آن روزها که زلال جاری «فرهنگ اسلامی»مان را با «فرهنگ فرنگی» سدّ میکردند تا از آنچه بر سرمان میآید، غافل باشیم؛ و آن روزها که «دین» را در مسلخ «تمدّن» قربانی میکردند تا بازار غارتشان هر چه بیشتر رونق بگیرد، سالهایی بود که همه پنجره های امید به دیوارهای سنگی باز میشد؛ و تمام کوچه پس کوچه های رسیدن، به بنبست منتهی میشد.
سالهایی که سنگینی سایه «خانها» و «اربابها»، قلب زمین را میفشرد؛ روزگاری که شب، چتر تاریک و «از خود بیگانگی» را بر چشمهای آسمان شهر کشیده بود و خورشید، خانه نشین تنهایی خود شده بود؛ ماه، به علامت عزا، هر شب خون میگریست؛ «دکّه های گمراهی» از وجب، وجب خیابانها، تاراج شده بود و بیگانگان، فرزندان پاک وطن را به قیمت گوهر معصومیتشان، میخریدند.
شب، معنای کامل زیستن شده بود؛ و خورشید را جرأت دمیدن از پشت کوههای صعب العبورِ «خودباختگی» نبود؛ و سزای دمیدنِ گاه گاهِ ستارگان، یا افول در گورستان بود، یا غروب در پای دارها.
روشنایی را از کور سوی مشعل «مجسمه آزادی» میجستند و خورشید را از نور شمع.
خوشههای طلایی گندم امید، به آتش نیرنگ خائنان میسوخت و خاکستر آن بر چهره های شکسته و رنجور مردم مینشست.
آن روزها، حاصل تلاش مستضعفین، یا به چنگ شاهان میرفت، یا زیر دندان غارتگران.
کفر را لباس «تجدّد» پوشانیده بودند تا مردم را از دینشان جدا کنند؛ و قرآن در گنجه های غربت خانه ها خاک میخورد.
صدای أذان بلال زمان، از مأذنه های خاموش شهر برخاست و نوای بیداری را در گوش همه خفتگان نواخت. او آمد و با دست های گرمش، راه دریا را نشان داد و سد راه جاری شدن را برداشت. آری، او آمد و پیراهن زرّین آزادی را، بر قامت افراشته تک تک لاله ها پوشاند. او آمد و عاشورایی دیگر برپا کرد و حسین زمان خود شد. او آمد و خون بهای سنگین لاله های پر پر را، از شیطان ها گرفت و نهال خونین انقلاب را در دل فرزندان وطن کاشت. و این چنین بود که گل انقلاب از دست های مهربان مام وطن شکوفه داد و عطر افشانی کرد.
و سالها چنین بود تا اینکه:
ابرهای رحمت، باریدن آغاز کرد و خورشید، ـ بعد از آن همه سکوت ـ دستهای مهربان و گرم خود را بر سر شقایقها و اطلسی ها کشید.
مردی از سلاله محمد مصطفی تبر ابراهیم بر شانههای مردانهاش، خشم موسی در سرش، مهر عیسی در قلبش، تقوای علی علیه السلام در سینه اش، مظلومیت و صلابت حسین علیه السلام در تقدیرش، و کتاب خدا در دستش، آمد. مردی با پاهایی به استواری کوه ها و قلبی مالامال از عشق به دمیدن و شکفتن.
نویسندگان: سید امیرحسین کامرانی راد، ابراهیم قبله آرباطان
منبع: سایت راسخون
منظور از کانونها و هیأتهای مذهبی مراکز و هستههای متشکل مذهبی است که در سالهای پس از شهریور 1320 با سرشت دینی و علایق مذهبی- سیاسی به وسیله گروهی از مردم و همیاری نیروهای مذهبی پدید آمدهاند و ضمن ارائه خدمات اجتماعی و خیریهای در حوزه ترویج ارزشهای دینی فعالیت داشتند هدف این پژوهش شناسایی و معرفی کانونها و هیأتهای یاد شده و بررسی نحوه شکلگیری و عملکرد آنها و روشن ساختن نقش و جایگاه آنها در نهضت امام خمینی و تبیین روند دگرگونی گفتمانی آنها از شکل اسلام سنتی به اسلام سیاسی و رادیکال است. از آنجا که انقلاب اسلامی ماهیتی دینی داشته و به وسیله یک اسلامشناس و مجتهد آگاه رهبری شده است، بررسی ابعاد گوناگون نقشآفرینی هیأتها و کانونهای مذهبی در فرایند انقلاب اسلامی ضرورتی انکارناپذیر است. زیرا در این حوزه تاکنون پژوهشی عمیق به جز چند مورد مختصر صورت نگرفته است روش پژوهش در این تحقیقات تحلیلی- تاریخی است و برای تأمین این منظور ضمن استفاده از روشهای کتابخانهای از روشهای اسنادی و میدانی نیز استفاده خواهد شد
منبع: سایت حوزه
نشان زتیر ظفر آفرین بهمن داشت
شبی که بارقه صبح را به گردن داشت
ندیده بود کسی این قدر که ما دیدیم
شکوه فصل بهاران که باغ بهمن داشت
کلیم معجزه از راه دور میآمد
خبر ز وادی طور و دیار ایمن داشت
دمیده بود به گلزار شهر ما گل سرخ
ولیک باد خزان طبع گلپراکن داشت
زکاف عشق پدیدار آمد آن خورشید
که در رکابْ هزاران چراغِ روشن داشت
شفق در آینه روی او نمایان بود
به گِرد مهر رخش آفتاب خرمن داشت
زآسمان نگاهش ستاره جاری بود
به سوگواری گل، ژالهها به دامن داشت
پیام داشت زقرآن پیام داشت زفجر
زعشق سرخ حسینی خطی معین داشت
بهار آمد و بر شاخهها جوانه دمید
در این سرا که به باغش خزان نشیمن داشت
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: سایت راسخون
بررسی حقوقی- سیاسی تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی: کاربرد روش تاریخنگاری شفاهی در پژوهشهای حقوق اساسی
نویسنده کتاب: محسن خلیلی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 هجری خورشیدی کشور ما را نیازمند نظم حقوقی جدیدی کرد که میبایست جایگزین نظم حقوقی پیشین میشد. هر انقلابی ماهیتاً مدعی وضعیت زیستشناسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی بهتری است که آن را از موقعیت پیشین متمایز میگرداند، انقلاب اسلامی ایران نیز به همین وضعیت و سرنوشت وفادار ماند و نظامسیاسی- حقوقی پیشین را مردود اعلام کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قانون اساسی مشروطیت که دستاورد انقلاب مشروطه و بر بنیاد نظام سلطنتی استوار شده بود، برانداخته شد و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن گشت که عقلاً و منطقاً خود نیازمند یک قانون اساسی نوین بود. نخستین قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آذرماه سال 1358 هجری خورشیدی از تصویب ملت گذشت، ولی ابتدا در تاریخ
چهادرهم تیرماه همان سال قانون انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی (مشهور به خبرگان قانون اساسی) از تصویب شورای انقلاب گذشت. مجلس خبرگان قانون اساسی در تاریخ بیست و هشتم مرداد سال 1358 هجری خورشیدی تشکیل شد و به بررسی پیشنویس قانون اساسی و سایر متونی پرداخت که به شیوههای گوناگون به دبیرخانه مجلس خبرگان قانون اساسی واصل شده بود.
مجلس خبرگان در تاریخ بیست و چهارم آبانماه سال 1358 هجری خورشیدی در شصت و هفتمین و آخرین جلسه خود متن قانون اساسی را به تصویب رساند. قانون اساسی که مشتمل بر دوازده فصل و صد و هفتاد و پنج اصل میشد،در همه پرسی یازدهم و دوازدهم آذرماه سال1358 هجری خورشیدی با کسب اکثریت نزدیک به اتفاق آراء شرکتکنندگان در همه پرسی از تصویب ملت نیز گذشت و نظام جمهوری اسلامی ایران رسماً صاحب قانون اساسی جدید، مدون و مکتوب شد.
منبع: سایت حوزه
خودی و غیرخودی در فرایند انقلاب اسلامی و نهادینه شدن جمهوری اسلامی ایران
نویسنده کتاب: کاظم محمد طاهر شیخ زاده
هدف اصلی این پژوهش، پاسخ به پرسشهایی از این قبیل است:
ایا گفتمان خودی و غیرخودی، گفتمانی خلقالساعه و مربوط به تحولات پس از دوم خرداد 1376 است یا سابقههای طولانی داشته و مربوط به پیش از تحولات دوم خرداد 1376 است. منطق معرفتی و عوامل ساختاری و سازنده این گفتمان و تداوم آن در فرایند انقلاب اسلامی چه بوده و ایا در گذر زمان دچار تغییرات مفهومی و مصداقی گشته است؟ بنابراین، هدف این پژوهش، جست و جوی ریشه گفتمان خودی و غیرخودی در تاریخ انقلاب و اندیشه امام خمینی و شناخت دلایل بروز و ظهور و چگونگی مکانیسم عمل آن، یافتن ساز و کارهای درونی و چگونگی به حاشیه راندن خودیها و علل تفوق تلقی بنیادگرایی از گفتمان خودی و غیرخودی و نیز تأثیرات و الزامات آن در عرصه سیاست و اجتماع است.
منبع: سایت حوزه
نویسنده کتاب: مهدی حاضری
این طرح، نقشه تبعیدیها را در چگونگی گسترش ابعاد انقلاب و نهادیتاً شکل گیری آن بررسی میکند و سعی دارد تا نشان دهد که عملکرد ده ساله پایان رژیم پهلوی در دستگیری یاران امام و فعالان سیاسی، مذهبی یکی از عوامل احیاء و گسترش ابعاد انقلاب و ثمردهی آن بود و مباحث در آن درباره گروههای شغلی چون روحانیون، دانشگاهیان، کارمندان، بازاریان، کارگران و... را شامل میشود. تا کنون نظرات مختلفی در تحلیل وقوع انقلاب ایران ارائه شده است، ولی با فراگیری و شعلهور شدن ناگهانی آن در فرصتی اندک چندان مورد توجه نبوده است. این طرح بر آن است تا نشان دهد که عملکرد دوران ده ساله پایانی رژیم شاه در دستگیری و «تبعید» یاران و شاگردان و علاقهمندان به آراء و افکار امام، یکی از عوامل مؤثر و کلیدی در گسترش شعلههای انقلاب اسلامی بوده است. حضور اجباری علماء روحانیان و نخبگان حوزه دانشگاه در مناطق مختلف، فرصتی را برای مبارزان راه امام فراهم میساخت تا به عنوان سفیران نهضت امام خمینی پیام انقلاب امام را به اقصی نقاط کشور برسانند و زمینه گسترش پیام انقلاب اسلامی فراهم ساختند.
منبع: سایت حوزه