روزي خواهي فهميد كه ستارها به شكل صورت تو در اسمان نقش بستن
اما از ابتدا در خشش چشمان تو را نداشتن ، گويي دو ستاره كم داشت،
من اين دو ستاره را از اسمان قلبم گرفتم وبه اسمان چشمان تو هديه كردم
از ان روز اسمان، ستاره قلب مرا پس نداد ولي من خوشحال از اين كه مي توانم هر شب چشمان زيباي تو را كه برق عشق در انها هست در اسمان به نظاره بنشينم.
دوستت دارم