خدای عزیز شاید هابیل و قابیل آنقدر همدیگر رو نمی کشتند اگر هر کدوم یه اتاق خواب جداگانه داشتند برای من و برادرم که مؤثر بوده نامه های بچه ها به خدا برگردان دل آرا قهرمان
بالا رفتیم دوغ بود
قصه ی بی بیم دروغ بود
پایین اومدیم ماست بود
قصه ما راست بود
قصه ی ما به سر رسید
غلاغه به خونش نرسید
هاچین و واچین
کتابو ورچین
برگرفته از کتاب ادبیات خیلی سبز پیش دانشگاهی نوشته عباس براری
روزي از روزها كه خواب از من پا شد به صبحانه نگاه كردم ديدن وقت ساعت گذشته گفتم برم براي ماست خودم بخرم به طويله رفتم طويله رو باز كردم رفتم توي در لامپ رو زدم كليد روشن شد بعد من شيهه كشيدم اسب ترسيد بعدش سوار تفنگ شدم و اسب را انداختم روي كولم رفتم تا مش حسن بقال بهش گفتم ماست مي خوام ماست با خونسردي مش حسن بقال رو ريخت تو سطل و اونو داد به من. در راه برگشت من ليز خوردم اسب افتاد پايين اونوقت بود كه مش حسن بقال پخش شد رو زمين.
نتيجه اخلاقي:خطاهاي گفتاري بهترين مايه ي خنده هستند.
یکی از مواردی که همه را به تعجب وا می دارد خود کلمه شگفت است چون شگفت است پس هر کس با شنیدن نام آن شگفت زده خواهد شد ولی اینکه مردم از بسیاری چیز های دیگر شگفت زده نمی شوند مثلآ دمپایی چون دم دست است (البته بیشتر دم پا است) و چیزی برای شگفت زده کردن ندارد ولی کاربرد آن بسیار است و زمانی که کسی شما را عصبانی کند ارزش آن بیشتر می شود از دیگر ابزار تنبیه می توان به چوبدستی اشاره کرد که البته می توان از آن برای راه رفتن هم کمک گرفت ولی همچنان که سخن رفت کاربرد اصلی آن در کتک کاری است.

از همان اول مي گويم چرا چون زيرا چنانچه كه گفتم آيا مي توانم صداشو قطع كن تا بتوانم كه بگويم كه چگونه حتمآ تو در همه جا مي گويي كه هركه هر جا هر وقت و هر زمان در هر شرايطي خودتو داري مسخره مي كني كه من تو را دست مي-انداخته ام ولي امّا چون تو هيچ چيز و شي ديگر نمي توانم بگويم و از تو بدتر هم پيدا مي شود؟ از من كه گفتن بود و از تو شنيدن يا نشنيدن فرق ندارد باي
Bye