صفحه ها
دسته
حج
تسنیم
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 4972
تعداد نوشته ها : 11
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
محمد مهدي ميرزايي

ارزش ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام

حرم حضرت علی علیه السلام

حاج شیخ عباس قمی در کتاب هدیة‏الأحباب چنین نگاشته است:

«در کتاب مقامات سید جزایری نقل شده است که مقدس اردبیلی(ره) از ساکنان حرم حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه‏السلام) در نجف اشرف بوده و هرگاه مسأله‏ای بر او مشتبه

می‏شده در شب‎ها خود را به ضریح مقدس می‏رسانیده و جواب می‏شنیده است، و گاهی بوده که آن حضرت او را به حضرت صاحب الامر ـ ارواح العالمین فداه ـ حواله می‏فرموده‎اند، آنگاه که امام بزرگوار در مسجد کوفه تشریف داشته است.

و با این اعمال خالصه از اغراض دنیویی، بعد از مرگ او، بعضی از مجتهدین او را در خواب دیدند که با هیأت نیکو و جامه پاکیزه از روضه علویّه بیرون شد. از او پرسید که چه عملی، شما را به این مرتبه رسانید؟

فرمود که، بازار اعمال را کساد دیدم یعنی عملی که به درجه قبول رسد خیلی کم است و فرمود: به من عملی نفع نبخشید، مگر ولایت صاحب این قبر و محبّت او .(اشاره به حضرت علی علیه‎السلام)

روایت شده از ابن عباس که وقتی جناب سلمان(رضی الله عنه) را به خواب دید با حُلَل و حُلی و تاجی از یاقوت بود، پرسید: ای سلمان! بگو در بهشت بعد از ایمان به خدا و رسول چه عملی افضل است؟ فرمود: چیزی افضل از حبّ علی (علیه‏السلام) و اقتدای به آن حضرت نیست.»

دسته ها :
سه شنبه نوزدهم 8 1388
باران حکمت5

عرفان را از لک لک بیاموزیم!

 

تفسیر آیه شریفه: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ(الفاتحة/2)

دیده‏اید که گاه از سفال چندین کاسه کوچک می‏سازند که هر کدام به دیگری آب می‏دهد، کاسه اول به کاسه دوم و سومی به چهارمی و همین‏طور تا آخر.

کاسه‏ها اگر چه به ظاهر از یکدیگر آب می‏ستانند اما در حقیقت آب از هیچ‏کدام نبوده بلکه از مخزن می‏آید که البته آنهم ناپیداست.

حال، ما آدم‏ها نیز چیزی شبیه همان کاسه‏های سفالی هستیم، اگر چه به ظاهر از دستان یکدیگر دریافت کرده و چیزی می‏ستانیم اما آنچه به چنگ می‏آوریم از خزانه حق است:

و ان من شی الا عندنا خزائنه

که البته غیب و ناپیداست.

جان فدای آنچه ناپیداست باد

بنابراین هیچ‏کس از خود چیزی ندارد: أنتم الفقراء

یاد امام (ره) بخیر که می‏فرمود: هر چه هست اوست و از اوست.

مگر به روی دل آرای یار ما ورنی   

به هیچ وجه دگر کار بر نمی‏آید

درست مثل سنگ‏های آسیای قدیم که پیوسته می‏چرخیدند و گندم‏ها را آرد می‏کردند اما چرخش آنها نه از خود بلکه از آبی بود که در زیر همان سنگ‏ها در گردش بود، و البته دیده هم نمی‏شد و کافی بود لحظه‏ای آب بند آید یا از حرکت بایستد، همانجا بود که سنگ‏ها نیز بر جای خود قفل و میخ‏کوب می‏شدند.

کسی که در باجه بانک نشسته و پیوسته پول‏های خرد و درشت را به دست او می‏سپارند او هم بلافاصله به صندوق واریز می‏کند، و اگر چنین نکند و حتی کمترین رقم آن به جیب بزند از کار محروم و از گردونه خارج می‏شود.خداوند نیز کسانی را که سپاس دیگران را از آن خود می‏دانند و به نام خود تمام می‏کنند برای همیشه از الطاف و مواهب خود محروم می‏سازد.

 

و چه شبیه است داستان ما و خدا و سنگ آسیا با آب.

لبیک لبیک ای کرم سودای توست اندر سرم   

ز آب تو چرخی می‏زنم مانند چرخ آسیا

آبیش گردان می‏کند او نیز چرخی می‏زند   

گر آب را بندد خدا او هم نمی‏جنبد زجا

حال که ماجرا از این قرار است و در حقیقت سر نخ و سر رشته همه کارها از اوست پس اگر حمد و ستایشی نیز هست باید ویِژه او باشد و «الحمد‏لله» همین حقیقت را باز می‏گوید: یعنی سپاس از آن خداوند است.

و این خود حقیقتی است که به قول مولانا حتی مرغان آسمان نیز بر زبان داشته و زمزمه می‏کنند.

او از لک لک یاد می‏کند و می‏گوید: این مرغ بی‏جهت لک لک را زمزمه نمی‏کند بلکه می‏خواهد بگوید: خدایا! همه چیز از آن توست، حمد، ملک، نعمت و... زیرا لک لک به زبان عربی یعنی مال توست، مال توست.

عارف مرغانست لک‏ لک، لک لکش دانی که چیست؟ 

حمد لک و الامر لک و الملک لک یا مستعان

البته اینکه حمد از آن خداوند است خود موجب آن نمی‏شود که ما خدمت و زحمت دیگران را نادیده انگاریم بلکه در روایات آمده است:

من لم یحمد الناس لم یحمدالله

کسی که هنوز و زحمت و تلاش دیگران را و در یک سخن خوبی‏ها و محاسن مردم را ستایش و سپاس نگوید نمی‏تواند سپاس‏گزار خداوند باشد.

بنابراین، تشویق و سپاس از مردم بسیار مهم است ولی مهم‏تر آنست که کسانی که مورد تشویق و سپاس قرار می‏گیرند تشویق‏ها را به حساب خود واریز نکنند بلکه با خود بگویند:

این همه آوازها از شه بود   

گرچه از حلقوم عبدالله بود

درست مثل کسی که در باجه بانک نشسته و پیوسته پول‏های خرد و درشت را به دست او می‏سپارند او هم بلافاصله به صندوق واریز می‏کند، و اگر چنین نکند و حتی کمترین رقم آن به جیب بزند از کار محروم و از گردونه خارج می‏شود.

خداوند نیز کسانی را که سپاس دیگران را از آن خود می‏دانند و به نام خود تمام می‏کنند برای همیشه از الطاف و مواهب خود محروم می‏سازد

دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 8 1388

تفاوت توبه بزرگان با توبه عوام «2»  
توبه

پیامبر اکرم در هیچ مجلسی نمی نشست مگر آنکه بیست و پنج بار استغفار می کرد. می فرمود : «انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفر الله کل یوم سبعین مرة» ( اینها چیست؟! اصلا ما چه می گوئیم وچه می فهمیم؟! ) می گفت بر روی دلم آثار کدورت احساس می کنم و روزی هفتاد بار برای رفع این کدورتها استغفار می کنم. آن کدورتها چیست؟ آن کدورتها برای ما آینه نیست، برای ما نورانیت است، برای اوکدورت است. او وقتی که با ما حرف می زند ولو حرفش را برای خدا می زند، ولو خدا را در آینه وجود ما می بیند باز از نظر او این کدورت است.

"ام سلمه" و دیگران گفته اند که در یکی دو ماه مانده به وفات حضرت، دیدیم که هیچ جا بر نمی خاست و نمی نشست و عملی انجام نمی داد مگر اینکه می گفت: سبحان الله و استغفرالله ربی و اتوب الیه این دیگر یک ذکر جدید بود. ام سلمه می گوید عرض کردم یا رسول الله چرا اینقدر اخیرا زیاد استغفار می کنید؟ فرمود: این طور به من امر شده است. نعیت الی نفسی. بعد فهمیدیم که آخرین سوره ای که بر وجود مقدسش نازل شده سوره نصر است. این سوره که نازل شد پیغمبر اکرم احساس کرد که اعلام مردن است، یعنی تو دیگر وقتت تمام شده است باید بروی.

سوره مبارکه اینست: «اذا جاء نصر الله و الفتح* و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا* فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا» (نصر/1-3) (این قرآن چقدر لذیذ است! چقدر زیباست! آدم حظ می کند که اینها را به زبان خودش جاری کند) ای پیغمبر! آنجا که یاری پروردگار بیاید، آنجا که دیگر یاریش آمد وترا بر مخالفین پیروز کرد، آنجا که فتح شهر یعنی فتح مکه نصیب تو شد، پس از اینکه دیدی مردم فوج فوج به دین اسلام وارد می شوند «فسبح بحمد ربک»، پروردگار خودت راتسبیح و تمحید کن و استغفار نما که او توبه پذیر است.

چه رابطه ای است میان آن مقدمه و این مؤخره؟ چرا پس از پیروزی و فتح و پس از اینکه مردم فوج فوج داخل اسلام می شوند، تسبیح کن؟ یعنی مأموریتت پایان یافت تمام شد. (این آخرین سوره ای است که بر پیغمبر اکرم نازل شده است، حتی از آیه : «الیوم اکملت لکم دینکم، امروز دین شما را برای شما کامل کردم» (مائده/3) و آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک، ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن» (مائده/67) که درباره امام علی علیه السلام است هم دیرتر نازل شده است). تو دیگر وظیفه ات را انجام داده ای، پس تسبیح کن.

پیغمبر احساس کرد که یعنی دیگر تمام شد، بعد از این در فکر خود باش. این بود که تسبیج و استغفار می کرد. ولی ما بدبختها دلمان حکم همان دیوار قیر اندود را دارد، هی گناه پشت سر گناه، هی معصیت پشت سر معصیت، و هیچگونه عکس العملی در روح ما ایجاد نمی شود. من نمی دانم این فرشته های روح ما کجا و چقدر حبس شده اند، چه زنجیرهائی به دست و پای اینها بسته شده است که دل ما تکان نمی خورد، نمی لرزد.

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

منبع :آزادی معنوی استاد مطهری

دسته ها :
شنبه نهم 8 1388

حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی

مبانی اخلاقی را باید از منابع جامع و جاودانه بگیریم

جوادی آملی

اگر عقل باشد، اختلافی نیست و تا وقتی که مسایل داخلی خودمان را حل نکنیم و از کثرت به وحدت نرسیم، مشکل خواهیم داشت. 

 

به گزارش مرکز خبر حوزه، حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی در دیدار جمعی از طلاب و دانشجویان با اشاره به تاکید روایات بر تعقل‌گرایی گفتند: یک ملت بی‌عقل همیشه به جان هم می‌افتد و بدتر از همه یک انسان بی‌عقل همواره با خودش درگیر است.

تزکیه نفوس از اهداف اساسی در علم اخلاق است و در این راه نیازمند انسان‌شناسی هستیم.

 

ایشان با بیان اینکه عقل، رهبر تمام ادراکات و شعور انسان است افزودند: کسی که عقل نداشته باشد، قدرت تصمیم‌گیری ندارد و به جایی نخواهد رسید و در هیچ بخشی کارایی ندارد.

ایشان در ادامه مباحث اخلاقی خود با تاکید بر اینکه اخلاق با فقه، حقوق، فلسفه و کلام فرق می‌کند ابراز داشتند: برای پرداختن به اخلاق به عنوان یک علم باید مواد، مبانی و منابع آن را به خوبی بشناسیم.

حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی اظهار داشتند: برخی مبانی اخلاقی خود را از فرهنگ و آداب و رسوم و سنن خودشان می‌گیرند که این مبانی نه جامع است نه جاودانه.

ایشان با اشاره به مبانی و منابع تدوین حقوق بشر در دنیای کنونی گفتند: کسانی می‌توانند برای 7 میلیارد نفر، حقوق بشر وضع کنند که منبع مشترک داشته باشند زیرا اگر منبع، مشترک نباشد به تبع، مبانی و مواد هم مشترک نخواهد بود.

استاد حوزه علمیه قم ادامه دادند: کسانی که فطرت و وحی و الهام را نپذیرفته‌اند، تصور صحیحی از عدل و ظلم ندارند و لو اینکه بگویند به عدل و ظلم اعتقاد دارند.

ایشان تاکید کردند: اگر منبع ما، جامع و جاودانه باشد می‌توانیم به وضع حقوق بشر اقدام کنیم و در آن صورت می‌توانیم درباره حقوق زن و مرد سخن بگوییم.

حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی با اشاره به ارتباط علم اخلاق و جهان‌بینی گفتند: تزکیه نفوس از اهداف اساسی در علم اخلاق است و در این راه نیازمند انسان‌شناسی هستیم.

ایشان در پایان به معمم شدن تعدادی از طلاب حوزه در ابتدای این دیدار اشاره و تصریح کردند: امیدوارم عزیزانی که جامه فاخر روحانیت را بر تن کرده و سرباز رسمی حضرت ولی‌عصر (عج) شدند، عالم ربانی باشند و بدانند که در راه چه کسی دارند قدم برمی‌دارند و در زمینه نشر معارف الهی تلاش کنند

 

دسته ها :
شنبه نهم 8 1388
                                                                 بسم‌الله الرحمن الرحیم

وصیتی که پیش روی شما است، از بنده ضعیف و ناتوان، نویسنده این حروف، محمد فرزند مکی است. خدای او را همچون نصوح، توبه پذیرد و از اشتباه‌ها و لغزش‌های او چشم پوشد. مخاطب آن، برادران و دوستان الهی می‌باشند، آنان که برای خدا و در راه خدا با او دوست شده‌اند. نخست نفس خود را مخاطب قرار می‌دهد، سپس آنان را. این وصیت نامه در بردارنده مطالب و معارف بلندی است.

1- تقوای الهی را فرا دید خود قرار دهد و بر همه حرکات و سکنات خویش حاکم سازد. مدام در مراقبه بوده و از خدا خوف و خشیت کند. در خلوت و پنهانی از او شرم کرده، به آنچه خوشایند او نیست آلوده نگردد.

2- در همه احوال خدا را فریاد دارد و در بیشتر اوقات با زبان ذکر او گوید.

3- بر خدا توکل کرده، کارها را به او واگذارد و در گرفتاری‌ها و سختی‌ها به او پناه برد.

4- موازین و احکام دین را فرادید خویش نهاده، سر مویی از آن خارج نشود؛ زیرا خروج از فرامین شریعت، گمراهی و ضلالت در پی ‌آرد.

5- نوافل و مستحبات را بر اساس تلاش و توان، فراغت و سلامتی‌، زیاد کند، به ویژه نمازهای مستحب را، چون نماز، بهترین عمل است. کاری پس از شناخت خدا و تحصیل معارف ‌الهیه، همانند نماز انسان را به خدا نزدیک نمی‌کند، در میان نمازهاای مستحبی، در انجام نماز شب مراقبت ویژه کند.

6- زبان را از گناهانی همچون: پرت و پلاگویی، غیبت، سخن چینی، بیهوده گویی دور نگاه دارد. از شنیدن لغو و هر آنچه بهره دینی یا دنیایی ندارد بپرهیزد و اعضا و جوارح را از آنچه ناخوشایند پروردگار است به دور دارد.

7- زهد را روح زندگی‌اش کند، به آنچه به او می‌رسد بسنده کند، روزی از حلال خورد، تا می‌تواند بی‌نیازی از مردم را پیشه خود سازد؛ زیرا خواهش از مردم، خواری و ذلّت این دنیا را در پی دارد.

8- یاد مرگ را نصب العین خویش کند، برای رسیدن آن در همه حال آماده باشد. برای این که یاد مرگ، فرادید او گردد، روزی بیست مرتبه یاد مرگ کند.

9- هر صبح و شام گذشته خود را محاسبه کند، اگر رفتار نیک داشته است بر او بیفزاید، چنا نچه بدی از او سر زده، از او باز گردد و جبران کند.

10- با قلب و زبان، دائم در استغفار بوده، طلب بخشش کند. شکل آن استغفار چینن است: «اللهم اغفرلی فانی استغفرک و اتوب الیک». در وصیت لقمان به فرزندش آمده است: بسیار بگوید: «اللهم اغفرلی»؛ زیرا خداوند در شبانه روز اوقاتی قرار داده است که در آن وقت‌ها، حاجات بندگان را رد نمی‌کند.

11- امر به معروف و نهی از منکر را با شرایطی که در شرع مطهّر آمده است به اندازه توان و نیرو، انجام دهد.

12- برادران دینی را یار و کمک باشد، به اندازه افتادگی و نیاز آنان حاجتشان را برآورد. اولاد علی علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام را خدمت و احترامی ویژه کند.

نصایح شهید اول

13- قوانین و دستورات الهی را بزرگ شمارد. علمای دین را گرامی دارد. صاحبان تقوا، از مومنین را احترام کند.

14- به داده خدا راضی باشد. چیزی را که نمی‌داند خیر او در آن است یا نه، طلب نکند. در همه احوال خدا را سپاسگزار باشد.

15- هنگام پیکار و رو در روی مشکلات مقاومت ورزد؛ زیرا صبر راس همه امور است.

16- برای تعجیل فرج و ظهور امام زمان (عج) دعا کند؛ زیرا این عمل در شریعت اسلام، از اهمیت والایی برخوردار است.

17- اشتغال دائم به درس و بحث و ممارست با علوم را از راه تدریس، آموزش، مطالعه، قرائت و فراگیری دانش پیشه خود سازد. در این راه از سرزنش هیچ‌کس بیم به دل راه ندهد.

18- در همه کارها اخلاص داشته باشد و کارها را فقط برای خشنودی خدا انجام دهد؛ زیرا فقط کارهای خالص و بی‌پیرایه را خدا می‌پذیرد. ریا در عبادت- پناه می‌بریم از آن به خدا- شرک شمرده می‌شود.

19- پیوند و ارتباط با خویشاوندان، اگر به گونه‌ای فراخ نتواند به دیدار آنان برود، با عرض سلامی آنان را خشنود سازد.

20- به زیارت برادران دینی رود. با آنان در امور دین و آخرت گفت و گو داشته باشد.

21- زیاد به دنبال مباحات و رخصت‌ها نرود. در زندگی خود، گشادگرای نباشد. در تکالیف دینی بر خود سخت نگیرد، بلکه روش و منشی میانه و استوار را در پیش گیرد.

22- با مردم در خور فهم آنان سخن گوید و از مطالبی که هضم آنها برایشان مشکل است بپرهیزد. خلق و خوی خوب داشتن، خشم را فرو خوردن، با مرد م فروتنی نمودن، از خدا سامان خلق را خواستن و کارهای آنان را سامان دادن را پیشه خود سازد.

23-  بدون بهره ‌دینی یا دنیایی لحظه‌ای از عمر خود را سپری نکند. در همه این کارها معیار، تقوا و مراقبت پیوسته و دائم است.

دسته ها :
شنبه نهم 8 1388
 

نفت فروشی که زاهد دهر بود!

 

 اشاره:

آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی استاد محمد رضا رنجبر است که برای نخستین بار از شبکه سوم و سپس از دیگر شبکه های سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم مخاطبان را برانگیخته است.

استاد در سلسله نگاره های " باران حکمت" نیز می کوشد تا با همان زبان نغز و لطیف، گوشه ای از معارف بلند قرآن را در قالب یک یا چند تمثیل به تصویر کشد. برای آگاهی از آنچه تا کنون گذشته است، پیش درآمد این نوشتار را حتما بخوانید.

 

... در اینجا قصّه‏ای یاد کنم از اولیای خوب خدا که قرآن را زندگی می‏کرد و نه بازی.

جان‏پرور است قصه ارباب معرفت    رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگوی

حسین نفتی، نفت فروش بود به حوزه آمد و درس خواند و به او شیخ حسین گفتند و چون زهد و تقوا را پیشه  کرد به شیخ‏حسین زاهد معروف شد.

شیخ حسین زاهد می‏گوید:

مادرم پیر و زمین‏گیر بود، هر روز ساعتی معین برای او ظرف گذاشته و بعد هم می‏آمدم آن ظرف را برداشته و می‏بردم و تخلیه می‏کردم و می‏شستم و می‏آوردم و در گوشه‏ اتاق می‏گذاشتم. یک روز ظرف را گذاشتم و از اتاق بیرون آمدم ولی یادم رفت برگردم.

ساعتی بعد که یادم آمد با عجله به اتاق مادرم رفتم. و او سخت عصبانی بود به همین خاطر تا مرا دید با لگد به ظرف زد و ترشح کرد و تمام بدن و لباسم نجس و آلوده شد، اما هر چه بود مادرم بود و به احترامش سرم را پایین انداخته و هیچ نگفتم تا مبادا از من ملول و دلتنگ شود. لذا خیلی آهسته ظرف را برداشتم و بیرون آمدم. وقتی کارم تمام شد و برگشتم مادرم با یک دنیا محبت و سوز و پشیمانی نگاهم کرد و گفت حسین! نجست کردم؟ و من برای اینکه او را شاد کرده و لبخند را بر لب‏های او ببینم به او گفتم: مادر! یادت هست وقتی که بچه بودم چقدر تو را نجس کردم حالا یک بار هم تو ما را نجس کن، مگر چه می‏شود؟

شیخ حسین زاهد

حال من این داستان را گفتم تا با قرآن زندگی کردن را به گونه‏ای محسوس و ملموس نشان داده باشم.

شیخ حسین چون با قرآن زندگی می‏کرد، در آن خلوت که جز خدا کسی شاهد نبود هرگز سخنی نگفت که مادرش آزرده خاطر شود زیرا توصیه و سفارش قرآن را شنیده و آویزه گوش خود قرار داده که: فلا تقل لهما اف

مبادا با مادرت با پدرت سخنی بگویی که آنان‏را رنجیده و غمناک سازد.

از این رو نسبت به برخورد تلخ مادر هیچ نگفت و وقتی هم که پاسخ داد سخنی نگفت که مادر را خسته و رنجور کند بلکه با یک دنیا ملاحت و لطف خاطره دوران کودکی خود را به نشان سپاس یادآورش شد.

 

دسته ها :
سه شنبه پنجم 8 1388

چگونه یک انسان مرتب باشیم؟

  یکی از سؤالات مهمی که در روز حساب باید جوابگوی آن باشیم چگونگی سپری کردن عمری است که خداوند به ما ارزانی داشته است. هر لحظه از عمر ما مانند گوهر گرانبهائی است که به ما سپرده شده. این ما هستیم با چگونه سپری کردن آن ارزش آن را بیشتر کرده یا بالعکس ارزش آن را از بین می بریم. مثل این است که الماس گرانبهائی دست ما سپرده شده، ما می توانیم قدر این الماس را بدانیم و بهترین استفاده را از آن بنمائیم یا اینکه از آن بعنوان سنگ برای شکستن شیشه ای استفاده کنیم.

   ما اگر نتوانیم زمام اوقات خود را در اختیار خود بگیریم، همانطور که مولایمان فرموده زمان مانند ابر می گذرد و ما چیزی نصیبمان نمی شود. بهترین روش برای کنترل اوقات تقسیم بندی زمان و تعیین کارهای مشخص برای انجام دادن است که در دین اسلام این کار به صورت زیبائی انجام یافته و شارع مقدس با قرار دادن اوقات مشخص برای عبادات روزانه، اسکلت زمانبندی را در اختیار ما قرار داده و ما می توانیم با استفاده از این زمانبندی به مرتب کردن کارهای روزانه ی خود بپردازیم.

    ما می توانیم روزانه حد اقل سه برنامه ی ثابت داشته باشیم و بقیه کارها را در فواصل آنها انجام دهیم. یعنی برای سه وقت اذان صبح و ظهر و مغرب برنامه ریزی کنیم که بعد از نماز فلان کارها را انجام خواهیم داد. با این روش هم توانسته ایم زمانهای خود را تحت کنترل خود در آوریم و هم به فرایض خود به نحو احسن عمل کرده ایم.


دسته ها :
شنبه دوم 8 1388

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:

چهارنفرند که دعاى آنان برنمى گردد تا آن که درهاى آسمان براى آنها گشوده شده و به عرش الهى برسد:

دعاى پدر براى فرزند

دعاى مظلوم علیه ظالم

دعاى عمره گذار تا زمانى که برمى گردد.

دعاى روزه دار تا هنگامى که افطار کند.

دسته ها :
شنبه دوم 8 1388
مقام علمی حضرت معصومه (س)
28 مهر 88 - 11:56



حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد.
نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند.
 از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.

 
دسته ها :
جمعه اول 8 1388

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

السلام علیک یا ربیع الانام
 
اشک

ندبه امام صادق (ع) در غیاب امام زمان(عج)

«سدیر صیرفی» می‌گوید: با همراهی «مفضل»، «ابوبصیر» و «ابان» به محضر مقدس امام صادق(ع) شرفیاب شدیم، او را مشاهده کردیم که بر روی خاک‌ها نشسته، یک جامة خیبری، بی‌یقه و آستین کوتاه بر تن دارد، همانند مادرِ فرزند مرده گریه می‌کند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن و اندوه فرا گرفته، آثار غم و اندوه در وجنات صورت ظاهر گشته، رنگ چهره به کلی دگرگون شده، سیل اشک از دلی پر خون و قلبی پر التهاب برخاسته، بر گونه‌های مبارکش فرو می‌ریخت و این گونه زمزمه می‌کرد:

 

 ای سیّد و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسایش و آرامش را از دلم سلب کرده است...

سدیر می‌گوید: هنگامی که امام صادق(ع) را اینچنین پریشان دیدیم، دل‌هایمان آتش گرفت و هوش از سرمان پرید، که چه مصیبت جانکاهی بر حجت خدا روی داده؟ چه فاجعة اسفباری بر او وارد شده است؟!

 عرض کردیم:ای فرزند بهترین خلایق! چه حادثه‌ای بر شما روی آورده که اینچنین سیل اشک از دیدگانتان فرو می‌ریزد؟! و اشک مبارکتان چون ابر بهاری بر چهره‌تان سرازیر شده است؟! چه فاجعه‌ای شما را اینچنین بر سوک نشانده است؟!

وجود مقدس حضرت صادق(ع) چون بید لرزید و نفس‌های مبارکشان به شماره افتاد، آنگاه آهی عمیق به پهنای قفسة سینه از اعماق دل برکشید و به ما روی کرد و فرمود:

صبح امروز کتاب «جَفر» را نگاه می‌کردم و آن کتابی است که همة مسایل مربوط به مرگ و میرها، بلایا و حوادث را تا پایان جهان در بر دارد. این کتاب را خداوند به پیامبر خویش و پیشوایان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در این کتاب، تولد، غیبت و درازی غیبت و دیرزیستی قائم ما و گرفتاری باورداران در آن زمان، راه یافتن شک و تردید بر دل مردم در اثر طول غیبت و مرتد شدن مردم از آیین مقدس اسلام را خواندم و دیدم که چگونه رشتة ولایت را که خداوند در گردن هر انسانی قرار داده، می‌گسلند و از زمرة اسلام بیرون می‌روند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت.    اللهم عجل لولیک‌الفرج

 

منیع سایت: hawzah

دسته ها :
جمعه اول 8 1388

هیچ کس اینجا نمی فهمدزبان گریه را

بغض می گیرددرچشمانم توان گریه را

تابه جا آرم دو رکعت ناله با هجران!بلال

بانگ ده باردگر امشب اذان گریه را

می برد شهر شماراموجی ازماتم به کام

گررهاسازم دمی سیل دمان گریه را

می روم ازشهرتان بیرون که ریزم روی خاک

قطره قطره درنگاهم اختران گریه را

می گذارم سربه صحرا،می سپارم دل به دشت

تاپرازخورشیدسازم آسمان گریه را

طعنه ی بی طاقتی بر مزن بی اختیار

داده ام ازکف پس ازبابا عنان گریه را

گرچه تسکین دلم مرگ است امابازهم

دوست دارم لحظه های مهربان گریه را

شهرمی لرزیدتامی دید هنگام اذان

برتن صدیقه ی کبری تکان گریه را

                                                    سیدعبدا...حسینی

دسته ها :
جمعه اول 8 1388
X