معرفی وبلاگ
در تماشايي ترين اغراق خيال، تجسم آرامشي مبهم، مرا به مرور ياد تو وادار مي كند
صفحه ها
دسته
وبلاگ های تبیانی
رفقاي قديمي ثبت مطالب
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 237659
تعداد نوشته ها : 77
تعداد نظرات : 540
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

من همون جزيره بودم،خاكي و صميمي و گرم...
واسه عشق بازي موجا،قامتم يه بستر نرم...
يه عزيز در دونه بودم،پيش چشم خيس موجا...
يه نگين سبز خالص،روي انگشتر دريا...
تا كه يك روز تو رسيدي،توي قلبم پا گذاشتي...
غصه هاي عاشقي رو،تو وجودم جا گذاشتي...
زير رگبار نگاهت،دلم انگار زير و رو شد...
براي داشتن عشقت،همه جونم آرزو شد...
تا نفس كشيدي انگار،نفسم بريد تو سينه...
ابر و باد و دريا گفتن،حس عاشقي همينه...
اومدي تو سرنوشتم،بي بهونه پا گذاشتي...
اما تا قايقي اومد،از من و دلم گذشتي...
رفتي با قايق عشقت،سوي روشنيه فردا...
من و دل اما نشستيم،چشم به راهت لبه دريا...
ديگه رو خاك وجودم،نه گلي هست نه درختي...
لحظه هاي بي تو بودن،مي گذره اما به سختي...
دل تنها و غريبم،داره اين گوشه ميميره...
ولي حتي وقت مردن،باز سراغتو مي گيره...
مي رسه روزي كه ديگه،قعر دريا ميشه خونه م...
 اما تو درياي عشقت،باز يه گوشه اي مي مونم...


1387/8/25 23:19
X