاشت. عکس العمل رژیم به این افشاگرى ها چیزى جز جنایت افزون تر و شدت بخشیدن به محاکمه هاى بى رویه و فرمایشى، تبعیدهاى غیرقانونى و کارهاى سرکوب گرانه نبود.

در 30 مرداد 1348، مسجدالاقصى اوّلین قبله ى مسلمانان و یکى از مقدس ترین معابد مورد احترام ادیان آسمانى، به دست صهیونیست به آتش کشیده شد. این جنایت که با بازتاب تندى در جهان اسلام روبه رو شد، آتش خشم مبارزان نهضت اسلامى ایران را برافروخته تر و رژیم ایران را که یاور اسرائیل بود، با بحران جدیدى روبه رو کرد.

تلاش روزنامه هاى ایران که دست ساواک آنان را از پشت سر هدایت مى کرد، به منظور فرونشاندن خشم ملت بى نتیجه ماند، و شاه ناگزیر شد با پیش گرفتن سیاست مزوّرانه اى، طى بیانیه اى از این حادثه اظهار داغ دارى و براى جبران خسارت اعلام آمادگى کند و به سهم خود هزینه ى بازسازى مسجدالاقصى را نیز بر دوش بگیرد!

 حقیقت این است که شاه در این اظهار تأسف، حتى به اندازه ى بیانیه ى رسمى وزارت امور خارجه امریکا جسارت به خرج نداد.

شاه در نخستین کنفرانس اسلامى که به پیشنهاد ملک فیصل و رؤساى کشورهاى اسلامى براى خنثى کردن حرکت هاى انقلابى در جهان اسلام در رباط تشکیل شد، شرکت کرد و در سخنرانى هفت دقیقه اى خود که اولین سخنرانى کنفرانس نیز بود، نامى از مسجدالاقصى نبرد و به موضوع آتش سوزى آن نیز اشاره اى نکرد.

امام طى بیانیه اى در آبان 1348، آتش زدن مسجدالاقصى و موضع سازمان کنفرانس اسلامى را محکوم و گردانندگان سیاست هاى آن روز سازمان را به تلاش براى لوث کردن جنایت صهیونیست ها در آتش زدن مسجدالاقصى متهم کرد. امام در این بیانیه که از رادیو بغداد قرائت شد، افزود.

تا زمانى که فلسطین آزاد نشده است، مسلمانان نباید مسجدالاقصى را تجدید بنا کنند و علایم این جنایت باید همواره به عنوان مایه ى حرکتى براى آزادى فلسطین حفظ شود.

شجاعت امام، مردم ایران را به آینده ى بدون شاه امیدوار مى کرد و به آن ها جسارت اعتراض مى بخشید. از این رو، کلیه ى کارهاى رژیم براى مردم اعتراض آمیز و چون خود رژیم، نفرت انگیز بود و آنان از هر حادثه اى که قابل بهره بردارى بود و رژیم را به طور غیرمستقیم زیر سؤال مى برد، براى اعتراض استفاده مى کردند. این گونه اعتراض هاى جمعى گاه به گونه ى موسمى پس از یک موج سیاسى که با دردسرهایى براى رژیم همراه بود، به خاموشى مى گرایید. گاهى هم به یک بحران سیاسى ـ اجتماعى تبدیل مى شد و جنبه ى همگانى مى یافت و مشکلات فراوانى براى رژیم بهوجود مى آورد.

نمونه ى موج هاى اعتراض آمیز از نوع اوّل را مى توان در جریان اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز به اشاعه ى فساد در محیط دانشگاه مشاهده کرد. دانشجویان در اعلامیه اى با زیر سؤال بردن برنامه ى مبتذل انتخاب دختر شایسته که محیط هاى دانشجویى را آلوده و دانشگاه را ـ که باید محیط پاک و مرکز روشن فکرى و آینده سازى باشد ـ به فساد، فحشا و ترویج آزادى جنسى مى کشاند، حکومت دست نشانده ى شاه و سازمان امنیت را متهم کردند که مى خواهند مظاهر انسانى و اخلاقى را در محیط دانشگاه ها نابود سازند. آنان در پایان اعلامیه ى خود نوشتند:

شاه دست نشانده و سایر عمال امپریالیزم و صهیونیزم باید بدانند که روحانیون و دانشجویان و توده ى روشنفکر ما هرگز رسالت خود را فراموش نکرده و سرنوشت ملت ستمدیده ى ایران را به دست رجالگان و غلامان حلقه به گوش استعمار نخواهند داد.

مشابه همین حرکت سیاسى توسط دانشجویان مبارز در دانشگاه تهران، با بهره گیرى از بازبودن بوفه ى دانشگاه ها در ماه رمضان سال 1348 ش. به وجود آمد و تا تهدید رئیس دانشگاه تهران پیش رفت.

نمونه ى بحران هاى سیاسى از نوع دوم را نیز مى توان در جریان تظاهرات علیه افزایش نرخ اتوبوس در بهمن 1348 مشاهده کرد که به نوعى اعتصاب ـ سوارنشدن اتوبوس ها ـ انجامید. در این تظاهرات با شکوه، شایع شد که جوان دانشجو یا دانش آموزى به عنوان اعتراض خود را آتش زده است

این تظاهرات و اعتصاب ها که مى رفت به یک قیام سراسرى در تهران کشیده شود، با خبرى که روز پنجم اسفند از رادیو، مبنى بر برگشت نرخ کرایه ى اتوبوس به وضع سابق اعلام شد، به پیروزى مقطعى و نسبى رسید و ساواک به خاطر این شکست مفتضحانه مورد انتقاد شاه قرار گرفت

از اواخر سال 1348 ش. رهبر انقلاب توجه بیش ترى به بسیج جوانان و طبقه ى تحصیل کرده نشان داد و طى نامه ها و پیام هایى آنان را به ادامه ى مبارزه و ثمر رساندن نهضت اسلامى فراخواند.

امام در یکى از نامه ها نوشت:

اینجانب روزهاى آخر عمر را مى گذرانم... امید است طبقه ى جوان که به سردى ها و سستى هاى ایام پیرى نرسیده اند، با هر وسیله اى که بتوانند ملت ها را بیدار کنند. با شعر، نشر، خطابه، کتاب و آنچه موجب آگاهى جامعه است، حتى در اجتماعات خصوصى از این وظیفه غفلت نکنند. باشد که مردى یا مردانى بلندهمت و غیرتمند پیدا شوند و به اوضاع نکبت بار خاتمه دهند

رهبر نهضت اسلامى در نامه اى دیگر، خطاب به اتحادیه ى انجمن هاى اسلامى دانشجویان در اروپا چنین نوشت:

اینجانب اکنون روزهاى آخر عمر را مى گذرانم و امیدوارم که خداوند تعالى به شما طبقه ى تحصیل کرده توفیق دهد که در راه مقاصد اسلامى که یکى از آن، قطع ایادى ظلمه و برانداختن ریشه ى استبداد و استعمار است، کوشش کنید

منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی(

"هنگامی که عده‌ای در فضای فتنه و غبار آلودگی، با زبان، اسلام را نفی و در عمل نیز جمهوریت نظام را نفی می‌کنند و انتخابات را زیر سؤال می‌برند انتظار از خواص این است که مرز و موضع خود را شفاف مشخص کنند." - رهبر فرزانه انقلاب

منظر حوادث تاریخ دارای یک موج سینوسی است. این موج دارای نقاط عطفی است که تاریخ بعد از خود را متأثر می‌کند و اساسا بر سرنوشت تاریخ و سیر آن تأثیر می‌گذارد. این سیر تاریخی نه در معاصرت زمان پوشیده می‌ماند و نه در حجاب فکری بازیگران سیاسی اسیر. این نقطه‌های عطف توانسته است مسیری را عوض کند و ملتی را از سمتی به سوی دیگری برگرداند.

مثلا در انقلاب مشروطه مسیر استبداد سلطنتی توسط قانون محدود شد و در نهضت ملی شدن نفت با همراهی نیروهای اسلامی و ملیون بساط سلطه استعمار انگلیس برچیده‌شد و یا در 15 خرداد 1342 مسیر مبارزه علیه شاه و سلطنت پهلوی که توسط ایسم‌ دوست‌ها و گرایش‌های توده‌ای و کمونیستی و ملی‌انجام می‌شد  به‌صورت برجسته از جانب نیروهای مذهبی دنبال شد و یا در بهمن 57 که مسیر عدالت‌طلبی و قانون‌خواهی ایرانیان، همراه بعد فراگیر و عمیق مذهبی آنان در تحقق نظام مردم‌سالار دینی به‌ثمر نشست و  یا در دفاع مقدس که توانستیم با اتکا بر ایمان بر دشمنان پیروز شویم و آینده کشور را تأمین کنیم نیز این روند دنبال شد.

اینها همه نقاط عطف تاریخ معاصر هستند که توانستند  اثرات  پایداری بر مقاطع طولانی تاریخی، بعد از خود بگذارند. حوادث بعد از انتخابات و حضور تاریخی مردم در مواجهه با حجم وسیع تهاجمات و فتنه‌ها نیز از همان دسته نقاط عطف است که بر مسیر آینده تاریخ حتما تأثیر خود را خواهد گذاشت.

از این منظر، حوادث اخیر به‌خوبی گوهر و حقیقت افراد و اشخاص را روشن کرد و اگر نبود این بزنگاه تاریخی، این عیارسنجی انجام نمی‌گرفت. پدیدار شدن غبارهای فتنه و آتش‌افروزی از یک طرف و حمایت بیگانگان و دشمنان قسم‌خورده مردم از ناامنی و آشوب از طرف دیگر، میدان امتحان سخت و آزمون تاریخی را سر راه همگان قرار داد.

مردم در این مقطع نیز چون گذشته از امتحان پیروز درآمدند و دین خود را به امام و شهدا ادا کردند؛ و اما خواص و آنهایی که همه اعتبار خویش را از نظام اسلامی دارند و موقعیت‌هایی را که در دست دارند ثمره خون شهیدان انقلاب است و از رهگذر این انقلاب به درجه خواص رسیدند، چنان که باید نتوانستند از معرض امتحان به سلامت گذر کنند.

معمولاً ویژگی خواص، موقعیت‌سنجی است و موضعگیری آنها برپایه شرایط زمان و مکان است. با این وجود چرا برخی خواص نتوانستند رسالت تاریخی خود را به سرانجام برسانند؟ چرا   در جایی که مردم با ندای رهبری به میدان آمدند و لبیک‌گویان، خواست رهبرشان را پاسخ گفتند، عده‌ای از خواص گرفتار تحلیل‌هایی شدند که چون مانعی سنگین‌وزن برپای آنان، اجازه نداد به دریای خروشان مردم بپیوندند و آنها را همراهی کنند.

مگر آن تحلیل‌ها چه بود که موجب شد خواص از مردم عقب بمانند و آنها را از صراحت کلام و لهجه به دور کرد و  گرفتار سکوت یا کلی‌گویی و مبهم‌بافی نمود؟ آیا دشمنی قدرت‌های غربی و بیگانگان و دندان‌های تیز و درنده گرگان گرسنه از دید برخی خواص پنهان مانده بود که نتوانستند رسالت خود را ایفا کنند؟ آیا اظهارات صریح و شفاف رهبر فرزانه انقلاب درمورد جنگ نرم و حوادث بعد از انتخابات  معیاری روشن برای تأسی از ولی‌فقیه برای حضور در صحنه‌های سرنوشت و اعلام آمادگی برای نفی خودخواهی‌ها نبود؟ چرا و چرا؟

پاسخ این چراها روشن است و آن «من»هاست که اجازه نمی‌دهد گوهر بصیرت و روشن‌اندیشی، خود را عرضه کند. تاریخ بشری پر است از بی‌بصیرتی خواص که مثال روشن آن از سال 61 هجری هویداست؛ آنجا که خواص زمان امام حسین(ع) در اثر بی‌بصیرتی، امام خود را به مسلخ می‌برند.

موقعی که بندهای مادی یکی پس از دیگری برپا افکنده می‌شود و دل‌ها از جانب اصول و آرمان‌های انقلاب به جانب تحلیل‌های منفعت‌محور سوق داده می‌شود و توجیهات گوناگون اقتصادی و سیاسی جای حقایق را می‌گیرد، آنجاست که پای خواص می‌لغزد و آنها دچار نقصان می‌شوند تا از رسالت تاریخی‌شان بازبمانند و یک بار دیگر ثابت شود که «حب‌الدنیا رأس کل‌الخطیئه».

نویسنده: محمدرضا جمالی

منبع: سایت عروج

نویسنده کتاب: محمد حسین جمشیدی

با توجه به این نکته که درباره کتابها و پایان‌‌‌‏نامه‌‌‌‏هایی که در مورد انقلاب اسلامی و امام خمینی آثار کتابشناسی مختلفی تدوین شده است، در خصوص مقالاتی که با موضوعیت امام خمینی و انقلاب اسلامی تدوین شده‌‌‌‏اند، جای چنین پژوهشی بطور مدون خالی است

در صورتی که بخش عظیمی از منابع و ادبیات مربوط به امام و انقلاب در قالب «مقاله» به رشته تحریر درآمده است و بخش مهمی از این مقالات در نشریات گوناگون و پراکنده درج شده است

به علاوه، مقالات عمدتاً مطالب را به اختصار و دقت نظری پژوهشی بیشتر نسبت به کتابها مورد توجه قرار داده و غالباً در بررسی آنها پیش از چاپ ارزیابی شده که بر اهمیت آنها می‌‌‌‏افزاید. بر همین با توجه به اهمیت این منابع و فقدان پژوهشی مدون، در این طرح کوشش می‌‌‌‏شود تا خلاء پژوهشی و کمبودها در قالب یک اثر جامع و کتابشناسانه مرتفع شود

اطلاعات این تتبع‌شناسی شامل عنوان موضوع، نام نگارنده مقاله، مترجم، نشریه، چکیده و فهرست موضوعی و الفبایی خواهد بود

منبع: سایت حوزه

نهضت سید جمال در مصر

سیدجمال الدین اسدآبادى در محرم سال 1278 هـ . ق. وارد قاهره شد. در آن جا عده اى از علماى اصلاح طلب و جمعى از روشن فکران آزادى خواه مجذوب اندیشه هاى سید شدند. از گروه اوّل شیخ محمد عبده، بنیان گذار نهضت اسلامى مصر، و از گروه دوم سعد زغلول، رهبر حزب وفد که بعدها حکومت مصر را در دست گرفت، شهرت یافتند بدین ترتیب بیدارى مردم مصر و مبارزه با استعمار و غرب ستیزى در این دیار پاگرفت و حتى تبعید سید نتوانست در گسترش این نهضت وقفه اى ایجاد کند; چنان که پیوستن شیخ محمد عبده به سید در اروپا و همکارى وى در نشریه ى العروة الوثقى در گسترش اندیشه هاى وى در جهان عرب بهویژه مصر اثر شایانى بر جاى گذارد.

   علاقه ى سید به بارورکردن اندیشه هایش در مصر چنان بود که انگلیسى ها ناگزیر شدند در لشکرکشى به مصر آن قدر وى را در هند نگاه دارند تا به طور کامل بر مصر مسلط شوند و تنها بعد از آن بود که او را رها و مجبور به ترک هند کردند

   سید در العروة الوثقى که نخستین شماره اش را در 15 جمادى الاولى سال 1301 هـ . ق. منتشر کرد، به بررسى سیاست دولت هاى استعمارى در کشورهاى اسلامى پرداخت. او سیاست سلطه جویانه ى انگلیس را در مصر مورد انتقاد شدید قرار داد، علل ناتوانى مسلمانان را تجزیه و تحلیل کرد و آنان را به مبارزه براى کسب قدرت و استقلال فراخواند

   تشخیص دردهاى اصلى و دلایل عمده ى عقب ماندگى جوامع اسلامى، تأکید بر ضرورت دردزدایى و جهل ستیزى از راه درمان صحیح و ارائه ى برنامه هاى اصلاحى و انقلابى، عمده ترین بخش هاى تفکر سیاسى و نهضت هاى سریع الانتشار سید را تشکیل مى داد. وى اساسى ترین دردهاى جوامع اسلامى و عوامل عقب ماندگى مسلمانان را این گونه برمى شمرد:

   1. استبداد حکّام.

   2. فقر علمى و عقب ماندگى جامعه ى اسلامى از کاروان علم، صنعت و تمدن.

   3. عقاید انحرافى و خرافى که در اندیشه و باور اکثر مسلمانان ریشه دوانده و آن ها را از اسلام ناب نخستین دور کرده است.

   4. جدایى که با عنوان ها و انگیزه هاى مذهبى، نژادى و ملى، امت اسلامى را دچار ناتوانى کرده است.

   5 . نفوذ و تسلط استعمار غربى بر منابع اقتصادى مسلمانان که موجب غارت آن به دست دولت هاى استعمارى و رکود رشد اقتصادى کشورهاى اسلامى شده و مانند سرطان، حیات اجتماعى و سیاسى مسلمانان را فلج کرده است.

   6 . خیانت سردمداران و شخصیت هاى صاحب نفوذ جوامع اسلامى.

   مقصود سید از خیانت، تنها وطن فروشى، بازکردن پاى دشمن به سرزمین هاى اسلامى و همکارى و سرسپردگى نبود، بلکه او هر شخصیت صاحب نفوذى را که بتواند از نفوذ بیگانه جلوگیرى و به گونه اى، بر دشمن سلطه جو ضربه بزند و این کار را نکند، خائن مى نامید.

   7. تهاجم فرهنگى غربى ها و استفاده ى آن ها از شیوه هاى تبلیغاتى براى نابودى هویت فرهنگى مسلمانان و شکستن روح ایستادگى آن ها.

   سید بر اساس تحلیلى کلى از اوضاع جهان اسلام معتقد بود: براى ریشه کنى غده هاى سرطانى از سرزمین هاى اسلامى، باید با شجاعت به پا خاست و حرکت یک پارچه و آگاهانه اى را در راستاى خطوط کلى زیر آغاز کرد.

   الف( مبارزه با خودکامگى فرمانروایان، به عنوان یک فریضه ى دینى.

   ب( گسترش فرهنگ و بینش اصیل اسلام ناب در زمینه ى پیوستگى دین و سیاست.

   ج) مجهّز شدن به علوم و فنون جدید و اقتباس جنبه هاى مثبت تمدن غرب و کنارگذاشتن تفکر الحادى و ابتذال اخلاقى آن.

   د( بازگشت به قرآن، احیاى سیره ى سلف صالح، خرافات ستیزى و بدعت زدایى از دامن اسلام ناب.

   هـ( طرح اسلام به عنوان مکتب جامعى که مى تواند مسلمانان را از عقب ماندگى و وابستگى رهایى بخشد و به آنان استقلال همه جانبه دهد.

   و( مبارزه ى بى امان و همه جانبه با استعمار، نفوذ دولت هاى بیگانه و هر نوع فرقه گرایى اسلامى در برابر دشمنان مشترک مهاجم.

   ح( دمیدن روح جهاد در کالبد بى جان جامعه ى اسلامى در برابر روحیه ى مهاجم صلیبى که هم چنان دشمن را علیه مسلمانان به تهاجم وا مى دارد.

   طمبارزه با خودباختگى در برابر غرب.

   ى( مبارزه با روحیه ى تسلیم قضا شدن، گوشه نشینى و بى تفاوتى نسبت به آن چه دشمن بر سر جهان اسلام فرود مى آورد.

   سیدجمال از میان خطوط کلىِ استراتژى نهضت اسلامى اش، در دو مورد موفق تر بود:

   نخست، پیکار با استعمار که در این راه رنج فراوان برد.

   دوم، مبارزه با استبداد که از این رهگذر مشکلات بسیارى براى حاکمان خودکامه در برخى کشورهاى اسلامى بهوجود آورد.

   گذراندن دوران طولانى تحصیل در حوزه هاى علمیه ى قزوین، تهران و نجف اشرف از یک سو و آشنایى او به زمان خود، تماس نزدیک با فرهنگ و تمدن غرب، مسافرت هاى طولانى و رایزنى با شخصیت هاى علمى و سیاسى کشورها از سوى دیگر و هم چنین اطلاعات گسترده اى که در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى و جغرافیایى کشورهاى اسلامى پیدا کرده بود، بخشى از مزایاى فراوانى بود که به سید امکان مى داد جنبشى را که آغاز کرده بود، با وجود تمام مشکلات، گسترش دهد.

سید، افکار آزادى خواهانه و حرکت سیاسى و اسلامى اش را با تماس ها، گفتوگوهاى شفاهى و جرایدى که منتشر مى ساخت، از جمله مجله ى عروة الوثقى، گسترش داد و طى آن، برنامه هاى پیش ساخته و کم و بیش مدون خود را مطرح نمود. او در این پیکار سیاسى، حملات متقابل دشمن را نیز بى پاسخ نگذاشت و از شیوه هاى ائتلاف، پنهان کارى و پیکار آشکار استفاده کرد

منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی(

سال 1346 ش. با پیروزى هاى سیاسى نهضت و شکست هاى رژیم به پایان خود نزدیک مى شد که حادثه ى مرگ مشکوک تختى قهرمان کشتى ایران روى داد. پى آمد این حادثه نیز مانند جنگ شش روزه ى اعراب و اسرائیل و تاج گذارى شاه، تشدید مبارزه و جان گرفتن دوباره ى حرکت سیاسى در دانشگاه ها بود. در این میان بازداشت بیش از سیصد دانشجو و جمعى از استادان بحران تازه اى به وجود آورد که به اعتصاب و تعطیلى دانشگاه هایى چون دانشگاه تهران، دانشگاه پلى تکنیک، دانشکده ى بازرگانى و دانشگاه هاى اصفهان، تبریز و شیراز انجامید.

رژیم براى سرپوش گذاشتن بر سیاست سرکوب دانشگاه ها، به سیاست فریب کارانه ى جدیدى روى آورد و با برگزارى کنفرانس جهانى حقوق بشر که روز دوم اردیبهشت 1347، در تهران گشایش یافت، مهمانان خارجى را بر آن داشت در حالى که شکنجه و خشونت بر کشور سایه افکنده بود، از فعالیت هاى بشر دوستانه ى اشرف پهلوى ـ ریاست کنفرانس ـ قدردانى کنند.

خروش زندانیان مبارز از عمق سیاه چال ها و ارسال پیام هاى افشاگرانه در مورد قانون شکنى، زیر پا گذاشتن حقوق بشر، وجود شرایط غیرانسانى در زندان ها، مراعات نشدن حقوق سیاسى و قضایى زندانیان، رواج شکنجه، اعدام و سرکوب در ایران و گسترش جنایات رژیم، بار دیگر تلاش شاه را بى ثمر گذاشت. عکس العمل رژیم به این افشاگرى ها چیزى جز جنایت افزون تر و شدت بخشیدن به محاکمه هاى بى رویه و فرمایشى، تبعیدهاى غیرقانونى و کارهاى سرکوب گرانه نبود.

در 30 مرداد 1348، مسجدالاقصى اوّلین قبله ى مسلمانان و یکى از مقدس ترین معابد مورد احترام ادیان آسمانى، به دست صهیونیست به آتش کشیده شد. این جنایت که با بازتاب تندى در جهان اسلام روبه رو شد، آتش خشم مبارزان نهضت اسلامى ایران را برافروخته تر و رژیم ایران را که یاور اسرائیل بود، با بحران جدیدى روبه رو کرد.

تلاش روزنامه هاى ایران که دست ساواک آنان را از پشت سر هدایت مى کرد، به منظور فرونشاندن خشم ملت بى نتیجه ماند، و شاه ناگزیر شد با پیش گرفتن سیاست مزوّرانه اى، طى بیانیه اى از این حادثه اظهار داغ دارى و براى جبران خسارت اعلام آمادگى کند و به سهم خود هزینه ى بازسازى مسجدالاقصى را نیز بر دوش بگیرد!

 حقیقت این است که شاه در این اظهار تأسف، حتى به اندازه ى بیانیه ى رسمى وزارت امور خارجه امریکا جسارت به خرج نداد.

شاه در نخستین کنفرانس اسلامى که به پیشنهاد ملک فیصل و رؤساى کشورهاى اسلامى براى خنثى کردن حرکت هاى انقلابى در جهان اسلام در رباط تشکیل شد، شرکت کرد و در سخنرانى هفت دقیقه اى خود که اولین سخنرانى کنفرانس نیز بود، نامى از مسجدالاقصى نبرد و به موضوع آتش سوزى آن نیز اشاره اى نکرد.

امام طى بیانیه اى در آبان 1348، آتش زدن مسجدالاقصى و موضع سازمان کنفرانس اسلامى را محکوم و گردانندگان سیاست هاى آن روز سازمان را به تلاش براى لوث کردن جنایت صهیونیست ها در آتش زدن مسجدالاقصى متهم کرد. امام در این بیانیه که از رادیو بغداد قرائت شد، افزود.

تا زمانى که فلسطین آزاد نشده است، مسلمانان نباید مسجدالاقصى را تجدید بنا کنند و علایم این جنایت باید همواره به عنوان مایه ى حرکتى براى آزادى فلسطین حفظ شود.

شجاعت امام، مردم ایران را به آینده ى بدون شاه امیدوار مى کرد و به آن ها جسارت اعتراض مى بخشید. از این رو، کلیه ى کارهاى رژیم براى مردم اعتراض آمیز و چون خود رژیم، نفرت انگیز بود و آنان از هر حادثه اى که قابل بهره بردارى بود و رژیم را به طور غیرمستقیم زیر سؤال مى برد، براى اعتراض استفاده مى کردند. این گونه اعتراض هاى جمعى گاه به گونه ى موسمى پس از یک موج سیاسى که با دردسرهایى براى رژیم همراه بود، به خاموشى مى گرایید. گاهى هم به یک بحران سیاسى ـ اجتماعى تبدیل مى شد و جنبه ى همگانى مى یافت و مشکلات فراوانى براى رژیم بهوجود مى آورد.

نمونه ى موج هاى اعتراض آمیز از نوع اوّل را مى توان در جریان اعتراض دانشجویان دانشگاه شیراز به اشاعه ى فساد در محیط دانشگاه مشاهده کرد. دانشجویان در اعلامیه اى با زیر سؤال بردن برنامه ى مبتذل انتخاب دختر شایسته که محیط هاى دانشجویى را آلوده و دانشگاه را ـ که باید محیط پاک و مرکز روشن فکرى و آینده سازى باشد ـ به فساد، فحشا و ترویج آزادى جنسى مى کشاند، حکومت دست نشانده ى شاه و سازمان امنیت را متهم کردند که مى خواهند مظاهر انسانى و اخلاقى را در محیط دانشگاه ها نابود سازند. آنان در پایان اعلامیه ى خود نوشتند:

شاه دست نشانده و سایر عمال امپریالیزم و صهیونیزم باید بدانند که روحانیون و دانشجویان و توده ى روشنفکر ما هرگز رسالت خود را فراموش نکرده و سرنوشت ملت ستمدیده ى ایران را به دست رجالگان و غلامان حلقه به گوش استعمار نخواهند داد.

مشابه همین حرکت سیاسى توسط دانشجویان مبارز در دانشگاه تهران، با بهره گیرى از بازبودن بوفه ى دانشگاه ها در ماه رمضان سال 1348 ش. به وجود آمد و تا تهدید رئیس دانشگاه تهران پیش رفت.

نمونه ى بحران هاى سیاسى از نوع دوم را نیز مى توان در جریان تظاهرات علیه افزایش نرخ اتوبوس در بهمن 1348 مشاهده کرد که به نوعى اعتصاب ـ سوارنشدن اتوبوس ها ـ انجامید. در این تظاهرات با شکوه، شایع شد که جوان دانشجو یا دانش آموزى به عنوان اعتراض خود را آتش زده است

این تظاهرات و اعتصاب ها که مى رفت به یک قیام سراسرى در تهران کشیده شود، با خبرى که روز پنجم اسفند از رادیو، مبنى بر برگشت نرخ کرایه ى اتوبوس به وضع سابق اعلام شد، به پیروزى مقطعى و نسبى رسید و ساواک به خاطر این شکست مفتضحانه مورد انتقاد شاه قرار گرفت

از اواخر سال 1348 ش. رهبر انقلاب توجه بیش ترى به بسیج جوانان و طبقه ى تحصیل کرده نشان داد و طى نامه ها و پیام هایى آنان را به ادامه ى مبارزه و ثمر رساندن نهضت اسلامى فراخواند.

امام در یکى از نامه ها نوشت:

اینجانب روزهاى آخر عمر را مى گذرانم... امید است طبقه ى جوان که به سردى ها و سستى هاى ایام پیرى نرسیده اند، با هر وسیله اى که بتوانند ملت ها را بیدار کنند. با شعر، نشر، خطابه، کتاب و آنچه موجب آگاهى جامعه است، حتى در اجتماعات خصوصى از این وظیفه غفلت نکنند. باشد که مردى یا مردانى بلندهمت و غیرتمند پیدا شوند و به اوضاع نکبت بار خاتمه دهند

رهبر نهضت اسلامى در نامه اى دیگر، خطاب به اتحادیه ى انجمن هاى اسلامى دانشجویان در اروپا چنین نوشت:

اینجانب اکنون روزهاى آخر عمر را مى گذرانم و امیدوارم که خداوند تعالى به شما طبقه ى تحصیل کرده توفیق دهد که در راه مقاصد اسلامى که یکى از آن، قطع ایادى ظلمه و برانداختن ریشه ى استبداد و استعمار است، کوشش کنید

منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی(

X